💬 | #پیام_جدید
متن پیام:
سلام.چرا یک هفته است عکسها باز نمیشه؟
عکسهای تبلیغاتی باز میشه ولی بقیه نه
بکبار هم گروهو ترک کردم و دوباره عضو شدم ولی فایده نداشته
✍️سلام
اعضای محترم کانال حتما از طریق بازار، مایکت یا سایت ایتا نسخه خود را بروزرسانی کنید تا مشکل حل شود.
🛎🛎🛎🛎🛎🛎🛎🛎🛎🛎🛎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🌟 "طوفان اقصی خاموش شدنی نیست"
🔸 گزیدهای از بیانات
#آیت_الله_العظمی_خامنه_ای_مدظله_العالی
✳️ @Akhlagh_Et
920513-Panahian-M-Imamsadeq-TanhaMasir-25-18k.mp3
9.7M
جلسه بیست و پنجم مباحث #تنها_مسیر
حجت الاسلام #پناهیان
اگه دوست داری راهبرد اصلی برای موفقیت تو دنیا و آخرت رو بدونی بسم الله👌
✳️ @Akhlagh_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مستند زیبای «#با_من_نگاه_کن» ؛ روایتی از حدود سه سال همراهی با آیت الله #حائری_شیرازی در واپسین سالهای حیات ایشان.
🔸 کاری از سازمان هنری و رسانه ای اوج
▫️ تهیه کننده: احمد شریفزاده
▫️ نویسنده: محمدرضا کریمیراد
✳️ @Akhlagh_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 قسمت 7 |درس اخلاق آیت الله مصباح یزدی
👈 موضوع: عالی ترین مرتبه محبت
🔺سلسله جلسات درس اخلاق آیت الله #مصباح_یزدی با موضوع «محبت خدا»
#آیت_الله_مصباح_یزدی
#درس_اخلاق
#محبت_خدا
✳️ @Akhlagh_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 جلسه 7 | نور مبین سال 1401
🎙حجت الاسلام والمسلمین #زارعی
📋تدبیر خدا بالاتر از نیرنگ مکاران است (آیه 54 سوره مبارکه آلعمران)
#نور_مبین_1401
#حجت_الاسلام_زارعی
✳️ @Akhlagh_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ویژگی های نفاق و منافقین
✅ جلسه 2 (بخش دوم)
🎙آیت الله مجتبی #تهرانی(ره)
📖شرّترین مردم - نفاق و منافقین مانند شیطان
✍️ پیغمبراکرم(ص) می فرماید:«مِنْ شَرِّ النَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ذُو الْوَجْهَيْنِ»؛ از کسانی که شرّ مردم نزد خداوند در قیامت محسوب میشوند، دوچهرهایها هستند. خوب دقّت کنید! در روایاتی که خواندم، بحث دین، مؤمن، مُسلم نبود. تعبیر:«مَن کَانَ» داشت؛ هر کسی که میخواهد باشد. یا فرمودند:«مِنْ شَرِّ النَّاسِ»1️⃣؛ از شرّ مردم. مردم، هر کسی که میخواهد باشد.
در مورد مُسلم هم روایات متعدّدی داریم. امامصادق(ع) فرمودند:«مَنْ لَقِيَ الْمُسْلِمِينَ بِوَجْهَيْنِ وَ لِسَانَيْنِ»؛ کسی که برخوردش با مسلمانها دوچهرهای و دوزبانی باشد، «جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ لَهُ لِسَانَانِ مِنْ نَارٍ»2️⃣؛ روز قیامت در حالی میآید که دو زبان از آتش دارد.
1️⃣وسائل الشيعة، ج12، ص 259 - بحار الأنوار، ج72، ص 204
2️⃣الكافي، ج2، ص 343 - وسائل الشيعة، ج12، ص 256 - بحار الأنوار، ج72، ص 204
#مجموعه_اخلاق_ربانی
#ویژگی_های_نفاق_و_منافقین
#آیت_الله_مجتبی_تهرانی
✳️ @Akhlagh_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیایش صبحگاهی 🌺🍃🌺
خدایا ♥️
سرآغازصبحم
رابایادونام تومیگشایم
پنجره های قلبم
راخالصانه وعاشقانه ♥️
بسویت بازمیکنم
تانسیم رحمتت به آن بوزد
ناپاکیهای آنرا بزداید
نوری ازمحبت
وعشق تو را
به قلبم به ارمغان بیاورد✨♥️🌹
آمیـــن 🙏
✳️ @Akhlagh_Et
#حدیث_روز
🌸 امیرالمومنین امام على (عليه السلام) :
حَدُّ اللِّسانِ أمضى مِن حَدِّ السِّنانِ
تيزى زبان، برنده تر از تيزى سرنيزه است.
📚 غررالحكم، ح ۴۸۹۸
✳️ @Akhlagh_Et
❇️ خدمت به مادر
🔹️ عالم بزرگ شیخ محمد حسین زاهد مادر پيرى داشتند كه ايشان مراقبت ايشان را بر عهده داشت.
مادر به حدى پير بود كه نمى توانست براى قضاى حاجت به دستشويى برود؛ لذا شیخ محمدحسین هنگام قضاى حاجت براى مادر لگنى قرار مى داد. وقتى مادر چند ضربه به لگن مى زد، يعنى وقت برداشتن لگن است.
🔹️ روزى به در منزل آقاشیخ محمدحسین رفتم، آقا در را باز نكرد؛ خيلى طول كشيد تا آقا بيايد. وقتى آقا در را باز كرد، ديدم لباسشان خيس است. از آقا سؤال كردم چرا لباستان خيس است؟ فرمود: موقعى كه مادرم ضربه به لگن زده بود، من متوجه نشدم و كمى دير رفتم، همين كه نزد مادر رفتم، از عصبانيت لگدى به لگن زد و لباس من نجس شد.
🔹️ گفتم: مادرتان چيزى نگفت؟ آقا فرمود: چرا، وقتى مادرم ديد كه لباس مرا نجس كرده است گفت: ننه، حسين، نجست كردم؟ جواب دادم چيزى نشده ؛ اين همه من شما را در كودكى نجس كردم، شما چيزى نگفتيد؛ حالا هم چيزى نشده و عيبى ندارد.
📕منبع: کتاب شیخ محمدحسین #زاهد(حمیدرضا جعفری) صفحه۵۳
✳️ @Akhlagh_Et
❇️ اطلاع از غیب
🔹️ آیت الله #بهاءالدینی(ره)
🔺️ پساز ایام تبلیغ ماه مبارک رمضان وارد قم شدم و قبل از آنکه به خانوادهام سربزنم، به حرم کریمه اهل بیت حضرت معصومه(س) مشرف شدم تا پس از زیارت و عرض سپاس به پیشگاه آن بانو به خانه بروم.
🔺️ زیارت تمام شد هنوز از حرم خارج نشده بودم که یکی از دوستان را دیدم درحالیکه چهرهای گرفته و غمگین داشت، پساز سلام و احوالپرسی علت ناراحتی او را جویا شدم؛ گفت بهخاطر احتیاج شدید به فاطمهی معصومه متوسل شدهام تا بهوسیلهی دعای آن بانو مشکلاتم برطرف شود.
🔺️ چون وضعیت او را چنین دیدم، مبلغی که در ایام تبلیغ به من داده بودند به وی دادم و از او جدا شدم، چون وارد صحن شدم به خود گفتم خوب است سلامی هم خدمت حضرت آقا بها(آیت الله بهاءالدینی) داشته باشم، بنابراین به منزل معظمله حرکت کردم چون به در خانه ایشان رسیدم اجازه ورود خواستم و آقا با بزرگواری خاص خود اجازه دادند خدمت ایشان رسیدم و از محضرشان استفاده بردم.
🔺️ چون اجازهی مرخصی خواستم فرمودند صبر کن از جا برخاست به اتاق دیگر رفتند و چند لحظه بعد مبلغی پول به بنده دادند و فرمودند کار امروز شما کار بسیار پسندیدهای بود! تشکر کردم و از ایشان خداحافظی نمودم راهی منزل شدم، پساز مدتی مبلغی را که آقا داده بودند شمردم ناگهان متوجه شدم به اندازهی همان پولی است به آن فرد داده بودم!!
📚 آیت بصیرت، ص۵۸
✳️ @Akhlagh_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️کلیپ تصویری♨️
🎥 ببینید | انسان وقتی دعا میکند دارد چک میکشد!
🔹آیت الله #حائری_شیرازی🔹
✳️ @Akhlagh_Et
📨 تن پروری مکن ، تن پروری درد بدی است که از درد خری هم بدتر است.
💬 حاج مرشد چلویی
✳️ @Akhlagh_Et
داستان باطن برخی غذاها
🔹حاج مومن میگفت بنا شد با یکی از آقایان به مشهد برویم. به آن آقا گفتم شما ماشین شخصی دارید من هم میخواهم بیایم گفت خیلی خوب برویم. البته یکی از اولیاء الهی من را راهنمایی کرد که با ایشان تهران بیا و در آنجا برایت گرفتاری درست میشود و رفع میشود. آخر دروازه تهران به سمت آبعلی من آنجا میایستم من را هم سوار کنید. همین طور هم شد. وقتی از تهران بیرون رفتیم دیدیم که این ولی خدا کنار جاده ایستاده است. حاج مومن میگفت: به راننده گفتم آقا ایشان را هم سوار کن. آن ولی خدا را سوار کردند و کنار هم نشستیم و صحبت میکردیم تا به آبعلی رسیدیم. آنجا برای ناهار و نماز ایستادند.
🔸 نماز را که خواندیم آن ولی خدا گفت: با اینها غذا نخور من برایت غذا میآورم. گفتم چشم و او رفت. یک مقداری صبر کردم دیدم که همسفریها سفره را پهن کردند و صدا زدند که حاج آقا بفرما. من هم خجالت کشیدم و رفتم نشستم. یک کاسه جلوی ما و یک کاسه هم جلوی خودشان گذاشتند و شروع به خوردن کردیم. دو سه لقمه غذا که خوردم، آن ولی خدا آمد، دور ایستاد و شروع کرد نگاه کردن و اشاره کرد بیا، من پا شدم رفتم. گفت: چرا غذا را خوردی. گفتم خجالت کشیدم و نتوانستم دعوتشان را رد کنم. گفت: خیلی خوب برو ببین اگر میتوانی بخوری، بخور.
🔹خدا شاهد است! حاج مومن میگفت: آمدم و دوباره سر سفره نشستم دیدم تمام غذاها چرک و خون است و بوی تعفن میدهد. اما اینها دارند قشنگ میخورند. من حالم بد شد و نتوانستم بخورم. یک لقمه نان خالی خوردم و بلند شدم و رفتم. گفت حقیقتش این بود.
وقتی بندههای خدا حقایق اشیاء را اینطور ببینند، اهل بیت عصمت و طهارت چه میبینند؟ آنها همه چیز را میدانند؛ میفهمند. و لذا اهل بيت عصمت و طهارت چون علم به حقایق اشیا دارند، معصوم علی الاطلاق هستند. آنها باطن اشیاء را طور دیگری میبینند که ما نمیبینیم. ما تعبدا باید از آنها بپذیریم. پس وقتی حقیقت گناه و معصیت را میبینند اصلا نفس مبارکشان میل به آن نمیکند که بخواهند با میل نفسشان مبارزه کنند.
آیت الله #ناصری ره
✳️ @Akhlagh_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 قسمت 8 | درس اخلاق آیت الله مصباح یزدی
👈 موضوع: بهترین راه، برای شناخت فضیلت محبت به خدا
🔺سلسله جلسات درس اخلاق آیت الله #مصباح_یزدی با موضوع «محبت خدا»
#آیت_الله_مصباح_یزدی
#درس_اخلاق
#محبت_خدا
✳️ @Akhlagh_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 جلسه 8 | نور مبین سال 1401
🎙حجت الاسلام والمسلمین #زارعی
📋اسلام مکتب جامع و حجّت برای بندگان است (آیه 85 سوره مبارکه آلعمران)
#نور_مبین_1401
#حجت_الاسلام_زارعی
✳️ @Akhlagh_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ویژگی های نفاق و منافقین
✅ جلسه 3
🎙آیت الله مجتبی #تهرانی(ره)
📖 با نفاق انسان شیطان میشود
✍️ نفاق یک رذیله و بیماری قلبی خطرناک است که انسان را مسخ میکند. تا قبل از ابتلا به این بیماری، آن فطرتهای انسانی که خدا در نهاد انسان گذاشته بود، سر جای خودش بود. که «...فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا...» 1️⃣؛ از هر نوع فطرت الهی خوب و بد، مانند حیا و... در او وجود داشت؛ ولی وقتی نفاق چیره بشود، تمام آنها از بین میرود و منقلب میشود. برای همین است که میگوید: شیطان میشود.
1️⃣ با همان سرشتى كه خدا مردم را بر آن سرشته است... سورۀ مبارکۀ روم، ایۀ 30
#مجموعه_اخلاق_ربانی
#ویژگی_های_نفاق_و_منافقین
#آیت_الله_مجتبی_تهرانی
✳️ @Akhlagh_Et
920514-Panahian-M-Imamsadeq-TanhaMasir-26-18k.mp3
9.03M
جلسه بیست و ششم مباحث #تنها_مسیر
حجت الاسلام #پناهیان
اگه دوست داری راهبرد اصلی برای موفقیت تو دنیا و آخرت رو بدونی بسم الله👌
✳️ @Akhlagh_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫شبتون معطر،
🍃به بوی مهربانی خدا،
💫یاد خدا همیشه در ذهنتان
💫الهی دلتون شاد،
🍃و قلب مهربان تان
💫همیشه تپنده باد ..
💫شب خوبی
🍃در کنار عزیزانتون داشته باشید
💫 شبتون بخیر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیایش صبحگاهی 🌸🍃
🌸پروردگارا
🌾در دومین روز فصل زمستان❄️
🌸کمک کن تمـام مشکلات
🌾دوستان و همه عزیزانمان
🌸پایان یابد تا جز لبخنـد
🌾آنها چیزی نبینم و تمام
🌸لحظه هایشان را پرکن
🌾از شـادی , و آرامـش
🌸و برای همـه خیر و برکت
🌾و سـلامتی عطا بفـرما
🌸آمیـن
✳️ @Akhlagh_Et
#حدیث_روز
🌸 امیرالمومنین امام على (عليه السلام) :
سرگرم کاری که تو را به کار نیاید، مباش!
📚 غررالحكم، ص۶۲۵
✳️ @Akhlagh_Et
❇️ شفقت و مهربانی آخوند #خراسانی (ره)
🔹️ از بیانات آیتاللهالعظمی شبیری زنجانی:
📝 در شرح حال مرحوم آخوند، حکایت طلبهای نقل شده که سابقاً شنیدم مرحوم آقای میرزا علی اکبر نوقانی بوده است.
ایشان میگوید: با همسرم به نجف رفتیم. تازه وارد شده بودیم و دو روز از ورودمان به نجف گذشته بود. هیچ جا و هیچ کسی را نمیشناختیم. همسرم حامله بود. من خدا خدا میکردم که وضع حملش تأخیر بیفتد. دردش گرفت و من هیچ راهی بلد نبودم. نه منزل قابله را بلد بودم و نه کسی را میشناختم که بروم و از او بپرسم که کجا بروم. فقط منزل مرحوم #آخوند_خراسانی را بلد بودم.
از باب ناچاری با خود گفتم که آنجا بروم تا یکی از گماشتههای مرحوم آخوند راهنمای ما شود تا منزل قابله را پیدا کنیم. به حکم ضرورت، بعد از نصف شب با کمال خجالت – که الآن وقت رفتن به خانه مرجع تقلید نیست– رفتم و در زدم. صدا آمد که: کیستی؟ فهمیدم کسی بیدار است. گفتم: عرضی دارم. قدری زمان گذشت. یکی با چراغ از پلّهها بالا آمد. دیدم خود مرحوم آخوند است. میگفت: من خشکم زد. حالا به مرحوم آخوند چه بگویم؟ مرحوم آخوند وقتی دید که من اینطور ماندهام، دست مرا گرفت و گفت: فرزندم! بیا ببینم چه گرفتاری و مشکلی داری؟ خیلی با محبّت و عطوفت با ما مشی کرد و من زبانم باز شد. گفتم: من تازه وارد شدهام و جایی را بلد نیستم. میخواستم یکی از گماشتگان شما با من بیاید و منزل قابله را به من نشان بدهد.
مرحوم آخوند اسم ما و خصوصیات جای ما را هم پرسید و گفت برویم. درست یادم نیست که رفت و لباس پوشید یا نه. خودش آمد و چراغ را خودش دست گرفت. خواستم چراغ را از ایشان بگیرم، گفت: نه چراغ را خودم میآورم. خودش جلو افتاد و من پشت سرش بودم. درِ منزل ماما رفتیم. ایشان در زد و مرد جوانی آمد. وقتی دید که مرحوم آخوند است، فوری گفت که آقا بفرمایید تو. آخوند فرمود: نه، برو به ننه بگو بیاید. عجله دارم. زود بگو بیاید.
قدری گذشت، پیرزن چابکی آمد. ایشان فرمود که: ننه! الآن عیال این آقا میخواهد وضع حمل بکند. تو خدمت این آقا به منزل برو و تا وقتی که خوب نشده و به کارهای خودش نرسیده، پیشش باش. وقتی که توانست به کارهای خودش برسد، آن موقع بیا. گفت: با هم آمدیم. رسیدیم به جایی که مرحوم آخوند باید به منزل خودش برود و ما هم به منزل برویم. آخوند به ماما گفت که شما ایشان را تا فلان محل میبری و چراغ را هم به ما داد و گفت: من راه را بلدم، احتیاج به چراغ ندارم. آن وقتها (بیش از صد سال پیش) چراغ نبود. همه جا تاریک بود، و فرمود: من تا صبح بیدارم. نتیجهی وضع حمل هر چه شد، به من خبر بدهید. یک وقت خیال نکنید که من خوابم. پولی را هم به من داد. من گفتم که من احتیاج ندارم. ایشان فرمود: نه این را بگیر، داشته باش. به ماما گفته بود که این #مریض_ماست و تا آخر هم به حساب ما.
گفت: سحر بچه به دنیا آمد و پسر بود. ایشان میگفت: من خجالت کشیدم به #مرحوم_آخوند خبر بدهم. فردا طرف غروب آسید ابوالقاسم که پیش ایشان بود، آمد و گفت که آقا نگران وضع شما بود که فلانی جریانش چطور شد؟ خدمت مرحوم آخوند رفتم. پرسید که از آن وقت نگران شما بودم. چرا خبر نیاوردی؟ او هم عذرخواهی کرده بود. آخوند گفت: نو قدم چی بود؟ گفتم: پسر. گفت: خُب. پس اسمش را «#محمد_کاظم» بگذارید، یادگاری از ما باشد.
📚 جرعهای از دریا، ج1، ص521
✳️ @Akhlagh_Et