📚 استماع غیبت 📚
✍ مراد از استماع غیبت این است که کسی غیبت را گوش کند، نه اینکه تصادفاً کلمه ای به گوشش برسد که به آن سماع گویند. فرق نمی کند این گوش دادن همراه با رضایت باشد یا بدون رضایت.
⚠️ گاهی انسان دوست ندارد غیبت کسی را بشنود، امّا گوش می دهد. این هم استماع است؛ چون از روی اختیار است.
❗️ همچنین فرقی نمی کند که این مستمع، مخاطب غیبت کننده باشد یا نباشد؛ مثل اینکه دو نفر غیبت کسی را کنند و کسی در مجلسی غیبت کرده و صدای او را ضبط کرده اند و کسی آن را بشنود. این هم استماع غیبت است.
⛔️ استماع غیبت مطلقاً حرام است؛ حتی در موردی که غیبت کردن برای غیبت کننده حرام نیست؛ مثل آنجایی که غیبت کننده مُکرَه یا طفل است. اما استماع برای مستمع حرام است.
❓بر مستمع غیبت واجب است از غیبت نهی کند.
⚠️ اگر غیبت شونده زنده است و امکان استحلال از او می باشد، باید از او طلب مغفرت و بخشش کند و اگر در قید حیات نیست یا امکان استحلال از او نیست، برایش استغفار نماید.
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
💎 ردّ غیبت، یعنی نفی آن نسبتی که غیبت کننده به غیبت شونده می دهد؛ کسی که غیبت گوش می کند، بر او واجب است که رد کند.
❗️مثلاً وقتی گفته می شود: "فلانی مال ناحق خورده"، بگوییم: "از کجا معلوم، شاید معامله کرده یا شاید حلال بوده است." اگر هم به گونه ای است که نمی شود آن را توجیه کرد، مثلاً بگوید: "بشر ممکن الخطاست یا ممکن است تاکنون توبه و استغفار کرده باشد."
📘 نکته اساسی این کار در این است که چون زندگی، بر پایه روابط اجتماعی است، بدبینی و بدگمانی های افراد باعث تیره و تار شدن فضای جامعه می شود. ازاین رو باید رد غیبت کرد و اصل را بر صحت عمل افراد گذاشت.
📗عدم وجوب رد غیبت👇
✍ کسی که استماع غیبت نکرده است، ولی اطلاع پیدا می کند که دیگری غیبت کرده، رد بر او واجب نیست. یا کسی که سامع قهری است، مثلاً همین طور که عبور می کند، غیبتی را می شنود، ردّ برای او واجب نیست.
📚 موارد عدم وجوب نهی از منکر
۱. اگر انسان می داند که این غیبت، برای غیبت کننده حلال است، نهی واجب نیست؛ چراکه او منکری انجام نمی دهد.
۲. اگر مستمع شک کند که عمل غیبت کننده حلال است یا نه، مثلاً کسی نزد شما از فردی غیبت می کند و شما احتمال می دهید که او مظلوم واقع شده است و به این وسیله شکوا می کند، اما یقین ندارید، اینجا نهی واجب نیست، زیرا وقتی احتمال دادید که ممکن است این عمل حلال باشد، پس موضوع نهی احراز نمی شود. بنابراین نهی واجب، نیست. امّا ردّ، واجب و استماع آن نیز حرام است. یا مثلاً کسی که گمان می کند دیگری در حق او ظلمی کرده و غیبتش را می کند، چون می پندارد که مظلوم واقع شده، به حسب حکم ظاهری، این غیبت حلال است؛ اگرچه مغتاب مستحق غیبت و بدگویی نیست.
⚠️ گاهی ممکن است که مغتاب ظلمی کرده باشد، ولی از روی اکراه بوده است. بنابراین مرتکب حرام نشده است؛ چون مکره بوده است.
❌ چنین نیست که در همۀ موارد غیبت های مجاز، غیبت شونده مستحق غیبت بوده باشد تا عمل این شخص حلال واقعی باشد. پس شنیدن این غیبت جایز نیست، و ردّ آن نیز واجب است.
📚 متجاهر به فسق 📚
✍ مراد از متجاهر این است که شخص، ابایی نداشته باشد از اینکه مردم گناهش را ببینند یا بفهمند؛ مثل کسی که آشکارا شراب می نوشد. البته اطّلاع مردم به
این معنا نیست که لازم باشد همۀ مردم بدانند؛ همین که عدّه ای از مردم میدانند، او هم ابایی ندارد که همۀ مردم هم بدانند، این معنای متجاهر به فسق
است.
⚠️ دو نکته ⚠️
الف) غیبت کسی که تجاهر به فسق می کند، فقط در همان گناهی که تجاهر کرده، جایز است و نمی توان تمام اسرار و گناهان او را فاش کرد.
ب) غیبت شخص فاسق مصرّ، اگر تجاهر به فسق نکند، جایز نیست.
ج) اگر شخصی گناهی را آشکارا انجام دهد، ولی برای آن توجیهی بیاورد، مثل اینکه شراب می خورد، ولی می گوید به تجویز دکتر است (دارای سه فرض است): 👇
یک- اگر شخص مطمئن شود که این عذر موجه است← غیبت جایز نیست؛ زیرا می داند عمل او حرام نبوده، پس جهر به حرام هم واقع نشده است.
دو- اگر شخص این عذر را نپذیرد و بداند که عامل، دروغ می گوید← غیبت این شخص جایز نیست؛ زیرا این شخص لاابالی نیست، چرا که برای گناه خود عذر می آورد و پیداست که نمی خواهد مردم ببینند و بدانند که او مرتکب فسق می شود. لذا توجیه می کند و می گوید: "من فسقی انجام نمی دهم."
سه- انسان شک می کند آیا این عامل، متجاهر است یا متجاهر نیست( یعنی نمی دانیم آیا عذر او صحیح است یا اینکه بهانه می آورد) ←غیبت حرام است.
📚 اگر به شخصی ظلمی شده است، آن شخص می تواند نزد دیگران شکایت و تظلم کند و آن ظلمی را که به او شده، نقل نماید. البته مقصود آنجایی است که ظلمِ صورت گرفته، در خفا انجام گرفته شده باشد؛ زیرا چنانچه این ظلم آشکارا انجام شده باشد، به سبب تجاهر، غیبت جایز است.
📚 تغییر نیت در نماز
💠 سؤال: آیا تغییر نیت در نماز، از نماز ادا به قضا یا از نماز قضای مغرب به قضای صبح جایز است؟
✅ جواب: به طور کلی تغییر نیت در نماز در موارد زير واجب است:
۱. از نماز عصر به نماز ظهر، قبل از وقت مخصوص نماز عصر، در صورتی که بين نماز عصر متوجه شود نماز ظهر را نخوانده است.
۲. از نماز عشا به نماز مغرب، قبل از وقت مخصوص نماز عشا و قبل از رکوع رکعت چهارم اگر بين نماز عشا متوجه شود نماز مغرب را نخوانده است.
۳. اگر نماز قضای ظهر و عصر یک روز یا مغرب و عشاء یک روز بر عهده باشد و هنگام نماز عصر یا عشاء متوجه شود، نماز ظهر یا مغرب را نخوانده است
و عدول در موارد زير جایز است:
۱. از نماز ادا به نماز قضای واجب، البته احتیاط واجب آن است که اگر فقط یک نماز قضا دارد، به نماز قضا عدول کند؛ بهخصوص اگر نماز قضا مربوط به همان روز باشد.
۲. از نماز واجب به مستحبّ برای درک ثواب نماز جماعت.
۳. از نماز واجب به نافله در ظهر روز جمعه برای کسی که قرائت سوره جمعه را فراموش کرده و به جای آن سوره ديگری را خوانده و به نصف رسيده يا از آن گذشته است.
#احکام_نیت #تغییر_نیت
🆔 @leader_ahkam
📚 غیبت و تزاحم 📚
✍ هرگاه بین حرمت غیبت و حکم دیگری تزاحم واقع شود، به گونه ای که مصلحت آن حکم مهم تر از مصلحت ترک غیبت، یا مهم تر از مفسدۀ غیبت باشد، در اینجا آن حکم مقدّم می شود.
📗 شرایط تحقق تزاحم
✍ در تزاحم دو حکم زمانی غیبت جایز می شود که دو مطلب احراز شود:
الف) وجوب امر دیگر
ب) ملاک آن امر، اقوی از ملاک حرمت غیبت باشد و در واقع، اهمیّت آن بیشتر از اهمیّت حرمت غیبت باشد یا حداقل احتمال اهمیّت آن داده شود؛ درحالی که این احتمال در مورد حرمت غیبت داده نمی شود.
📚 بعضی از موارد تزاحم بین دو حکم
۱. در مقام مشورت (نُصح مستشیر)
۲. قصد از بین بردن ماده فساد
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
📗 در مقام مشورت (نُصح مستشیر)
✍کسی دربارۀ امری با شما مشورت میکند و این امر مستلزم غیبت از فرد دیگری است؛ مثلاً کسی در مورد خواستگار دخترش با شما مشورت میکند، اگر بخواهید به او مشورت بدهید و نصیحت کنید، ناچارید از خواستگار غیبت کنید. یا کسی میخواهد با دیگری شراکت مالی داشته باشد و با شما مشورت میکند. یا شخصی در نظر دارد فردی را در منصب مهمّی بگمارد و با شما مشورت میکند. در اینجا لازم است که از آن شخص غیبت کنید.
💎 وجوب نصیحت
✍ اگر میدانید شخصی در کاری که قصد انجام آن را دارد، آسیبخوردنش حتمی است، اینجا واجب است خیر خواهی کرده، او را راهنمایی کنید و از آسیب او جلوگیری کنید. خواه از شما راهنمایی بخواهد و خواه نخواهند.
🔸اقوا بودن ملاک نصح
✍ چنین نیست که در همه موارد، ملاک وجوب نصیحت، از ملاک حرمت غیبت اقوا باشد. ازاینرو گاه در تزاحم بین وجوب نُصح و حرمت غیبت، حرمت غیبت مقدم میشود و گاه وجوب نصح؛ مثلاً فردی که در امر ازدواج مشورت میکند، چنانچه طرف مشورت از ظالم و جائر و فاسق بودن آن فرد مطلع باشد، باید نُصح کند و صفات او را بگوید؛ در غیر این صورت ظلم بزرگی کرده و خسارت جبرانناپذیری بر مشورت کننده زده است. پس در اینجا، ملاکِ نصیحت اقواست. بنابراین در جایی که امر دائر است بین امساک بیان حقایق، و گرفتار کردن مسلمانی در دام بلا (بلای دنیوی یا اخروی)، و گفتن حقیقت و ذکر صفت یک فرد فاسق و فاجر، در این صورت غیبت مجاز است.
📗 قصد از بین بردن ماده فساد
✍ اگر کسی موجب اشاعه و رواج فساد در جامعه باشد، انسان برای اینکه جلوی فساد را بگیرد، جایز است از او غیبت کند؛ مثلاً کسی مطلبی را که از دین نیست، در دین وارد میکند و مردم را به آن دعوت میکند. درحالیکه مردم نمیدانند اینها بدعت و خلاف حقایق الهی است و به دین مربوط نیست؛ اگر با غیبت از او، جلوی فساد گرفته شود، غیبت واجب است.
🔹 موارد فساد
✍ فساد اعمّ است از فساد در عقیده و فساد در عمل؛ مثل اینکه کسی نهادی را بهطور مخفیانه برای اغوا و ترویج شهوات و فساد مردم تشکیل دهد؛ مثلاً در کار توزیع سی دیهای محرّک شهوت بین افراد باشند؛ این نوع اشاعۀ فساد، فساد در عمل است، نه عقیده.
🔹اهمیت ملاک از بین بردن ماده فساد
✍ از نظر فهم متشرعه واضح است که اهمیت و ملاک منع از فسادی که در جامعه در حال انتشار است و افرادی را گرفتار خود میکند، اقوای از ملاک حرمت و منع غیبت یک شخص است؛ کسیکه میخواهد عدّهای را به هلاکت بیندازد، ذکر گناه او اگرچه فی نفسه ـ چنانچه ملاحظۀ این معنا نبود ـ حرام بود، امّا بدون شک منع از عمل او که مخرب و مفسد است، قطعاً اقواست از اینکه انسان بخواهد غیبت او را نکند.
🔹 عدم انحصار غیبت در ماده فساد
✍ لازمه اینکه ملاک وجوب قطع مادۀ فساد، اقوی از حرمت غیبت است، این استکه دایره جواز غیبت در این مورد وسیع باشد. اینچنین نیست که فقط غیبت او در خصوص فسادش جایز باشد. بلکه غیبت او به هر کیفیتی که موجب قطع ماده فساد شود، جایز است؛ مثلاً این شخص مفسد کسی است که رفتار شهوانی یا رفتار سیاسی خائنانهای دارد. اگر اینها افشا شود، مردم از کنارش پراکنده میشوند و حرف بدعتآمیزش را گوش نمیکنند. این غیبتها نیز جایز است.
👆 البته چون مسئله، مسئلۀ اهمّ و مهمّ است، باید این ملاک در دایرۀ جواز غیبت هم رعایت شود؛ یعنی اگرچه از بین بردن مادۀ فساد اهمّ از غیبت است، امّا اگر فرض کردیم که غیبت او با یک کلمه موجب قطع مادۀ فساد میشود، دیگر دو کلمه نمیشود گفت؛ یعنی اولویت و اقواییّت ملاک، موجب میشود که همان مقدار غیبتی که با آن میشود قطع مادۀ فساد کرد، جایز شود، نه بیشتر از آن.