🇮🇷
📝#یادداشت_کوتاه | شیوههای جنگ نرم و روشهای مقابله با آن در بعد سیاسی
🍃🌹🍃
❌ قسمت چهارم / تضعیف رهبری
🔻رهبری الهی، در جامعه اسلامی چنان حائز اهمیت است که در قرآن کریم، بیش از ۱۸ بار، با تعبیر «أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُول» با تکرار «أَطيعُوا»، اطاعت از ایشان همردیف اطاعت از خدا تلقی شده است (تغابن/۱۲؛ محمد/۳۳؛ نور/۵۴ و...) و در آیه دیگر (مائده/۶۶) ارزشِ معرفی رهبرِ بعدی (جانشین) را بهاندازه ارزش طول رسالت میداند. به همین دلیل، کفار و منافقین، از هر وسیلهای برای تضعیفِ جایگاه رهبران الهی و یا حذف فیزیکی (قتل) رهبران الهی، بهرهمندمی شوند. که به چند مورد بسنده میگردد.
🌀 تهمت و افتراء: اتهامهای بیاساس، یکی از مهمترین برنامه دشمن، علیه رهبران دینی (پیامبران و...) است؛ که برخی مصادیق آن عبارت اند از:
☑️ تهمت برتریجویی (مؤمنون/۲۴).
☑️ اتهام جنون و سبکمغزی (مؤمنون/۲۵ و...) .
☑️ اتهام ساحری و سحر زدگی (شعراء/ ۴۹ و...) .
☑️ تهمت دروغگویی (هود/۲۷ و...) .
☑️ برچسب فسادگری به رهبر(اعراف/۱۲۷؛غافر/۲۶)
☑️ برچسب گمراهی به رهبر دینی(اعراف/۶۰)
☑️ تهمت ناتوانی و فریبکاری به رهبر(هود/۹۱؛ احزاب/۱۲)
✍️ علیاکبر صیدی
#روشنگری | #ثامن | #ایران_قوی
🍁〰🍂
@Alachiigh
🔺برخورد با بانوان در بازی #ایران_لبنان تماماً غلط و اشتباه
و اما بعد...
اعتراضات بانوانی با "پوشش چادر" نه "حجاب" در انظار عمومی نسبت به حاکمیت آش جدیدی است که وسایلش حداقر از ۳ سال پیش مهیا گشته است، در دام این بازی نیافتید....
💬 عماد
🔹یادتونه دم انتخابات های قبلی یهو تو مشهد کنسرت لغو می شد؟ تو اصفهان اسید پاشی میشد؟…
این اتفاق اخیر #استادیوم مشهد رو هم تو همین پازل ببینید!
جریانی که سر به زنگاه منجر به خود زنی و جان گرفتن جریانهای اعتدالی و اصلاحاتی لیبرال میشود… شبکه نفوذ بیش از ۴۰سال همین ماموریت را دارد!
💬سیدهانی هاشمی
🔸نفوذ یعنی مدت زیادی از بازی ملی در ورزشگاه آزادی که با حضور زنان بدون هیچ مشکلی برگزار شد نگذشته که با کارشکنی های زنجیروار چنین برخورد احمقانهای با زنان پشت در ورزشگاه رقم بخوره و همه تلاشها دستاوردهای دولت رو به حاشیه ببره!
💬آرما
✅ تحلیل سیاسی
🍁〰🍂
@Alachiigh
⭕️ بَغَلی بگیر !!!!!
چیو بگیرم ؟؟؟؟
بی شرفی رو !!!!!
چیکارش کنم ؟؟؟؟؟؟
بده بَغَلی !!!!!
#فلسطين_قضية_الشرفاء
👤 ذوالقرنين
توییت انقلابی
🍁〰🍂
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
🌺نیمہ ݐــنہان ماه 🌺 ✿ قسمت 9⃣3⃣ درگیر مراسم محسن بودم و نمی توانستم بروم #تبریز.. التماس هم فاید
🌺نیمہ ݐــنہان ماه 🌺
✿ قسمت 0⃣4⃣
از صدای جیغم #محمدحسین و #هدی از خواب پریدند.
با هر ضربه ی ایوب تکه های پوست و قطره های خون به اطراف می پاشید.
اگر #محمدحسین به خودش نیامده بود و مثل من و هدی از دیدن این صحنه #کپ کرده بود، ایوب خودش پایش را قطع می کرد.
محمد پتو را انداخت روی پای ایوب، #چاقو را از دستش کشید.
ایوب را #بغل کرد و رساندش #بیمارستان...
سحر شده بود که برگشتند.
سر تا پای محمدحسین خونی بود.
ایوب را روی تخت خواباند، هنوز گیج بود.
گاهی صورتش از #درد توی هم می رفت و دستش را نزدیک پایش می برد.
پایی که حالا غیر از #بخیه های_عمل و جراحی، پر از بخیه های ریز و درشتی بود که جای ضربات چاقو بود.
من دلش را نداشتم، ولی دکتر سفارش کرده بود که به پایش #روغن بمالیم.
#هدی می نشست جلوی پای ایوب، دستش را روغنی می کرد و روی پای او می کشید.
دلم ریش می شد وقتی می دیدم،
برآمدگی های زخم و بخیه از زیر دست های ظریف و کوچک هدی رد می شود...
و او چقدر #بامحبت این کار را انجام می دهد.
زهرا آمده بود خانه ما، ایوب برایش حرف می زد....
از #راحت_شدن_محسن می گفت، از #جنس_دردهای محسن که خودش یک #عمر بود تحملشان می کرد. از #مرگ که دیر یا زود سراغ همه مان می آید.
توی اتاق بودم که صدای خنده ی ایوب بلند شد... و بعد بوی اسفند،...
ایوب وسط حرف هایش مزه پرانی کرده بود و زده بود زیر خنده
زهرا چند بار به در چوبی زد و اسفند را دور سر ایوب چرخاند:
_"بیا ببین شهلا، بالاخره بعد از کلی وقت خنده ی داداش ایوب را دیدیم. هزاااار ماشاالله، چقدر هم قشنگ میخنده.
چند وقتی می شد که ایوب درست و حسابی نخندیده بود.
دردهای عجیب و غریبی که تحمل می کرد، آن قدر به او #فشار آورده بود که شده بود عین استخوانی که رویش پوست کشیده اند.
مشکلات تازه هم که پیش می آمد می شد قوز بالای قوز...
به روایت همسر
⭐️برای خواݩدݩهرقسمٺاز رماݩ1صݪواٺ به نیت فرج اݪـزامیسٺ
#ادامه_دارد
#داستان_شب
#رمان_واقعی
#زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے
🍁〰🍂
@Alachiigh
⭕️ چهره و شخصیت مذهبیا توو سینما
vs
مذهبیا در واقعیت
👈تاحالا آقامون رو با این تیپ دیده بودین ..
چشم بد دور 🙏😍
👤 MEHRAN
TWTenghelabi
🍁〰🍂
@Alachiigh
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ*
⭐️صفحه ۳۸۵ مصحف شریف
✨همراه تدبر و چند نکته
⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏
#کلام_نور
🎋〰🍃
@Alachiigh
#به_یاد_شهدا
🌹شهیده زینب کمایی 🌹
✅✍سوم راهنمایی بود. در منطقه شاهین شهر اصفهان که حضور ضد انقلاب بسیار زیاد شد، او تک و تنها مشغول فعالیت فرهنگی بود.
سر صف در مدرسه صحبت می کرد و دختران هم سن و سال خود را ارشاد می کرد.
او خیلی از دختران مدرسه را مسجدی کرد و در این زمینه خیلی فعال بود.
نامش میترا بود اما نامش را عوض کرد و زینب را انتخاب کرد.
زینب بارها مورد تهدید منافقین قرار گرفت. آنها از یک دختر چهارده ساله و فعالیت های او ترسیده بودند.
🌹 تا اینکه یک شب در مسیر مسجد او را ربودند و با چادرش او را خفه کردند و به شهادت رساندند!!!
پیکر مطهر او همراه با شهدای عملیات آزادی خرمشهر تشییع و در کنار آنها در گلزار شهدای اصفهان به خاک سپرده شد.
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
🎋〰🍃
@Alachiigh
فیلم سناریو مشهد را از این زاویه ببینیم:
پلان اول: بازی ملی را در مشهد میاندازیم(باتوجه به حساسیتها در مشهد)
پلان دوم: بلیط فروشی را فشل و بازار سیاه میکنیم! بطوری که بلیط را سودجویان بفروشند
پلان سوم: در مورد ورود بانوان به ورزشگاه مشهد مسکوت می مانیم و ممنوع نمیکنیم
پلان چهارم: خانمها مقابل ورزشگاه جمع شدهاند دستور متفرق کردن آنها صادر میشود
این نمایش در بازی ایران و لبنان در مشهد به اجرا درآمد و جریان کثیف اصلاحات به مقصد خود رسیدند
#عموفیدل
🎋〰🍃
@Alachiigh
🇮🇷
📝 #صرفا_جهت_اطلاع | بازیگر اصلی تحریمها علیه ایران کیست؟!
🍃🌹🍃
🔻 "ریچارد نفیو"، چهره در سایه #مذاکرات_هستهای ایران است که با مهندسیِ تحریم های ساختاری آمریکا علیه ایران از دوران حضور دولت "اوباما" در قدرت، نقش زیادی در تحمیل فشار بر کشورمان داشت.
🔹 ایده اصلی وی، به اوج رساندنِ #تحریم و فشارها علیه ایران تا زمان دستیابی به نتایج مطلوب و بهینه بود. او در دولتهای ترامپ و بایدن نیز همان نقش را ایفا میکند.
#روشنگری | #ثامن | #مذاکرات_وین
🎋〰🍃
@Alachiigh
🚨 فرهنگ #پارادوکسیکال | تبرج
🔻 #بلاگر_حجاب یکی از متناقصترین
کلمههایدنیاست، حجاب برایِ لاکچری بودن نیست. پوشیدگی بدون جلب توجه و دلبری کردن است
✍ بشرحافی
🔻 هشدار جدی امروز ما، دختران چادری اینستاگرام است که با هدف تبلیغ حجاب وارد این نرم افزار شده ولی خود تبدیل به اصلی ترین عامل تحریف دین و بدحجابی گشته اند، عمیقاً به عزیزانی که دغدغه دین و حجاب دارند توصیه میکنم سنگر مبارزه و مطالبه گری اینستاگرام است امروز باید مانع حضور دختران مذهبی بدون آموزش و نظارت در این فضا شوید ضرر این حضور هزاران مرتبطه بیشتر از شل حجابی برخی در خیابان ها است. شما را به خدا تبرج را جدی بگیرید امروز عده ای با چادر بی حجابی می کنند که شاید نمازشان قضا نشود و عکس رهبر و حاج قاسم به دیوار اتاق شان آویزان کرده باشند
✍ محمدمهدی شریعت
✅ تحلیل سیاسی
🎋〰🍃
@Alachiigh
مداحی_آنلاین_شهدا_بعد_شما_کاری_نکردم_سیدرضا_نریمانی.mp3
7.07M
صلیالله علیک یا اباعبدالله 🙏🤚♥️
⏯#حماسی شهدا
🍃شهدا بعد شما کاری نکردم
🍃پسر فاطمه رو یاری نکردم
🎤 #سیدرضا نریمانی
👌بسیار دلنشین🙏🙏
#ایام_راهیان_نور
#هیئت_مجازی
#شب_زیارتی_امام_حسین
🎋〰🍃
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
🌺نیمہ ݐــنہان ماه 🌺 ✿ قسمت 0⃣4⃣ از صدای جیغم #محمدحسین و #هدی از خواب پریدند. با هر ضربه ی ایوب
🌺نیمہ ݐــنہان ماه 🌺
✿ قسمت 1⃣4⃣
#جای_تزریق داروی چرک خشک کن خیلی وقت بود که #چرک کرده بود و دردناک شده بود...
دکتر تا به پوستش #تیغ کشید، چرک پاشید بیرون چند بار ظرف و ملحفه ی زیر ایوب را عوض کردند ولی چرک بند نیامد...
دکتر گفت نمی توانم بخیه بزنم، هنوز چرک دارد.
با زخم باز برگشتیم خانه...
صبح به صبح که #چرکش را خالی می کردم،
می دیدم ایوب از #درد سرخ می شود و به خوردش می پیچد.
حالا وقتی حمله عصبی سراغش می آمد
تمام فکر و ذکرش #آرام_کردن_دردهایش بود.
می دانستم دیر یا زود ایوب کار دست خودش می دهد.
آن روز دیدم نیم ساعت است که صدایم نمی زند.
هول برم داشت.
ایوب کسی بود که "شهلا،شهلا" از زبانش نمی افتاد. صدایش کردم....
_ایوب........؟
جواب نشنیدم.
کنار دیوار بی حال نشسته بود. خون تازه تا روی فرش آمده بود.
نوک چاقو را فرو کرده بود توی #پوست_سینه اش و فشار می داد.
فورا آقای نصیری همسایه پایینیمان را صدا کردم....
بچه ها دویدند توی پذیرایی و خیره شدند به ایوب
می دانستم زورم نمی رسد چاقو را بگیرم.
می ترسیدم چاقو را آن قدر فرو کند تا به قلبش برسد.
چانه ام لرزید.
_ایوب... جان...... چاقو.... را .... بده... به... من...آخر چرا .....این کار را....می کنی؟
آقای نصیری رسید بالا، مچ ایوب را گرفت و فشار داد.
ایوب داد زد:
_ "ولم کن....بذار این ترکش لعنتی را دربیاورم....تو را....به خدا شهلا....."
بغضم ترکید.
_"بگذار برویم دکتر"
آقای نصیری دست ایوب را از سینه اش دور کرد. ایوب بیشتر تقلا کرد.
_"دارم میسوزم، به خدا خودم می توانم، می توانم درش بیاورم. شهلا....خسته ا کرده، تو را خسته کرده."
#بچه ها کنار من ایستاده بودند و #مثل_من اشک می ریختند.
چاقو از دست ایوب افتاد....
تنش می لرزید و قطره های اشک از گوشه چشمش می چکید.
قرص را توی دهانش گذاشتم. لباس خونیش را عوض کردم. زخمش را پانسمان کردم و او را سر جایش خواباندم.
به هوش آمد...
و زخم تازه اش را دید. پرسید این دیگر چیست؟
اشکم را پاک کردم و چیزی نگفتم.
#یادش_نمی_آمد و اگر برایش تعریف می کردم خیلی از من و بچه ها #خجالت می کشید.
به روایت همسر شهید
⭐️برای خواݩدݩهرقسمٺاز رماݩ1صݪواٺ به نیت فرج اݪـزامیسٺ
#ادامه_دارد
#داستان_شب
#رمان_واقعی
#زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے
🍁〰🍂
@Alachiigh
✳️#اینفوگرافیک
با این خوراکیها قلبتان ☝️ را سالم نگهدارید!
🔸سیب : کاهش کلسترول
🔸گوجه فرنگی : کاهش حمله قلبی
🔸پیاز : کاهش لخته شدن خون و ...
#تغذیه
#سلامت
#سلامت_بمانید
🎋〰🍃
@Alachiigh
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ*
⭐️صفحه ۳۸۶ مصحف شریف
✨همراه تدبر و چند نکته
⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏
#کلام_نور
🍁〰🍂
@Alachiigh
#به_یاد_شهدا
🌹شهید رضا میرزایی🌹
✅کدومتون حاضرید ؟..
یک «مین» منور رو با درجه حرارت ۱۶۰۰،که توی سکوت و تاریکی شب داره میسوزه ،،
و نزدیکه ،که عملیاتو لو بده و جون ....👆👆👆
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
🎋〰🍃
@Alachiigh
🔴⚠️ فوری ‼️ فوری ⚠️🔴
🚨 به دلیل استقبال کمنظیر هموطنان عزیز از مسابقه عظیم فرهنگی «آشنای غریب»، علاوه بر #افزایش_دو_و_نیم_برابری_جوایز، مهلت ثبتنام و زمان برگزاری مسابقه نیز #تمدید_شد‼️
🎁 جوایز ارزندهی این مسابقه، ۵۰ میلیون تومان شامل:
💰 ۱۲ کارت هدیه یک میلیون تومانی برای نفرات برتر
💰 ۱۲ کارت هدیه پانصد هزار تومانی برای نفرات برتر
💰 ۳۱۳ کارت هدیه صد هزار تومانی به قید قرعه برای افرادی که حداقل نصف نمره آزمون را کسب کنند
⏳آخرین مهلت ثبت نام در مسابقه: ۲۰ فروردین ۱۴۰۱
📆 تاریخ برگزاری مسابقه: ۲۵ و ۲۶ فروردین ۱۴۰۱
✅ ثبتنام در مسابقه، دانلود نسخه PDF جزوهی «آشنای غریب» و عضویت در کانال اطلاعرسانی:
🆔 zil.ink/ashenaye_gharib
📌 کلیهی جوایز این مسابقه، از جانب دوستان و اعضای #مجمع_حافظان_قرآن_کریم_کاشمر تامین شده و کاملا مردمی است.
#آشنای_غریب
#نشر_حداکثری_برای_امام_زمان
✅RooyinDezh
🎋〰🍃
@Alachiigh
💢 سکوت «سلبریتی های گرین کارتی» در برابر بازداشت هنرمند ایرانی در آمریکا
✍️بیداری
🎋〰🍃
@Alachiigh
بیانیه بازیگران زن ایرانی علیه آزارگران جنسی
🔹بسیاری از زنان سینماگر ایرانی همچون نیکی کریمی، هدیه تهرانی و پوران درخشنده در اعتراض به خشونت و آزارگری بر زنان در محیط سینما بیانیه صادر کردند و تشکیل کمیتهای مستقل در خانه سینما برای رسیدگی به این روایتها را خواستار شدند.
🔹در این بیانیه آمده:« هر فرد صاحبت قدرت و شهرت در سازوکار سینمای ایران از موقعیت خود برای قلدری، تهدید، توهین، تحقیر و تعرض به زنان بهرهبرداری میکند. بیآنکه نهادهای قانونی، خانه سینما، سینماگران و منتقدان آنها را وادار به پاسخگویی و پذیرش مسئولیت کارشان کنند.
🔹ما زنان دستاندرکار سینما اعلام میکنیم هرگونه خشونت، آزار و باجگیری جنسی در محیط کار از نظر ما محکوم است و برای توقف آن خواستار عواقب قانونی جدی برای متخلفین هستیم».
Farsna
#سینما
#زن
🎋〰🍃
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
🌺نیمہ ݐــنہان ماه 🌺 ✿ قسمت 1⃣4⃣ #جای_تزریق داروی چرک خشک کن خیلی وقت بود که #چرک کرده بود و دردناک
🌺نیمہ ݐــنہان ماه 🌺
✿قسمت 2⃣4⃣
صبح هدی با صدای بلند خداحافظی کرد....
ایوب با چشم هدی را دنبال کرد تا وقتی در را به هم زد و رفت مدرسه
گفت:
_"شهلا، هیچ دقت کرده ای که هدی خیلی بزرگ شده؟"
هدی تازه اول راهنمایی بود خنده م گرفت.
_آره خیلی بزرگ شده، دیگه باید براش جهیزیه درست کنم."
خیلی جدی نگاهم کرد.
_ "جهیزیه؟ اصلا، آن قدر از این کاسه و بشقابی که به اسم #جهاز به دختر می دهند بدم میاید. به دختر باید فقط #کلیدخانه داد که اگر روزی روزگاری مشکلی پیدا کرد، #سرپناه داشته باشد."
_ اووووه، حالا کو تا شوهر کردن هدی؟ چقدر هم جدی گرفتی!"
دستش را گذاشت زیر سرش و خیره شد به سقف
_ "اگر یک روز پسر خوب ببینم، خودم برای هدی خواستگاریش می کنم"
صورتش را نیشگون گرفتم
+ "خاک بر سرم، یک وقت این کار را نکنی. آن وقت می گویند دخترمان کور و کچل بوده"
خنده اش گرفت
_"خب می آیند می بینند. می بینند دخترمان نه کور است و نه کچل. خیییلی هم خانم است"
می دانستم ایوب کاری را که میگوید "میکنم"، انجام می دهد.
برای همین دلم شور افتاد نکند خودش روزی پا پیش بگذارد.
عصر دوباره #تعادلش را از دست داد...
اصرار داشت از خانه بیرون برود، التماسش کردم فایده ای نداشت.
#محمدحسین را فرستادم ماشینش را دستکاری کند که راه نیفتد.
درد همه ی هوش و حواسش را گرفته بود.
اگر از خانه بیرون می رفت حتی راه برگشت را هم #گم می کرد.
دیده بودم که گاهی توی کوچه چند دقیقه می نشیند و به این فکر می کند که اصلا کجا می خواهد برود. از فکر این که بیرون از خانه بلایی سرش بیاید تنم لرزید.
تلفن را برداشتم.
با شنیدن صدای ماموران آن طرف، بغضم ترکید.
صدایم را می شناختند.
منی که به سماجت برای درمان ایوب معروف بودم، حالا به التماس افتاده بودم:
_"آقا تو را به خدا...تو را به جان عزیزتان آمبولانس بفرستید، ایوب حال خوبی ندارد، از دستم میرود آ.....می خواهد از خانه بیرون برود"
- چند دقیقه نگهش دارید،الان می آییم.
چند دقیقه کجا، غروب کجا......
از صدای بی حوصله آن طرف گوشی باید می فهمیدم دیگر از من و ایوب #خسته_شده_اند و سرکارمان گذاشته اند.
ایوب مانده بود خانه ولی حالش تغییر نکرده بود.
دوباره راه افتاد سمت در
_ "من دارم میروم تبریز، کاری نداری؟"
از جایم پریدم
+ "تبریز چرا؟"
_ میخواهم پایم را بدهم به همان دکتری که خرابش کرده بگویم خودش قطعش کند و خلاص....
به روایت همسر شهید
⭐️برای خواݩدݩهرقسمٺاز رماݩ1صݪواٺ به نیت فرج اݪـزامیسٺ
#ادامه_دارد
#داستان_شب
#رمان_واقعی
#زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے
🍁〰🍂
@Alachiigh