eitaa logo
اهل کتاب
135 دنبال‌کننده
152 عکس
1 ویدیو
4 فایل
اهل کتاب صادق معرفی کتاب و ترویج فرهنگ مطالعه و تفکر «هرکس‌باکتاب‌ها‌آرام‌گیرد هیچ‌آرامشی‌راازدست‌نداده‌است....» #امام‌علی‌؏ ارتباط با مدیر @ibrahimshojaat صفحه‌ی اینستاگرام: Instagram.com/ahleketab
مشاهده در ایتا
دانلود
بیوتن؛ کتابی که رضا امیرخانی با تبحر کامل، شما را وارد دنیایی از تقابلات ساده اما پیچیده مدرنیته در مقابل سنت می‌کند... شاید هرروز با بسیاری از این تقابلات رو ب رو باشیم اما به وضعیتی عادی برای زندگی ما تبدیل شده باشد. بمانیم
اعتماد کلمه‌ای است که سرنوشت‌های زیادی را تغییر داده است. حجت الاسلام جواد اژه‌ای و سازمان پرورش استعدادهای درخشان (سمپاد) اولین کسانی بودند که به رضا امیرخانی اعتماد کردند و اولین کتاب او را در سال ۱۳۷۴ به چاپ رساندند. رضا امیرخانی نیز به خوبی پاسخ این اعتماد را با برگزیده شدن در جشنواره ادب و پایداری، بیست سال ادبیات دفاع مقدس وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سال ۱۳۷۹ داد. مطمئنا ارمیا، یکی از زیباترین، تلخ‌ترین و واقعی‌ترین رمان‌هایی بود که تاکنون خوانده‌ام. بمانیم
بر حسب عادت یک ساعت مانده به اذان چشم هایش باز شد. دیشب راحت نخوابیده بود.ستون مهره هایش را انگار با میخ به تخت کوبیده باشند. آرام به بدن خود تکانی می داد. عضلاتش با صدایی مثل نان خشک می شکستند. از هوای خشک و غیر شرجی اتاق متوجه شد که در سنگر نیست. در سنگر ساعتی مانده به اذان، ارمیا مثل فنر از جا می پرید. به دو شماره خود را به تانکر می رساند.معمولا تانکر بر اثر رگبار های بی هدف نیمه شب از جایی سوراخ شده بود. با تشخیص صدا سوراخ را پیدا می کرد. می نشست و سریع وضو می گرفت. در طی این عملیات هیچ صدایی از او بلند نمی شد. بعد سعی می کرد با تکه ی چوبی و پارچه کهنه ای یا اگر بود آدامسی سوراخ تانکر را آب بندی کند. گاهی دور و بر تانکر، لباس خاکی دیگری را می دید که مشغول وضو بود. هر دو می دانستند برای نماز شب وضو می گیرند ولی به روی خود نمی آوردند. اگر هم مجبور می شدند به هم سلام کنند، آن وقت ارمیا می گفت:(وقتی خوابیدی خواب ما را هم ببین.) آن یکی در جواب التماس دعا می گفت:(محتاجیم.) ارمیا آرام از روی تخت پایین آمد. در را باز کرد. در وضو گرفتنِ بدون سر و صدا وارد بود. جوابش را در کاسه ی دست شویی گذاشت و وضو گرفت. به اتاقش برگشت. در جبهه بیرون از سنگر جایی برای نماز شب داشت. برای خود گودالی کنده بود که از چشم دیگران مخفی بماند و یاد قبر بیافتد. با خودش فکر می کرد قبل از جبهه رفتن چه طور در این اتاق فانتزی نماز می خوانده است؟! در بین نماز وقتی به اولین سجده رسید گریه اش گرفت. نه مثل گریه های جبهه که مطبوع باشد و آدم را سبک کند. در جبهه گریه ها عشقی بودند اما در خانه گریه ها عقلی شده بودند. وقتی در سجده طبق عادت خواست بگوید:(اللهم ارزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک) قلبش ایستاده بود. دیگر هیچ امیدی برای شهادت نمانده بود. دعا فاصله ای عجیب با محل اجابت گرفته بود. معلوم نبود از فردا شب در سجده ها چه باید بگوید. بمانیم
امروزه کتاب های زیادی پیرامون چگونگی دستیابی به #علم_بومی نوشته شده است، اما یقیناً یکی از بهترین و جذاب ترین آن ها، کتاب نشت نشای #رضا_امیرخانی است. آقای امیرخانی، پس از مدتی تحصیل در یکی از دانشگاه های ایالات متحده و پس از بازگشت به ایران، این کتاب را با رویکرد ایجاد سوال و به مقایسه گذاشتن دانشگاه ها و دانشگاهیان ایران و آمریکا، نگاشته است و سعی در آفریدن اثری ماندگار را داشته است و به نظر می رسد که تا حد قابل توجهی به هدف خویش رسیده است. یکی از دوستان بزرگوارم می گفت:« شاید لازم باشد که هر دانشجویی، در ابتدای هر ترم، یک مرتبه این کتاب را بخواند تا شاید وظیفه اصلی خویش و راه رسیدن به #تولید_علم_اسلامی و #بومی را از خاطر نبرد.» #نشت_نشا #مقاله_بلند_انتقادی #علم_بومی #تولید_علم_اسلامی #رضا_امیرخانی #اهل_کتاب بمانیم
زندگی و علم! مقدار مجاز فاصله ی شهر تا دانش گاه چه قدر باید باشد؟ مرکز ایالت ماساچوست امریکا، بوستون است. شهر ام. ای. تی، شهر هاروارد، شهر کمبریج... شهر فاین آرت، شهر موزه ی هنر های مدرن... شهر کافه های پر رونق، شهر کتاب خانه های عمومی شلوغ... شهر روشن فکران امریکا، شهر معروف ترین فستیوال های هنری... شهر به ترین شرکت های کامپیوتری، سیلیکون ولی (Silicon valley)... روی پلاک های ماشین در تعریف ایالت ماساچوست نوشته اند، روح امریکا (The spirit of Massachusetts is the spirit of America)... تابستان سال ۲۰۰۱ میلادی. شب بود و در محله ی هاروارد بودم. جایی با تابلو ی دانش گاه هاروارد رو به رو نشدم، اما کافه هایی دیدم به اسم هاروارد. بوتیک هایی به اسم هاروارد. متعجب جلو تر رفتم. ساختمان هایی با معماری فوق العاده قدیمی. اما هیچ نشانی از دانش گاه نبود. ساعت از ده شب گذشته بود، اما خیابان ها هم چنان شلوغ بود. مملو از جوان. جوان هایی که دور میز های کافه های خیابانی نشسته بودند و گپ می زدند. دانش جو هایی که کف پیاده رو ولو شده بودند و زیر نور چراغ خیابان تکالیفشان را می نوشتند. پسرکی که گیتارش را به دست گرفته بود و در ایوان خانه اش که مشرف به خیابان بود، آواز می خواند و ساز می زد... و من متعجب نگاه می کردم که پس کجاست آن دانشگاه عظیم و قدیمی. آن ینگه دنیا... عاقبت دل به دریا زدم و از جوانی که از کافه بیرون می آمد، پرسیدم، این دانش گاه هاروارد کجاست؟ خندید و گفت، همین جا که ایستاده ای! طبقه بالای کافه را نشان داد؛ آپارتمانی که چراغ هایش روشن بود. گفت این کلاس فلسفه ی پرفسور مک آرتور است که با رضایت استاد و دانش جو این ساعت شب برگزار می شود. آن جوان که تازه هم صحبت گیر آورده بود، تا بعد از نیمه شب دانش گاه را به من نشان می داد... آن در را نگاه کن کنار سالن بیلیارد، آن دفتر دانش کده ی منطق است. طبقه ی بالای آن رستوران، دانش کده ی جامعه شناسی است. دیوار به دیوار فروش گاه لوازم التحریر، کتاب خانه ی عمومی است. پرفسور فلانی در این خانه زنده گی می کند. پرفسور بهمانی که حتما اسمش را شنیده ای، هم سایه ی من است... گفت و گفت و گفت و من چارشاخ مانده بودم که این چه هارواردی است... هاروارد یک دانش گاه نیست. یک محله است. با همه ی مشخصات یک محله. از کفاشی تا قصابی تا کلاس درس. از روزنامه فروشی تا مغازه فروش نوشت افزار تا کتاب خانه ی عمومی. از تا راننده تاکسی تا استاد دانش گاه... و تازه اگر هاروارد محله است، برکلی در شمال سان فرانسیسکو شهر است! بمانیم
احتمالا یکی از لذت‌بخش‌ترین کارها در این کره خاکی، رفتن به باشد. رضا امیرخانی نیز این مهم را به خوبی درک کرده است و به گفته خودش تاکنون به بسیاری از کشورهای جهان سفر کرده است و سفرنامه‌هایی همچون (واقعه‌نگاری از سفری به همراهی رهبر انقلاب به سیستان و بلوچستان)، (زندگی‌نامه‌ و سفرنامه‌ای که حتی در برخی اوقات به یک رمان تغییر ماهیت می‌دهد و بازمانده از زندگی وی در ایالات متحده می‌باشد) و جانستان کابلستان (سفرنامه‌ترین سفرنامه وی پیرامون سفر به افغانستان) را تا می‌توان در آثار این نویسنده پیدا کرد. اما او در سال 97 و طی دو فرصت استثنایی، دو بار به کره شمالی سفر کرده است و پس از پانزده روز اقامت در پیونگ یانگ و چند سفر کوتاه در این کشور، سیزدهمین کتاب و به نوعی چهارمین سفرنامه خود را منتشر کرده است. امیرخانی در این دو سفر در پی آن بوده است که تاثیر تحریم‌های شدید امپریالیسم را بر یک کشور سوسالیستی ببینید و به نوعی آن‌ها را با تا تحریم‌های علیه ایران و آثارش مقایسه کند. تحریم‌هایی که بر همه چیز، حتی بر روابط میان فردی انسان‌ها نیز تاثیرگذاری خود را نشان داده است. سفر به کره شمالی، سفری است که تعداد بسیار کمی از مردمان ساکن در این کره خاکی شانس تجربه آن را دارند اما قطعا می‌توان با خواندن چنین سفرنامه‌هایی تا حدی با انسان کره شمالی آشنا شد و شاید نیم دونگ از پیونگ یانگ را شناخت. بسیار سفر باید... بمانیم