#تیکه_ای_از_کتاب
#امسال_قبول_می_شویم
😁
💭 قضیه ی غلام حسین پشمی...💉👀🪡😬🩺
♡j๑ïท🦋↷
『@Alaa_book_gathering』
°°•به نام خداوند بخشنده مهربان•°°
📜 به سندی صحیح از جابر بن عبداللّه انصاری روایت شده از فاطمه زهرا سلاماللّه علیها دختر رسول خدا صلیاللّه علیه وآله، جابر گوید
شنیدم از فاطمه زهرا که فرمود
وارد شد بر من
پدرم رسول خدا
در بعضی از روزها
و فرمود: سلام بر تو ای فاطمه
در پاسخش گفتم: بر تو باد سلام
فرمود: من در بدنم سستی و ضعفی احساس میکنم
گفتم: پناه میدهم تو را به خدا ای پدرجان از سستی و ضعف
فرمود: ای فاطمه برایم کساء یمانی را بیاور
و مرا بدان بپوشان
من کساء یمانی را برایش آوردم و او را بدان پوشاندم
و همچنان به او مینگریستم
و در آن حال چهرهاش همانند ماه شب چهارده میدرخشید
پس ساعتی نگذشت که دیدم فرزندم حسن وارد شد
و گفت سلام بر تو ای مادرᥫ᭡🍃
گفتم: بر تو باد سلام ای نور دیدهام و میوه دلم
گفت: مادرجان من در نزد تو بوی خوشی استشمام می کنم
گویا بوی جدم رسول خدا است
گفتم: آری همانا جد تو در زیر کساء است
پس حسن به طرف کساء رفت
و گفت: سلام بر تو ای جد بزرگوار ای رسول خدا
آیا به من اذن میدهی که وارد شوم با تو در زیر کساء؟...
#حدیث_کساء 🌊
#فاطمیه_سلام_الله_علیها 🤍
♡j๑ïท🦋↷
『@Alaa_book_gathering』
▫️السَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمَّاهُ 🥺😭
▫️اَتَاْذَنُ لی اَنْ اَدْخُلَ مَعَکَ تَحْتَ
الْکِسآءِ...؟🤍
#تیکه_ای_از_کتاب
#امسال_قبول_می_شویم
💭
♡رقص مردان خدا؛
لطیف باشد و سبک!
گویی،
برگ است که بر روی آب می رود!
اندرون، چون کوه
و برون چون کاه♡
🔖 میتونین با هماهنگی کتاب
"امسال قبول می شویم" رو امانت بگیرین👇🏻
📌@EnglishTeacher_Ms
♡j๑ïท🦋↷
『@Alaa_book_gathering』
#تیکه_ای_از_کتاب
#ناتا
✨🍃
▫️دلم آشوب بود...
▫️آرام نمی گرفتم...
هزار بار تا صبح جانم به لب رسید...
به دیوار تکیه دادم.
چشمانم گرم شده بود که...😰
با صدای فریاد های علی بیدار شدم. به طرف کوچه دویدم.
دور تا دور مسجد شلوغ بود 🕌
خلیفه و بقیه ی بزرگان شهر،
زن و مرد، دور خانه ی علی و فاطمه جمع شده بودند.
علی دستمالی زرد بر پیشانی بسته بود و شمشیر به دست گرفته بود.
فریاد می زد:《هر کس را که دست به قبری بزند، از دم تیغ می گذرانم.》رگ های گردن علی متورم بود و صورتش گلگون.
صدا از کسی در نمی آمد.
شیر خدا به غرش در آمده بود 🥺 جمعیت کم کم متفرق شد.
چه خبر بود خدایا! 😥
میان شلوغی اسماء را دیدم.
چشم هایش کاسه ی خون بود.
بی آنکه بگوید، فهمیدم 😭🥀
سرم را بر شانه اش گذاشتم و هر دو با هم گریستیم 🖤
آهسته گفتم:《قبر بانو کجاست؟》گفت:《بانو وصیت کرده بی نشان دفن شود.》
صدای هق هق اسماء در گوشم پیچید:《بانو، از ما چقدر بدی دیدی که نگذاشتی حتی نشانی از تو در این شهر بماند. تا ابد اهالی مدینه را رو سیاه کردی.》😔😭
♡j๑ïท🦋↷
『@Alaa_book_gathering』
🌃🕯 #فاطمیه
•••♡شاه راه حضرت زهراست♡•••
•••♡فرزند نزد مادر نرود کجا رود♡•••
♡j๑ïท🦋↷
『@Alaa_book_gathering』
#معرفی_کتاب_۱۴
#حیدر
🤍 حیــــــــــــــــ🌊ـــــــــــــــدر،
🌿 روایتے لطیف از زندگے امیر المؤمنین با حضرت زهرا (س) از زبان خود ایشان...♡
□ به نظرم اینکـہ کتاب از زبان مولاعلے هست یه جور دیگه اے دلنشینــــہ...ᥫ᭡🌱
《 ایام فاطمیــہ + کتابِ حیدر》
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
《✨ترکیب بهشتے✨》
♡j๑ïท🦋↷
『@Alaa_book_gathering』
#تیکه_ای_از_کتاب
#حیدر
✨اے جهان! چــہ مےشد،
اگر هرچــہ قدرت و قوه دارے به کار مےبردے و در هر زمان،
علےاے با آن عقلش،
با آن قلبش،
با آن زبانش
و با آن ذوالفقارش
به عالم مےبخشیدے...؟!🤍
♡j๑ïท🦋↷
『@Alaa_book_gathering』
#تیکه_ای_از_کتاب
#حیدر
♡
🍃 علــــے جان؛
فاطمــــــہ چطور همسرے است؟
🍃 فاطمــــــہ جان براے اطاعت خدا بهترین یاور است...💚
♡j๑ïท🦋↷
『@Alaa_book_gathering』
#تیکه_ای_از_کتاب
#حیدر
🪄✨
| صدای پیامبر در سرم پیچید...
| هر مردی با خوشرویی به همسرش کمک کند،
| خدا اسمش را
جزء شهدا مینویسد...
♡j๑ïท🦋↷
『@Alaa_book_gathering』
#تیکه_ای_از_کتاب
#حیدر
شبها قبل از خواب...
••• ۳۴ مرتبه اللهاکبر،
••• ۳۳ مرتبه الحمدالله و
••• ۳۳ مرتبه سبحانالله بگویید.
اینطوری سختیها برایتان آسان میشود...✨🌌
♡j๑ïท🦋↷
『@Alaa_book_gathering』
#تیکه_ای_از_کتاب
#حیدر
✍🏻📜
▫️ ابالحسن، آقا!
فاطمه سپرده بود به شما
چیزی نگوییم🥺
▫️چه شده؟
چه بلایی سر یاسم آمده است؟
▫️چه بگویم آقا؟... راستش همان روزی که ابوبکر، سند فدک را به نام فاطمه نوشت، از شما که جدا شدهاند، عُمَر از خودسری ابوبکر عصبانی شده و با مُغیره دنبال خانم افتادهاند. خواستند سند را پس بگیرند که خانم ندادهاند...
چه بگویم آقا...😥
آنها هم به خانم سیلی زدهاند...😓
به شکمش هم لگد زدهاند...😞
اصلاً برای همین خانم سقط کردند... خانم پخش زمین شدهاند...
آنها هم سند را از مشتش بیرون کشیدهاند و پارهاش کردهاند...
آقا یکوقت به فضه و حسنین نگویید من چیزی گفتم
فاطمه از ما خواسته بود چیزی به شما نگوییم😔
سرم را به دیوار گذاشتم و گریه کردم. بلندِ بلند...😭
♡j๑ïท🦋↷
『@Alaa_book_gathering』
#تیکه_ای_از_کتاب
#حیدر
▫️عزیزان دلم!
بیایید برای آخرین بار مادرتان را ببینید.
صدای گریهشان سکوت شب را شکست.
بندهای کفن باز شد.
فاطمه چشمانش را رو به بچهها باز کرد.
آغوش گشود و آنها را محکم به سینه چسباند.
صدایی از آسمان آمد.
🪄جبرئیل بود:
▫️علی جان!😥
بچهها را از مادرشان جدا کن...🥺 فرشتهها دیگر طاقت ندارند...😞
♡j๑ïท🦋↷
『@Alaa_book_gathering』
🍃
••• السَّلامُ عَلَيْكَ
••• أَيُّهَا الْمُقَدَّمُ الْمَأْمُولُ ᥫ᭡🥺
▫️سلام بر تو
اے از پیش داشتــہ ے آرزو شده
••••《 🤍 + 🌱 ...؟! 》••••
♡j๑ïท🦋↷
『@Alaa_book_gathering』
#تیکه_ای_از_کتاب
#حیدر
♡ صبر زیباست؛
اما نه در مرگ تو.
♡ بیتابی زشت است؛
اما نه در غم فراق تو.
تمام مصیبتها در مقایسه با اندوه از دست دادنت، چه ناچیزند...😔🌙
♡j๑ïท🦋↷
『@Alaa_book_gathering』
#تیکه_ای_از_کتاب
#حیدر
🔸️اگر خدا بخواهد نعمتی به کسی بدهد، احدی نمیتواند مانع شود
و اگر بخواهد از کسی نعمتی را بگیرد، همه جهان جمع شوند، کاری از دستشان بر نمیآید...🌍🤍🌿
🔖 میتونین با هماهنگی کتاب
"حیدر" رو امانت بگیرین👇🏻
💭@EnglishTeacher_Ms
♡j๑ïท🦋↷
『@Alaa_book_gathering』
#معرفی_کتاب_۱۵
#علی_لندی
💥به نظر من بهترین الگوی علی لندی،
حسین فهمیده بوده...👌🏻😌
💥علی لندی شاید به مصاف تانک نرفت اما با آتش جنگید و جان ۲ نفر از هموطنانش رو نجات داد.
🧑🏻🚒🔥🚒
♡j๑ïท🦋↷
『@Alaa_book_gathering』
55.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▫️#اللﮩـمعجللولیڪالفرج🤲🏻▫️
♡j๑ïท🦋↷ ✨🌙 🌖🌌
『@Alaa_book_gathering』
✨ دلم جز هوایت، هوایے ندارد
لبم غیر نامت، نوایے ندارد...ᥫ᭡🥺
✨ وضو و اذان و نماز و قنوتم؛
بدون ولایت بهایے ندارد…
✨ دلے ڪه نشد خانهٔ یاسِ نرگس
خراب است و ویران؛
صفایے ندارد!
✨ بیا تا جوانم بده رخ نشانم؛🌱
ڪه این زندگانے وفایے ندارد...
♡j๑ïท🦋↷
『@Alaa_book_gathering』