📚 خرید قسطی طلا به قیمت روز تسویه
💠 سؤال: اگر شخصی به صورت قسطی طلا بخرد و مقداری علی الحساب بدهد و قرار بگذارد که آخر ماه باقی پول را پرداخت کند و فروشنده بگوید موقع پرداخت، طلا را به قیمت روز حساب میکنیم؛ آیا این نوع معاملۀ خرید طلا، صحیح است؟
✅ جواب: تعیین قیمت کالا در معامله، لازم است وگرنه معامله، باطل می شود؛ بله می تواند هر قسمتی از طلا را که توان پرداخت آن را دارد، به صورت نقدی و به قیمت روزِ پرداخت، معامله کند؛ به عنوان مثال، یک سوم طلا را به قیمت روز، نقدی معامله کند و در زمان قسط دوم، قسمت بعدی از طلا را به قیمت روز خریداری کند و به همین ترتیب بقیۀ طلا را به قیمت روزِ پرداخت، بخرد.
#احکام_معاملات #معامله_نسیه
🆔 @leader_ahkam
📚 استماع غیبت 📚
✍ مراد از استماع غیبت این است که کسی غیبت را گوش کند، نه اینکه تصادفاً کلمه ای به گوشش برسد که به آن سماع گویند. فرق نمی کند این گوش دادن همراه با رضایت باشد یا بدون رضایت.
⚠️ گاهی انسان دوست ندارد غیبت کسی را بشنود، امّا گوش می دهد. این هم استماع است؛ چون از روی اختیار است.
❗️ همچنین فرقی نمی کند که این مستمع، مخاطب غیبت کننده باشد یا نباشد؛ مثل اینکه دو نفر غیبت کسی را کنند و کسی در مجلسی غیبت کرده و صدای او را ضبط کرده اند و کسی آن را بشنود. این هم استماع غیبت است.
⛔️ استماع غیبت مطلقاً حرام است؛ حتی در موردی که غیبت کردن برای غیبت کننده حرام نیست؛ مثل آنجایی که غیبت کننده مُکرَه یا طفل است. اما استماع برای مستمع حرام است.
❓بر مستمع غیبت واجب است از غیبت نهی کند.
⚠️ اگر غیبت شونده زنده است و امکان استحلال از او می باشد، باید از او طلب مغفرت و بخشش کند و اگر در قید حیات نیست یا امکان استحلال از او نیست، برایش استغفار نماید.
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
💎 ردّ غیبت، یعنی نفی آن نسبتی که غیبت کننده به غیبت شونده می دهد؛ کسی که غیبت گوش می کند، بر او واجب است که رد کند.
❗️مثلاً وقتی گفته می شود: "فلانی مال ناحق خورده"، بگوییم: "از کجا معلوم، شاید معامله کرده یا شاید حلال بوده است." اگر هم به گونه ای است که نمی شود آن را توجیه کرد، مثلاً بگوید: "بشر ممکن الخطاست یا ممکن است تاکنون توبه و استغفار کرده باشد."
📘 نکته اساسی این کار در این است که چون زندگی، بر پایه روابط اجتماعی است، بدبینی و بدگمانی های افراد باعث تیره و تار شدن فضای جامعه می شود. ازاین رو باید رد غیبت کرد و اصل را بر صحت عمل افراد گذاشت.
📗عدم وجوب رد غیبت👇
✍ کسی که استماع غیبت نکرده است، ولی اطلاع پیدا می کند که دیگری غیبت کرده، رد بر او واجب نیست. یا کسی که سامع قهری است، مثلاً همین طور که عبور می کند، غیبتی را می شنود، ردّ برای او واجب نیست.
📚 موارد عدم وجوب نهی از منکر
۱. اگر انسان می داند که این غیبت، برای غیبت کننده حلال است، نهی واجب نیست؛ چراکه او منکری انجام نمی دهد.
۲. اگر مستمع شک کند که عمل غیبت کننده حلال است یا نه، مثلاً کسی نزد شما از فردی غیبت می کند و شما احتمال می دهید که او مظلوم واقع شده است و به این وسیله شکوا می کند، اما یقین ندارید، اینجا نهی واجب نیست، زیرا وقتی احتمال دادید که ممکن است این عمل حلال باشد، پس موضوع نهی احراز نمی شود. بنابراین نهی واجب، نیست. امّا ردّ، واجب و استماع آن نیز حرام است. یا مثلاً کسی که گمان می کند دیگری در حق او ظلمی کرده و غیبتش را می کند، چون می پندارد که مظلوم واقع شده، به حسب حکم ظاهری، این غیبت حلال است؛ اگرچه مغتاب مستحق غیبت و بدگویی نیست.
⚠️ گاهی ممکن است که مغتاب ظلمی کرده باشد، ولی از روی اکراه بوده است. بنابراین مرتکب حرام نشده است؛ چون مکره بوده است.
❌ چنین نیست که در همۀ موارد غیبت های مجاز، غیبت شونده مستحق غیبت بوده باشد تا عمل این شخص حلال واقعی باشد. پس شنیدن این غیبت جایز نیست، و ردّ آن نیز واجب است.
📚 متجاهر به فسق 📚
✍ مراد از متجاهر این است که شخص، ابایی نداشته باشد از اینکه مردم گناهش را ببینند یا بفهمند؛ مثل کسی که آشکارا شراب می نوشد. البته اطّلاع مردم به
این معنا نیست که لازم باشد همۀ مردم بدانند؛ همین که عدّه ای از مردم میدانند، او هم ابایی ندارد که همۀ مردم هم بدانند، این معنای متجاهر به فسق
است.
⚠️ دو نکته ⚠️
الف) غیبت کسی که تجاهر به فسق می کند، فقط در همان گناهی که تجاهر کرده، جایز است و نمی توان تمام اسرار و گناهان او را فاش کرد.
ب) غیبت شخص فاسق مصرّ، اگر تجاهر به فسق نکند، جایز نیست.
ج) اگر شخصی گناهی را آشکارا انجام دهد، ولی برای آن توجیهی بیاورد، مثل اینکه شراب می خورد، ولی می گوید به تجویز دکتر است (دارای سه فرض است): 👇
یک- اگر شخص مطمئن شود که این عذر موجه است← غیبت جایز نیست؛ زیرا می داند عمل او حرام نبوده، پس جهر به حرام هم واقع نشده است.
دو- اگر شخص این عذر را نپذیرد و بداند که عامل، دروغ می گوید← غیبت این شخص جایز نیست؛ زیرا این شخص لاابالی نیست، چرا که برای گناه خود عذر می آورد و پیداست که نمی خواهد مردم ببینند و بدانند که او مرتکب فسق می شود. لذا توجیه می کند و می گوید: "من فسقی انجام نمی دهم."
سه- انسان شک می کند آیا این عامل، متجاهر است یا متجاهر نیست( یعنی نمی دانیم آیا عذر او صحیح است یا اینکه بهانه می آورد) ←غیبت حرام است.
📚 اگر به شخصی ظلمی شده است، آن شخص می تواند نزد دیگران شکایت و تظلم کند و آن ظلمی را که به او شده، نقل نماید. البته مقصود آنجایی است که ظلمِ صورت گرفته، در خفا انجام گرفته شده باشد؛ زیرا چنانچه این ظلم آشکارا انجام شده باشد، به سبب تجاهر، غیبت جایز است.
📚 تغییر نیت در نماز
💠 سؤال: آیا تغییر نیت در نماز، از نماز ادا به قضا یا از نماز قضای مغرب به قضای صبح جایز است؟
✅ جواب: به طور کلی تغییر نیت در نماز در موارد زير واجب است:
۱. از نماز عصر به نماز ظهر، قبل از وقت مخصوص نماز عصر، در صورتی که بين نماز عصر متوجه شود نماز ظهر را نخوانده است.
۲. از نماز عشا به نماز مغرب، قبل از وقت مخصوص نماز عشا و قبل از رکوع رکعت چهارم اگر بين نماز عشا متوجه شود نماز مغرب را نخوانده است.
۳. اگر نماز قضای ظهر و عصر یک روز یا مغرب و عشاء یک روز بر عهده باشد و هنگام نماز عصر یا عشاء متوجه شود، نماز ظهر یا مغرب را نخوانده است
و عدول در موارد زير جایز است:
۱. از نماز ادا به نماز قضای واجب، البته احتیاط واجب آن است که اگر فقط یک نماز قضا دارد، به نماز قضا عدول کند؛ بهخصوص اگر نماز قضا مربوط به همان روز باشد.
۲. از نماز واجب به مستحبّ برای درک ثواب نماز جماعت.
۳. از نماز واجب به نافله در ظهر روز جمعه برای کسی که قرائت سوره جمعه را فراموش کرده و به جای آن سوره ديگری را خوانده و به نصف رسيده يا از آن گذشته است.
#احکام_نیت #تغییر_نیت
🆔 @leader_ahkam
📚 غیبت و تزاحم 📚
✍ هرگاه بین حرمت غیبت و حکم دیگری تزاحم واقع شود، به گونه ای که مصلحت آن حکم مهم تر از مصلحت ترک غیبت، یا مهم تر از مفسدۀ غیبت باشد، در اینجا آن حکم مقدّم می شود.
📗 شرایط تحقق تزاحم
✍ در تزاحم دو حکم زمانی غیبت جایز می شود که دو مطلب احراز شود:
الف) وجوب امر دیگر
ب) ملاک آن امر، اقوی از ملاک حرمت غیبت باشد و در واقع، اهمیّت آن بیشتر از اهمیّت حرمت غیبت باشد یا حداقل احتمال اهمیّت آن داده شود؛ درحالی که این احتمال در مورد حرمت غیبت داده نمی شود.
📚 بعضی از موارد تزاحم بین دو حکم
۱. در مقام مشورت (نُصح مستشیر)
۲. قصد از بین بردن ماده فساد
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
📗 در مقام مشورت (نُصح مستشیر)
✍کسی دربارۀ امری با شما مشورت میکند و این امر مستلزم غیبت از فرد دیگری است؛ مثلاً کسی در مورد خواستگار دخترش با شما مشورت میکند، اگر بخواهید به او مشورت بدهید و نصیحت کنید، ناچارید از خواستگار غیبت کنید. یا کسی میخواهد با دیگری شراکت مالی داشته باشد و با شما مشورت میکند. یا شخصی در نظر دارد فردی را در منصب مهمّی بگمارد و با شما مشورت میکند. در اینجا لازم است که از آن شخص غیبت کنید.
💎 وجوب نصیحت
✍ اگر میدانید شخصی در کاری که قصد انجام آن را دارد، آسیبخوردنش حتمی است، اینجا واجب است خیر خواهی کرده، او را راهنمایی کنید و از آسیب او جلوگیری کنید. خواه از شما راهنمایی بخواهد و خواه نخواهند.
🔸اقوا بودن ملاک نصح
✍ چنین نیست که در همه موارد، ملاک وجوب نصیحت، از ملاک حرمت غیبت اقوا باشد. ازاینرو گاه در تزاحم بین وجوب نُصح و حرمت غیبت، حرمت غیبت مقدم میشود و گاه وجوب نصح؛ مثلاً فردی که در امر ازدواج مشورت میکند، چنانچه طرف مشورت از ظالم و جائر و فاسق بودن آن فرد مطلع باشد، باید نُصح کند و صفات او را بگوید؛ در غیر این صورت ظلم بزرگی کرده و خسارت جبرانناپذیری بر مشورت کننده زده است. پس در اینجا، ملاکِ نصیحت اقواست. بنابراین در جایی که امر دائر است بین امساک بیان حقایق، و گرفتار کردن مسلمانی در دام بلا (بلای دنیوی یا اخروی)، و گفتن حقیقت و ذکر صفت یک فرد فاسق و فاجر، در این صورت غیبت مجاز است.
📗 قصد از بین بردن ماده فساد
✍ اگر کسی موجب اشاعه و رواج فساد در جامعه باشد، انسان برای اینکه جلوی فساد را بگیرد، جایز است از او غیبت کند؛ مثلاً کسی مطلبی را که از دین نیست، در دین وارد میکند و مردم را به آن دعوت میکند. درحالیکه مردم نمیدانند اینها بدعت و خلاف حقایق الهی است و به دین مربوط نیست؛ اگر با غیبت از او، جلوی فساد گرفته شود، غیبت واجب است.
🔹 موارد فساد
✍ فساد اعمّ است از فساد در عقیده و فساد در عمل؛ مثل اینکه کسی نهادی را بهطور مخفیانه برای اغوا و ترویج شهوات و فساد مردم تشکیل دهد؛ مثلاً در کار توزیع سی دیهای محرّک شهوت بین افراد باشند؛ این نوع اشاعۀ فساد، فساد در عمل است، نه عقیده.
🔹اهمیت ملاک از بین بردن ماده فساد
✍ از نظر فهم متشرعه واضح است که اهمیت و ملاک منع از فسادی که در جامعه در حال انتشار است و افرادی را گرفتار خود میکند، اقوای از ملاک حرمت و منع غیبت یک شخص است؛ کسیکه میخواهد عدّهای را به هلاکت بیندازد، ذکر گناه او اگرچه فی نفسه ـ چنانچه ملاحظۀ این معنا نبود ـ حرام بود، امّا بدون شک منع از عمل او که مخرب و مفسد است، قطعاً اقواست از اینکه انسان بخواهد غیبت او را نکند.
🔹 عدم انحصار غیبت در ماده فساد
✍ لازمه اینکه ملاک وجوب قطع مادۀ فساد، اقوی از حرمت غیبت است، این استکه دایره جواز غیبت در این مورد وسیع باشد. اینچنین نیست که فقط غیبت او در خصوص فسادش جایز باشد. بلکه غیبت او به هر کیفیتی که موجب قطع ماده فساد شود، جایز است؛ مثلاً این شخص مفسد کسی است که رفتار شهوانی یا رفتار سیاسی خائنانهای دارد. اگر اینها افشا شود، مردم از کنارش پراکنده میشوند و حرف بدعتآمیزش را گوش نمیکنند. این غیبتها نیز جایز است.
👆 البته چون مسئله، مسئلۀ اهمّ و مهمّ است، باید این ملاک در دایرۀ جواز غیبت هم رعایت شود؛ یعنی اگرچه از بین بردن مادۀ فساد اهمّ از غیبت است، امّا اگر فرض کردیم که غیبت او با یک کلمه موجب قطع مادۀ فساد میشود، دیگر دو کلمه نمیشود گفت؛ یعنی اولویت و اقواییّت ملاک، موجب میشود که همان مقدار غیبتی که با آن میشود قطع مادۀ فساد کرد، جایز شود، نه بیشتر از آن.
📚 جرح شهود و رُوات 📚
✍ اگر شاهدی در دادگاهی به ادای شهادت قیام کرده است و شما میدانید که این شاهد، فاسق است، اینجا اگر فسق او را بیان کردید، این غیبت محرّم نیست و از حکم غیبت استثناء شده است.
✍ همچنین اگر کسی حدیثی را از شخص ثقهای نقل کند و شما میدانید که ناقل، شخص فاسق یا دروغگو و جُعّال است، اینجا غیبت این شخص اشکالی ندارد. حتّی ممکن است گاهی در هر دو مورد واجب باشد که بگویید این شخص ثقه و متحرّز از کذب نیست.
💎 اهمیت قضاء و روایت
✍ اهمیت قضاء و محکمۀ عدل الهی در اسلام بهگونهای است که اگر حادثهای در شُرُف اتفاق افتادن باشد و این حادثه، محکمه را خراب کند و قضای الهی را مخدوش کند، دفع این حادثه و برطرف کردن مفسدهاش، اولی است از اینکه از شخصی که به نظر ما فاسق است، ذکر سوء کنیم. ازاینرو اگر انسان بفهمد که این شاهد یا حتی خود قاضی فاسق است و شرط عدالت را ندارند، غیبت او برای حفظ طهارت ساحت قضا جایز است.
👆 مسئله روایت نیز همینطور است. درست رسیدن آنچه از ائمه(ع) است، اهمیتش خیلی بالاتر از این است که ما شخصی را جرح کنیم؛
❗️مثلاً اگر فردی نقل حدیث میکند و شما هم میدانید که درغگو و جعّال است، اگر این مطلب را نگویید، سلسلۀ سند احادیث و نقل مأثورات از ائمّه(ع) متزلزل میشود. بنابراین در اهمّ بودن آن شکی نیست.
👆 البته جواز جرح راوی در صورتی است که عدم اعتنای به نقل این آدم جاعل و کذّاب، متوقّف بر جرح او باشد. گاهی همین که بگویید: "ما وثاقت این شخص را نمیدانیم" یا بگویید: "کسی او را توثیق نکرده است"، در ردّ آن روایات کافی است؛ در عین حال که جرح هم نیست. در این موارد غیبت جایز نیست. امّا اگر راه منحصر باشد به اینکه انسان جرح کند، قطعاً جرح جایز است.
📚 دفع ضرر از مغتاب (غیبت شونده)
✍ اگر غیبت موجب دفع ضرر از غیبتشونده شود، غیبت او جایز است؛ به شرط آنکه ضرری که با غیبت دفع میشود، اهمیتش بیشتر از کشف ستر آن عیب باشد.
👆 گاهی انسان با غیبت و کشف ستر مؤمنی که ممکن است این کشف ستر برایش مهم باشد، ضرر کوچکی را از او دفع کند؛ مثلاً پول مختصری را میخواهند از او بگیرند، برای اینکه جلوی این کار را بگیرد، غیبت بزرگی از او میکند و میگوید: "دیشب ایشان گدایی رفته بود". این برای مؤمن اهانت بزرگی است. بنابراین باید اهمیت ضررها و کشف عیوب را ملاحظه کرد و هر کدام اهمیت بیشتر داشت، آن را مقدم کرد.
📗 باقی بودن حرمت غیبت مگر با یقین به موارد استثناء
✍ غیبت، مسئله مهمّی است؛ چراکه از گناهان کبیره است. پس نباید برای غیبتکردن، سعی کنیم وجهی از این وجوه را برای خودمان درست کنیم؛ زیرا برای خروج از این حکم (حرمت غیبت)، لازم است انسان بهطور قطع مجوزی داشته باشد.
📚 حکم نماز پس از انجام حجامت
💠 سؤال: با توجه به اینکه بعد از انجام حجامت، خون های محل زخم را نمی توان به طور کامل پاک کرد و لکه هایی از خون روی محل باقی می ماند، آیا با وجود این لکه ها، نماز صحیح است؟
✅ جواب: تا زمانی که شستن و تطهیر محل حجامت، ضرر یا مشقت داشته باشد، نماز خواندن به همان صورت اشکال ندارد؛ اما اگر اطراف محل حجامت یا لباس، نجس شده است، باید تطهیر شود.
#احکام_نماز #لباس_نمازگزار
🆔 @leader_ahkam
📚 استطاعت زن شیرده برای حج
💠 سؤال: اگر زنی كه به نوزاد خود شير می دهد، مستطيع شود و رفتن او به سفر حج برای كودک شيرخوارش ضرر داشته باشد، آيا می تواند به حج نرود؟
✅ جواب: اگر ضرر به گونهای باشد كه شير دهنده بايد در كنار كودک باقی بماند يا به نحوی باشد كه خود شير دهنده با رفتن به سفر حج، دچار عسر و حرج گردد؛ حج بر او واجب نيست.
#احکام_حج #استطاعت
🆔 @leader_ahkam
📚 صدق و کذب 📚
✍ معنای صدق، مطابقت خبر با واقع، و کذب، عدم مطابقت خبر با واقع است.
📗 مقصود از مطابقت و عدم مطابقتِ خبر با واقع این است که اگر مراد متکلم از این کلام، با واقع مطابق بود، خبر صدق است و اگر مراد متکلم از این خبر، مطابق با واقع نبود، خبر کذب است. نه اینکه تنها ظاهر کلام -بدون توجه به مراد متکلم - اگر مطابق با واقع باشد، صدق، وگرنه کذب است.
☝ توضیح: گاهی متکلّم مطلبی را میگوید که آنچه از ظاهر کلام او فهمیده میشود، غیر از مراد اوست. اگر آن مراد، مطابق با واقع بود، این کلام صدق است؛ هرچند ظاهر کلام، مخالف با واقع باشد؛ مثل توریه.
✍️ در توریه مراد متکلّم مطابق با واقع است. امّا ظاهر کلام او مطابق با واقع نیست. لذا چون مراد، مطابق با واقع است، کلام صدق میشود. اما اگر مراد، مخالف با واقع بود، کلام کذب میشود.
❗️مثلاً کسی میپرسد: "آقا منزلند؟" و شخص پشت در به نقطۀ خالی اشاره میکند و میگوید: "آقا اینجا نیست." مراد او این است که آقا در این نقطۀ خالی نیست. امّا آنچه مخاطب میفهمد، این است که آقا در خانه نیست؛ این خلاف واقع و توریه است. یا کسی از شما چیزی میخواهد و شما میگویید: « چیزی در دستم نیست». مراد شما این است که در این دستی که ملاحظه میکنید، چیزی نیست، امّا مخاطب چنین میفهمد که منظور شما این است که اصلاً پولی ندارید. پس اگر مراد گوینده مطابق با واقع بود، کلام صدق میشود؛ هرچند ظهور کلام مخالف با واقع باشد.
📚 دو مطلب در مورد توریه 📚
۱. با توجه به اینکه توریه کذب نیست، استعمال توریه در غیر موارد ضرورت هم جایز است.
۲. در جواز توریه فرقی نیست بین آن لفظی که به تنهایی قابل استعمال در مراد متکلم است، مثل همین مثالهایی که بیان شد و آن لفظی که به تنهایی قابل این نیست که در معنای مراد به کار برود. مثل اینکه بگویید: "الاغی را دیدم"؛ الاغ قابل این نیست که در معنای کندذهن به کار برود، مگر با قرینه؛ ولی با این وجود توریه جایز است.
📚 تعبیرات مبالغه آمیز و استعمالات مجازی
✍ اگر کسی بگوید: "من هزار مرتبه به فلانی تذکّر دادهام"، این مبالغه است و یقیناً مراد هزار مرتبه نیست. بلکه مقصود این است که مکرّر به او گفتهام. پس اگر این حرف مطابق با واقع باشد، یعنی مکرّر به او گفته باشد، این دروغ نیست. همچنین در مجازگویی؛ مثل اینکه بگویید: "شیری در میدان جنگ تیراندازی میکرد" یا در کنایات، آنجایی که جملهای را میگویید و لازم آن را قصد میکنید که معنای کنایه است؛ مثلاً بگویید: "فلانی همیشه در خانهاش باز است" که مراد، کرم و سخاوت و مهماننوازی اوست. (نه اینکه واقعاً همیشه در خانهاش باز باشد.) این اخبار خلاف واقع نیست؛ زیرا در تحقّق عنوان کذب، شرط، عدم تطابق مراد با واقع است؛ چون مراد شما در اینجا از آن مبالغه که گفتید "هزار مرتبه"، تکرار است، و این تکرار هم مطابق با واقع است، بنابراین خبر صدق است. همچنین در سایر مثالها. البته اگر برای کنایه یا مجاز، قرینهای باشد مستمع همین معنا را میفهمد. اما اگر قرینهای نباشد، مراد را درست نمیفهمد. امّا در هر دو صورت کذب نیست.
📚 توضیحاتی در مورد مفهوم کذب
۱. قوام کذب به قول و لفظ نیست
✍ مفهوم کذب متقوّم به قول و لفظ نیست؛ یعنی اگر میگوییم فلانی دروغ میگوید، لازمهاش این نیست که حتماً تلفظ به دروغ کند. بلکه اگر دروغ را بنویسد یا با اشاره دروغی را بگوید، این هم کذب است؛ مثلاً در جواب کسی که میپرسد: "زید کجاست؟" بدون اینکه سخنی بگوید، اشاره کند اینجاست، درحالیکه اینجا نیست. این هم کذب است. همچنین است اِخبار با نصب علائم: فرض کنید ورودیِ کوچهای علامت ورود ممنوع بگذارند، درحالیکه از طرف راهنمایی، منعی برای ورود به کوچه نشده باشد، این هم دروغ و کذب است.
۲. خود خبر موصوف به صدق و کذب میشود، نه لوازم آن
✍ آنچه مصداق صدق و کذب واقع میشود، خود خبر است، نه لازمۀ خبر. گاهی یک خبر، چه موافق واقع و چه مخالف واقع، لوازمی دارد. اینچنین نیست که ما بگوییم اگر آن لوازم، موافق واقع بود، آن هم صدق است و اگر مخالف واقع بود، کذب است. بلکه خود خبر است که به صدق یا کذب بودن، موصوف میشود؛ مثلاً گاهی اوقات انسان خبر میدهد که امروز جمعه است. لازمۀ اینکه امروز جمعه باشد، این است که فردا شنبه است، پسفردا یکشنبه است، دیروز پنچشنبه بود، روز قبلش چهارشنبه بود و ... . حال اگر کسی به دروغ بگوید امروز جمعه است، این شخص یک دروغ گفته است، نه بینهایت دروغ. اگر بگوییم لوازم خبر هم به صدق و کذب متصف میشود، معنایش این است که این فرد اگر به دروغ گفت امروز جمعه است، این یک دروغ است، دروغ دیگر اینکه فردا شنبه است، دروغ دیگر این است که پسفردا یکشنبه است و تا آخر. پس لوازم خبر جزو مصادیق صدق و کذب نیست.
💎 لوازم انشائات
👆 انشاء قابل صدق و کذب نیست؛ مثلاً وقتی میگوید: "برو"، این صدق و کذب ندارد. صدق و کذب مربوط به اِخبار است. ولی بعضی انشائات لوازمی دارد که اِخبار است؛ مثلاً وقتی به کسی میگویید: "شما در فلانجا درس بگویید" معنایش این است که شما به این درس عالم هستید. پس این انشاء متضمن یک اِخبار است. حال اگر این اِخبار، مخالف با واقع بود، این را نمیشود گفت کذب است یا صدق.
⚠️ البته اگر از آن انشاء یا خبر، لازمۀ آن اراده شده باشد و آن اراده هم ارادۀ جدّی باشد، در صورتیکه موافق با واقع نباشد، این کذب است؛ مثل اینکه در حضور جمع به کسی بگویید: " شما چرا رساله نمیدهید؟!" قصدتان هم این است که اِخبار کنید این آقا مرجع تقلید، مجتهد یا اعلمند. اگر این قصد را از این انشاء دارید، هرچند با زبان دیگری اعلام شده است، این قابل صدق و کذب است.
۳. به شوخی مطلب کذبی را گفتن
✍ شوخی کذب و دروغ دو صورت دارد:
الف) غیر هزل (خبر خلاف واقع)
⛔️ گاهی خبری خلاف واقع میدهد و مقصودش از آن خبر این است که افراد را بخنداند؛ مثلاً به کسی میگویند: " شما امروز ناهار منزل فلانی مهمان هستید" و مخاطب آنجا میرود و میبیند خبری نیست! عدهای که این صحنه را میبینند یا بعد از مراجعه آن فرد متوجه میشوند، میخندند. در این اِخبار، هزلی وجود ندارد، بلکه خبر خلاف واقعی داده میشود. لکن مقصود این است که مخاطب، این خبر را جدّی بگیرد و به دنبال آن برود. این مسلّماً حرام است؛ چراکه گوینده خبری داده و قصد واقع هم نموده است. لکن خلاف واقع است؛ مثل بقیۀ دروغها. البته در دروغهای دیگر انگیزههای دیگری است و در این دروغ، انگیزۀ مزاح است. این دروغ با دروغهای دیگر هیچ تفاوتی نمیکند و حرام است.
ب) هزل
✅ در نوع دوّم از انواع هزل، خبر کذبی داده نمیشود، بلکه خود کذب، شوخی و هزل است؛ مثل لطیفه و مَتلهایی(همان جُک به تعبیر فرنگی) که بین مردم متداول است؛ مثلاً از زبان حیوان یا از زبان شاگرد و استاد یا پدر و پسر چیزی را نقل میکنند که خلاف واقع هم است؛ این نوع از هزل حرام نیست.
👆 حکایات و قصهها نیز شبیه همین شوخیهاست که اینها در مقام هزل نیست؛ مثلاً رمانهای طولانی، ممکن است هزار بار از قول شخصیتهای داستان مطلبی را نقل کنند. این هم ملحق به هزل است. بنابراین از جهت کذب بودن حرام نیست؛ هرچند ممکن است از جهت دیگری، حرام شوند؛ مثل جاییکه مفسدهای به دنبال داشته باشد.
۴. خلف وعده
✍ خلف وعده دو صورت دارد:
الف_ در مورد وعدهای که میدهد، میداند تخلف میکند ← کذب محسوب میشود.
ب_ نمیداند تخلف میکند ← کذب محسوب نمیشود.
📚 حرمت کذب و کبیره بودن آن
✍ حرام بودن مطلق دروغ و کذب از ضروریات فقه است؛ چه دروغ کوچک و بیاهمیت باشد و چه بزرگ و تأثیرگذار. اما کبیره بودن این گناه درصورتی است که کذب در امر دین و دروغ بستن به خدا و پیامبر(ص) باشد؛ یا کذبی باشد که مفاسد فراوانی بر آن مترتّب است، و الّا کذب از گناهان صغیره است. مثل اینکه از کسی بپرسند:" شما فلانی را ندیدید؟" جواب میدهد:" نه"؛ درحالیکه آن شخص را نیم ساعت پیش دیده است. این دروغ، اهمیتی ندارد.
💎 تأثیر عملی کبیره یا صغیره بودن
✍ اگر کذب از گناهان کبیره باشد، یک بار گفتن آن، موجب سقوط انسان از عدالت میشود. امّا اگر از کبائر نباشد، در صورت اصرار بر آن موجب سقوط از عدالت میشود.
📚 موارد جواز کذب 📚
الف) خوف ضرر
✍ در صورت خوف ضرر بر جان یا مال خود یا دیگری، دروغ گفتن جایز است؛ مثلاً مالی را پیش شما به امانت گذاشتهاند و ظالمی با اصرار و تهدید بگوید باید این مال را به من بدهی! شما هم میگویید: "این مال پیش من نیست."
👆 در این مورد فرقی نمیکند که شخص برای دفع ضرر، امکان توریه داشته باشد یا نداشته باشد.
ب) اصلاح بین اشخاص و گروهها
✍ اگر بین اشخاص یا گروههایی اختلافی وجود دارد، جایز است برای رفع این اختلاف و ایجاد صلح بین آنان، دروغ گفت.
⚠️ اما گفتن دروغ برای انجام کار صلاح دیگری غیر از اصلاح بین مردم، جایز نیست. مگر آنکه آن امر بسیار مهم باشد؛ مانند اینکه امتی با این دروغ از شرک نجات پیدا کند. همچنانکه حضرت ابراهیم(ع) برای بیداری یک امت چنین کرد.
ج) وعده دروغ به زن و فرزند
✍ مقصود از جواز وعده کذب به زن و فرزند این نیست که خانوادهها با دروغ اداره شود و فضای محیط خانواده، فضای دروغ و بیاعتمادی باشد. بلکه چیزی است در جهت تقویت و تحکیم خانواده. با توجه به اینکه در شریعت اسلام، ادارۀ مالی خانواده به عهدۀ مرد است و زن تکلیفی ندارد؛ گرچه اموال و درآمدی هم داشته باشد. در چنین فضایی چنانچه زن و دیگر اعضای خانواده درخواستهایی داشته باشند که مرد نتواند پاسخگوی آن باشد، برای اینکه فضای حاکم بر خانواده تلخ نشود، میتواند به دروغ وعدههایی بدهد و در زمان مناسب بگوید: "متأسفانه برای انجام آن، شرایط مهیا نشد."