eitaa logo
اخلاق و عرفان
61 دنبال‌کننده
109 عکس
23 ویدیو
17 فایل
امام علی علیه السلام: دانش، نهر است، و حکمت، دریاست. عالمان، پیرامون نهر، می‌گردند. و حکیمان، در میان دریا، کاوش می‌کنند. و عارفان، در کشتی‌های نجات، می‌گردند.
مشاهده در ایتا
دانلود
اخلاق و عرفان
🌹 چشمان زیبابین کجاست؟! 🖌 نویسنده: علی‌اکبر مظاهری 🌿 زیبایی‌های اخلاق (۱۴) 🔻 اشاره قرارمان با شمایان؛ خوانندگان خوبمان، این است که از اخلاق بنویسیم و گوشه‌هایی از زیبایی‌های اخلاق را بنمایانیم و نیز پاره‌ای از اخلاق‌مداران را نشان دهیم، تا جان‌هایمان فربه شود و مبادا از نبود کرامت‌های اخلاقی، ناامید شویم و مبادا بپنداریم که عصر انسانیتِ کریمانه، گذشته است. اینک با هم شویم و سر قرارمان رویم. زین همرهانِ سست‌عناصر دلم گرفت شیر خدا و رستم دستانم آرزوست۱ 🔏 طرح یک معما هنوز نمی‌دانم چرا آدمیان، جنبهٔ‌های منفی دیگران را بیش از جنبه‌های مثبتشان می‌بینند، حال آن‌که مقتضای فطرت انسانی، که همانا سرشت خدایی‌ است، دیدن زیبایی‌ها است، نه پلشتی‌ها. شاید دلیل‌ این پلیدبینی، فرهنگ آلودهٔ جامعه‌ها است، نیز تربیت‌های غلط خانوادگی، که اندک و اندک در میان مردمان پدید آمده است، بر اثر پاره‌ای از عوامل ناراست اجتماعی. هرچه که هست، اکنون در جامعهٔ ما جنبه‌های پلشت پدیده‌ها بیشتر دیده می‌شود، و در روابط انسانی، بدی‌ها بیش از خوبی‌ها نمایان می‌گردد. دیدن عیب‌های آشکار مردمان و نمایاندن عیب‌های پنهان آنان، از مصداق‌های دانه‌درشت این رَویهٔ ناروا است. اینجا میدان وسیعی برای جَوَلان قلم هست تا این موضوع را از زاویه‌های اخلاقی، روان‌شناسی، فلسفی، جامعه‌شناسی، تربیتی بکاود، و اما چون مجال رسانه‌های مجازی اندک است، تفصیل مطلب را وامی‌گذاریم برای هنگام کتاب‌شدن این نوشته‌ها. به خواست خدا. 🔻 اکنون بر سر سخن خود شویم و از زیبایی‌های اخلاق بگوییم. پیامبر رحمت - که بر او و خاندانش درود خدا باد - فلسفهٔ پیامبری خود را رشد و تکمیل ارزش‌های اخلاقی بیان فرموده است: «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ»؛۲ من از آن رو برانگيخته شدم كه: اخلاق كريمه و صفات ستوده و انسانى را در بشر به كمال رسانم و به پايان آرم. اخلاق، به معنای خنده؛ خندیدن و خنداندن، نیست. آری؛ یکی از شاخه‌های اخلاق، خوش‌خلقی است، اما ای‌بسا خنده‌ای که ضد اخلاق است؛ مثلا اگر با رنجانندگی و غیبت‌ و تهمت، همراه باشد. 💎 مردی چونان طلای ناب! 🌻 آیت‌الله شبیری زنجانی؛ نمونه‌ای جان‌نشین با یکی از دوستان، دربارهٔ اسوه‌های اخلاقی سخن می‌گفتیم. ایشان گفت: «من مدت ده‌سال در درس خارج فقه آیت‌الله شبیری زنجانی حضور داشتم. ایشان، در این مدت ده‌ساله، حتی یک‌بار به هیج‌کدام از شاگردان توهین نکرد. با هیچ‌کس تندی نکرد. هیچ‌کس را مسخره نکرد. هیچ‌کس را نرنجاند. در پاسخ سؤال و اشکال هیچ شاگردی سخنی نگفت که شرمنده‌اش کند؛ اگرچه سؤال یا اشکالش بی‌‌مورد یا ناوارد بود.»۳ کسانی که با شیوهٔ درس‌های حوزه‌های علمیه آشنا باشند، به‌خصوص درس خارج فقه، که درسی است استدلالی و پر‌کنکاش، می‌دانند که در این درس‌ها، مباحثه‌ها و پرسش‌و‌پاسخ‌های بسیاری صورت می‌گیرد. اکنون در نظر آورید یک استاد را که در میان انبوهی از شاگردان، درس استدلالی «خارج فقه» را تدریس کند و با انبوه سؤال‌ها و اشکال‌های درست و نادرست، وارد و ناوارد، مواجه شود و در مدت ده‌سال حتی یک سخن تلخ نگوید و به هیچ‌کس اهانت نکند. قبول داریم که سخت است، اما ناممکن نیست. حوصله‌ورزی و دندان‌برجگرفشردن و اخلاق‌ورزی می‌طلبد. اما حقا که ارزشش را دارد. اخلاقم آرزوست... ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴ ۱. مولوی؛ دیوان شمس. ۲. مکارم‌الأخلاق؛ ج ۱، ص ۱۶. ۳ استاد سیدعباس مدرسی. ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1 🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani
اخلاق و عرفان
🖊️ به نام خداوند قلم و سخن 📚 و اینک کتاب‌هایمان! ناشران کتاب‌هایمان در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران ✅ انتشارات نورالزهرا ✅ نشر جمال ✅ انتشارات بوستان کتاب ✅ انتشارات هجرت ✅ انتشارات خادم‌الرضا نام‌ها و ناشران کتاب‌هایمان ۱. جوانان و انتخاب همسر (ازدواج، گزینش همسر، ...)، موسسۀ بوستان کتاب، قم، چاپ اوّل: ۱۳۷۳؛ چاپ چهل و یکم (در جامه‌ای نو)، نورالزهرا، قم: ۱۴۰۱، کتاب برگزیدۀ کشوری، ترجمه و منتشرشده به چند زبان زندۀ جهان. ۲. جوانان و دوران نامزدی (مسائل دوران فرخندۀ نامزدی و عقد)، پارسایان، قم، چاپ اوّل: ۱۳۸۱؛ چاپ چهاردهم: ۱۳۹۲. ۳. هشدارهای تربیتی (چهل مسألۀ مهمّ تربیتی، راهنمای پدران، مادران، مربّیان)، هجرت، قم، چاپ اوّل: ۱۳۷۴؛ چاپ دوازدهم: ۱۴۰۱. ۴. از اوج آسمان (شرح ادبی، عرفانی هفتاد و هفت حدیث قدسی)، قدسیان، قم، چاپ اوّل: ۱۳۷۷؛ چاپ سوم: ۱۳۸۸. ۵. از ژرفای حج (بیان سخن عارفانۀ امام سجاد دربارۀ فلسفۀ عرفانی مناسک حج)، دارالحدیث، قم، چاپ اوّل: ۱۳۷۵. ۶. این‌گونه زندگی کنیم (ترجمه و توضیح نامۀ امیرمؤمنان (ع) به امام حسن (ع)، نامۀ ۳۱ نهج‌البلاغه)، قدسیان، قم، چاپ دوم: ۱۳۹۱. ۷. شیوۀ شهریاری (ترجمه و توضیح پیام‌های حکومتی و مدیریتی امیرمؤمنان (ع) به مالک اشتر، نامۀ ۵۳ نهج‌البلاغه)، پارسایان، قم، چاپ اول: ۱۳۹۰؛ چاپ دوم: ۱۳۹۱. ۸. نهج‌البلاغۀ پارسی (گزیده‌ای از زیباترین و شورانگیزترین خطبه‌ها، نامه‌ها، و حکمت‌‌های نهج‌البلاغه، با ترجمه و توضیح فارسی)، کتاب قدسیان، قم، چاپ اوّل: ۱۳۸۵؛ چاپ سوم: ۱۳۹۲. ۹. زیارت خدا (پژوهشی پیرامون عیادت در اسلام)، با مهدی رضایی، مرکز تحقیقات اسلامی جانبازان، چاپ اوّل: ۱۳۷۵؛ چاپ دوم: ۱۳۷۶. ۱۰. نهج‌الفصاحه (ترجمه و نگارش متن کامل نهج‌الفصاحه)، کتاب قدسیان، قم، چاپ اوّل: ۱۳۸۷؛ چاپ چهارم: ۱۳۹۳. ۱۱. نهج‌البلاغه (ترجمه و نگارش فاخر و شیوای متن کامل نهج‌البلاغه)، جمال، قم، چاپ اوّل: ۱۳۸۹؛ سپس (در جامه‌ای نو) متعدد، نیز به‌نشر، تهران، چاپ‌های متعدد. آخرین چاپ: ۱۴۰۲. ۱۲. نبرد بی‌برنده (نخستین و تنها کتاب مستقل دربارۀ مجادلۀ همسران)، خادم‌الرضا، قم، چاپ اوّل: ۱۳۸۹؛ چاپ یازدهم: ۱۴۰۱، کتاب برگزیدۀ وزارت ورزش و جوانان، در موضوع خانواده. ۱۳. آداب عشق‌ورزی (آموزه‌هایی دربارۀ رفتارهای جنسی و عاطفی همسران)، با دکتر عفت‌السادات مرقاتی خویی، نورالزهرا، قم، چاپ اول: ۱۳۹۲؛ چاپ هشتم: ۱۳۹۷. ۱۴. فرهنگ خانواده (بایدها و نبایدهای زندگی خانوادگی، بررسی همه‌جانبۀ مسائل خانواده، آموزش مهارت‌های زندگی خانوادگی)، نورالزهرا، قم، چاپ اول: ۱۳۹۳؛ چاپ سوم: ۱۴۰۰. ۱۵. دختران و انتخاب همسر (آموزه‌هایی دربارۀ مشارکت حیامندانۀ دختران در گزینش همسر خویش، ناگفته‌هایی از موانع ازدواج به‌هنگام دختران و راهکارهایی در رفع آن‌ها)، عطش، قم، چاپ اول: ۱۳۹۵. ۱۶. از زبان مشاور (ارکان پنج‌گانۀ زندگی خانوادگی)، بوستان کتاب، قم، چاپ اول: ۱۳۹۹؛ چاپ دوم (در جامه‌ای نو)، نشر جمال، قم: ۱۴۰۱. ۱۷. خانه‌ای در بهشت (ارکان پنجگانۀ خانواده)، نشر جمال، قم، چاپ اول: ۱۴۰۰. ۱۸. برای دختران‌مان (راه‌کارهای انتخاب همسر و زندگی خجسته برای دختران‌مان)، نشر جمال، قم، چاپ اول: ۱۴۰۱. ۱۹. جنگ و صلح همسران (رازهای زندگی سعادتمندانه برای همسران)، نشر جمال، قم، چاپ اول: ۱۴۰۱. ۲۰. طوفان طلاق (پژوهشی نو در پدیدهٔ طلاق؛ طلاق‌های «ناروا»، طلاق‌های «روا»، ریشه‌های طلاق، چارهٔ کار، پس از طلاق...)، نشر خادم‌الرضا، قم، چاپ اول: ۱۴۰۲. اردیبهشت ۱۴۰۴ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1 🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani
🌹 یاران آن روزگاران 🖌 نویسنده: علی‌اکبر مظاهری 🌿 زیبایی‌های اخلاق (۱۵) 🔻 اشاره قرارمان با شمایان؛ خوانندگان خوبمان، این است که از اخلاق بنویسیم و گوشه‌هایی از زیبایی‌های اخلاق را بنمایانیم و نیز پاره‌ای از اخلاق‌مداران را نشان دهیم، تا جان‌هایمان فربه شود و مبادا از نبود کرامت‌های اخلاقی، ناامید شویم و مبادا بپنداریم که عصر انسانیتِ کریمانه، گذشته است. اینک با هم شویم و سر قرارمان رویم. 🍀 مؤمن مجاهد؛ سیدحسین دیباجی در سال ۱۳۶۲، پیش از نبرد «خیبر»، در منطقهٔ دهلران، ایشان را یافتم و اکنون بیش از چهل‌سال است که با هم برادریم. پیش از عملیات خیبر، فرصتی دست داد تا رزمندگان اسلام، دوسه‌ماهی را به خویشتن‌سازی بپردازند و خود را برای نبردی عظیم، مهیا سازند. در آن فرصت مغتنم، برای رزم‌آوران، حلقه‌های درس داشتیم. ما دو، هم رزمنده بودیم، هم مربی‌. مرسوم نیست که مربی، پای درس مربی دیگر برود، اما ما این رسم را مراعات نمی‌کردیم و در درس‌های همدیگر حضور می‌یافتیم. آنجا، «شب مردان خدا، روز جهان‌افروز بود»، و سپس به کوه‌های منطقه می‌رفتیم و پیش از طلوع آفتاب، بر سر قلهٔ کوه، «دعای صَباح» می‌خواندیم و با طلوع آفتاب، از آقاسیدِ دیباجی خواهش می‌کردیم که موعظه کند. موعظه‌های بلیغش، که از دلی نورانی برمی‌آمد، بر دل‌های مستعد، می‌نشست. از خوش‌ترین ایّام جبهه‌ام، همین دورانِ با سیدِ دیباجی‌بودن است. 🔹 آغاز عملیات خیبر نبرد خیبر که آغاز شد، چندروزی از هم دور افتادیم. آتش‌باران جزائر مجنون و هورالعظیم چنان عظیم بود که صحنهٔ قیامت را تداعی می‌کرد و جمع یاران را فرومی‌پاشید و کسی را در کنار کسی باقی نمی‌گذاشت. اما همواره به یاد برادر سیدم بودم تا معرکه، اندکی آرام شد و باز او را یافتم. جوانان نسل نو می‌خواهند که احوال آن روزگاران و آن یاران را برایشان بازگوییم و این، حق ایشان است، اما برخی از وقایع و احوال را نمی‌توان به‌درستی وصف کرد. آن‌ها «یُدرَکُ وَ لایوصَف»اند؛ یافتنی‌اند، نه گفتنی. به وصف نمی‌آیند. 🌸 اوصاف نیکوی سیدِ ما اگر چه اوصاف نیکوی سیدحسین دیباجی، بسیار است، اما اکنون سه‌صفت خجستهٔ ایشان را می‌گویم: یک. صراحت در حق‌گویی نخستین خصلت نیکوی او، که مرا مجذوب ایشان کرد، حق‌گویی‌اش بود. و هنوز آن خصلت را دارد، با صراحت بیشتر. حق را می‌گفت و می‌گوید. به تلخ و شیرینی و پسند دیگران‌بودن یا نبودن، اعتنایی نمی‌کرد و نمی‌کند. دو. عبادت‌پیشگی هیچ‌گاه قبل از اذان صبح، او را در خواب ندیدم. ساعتی پیش از طلوع فجر، به نافلهٔ شب می‌پرداخت. او مرد خدا است و «شب مردان خدا، روز جهان‌افروز است». سه. باوفایی در این حدود چهل‌سال، هرجا بود و بودم، ازنعمت باوفایی‌اش بهره‌مند بوده‌ام و هستم. او کاری ندارد که من به دوستی‌مان وفادارم یا نه. وصف حالش این است که: «به همان عهد که بستیم، برآنیم هنوز». اکنون ایشان در تهران‌اند و وجود شریف‌شان مغتنم است. به ایشان ارادت دارم و شب و روزی نیست که، به دعا، یادشان نکنم. ای خدا این وصل را هجران مکن! ۱۶ خرداد ۱۴۰۴ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 ایتا 🌐 تلگرام 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌹 من (علی‌اکبر مظاهری)، مرد نبردم! 🔹 عملیات خیبر؛ زمستان ۱۳۶۲. ۲۵ خرداد ۱۴۰۴ 🌐 http://mazaheri.andishvaran.ir _ 🌐 http://mazaheriesfahani.blog.ir/ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1 🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani
🌹 من (علی‌اکبر مظاهری)، مرد نبردم! 🔹 عملیات فتح خونین‌شهر؛ بهار ۱۳۶۱. ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌹 من (علی‌اکبر مظاهری)، مرد نبردم! 🔹 عملیات کربلا؛ با شهید آوینی و گروه جهادی روایت فتح. 🔸 زمستان ۱۳۶۶. ۳۱ خرداد ۱۴۰۴ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌹 پنجهٔ شیران، بر فرق صهیونیان! 🖌 نویسنده: علی‌اکبر مظاهری ما زنده بر آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست!۱ما چونان شیران غُرّان! هان! اینک این ماییم که باز، چونان شیران دلیر، سر برافراشته‌ایم و چونان بازان بلندپرواز، بال گشوده‌ایم تا بر روباهان زبون، بتازیم و مغزهای علیل‌شان را فروپاشیم. ● ما چونان عقابان تیزپرواز! و اینک ماییم که بر لانه‌های سست‌بنیان صهیونیان بال گشاییم تا بنیادشان را براندازیم. ● و اما ملت‌مان! و اما ملت‌مان؛ دل را آرام دارند که: بیشه‌های سرزمین‌مان، پر است از شیران غیور. و این‌که: «إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ مُنتَقِمُونَ»؛۲ ما از مجرمان انتقام می‌گیریم. بإذن الله العزیز! ۲ تیر ۱۴۰۴ ۱. ساقی نامهٔ کلیم کاشانی. ۲. سورهٔ سجده، آیهٔ ۲۲. ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1 🌐 https://rubika.ir/azzabanmoshaver
🌹 یاران آن روزگاران (سید شهیدان اهل قلم) 🖌 نویسنده: 🌿 شهید سیدمرتضی آوینی نوشتن خاطرات دوران انقلاب و جبهه را، به درخواست جوانان این نسل، به مناسبت سالگشت انقلاب اسلامی، آغاز کردیم. در‌بارهٔ شهید آوینی، فراوان سخن گفته‌ام، که جامع‌ترین آن‌ها در نکوداشت آن شهید، در نخستین سالگشت شهادت او بود. فایل آن سخنرانی را ندارم. دیگری نکوداشت او درسال ۱۳۸۶ در دانشگاه قم است که فایل صوتی – تصویری آن در اختیار است. اکنون بهتر دیدم که به جای نوشتن مطلب دیگر، آن فایل، در همین سایت، به نمایش گذاشته شود. ان‌شاءالله به زودی. اینک تنها چند نکته را که در آن فایل نیست، به مناسبت «یاران آن روزگاران»، در اینجا ذکر می‌کنم. آن چند نکته، دربارهٔ مشابهت‌های شهید آوینی و جناب سیدحسین دیباجی است، که در نوبت پیشین از ایشان سخن گفتم. ☘ برخی از مشابهت‌های سیدِ دیباجی و سیدِ آوینی ۱. هردو از خاندان پیامبرند. ۲. هردو را در جبهه یافتم. دوستیِ فرخنده‌مان از جبهه آغاز شد. با سیدِ دیباجی از سال ۱۳۶۲، قبل از عملیلت خیبر، و با سیدِ آوینی ازسال ۱۳۶۶ و هردو در منطقهٔ عملیاتی جنوب. ۴. عبادت پیشگی هردو، به تعبیر احادیث، با عبادت، عشق‌ورزی می‌کردند. «طوبی لِمَن ع‍َشِقَ العِبادَةَ وَ عانَقَها…». چشمان خدابین ایشان را هرگز، قبل از طلوع فجر، در خواب ندیدم. ۵. شهرت‌گریزی. ۶. حق‌گویی. ۷. وفاداری در دوستی. سلام خدا بر هردوی ایشان. ۱۷ بهمن ۱۳۹۲ : ۶ تیر ۱۴۰۴. پس از جنگ ۱۲روزه. ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1 🌐 https://rubika.ir/azzabanmoshaver
🌹 فضیلتی فراموش‌شده 🖌 نویسنده: علی‌اکبر مظاهری 🌿 زیبایی‌های اخلاق (۱۶) 🔻 اشاره قرارمان با شمایان؛ خوانندگان خوبمان؛ این است که از اخلاق بنویسیم و گوشه‌هایی از «زیبایی‌های اخلاق» را بنمایانیم و نیز پاره‌ای از «اخلاق‌مداران» را نشان دهیم، تا جان‌هایمان فربه شود و مبادا از نبود کرامت‌های اخلاقی، ناامید شویم و مبادا بپنداریم که عصر انسانیتِ کریمانه، گذشته است. اینک با هم شویم و سر قرارمان رویم. ❓ «هنر»، کدام است؟ در این روزگار، اگر در میان جامعه‌مان، مصاحبه‌ای گسترده انجام دهیم و از مردمانِ گوناگون بپرسیم: «جواب‌دادن هنر است یا جواب‌ندادن»؟ حدس می‌زنید پاسخ بیشتر مردمان، چه باشد؟ اگر همسری، از فرط خستگی، به همسرش سخن تلخی بگوید؛ اگر راننده‌ای، از فرط کلافگی، بر گوش رانندهٔ دیگر، بوقی ناروا بزند؛ اگر مدیری و کارمندی و کارگری، از روی بی‌رمقی، با همکارش بداخلاقی کند؛ اگر پدر و مادری، از شدت فشار زندگی، بر فرزندش تشری بزند؛ اگر سیاست‌مداری، از سر کم‌تقوایی، به رقیبش فحش دهد؛ اگر گروهی و جناحی، به سبب بداَدبی و کم‌دانی، به گروه و جناح دیگر، بددهنی و بدقلمی کند؛ اگر فروشنده‌ای، به علت بداخلاقی یا بدبازاری، با مشتری‌اش بدرفتاری کند؛ اگر ایشان چنین کنند، چگونه پاسخ‌شان گوییم؟ با آنان چه‌سان رفتار کنیم؟ مقابلهٔ به‌مثل کنیم؟ بدسخنی را با بدسخنی؟ فحش را با فحش؟ داد را با فریاد؟ بوق را با بوق، جیغ را با جیغ جواب دهیم؟ با شناختی که از جامعه‌مان دارید، فکر می‌کنید پاسخ و نتیجهٔ این مصاحبه چه باشد؟ اندکی بیندیشید و نتیجهٔ مصاحبه را حدس بزنید. 🔻 اکنون این نمونهٔ کم‌مانند را ببینید: 🌱 مرد کم‌نظیر آن روز که شهید رجایی، برای گرفتن رأی اعتماد، به مجلس آمده بود، بنده آنجا بودم. (نماینده نبودم، مهمان بودم.) او نماینده و فرزند مجلس اول جمهوری اسلامی بود. مجلس، ایثار کرد و او را، برای نخست‌وزیری، به ملت هدیه داد. نمایندگان موافق و مخالف، سخن گفتند. سپس شهید رجایی پشت تریبون رفت. فکر می‌کنید چه گفت؟ از خودش و دولتش دفاع کرد؟ نه! به مخالفانش پاسخ داد؟ نه! برنامه‌هایش را تشریح کرد؟ نه! او به نمایندگانی که در دفاع از او سخن گفته بودند و شاید اندکی تند شده بودند، «تذکر برادرانه» داد و سفارش به مراعات اخلاق کرد. «سخن تند»، در آن روزگار، مانند امروز نبود. کسی به کسی فحش نداده بود. کسی بر سر کسی فریاد نزده بود. کسی بر چهرهٔ کسی پنجه نکشیده بود. شاید کسی اندکی بلند سخن گفته بود. در آن روزگار، «تو»گفتن، «فحش» به‌ حساب می‌آمد. آری؛ آن «مرد باادب»، به مدافعانش تذکر برادرانه داد و خواهش کرد که سخن تند نگویند. اگر فیلم‌ها و صوت‌های آن جلسه، موجود نبود، خوانندگان جوان ما، که آن روزگار را ندیده‌اند، این حکایت را افسانه می‌پنداشتند. آری؛ حقا که آن «حقیقت»، در این دوران، «افسانه» است! ما؛ مردم ما، جامعهٔ ما، حکومت ما، مجلس ما، دولت ما، و همگان ما، به آن اخلاق و کردار، محتاجیم؛ سخت محتاجیم. ادب مرد بِه ز دولت اوست. اخلاقم آرزوست... . ۲۱ تیر ۱۴۰۴ 🌐 رسانه‌های استاد در فضای مجازی 👇 ایتا|تلگرام |اینستاگرام|واتساپ |بله|روبیکا|سروش|وبلاگ|اندیشوران حوزه |از زبان مشاور
🌹 عارفی از تربت خراسان (حاج‌مولاعباس تربتی) 🖌 نویسنده: علی‌اکبر مظاهری 🌿 زیبایی‌های اخلاق (۱۷) 🔻 اشاره قرارمان با شمایان؛ خوانندگان خوبمان؛ این است که از اخلاق بنویسیم و گوشه‌هایی از «زیبایی‌های اخلاق» را بنمایانیم و نیز پاره‌ای از «اخلاق‌مداران» را نشان دهیم، تا جان‌هایمان فربه شود و مبادا از نبود کرامت‌های اخلاقی، ناامید شویم و مبادا بپنداریم که عصر انسانیتِ کریمانه، گذشته است. اینک با هم شویم و سر قرارمان رویم. 💎 سیرت رسول‌الله یکی از اوصاف بارز پیامبر رحمت - صلی‌الله‌علیه‌وآله - «مدارای با مردمان» بود. اگر ایشان این خصلت را نداشتند، شکل‌گیری جامعهٔ اسلامی، ناممکن بود. بسیاری از مردمان زمان پیامبر، مردمانی ساده، با فرهنگی ابتدایی بودند. مالک قلب‌های آنان شدن، نیازمند جانی لطیف، سینه‌ای فراخ، خویی نرم، و مدارایی صبورانه بود. پیامبر رحمت، همه این خصال نیکو را داشتند. و چنین بود که توانستند با آنان، جامعه‌ای اسلامی - انسانی بسازند. خداوند سبحان، در آیه‌هایی از قرآن، پیامبر عزیزش را وصف می‌کند و اخلاق و اوصاف ایشان را می‌ستاید. این آیه را ببینیم: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ»؛۱ به سبب رحمت خداوند، با آنان نرم‌خو و مهربان شدی. و اگر تند‌خو و سخت‌دل بودی، از پیرامونت پراکنده می‌شدند. پس، آنان را ببخش و برایشان آمرزش بخواه و در کارها با ایشان مشورت کن. 🌻 عارفی اخلاقی برخی از اوصاف اخلاقی «حاج‌شیخ‌عباس تربتی»، به قلم فرزند ایشان «حسینعلی راشد» را بخوانیم و بر جانمان بنشانیم: مرحوم حاج‌آخوند، ملاعباس تربتی، در همهٔ عمرش: ۱. با کسی دعوا نکرد. ۲. کسی را دشنام نداد. ۳. به روی کسی فریاد نزد. ۴. هرگز غیبت احدی را نکرد. ۴. هرگز دروغ نگفت. ۵. هرگز خُلف وعده نکرد.‌ ۶. کمترین تجاوزی به حق کسی نکرد. ۷. آزاری به کسی نرساند. ۸. در منبر، هرگز به کسی گوشه و کنایه نزد. ۹.اگر از کسی کار بدی سر می‌زد، در خلوت به خودش، با مهربانی و خیرخواهی تذکر می‌داد و در ملأ عام و در حضور دیگران نمی‌گفت. ۱۰. هرگز کسی را تکفیر نکرد [او را کافر اعلام نکرد].  ۱۱. هرگز کسی را تفسیق نکرد [او را فاسق اعلام نکرد]. ۱۲. در هیچ جنجال و آشوب، هر چند که در ظاهر به نام دین بود، وارد نگشت. ۱۳. بسیار مؤدب بود و توجه به روح و قلب مردم داشت و می‌دانست که هر سخن و هر حرکتی چه تأثیری در روح مردم دارد.۲‌ انسانی این‌چنینم آرزوست...! ۲ مرداد ۱۴۰۴ ۱. سورهٔ آل عمران، آیهٔ ۱۵۹. ۲. فضیلت‌های فراموش‌شده، انتشارات روزنامهٔ اطلاعات، با ویرایش و تلخیص. 🌐 رسانه‌های استاد در فضای مجازی 👇 ایتا|تلگرام |اینستاگرام|واتساپ |بله|روبیکا|سروش|وبلاگ|اندیشوران حوزه |از زبان مشاور 🙏 از ادمین‌هایمان سپاسگزاریم.
🌹 پوزش‌طلبی مؤدبانه 🖌 نویسنده: علی‌اکبر مظاهری 🌿 زیبایی‌های اخلاق (۱۸) 🔻 اشاره قرارمان با شمایان؛ خوانندگان خوبمان؛ این است که از اخلاق بنویسیم و گوشه‌هایی از «زیبایی‌های اخلاق» را بنمایانیم و نیز پاره‌ای از «اخلاق‌مداران» را نشان دهیم، تا جان‌هایمان فربه شود و مبادا از نبود کرامت‌های اخلاقی، ناامید شویم و مبادا بپنداریم که عصر انسانیتِ کریمانه، گذشته است. اینک با هم شویم و سر قرارمان رویم. خداوند، سرفرازانه، به اخلاق پیامبر محبوبش می‌بالد. ببینید: «إِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ»؛۱ تو بر خوی نیکویی هستی. اخلاقی عظیم داری. 🥀 آقارسول شهید شد چهل و دو سال پیش، قبل از عملیات خیبر، در دشت دهلران، کلاسی صحرایی برپا می‌شد. مربی جوانی، برای رزمندگان، درس عقیدتی - اخلاقی می‌گفت. روزی، رزمنده نوجوانی به نام «آقارسول»، سؤالی کرد که مربی پنداشت او به درس توجه ندارد وگرنه این سؤال را نمی‌کرد. از این رو، غفلتا، به‌گونه‌ای پاسخ داد که آقارسول، در میان جمع، شرمنده شد. مربی، فورا به‌خود آمد. از آقارسول دلجویی کرد. از او، در همان جمع، معذرت خواست. پس از درس نیز به سراغ او رفت و باز معذرت خواست و آن‌قدر او را نوازش کرد و از او حلالیت طلبید تا او را حلال کرد. فردا که باز کلاس تشکیل شد، مربی، نزد همه، اعتراف کرد که دیروز اشتباه کرده است. و باز از آقارسول معذرت‌خواهی کرد. از آن پس، او را بسیار احترام می‌کرد و به او مهر می‌ورزید و هرگاه فرصتی دست می‌داد، از او حلالیت می‌طلبید. تا آن‌گاه که عملیات آغاز شد. مربی، همراه افراد کلاسش، در عملیات شرکت کرد و به جزیره مجنون رفتند. آقارسول، شهید شد و مربی، نه. با آن‌که بسیاری از یاران مربی و برخی از افراد آن کلاس، در آن عملیات شهید شدند، اما شهادت آقارسول، مربی را سخت آزرد. اکنون که چهل و دو سال از آن زمان می‌گذرد، هرگاه مربی، آقارسول را به یاد می‌آورد، شرمنده می‌شود و دلش می‌سوزد که چرا او را شرمنده کرده است. و از خدا برایش ترفیع درجات می‌طلبد. انسانم آرزوست... ۱۵ مرداد ۱۴۰۴ ۱. سورهٔ قلم، آیهٔ ۴. 🌐 رسانه‌های استاد در فضای مجازی 👇 ایتا|تلگرام |اینستاگرام|واتساپ |بله|روبیکا|سروش|وبلاگ|اندیشوران حوزه |از زبان مشاور 🙏 از ادمین‌هایمان سپاسگزاریم.
🌹روزگار غربت یا عشرت؟! (پژوهشی کوتاه در پدیدهٔ «غم» در روزگار کهنسالی) 🖌نویسنده: علی‌اکبر مظاهری 🌿زیبایی‌های اخلاق (۱۹) 🔻اشاره قرارمان با شمایان؛ خوانندگان خوبمان؛ این است که از اخلاق بنویسیم و گوشه‌هایی از «زیبایی‌های اخلاق» را بنمایانیم و نیز پاره‌ای از «اخلاق‌مداران» را نشان دهیم، تا جان‌هایمان فربه شود و مبادا از نبود کرامت‌های اخلاقی، ناامید شویم و مبادا بپنداریم که عصر انسانیتِ کریمانه، گذشته است. اینک با هم شویم و سر قرارمان رویم. بسیاری از مردمان، اندیشناک دوران کهنسالی‌اند، و این طبیعی است، بلکه لازم است. لازم است که از روزگار جوانی و به‌گاه توانمندی، در اندیشهٔ دوران کم‌توانی خود باشیم. ما نیز، در کتاب «فرهنگ خانواده»، بخش آخر کتاب را برای این دوران نوشته‌ایم و نام آن را «دوران کمال» نهاده‌ایم. آن را بخوانید. سخن اکنونی‌مان اما، دربارهٔ «غم»، در دوران کهنسالی است. غم تو خجسته بادا که غمی‌است جاودانی! ندهم من این غمت را به هزار شادمانی دل من کجا پسندد عوض تو دیگری را؟ دگری به تو نماند، تو به دیگری نمانی! 💎 دوران شادمانی آیا دوران کهنسالی، غمناک است؟ در تصور بسیاری از مردمان، آری؛ دوران کهنسالی، غمناک است؛ زیرا ضعف جسمانی، سبب کم‌توانی یا ناتوانی آدمی می‌شود. فرزندان از پیرامونمان پراکنده می‌شوند. تنها می‌شویم. از لذت‌های دوره‌های کودکی، نوجوانی، جوانی، و میانسالی، کم‌بهره یا بی‌بهره می‌شویم. اندک‌اندک باید از این جهان و دلبستگی‌هایش جدا شویم. غم، در کمینمان نشسته و هر آن می‌خواهد پنجه‌اش را بر جانمان بیفکند. از این دیدگاه، حقا که روزگار کهنسالی، روزگاری غمبار است، اما (و مرحبا به این اما!)، از منظری دیگر نیز می‌توان به روزگار کهنسالی نگریست و آن را «روزگار شادمانی» نامید. دراین‌باره، پیش از بیان و استدلال، این نمونهٔ خجسته را ببینیم: 🌼 روزگار کهنسالی پدر استاد شهید مطهری، درباهٔ کهنسالی پدرشان، می‌گویند: از وقتی که یادم می‌آید (حداقل از ۴۰ سال پیش) می‌دیدم که این مرد بزرگ و شریف (؛ پدرم)، هیچ وقت نمی‌گذاشت و نمی‌گذارد که وقت خوابش از سه‌ساعت از شب گذشته، تأخیر بیفتد. شام را سر شب می‌خورد و سه‌ساعت از شب گذشته، می‌خوابد و حداقل دوساعت، و در شب‌های جمعه سه‌ساعت، به طلوع صبح مانده، بیدار می‌شود و حداقل قرآنی که تلاوت می‌کند یک جزء است و با چه فراغت و آرامشی نماز شب می‌خواند! حالا تقریباً ۱۰۰ سال از عمرش می‌گذرد و هیچ‌وقت نمی‌بینم که یک خواب ناآرام داشته باشد. «لذت معنوی» است که این‌چنین نگه‌اش داشته. یک شب نیست که پدرومادرش را دعا نکند. یک نامادری داشته که به او خیلی ارادتمند است و می‌گوید که او خیلی به من محبت کرده است. شبی نیست که او را دعا نکند. یک‌شب نیست که تمام خویشاوندان و ذی‌حقان و بستگان دور و نزدیکش را یاد نکند. این‌ها دل را زنده می‌کند. آدمی که بخواهد از چنین لذتی بهره‌مند شود، ناچار، از لذت‌های مادی تخفیف می‌دهد تا به آن لذت عمیق‌تر الاهی معنوی برسد.۱ من که صلحم دائماً با این پدر این جهان چون جنتستم در نظر!۲ آه که چه شیرین است! من از کجا؟! غم از کجا؟! گردن بزن اندیشه را۳ ۱۹ مرداد ۱۴۰۴ ۱.احیای تفکر اسلامی، ص ۱۰۰، با اندکی ویرایش. ۲. مولوی، مثنوی معنوی، دفتر چهارم. ۳.مولوی، دیوان شمس، غزل ۳۳. 🌐 رسانه‌های استاد در فضای مجازی 👇 ایتا|تلگرام |اینستاگرام|واتساپ |بله|روبیکا|سروش|وبلاگ|اندیشوران حوزه |از زبان مشاور 🙏 از ادمین‌هایمان سپاسگزاریم.