eitaa logo
زندگانی عالمان
5.4هزار دنبال‌کننده
126 عکس
29 ویدیو
3 فایل
《 ‌‌‌﷽ 》 ‌ #سیره_رفتاری و #گفتاری عالمان شیعه، ابعاد مختلف زندگی ایشان، نکات کمتر دیده شده.. 📌 و درس زندگی.. "لطفا مطالب را با لینک منتشر کنید" راه‌ ارتباطی: @aqayari_mahdi
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 حکایت خواندنی از مرحوم علامه‌ طباطبایی آیت الله شب زنده دار: 🔹️ والد ما از مرحوم علامه طباطبایی شنیدند و برای ما نقل کردند که مرحوم علامه فرمودند که برادرشان مرحوم آقا (رضوان‌الله علیه) برای او نامه‌ای نوشته که یک نفر برای خواندن فلسفه پیش من آمده که احضار ارواح می‌کند. 🔹️ ایشان گفته است که من می‌خواستم فلسفه بخوانم؛ روح ارسطو را احضار کردم و به ایشان گفتم چه کتابی بخوانم و در محضر چه کسی بخوانم؟ گفتند: اسفار، پیش آقا سیدحسن الهی! آقای الهی هم مرد زرنگی بوده و خود جاهایی فرمودند که آدم چیز فهمی بود. 🔹️ خود آقا سیدحسن الهی فرموده بود که من مشکلات کتب فلسفی را توسط همین آقا از اصحاب آن کتب می‌پرسیدم، مثلاً مشکلات کتب ابن سینا را به او می‌گفتم؛ او را احضار می‌کرد، سؤال می‌کردم و جواب می‌گرفتم؛ اگر چه خود این واسطه نمی‌فهمید جواب چیست، ولی من استفاده می‌کردم. ایشان واسطه‌ ما بود. اول ادامه در پست بعد.... زندگانی عالمان دین | عضو شوید👇 https://eitaa.com/Alemin
📌 حکایت خواندنی از مرحوم علامه‌ طباطبایی 🔹️ بعد برای مرحوم علامه طباطبایی نوشته بود که ما توسط همین آقا پدرمان را احضار کردیم و پدر از شما ناراضی بودند و وجه عدم رضایت این بود که می‌فرمودند که این محمدحسین، من را در ثواب تفسیر شریک نکرده، از این جهت از شما ناراضی بودند !! 🔹️ علامه طباطبایی فرموده بودند: من که ایشان را شریک نکردم، برای این بود که " اصلاً ارزشی برای این عملم نزد خداوند قائل نبودم که بخواهم پدرم را شریک کنم." 🍃 علامه می‌فرمایند: وقتی که این نامه آمد، عرض کردم: خدایا! اگر برای نوشتن این تفسیر به من ثوابی می‌دهی، پدرم را هم در آن شریک کردم؛ حالا شاید والده‌شان را هم شریک کرده باشند. ◇ نامه‌ی بعدی را که اخوی ایشان فرستاده بود، نوشته بود که بله، پدر از شما راضی شدند. این واقعاً مطلب مهمی است که انسان این جور به امر پدرش اهتمام داشته باشد. دعای آن‌ها بدون شک در موفقیت انسان بسیار مؤثر است. قسمت دوم زندگانی عالمان دین | عضو شوید👇 https://eitaa.com/Alemin
✅️ باید فکری به حال خود کرد.. 🔹️اگر خدای نخواسته در مرکز علم، خود را نکردید به هر جا که بروید مردم را منحرف ساخته به اسلام و روحانیت بد بین خواهید کرد. اگر شما درس بخوانید ممکن است عالم شوید ولی باید بدانید که میان و خیلی است. هر چه این مفاهیم در قلب سیاه و غیر مهذب انباشته گردد حجاب زیادتر می شود. 🔹️در نفسی که نشده علم حجاب ظلمانی است؛ علم نور است ولی در دل سیاه دامنه ظلمت و سیاهی را گسترده تر میسازد. مواظب باشید مبادا پنجاه سال با کدّ یمین و عرق جبین در حوزه ها، جهنم کسب نمایید! 🔹️به فکر باشید در زمینۀ تهذیب و تزکیه نفس و اصلاح برنامه تنظیم کنید. خدا نکند انسان پیش از آن که خود را بسازد جامعه به او روی آورد و در میان مردم نفوذ پیدا کند، خود را می بازد. 📚 جهاد اکبر امام خمینی (ره) 🔰eitaa.com/Alemin
✅️ باید فکری به حال خود کرد... 🔹️تا ریش سفید نشده کاری بکنید طوری نباشد که از اول هدف شما از تحصیل گرفتن فلان مسند و به دست آوردن فلان مقام باشد و بخواهیم رئیس فلان شهر یا آقای فلان ده گردید. 🔹️ ممکن است به این خواسته های نفسانی و آرزوهای شیطانی برسید ولی برای خود و جامعه اسلامی جز بدبختی چیزی کسب نکرده اید. یکی از بزرگان قزوین نقل میکرد که بالین مردی که در حال احتضار بود حاضر شدم در آخرین دقایق زندگی چشم باز کرد و گفت ظلمی که خدا به من کرده به هیچ کس نکرده است... اگر انسان خود را مهذب نکند بیم آن می رود که هنگام مرگ با قلبی لبریز از بغض نسبت به خدا جان سپرد. 📚 جهاد اکبر امام خمینی (ره) 🔰eitaa.com/Alemin
☘️نقل خاطره‌ای توسط علامه طباطبایی(ره)☘️ 🔹️از علامه طباطبائی نقل کرده‌اند: یکی از نقل می‌کرد که برای تشرّف به کربلای معلی سوار ماشین شدم، سفر من از ایران بود. در کنار صندلی من جوانی ریش تراشیده و فرنگی مآب نشسته بود. لهذا سخنی بین من و او رد و بدل نشد؛ ناگهان صدای این جوان به زاری و گریه بلند شد؛ بسیار تعجب کردم پرسیدم سبب گریه چیست؟ گفت: اگر به شما نگویم به چه شخصی بگویم... من مهندس راه و ساختمان هستم، از دوران کودکی تربیت من طوری بود که لامذهب بار آمدم و و را قبول نداشتم. فقط در دل خود محبتی به مردم دیندار احساس میکردم، خواه مسلمان باشند یا مسیحی یا یهودی.. شبی در محفل دوستان که بسیاری بهایی بودند حاضر شدم و تا ساعتی چند به لهو و لعب و رقص و مانند آنها اشتغال داشتم پس از زمانی در خود احساس نمودم و از کارهای خود خیلی بدم آمد، ناچار از اتاق خارج شدم و به طبقه بالا رفتم و در آنجا مدتی کردم و چنین گفتم: ای آن که اگر خدایی هست آن خدا تویی، مرا دریاب؛ پس از لحظه ای پایین آمدم شب به پایان رسید و ما از هم جدا شدیم... دارد... اول 🔰eitaa.com/Alemin "زندگانی عالمان"