eitaa logo
اشعار استاد لطیفیان
846 دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
( گلچینی از بهترین اشعار شاعر آیینی استاد علی اکبر لطیفیان ) @AliakbarLatifian https://eitaa.com/joinchat/1458372643C546a22635b اين كانال توسط دوستداران استاد لطیفیان اداره ميگردد و ارتباطی با ایشان ندارد.
مشاهده در ایتا
دانلود
خورشیدِ شبِ فاطمه بالا آمد شکل دِگَرِ علی و زهرا آمد مشتاق زیارت حسن بود، حسین این بود که شش ماهه به دنیا آمد /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
عشق، تکرار آدم و حَوّاست سیبِ ممنوعه یِ بهشت خداست عشق یک واژه یِ جدیدی نیست سرنوشتِ قدیمیِ دنیاست مثل یک ماهِ اوّلِ ماه است گاه پیدا و گاه ناپیداست نسل ما نسل عاشق‌ اند اصلاً عاشقی شغل خانواده یِ ماست عشق، مَشقِ شبِ بزرگان است مثل سَجّاده‌ ای که رو به خداست مشقِ این روزگار اباالفضل است صد و سی و سه بار اباالفضل است آسمان جلوه‌ ای اگر دارد از نمازِ شبِ قَمَر دارد شب میلاد تو همه دیدند نخل امّ‌ البَنین ثَمَر دارد آمدی و حسین قادر نیست از نگاه تو چشم بردارد کوریِ چشمِ ابترانِ حَسود چقدر فاطمه پسر دارد ای رشیدِ علی ، نظر نخوری شهر، چشمان خیره سَر دارد باب حاجات ، کعبه یِ خیرات بر تو و قد و قامتت صلوات ای نسیمِ پُر از بهار علی ماهِ در گردشِ مَدار علی چقدر مُشکل است تشخیصت تا که تو می رسی کنارِ علی با تو یک رنگ دیگری دارد شجره نامه یِ تَبارِ علی دومین حیدرِ ابوطالب صاحب غیرت و وَقار علی به شما می‌ رسد ذخیره یِ طَف همه یِ اِرثِ ذوالفقار علی ای علمدار و سرپناه حسین حضرت حمزه یِ سپاه حسین /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
آمدی و حسین خَندان شد همه جا جُز بقیع چراغان شد آمدی و به بركتِ نامت نام جَدّت علی فراوان شد مادرت شد عروس زهرا وُ افتخارش نصیب ایران شد آشنا با صحیفه اش كردی هركه بر سفره یِ تو مهمان شد رمضان ماهِ سِرِّ شعبان است رمضان شرح ماه شعبان شد عده ای كه به پات افتادند به مناجات راهشان دادند ابر و خورشید و ماه در كارند خاكی از زیرِ پات بَردارند تبِ تو تب نبود درمان بود راویانِ تبِ تو بیمارند دوستانِ قدیمی زهرا به تو وُ مادرت بدهكارند در اسیریِ مادرت حتی از مقاماتِ او خبر دارند هرچه مِهریه اش گران باشد باز قومِ علی خریدارند به غلامت بگو دعا بكند این گرفتارها گرفتارند با مناجات تو ملائكه هم سَرِ شب تا به صبح بیدارند تا نگاهی به بالشان بُكُنی از كَرَم خوش به حالِشان بُكُنی /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
وقتی دَخیل ها گِره این دَرند و بَس این خانواده نیز گداپرورند و بس اینان که سنگ را به نظر فِضّه میکنند از کودکی قبیله یشان زَرگرند و بس در آستان شمع، که طور مقدس است پروانه ها همیشه مُقرّب ترند و بس دل دادن و ندادن ما دست ما نبود اینان به شیوه یِ خودشان دلبرند و بس بگذار بشکنند دلم را یکی یکی اینجا فقط شکسته دلی میخرند و بس ارباب زاده ها همه ارباب میشوند چون بنده زاده ها که همه نوکرند و بس این خانواده ای که مرا صید کرده اند حالا اسیر زُلفِ علی اکبرند و بس وقتی میان کوچه ما راه می رود یک شهر در زیارت پیغمبرند و بس ای بهترین؛ یگانه ترین آفریده ها پیغمبرِ تمامِ پیمبر ندیده ها /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
ای التماس و خواهشِ بالا، دوازده! ظهرِ اذانِ عقربه یِ ما، دوازده! من حَقّم است هَشت گرفتم، چرا كه من يك جُمله هم نساخته ام با دوازده با چند نمره باشد اگر رَد نمی شوم؟ يك، دو، سه، هفت، هشت، نَه آقا دوازده بی تو تمام اهلِ قيامت رُفوزه اند ای نمره یِ قبولیِ دنيا، دوازده! ثانيه هایِ كُند، توسل می آورند يا صاحب الزمان خدا ! يا دوازده حالا كه ساعتِ تو وُ چشم خدا يكی ست آقا چِقَدر مانده زمان تا دوازده! امروز اگر نشد، ولی يك روز مي شود ساعت به وقتِ شرعیِ زهرا، دوازده /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
اوّل تو را سرشته و انسان درست کرد شرحِ تو را نوشته و قرآن درست کرد بعداً گِلِ اضافیتان را اِفاضه کرد تا از منِ خراب مسلمان درست کرد می خواست رحمتش همه جا را بغل کند با اشک های چشمِ تو باران درست کرد باید برای بندگیِ سجده هایمان  یک مسجدی به نامِ حسن جان درست کرد بالم اگر به درد پریدن نمی خورد یک سایبان که می شود از آن درست کرد من زنده یِ نسیمِ مسیحا دَمِ تواَم آدم اگر شدم به خدا آدمِ تواَم تو ابتدای نسلِ طهورای کوثری تو رودخانه یِ زهرای اطهری باید علی و فاطمه ای ظرف هم شوند تا اینکه آفریده شود چون تو گوهری کار خداست این که پیمبر پسر نداشت وقتی توئی نیاز ندارد به دیگری نسل مطهر نبوی، نسل دختری ست با این حساب تو حسن اِبن پیمبری گفتند زاده یِ اسداللّه غالبی صبح جمل که شد همه دیدند حیدری می خواستند پیش همه کوچکت کنند کوریِ چشمِ عایشه ها از همه سَری یک روز اشک و گریه برای تو میکند.... ...با شصت روز اشکِ حسینی برابری ای ارشدِ تمام پسرهای فاطمه ای اولین حسینِ سحر های فاطمه ای آسمان تر از همه بالا تر از همه ای بی کران تر از همه دریا تر از همه تو زودتر به دامنِ زهرا نشسته ای پس این توئی تو ،بچه یِ زهرا تر از همه ما از تو هیچ وقت نفرما ندیده ایم  ای جمله یِ همیشه بفرما تر از همه ما سالهاست رهگذر کوچه یِ توایم مانند یک فقیر سرِکوچه یِ توایم مهتاب چشمهای تو خورشید پرور است هرکس که طالعش حسنی نیست کافر است اصلاً نیاز نیست قیامت به پا کنی یک قاسمی خدا به تو داده که محشر است اصلاً شما نیاز نداری به معرکه  وقتی لبِ سکوتِ تو شمشیرِ حیدر است  قسمت نبود تا که ببینند مردمان بازوی تو ادامه یِ فَتّاح خیبر است فردا مَلَک به نام تو تکبیر می زند صاحب زمان به جای تو شمشیر می زند امشب اگر نگات هوای قَرَن کند امّید می رود که نگاهی به من کند زیبنده است بال و پرِ صد فرشته را زهرا ببافد و تنِ تو پیرهن کند کُشتی بگیر پیش همه با برادرت شاید کسی بیاید و جانم حسن کند بهتر همان که در به در هر گذر شود بالی که روی بامِ تو فکر چَمن کند این یا کریم مثل همه قصد کرده است.... ...بر روی گنبدی که نداری وطن کند بعد از تو ای امیرِ کفن پاره ها کسی لازم نکرده است تنم را کفن کند /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
آنانکه عاشقند به دنبال دلبرند هر جا که می روند تعلّق نمی برند از آنچه که وَبال ببینند خالی اند عُشّاقِ روزگار ، سبکبال می پرند پرواز می کنند به هر جا که جلوه ای ست گاهی ملائک اند و گاهی کبوترند دل را به دست هر کس و ناکس نمی دهند دلداده یِ قدیمی آل پیمبرند   آنان که عاشق علی و فاطمه شدند مدیون خانواده یِ موسی بن جعفرند! ما عاشقیم عاشق زهرا و حیدریم ما شیعیان کشور موسی بن جعفریم آدم بدون مهر تو انسان نمی شود سلمان بدون عشق، مسلمان نمی شود آن گردنی که تیغِ تو را بوسه می زند سوگند می خوریم ، پشیمان نمی شود وقتی کبوتران حریمت ، گرسنه اند گندم برای سفره یِ ما ، نان نمی شود باید هزار قرن ، حکومت کنی مرا سلطانِ چند روزه ، که سلطان نمی شود تو خوب جایی آمده ای سروری کنی هر رعیتی که رعیت ایران نمی شود تو هشتمین پیمبر قرآنی منی حق خدا و حق مسلمانی منی تو آسمان عشقی و خورشید گنبدی خورشید هشتمی و به ایران خوش آمدی تو سجده ای و ساجد و مسجود و مسجدی تو عابدی و معبود و مَعبَدی تو کربلایی و نجفی و مدینه ای یعنی شهید و شاهد و مَشهود و مَشهدی نُه چشمه از علوم ، به قلب تو جاری است با این حساب ، عالمِ آل محمّدی تو آمدی و آمدنت رفتنی نداشت مانند آفتاب تو در رفت و آمدی ای آبرویِ جنّ و مَلَک خاکبوسی ات عالم فدای جلوه یِ شمس الشموسی ات /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
ای مسیحایِ سامرا هادی آفتابِ مسیرِ ما هادی علی ابن مُحمّد ابن علی نوه یِ اوّل رضا هادی نیست جز دامن کرامتِ تو پَرده یِ خانه یِ خدا هادی ذکر هر چهارشنبه ام این است یا رضا یا جواد یا هادی به ملک هم نمی دهم هرگز گریه یِ زائر تو را هادی یک شبی را کنار ما ماندی سَرِ سجّاده جامعه خواندی تو دعا را معرفی کردی مرتضی را معرفی کردی با فراز زیارت سبزت راهِ ما را معرفی کردی مرتضی و حسین و فاطمه و مجتبی را معرفی کردی نه فقط اهل بیت را بلکه تو خدا را معرفی کردی سامرایت غریب بود اما کربلا را معرفی کردی با تو ما مرتضی شناس شدیم تا قیامت خدا شناس شدیم ریشه های محبتِ ما تو مزرعه های سبزِ دنیا تو خواهش سرزمین پائین من اشتیاقِ بهشت بالا تو گاه ابلیس می شوم بی تو گاه جبریل می شوم با تو می نمی دانم این که من دارم به تو نزدیک می شوم یا تو..... چه کسی از مسیر گُمراهی داده ما را نجات ؟ ...آقا تو تو مرا با ولایتم کردی آمدی و هدایتم کردی دوست دارم گدای تو باشم سائلِ دست های تو باشم مثل بال و پَرِ کبوترها دائماً در هوای تو باشم دوست دارم که از زمانِ اَزل تا ابد خاکِ پایِ تو باشم نیمه شب های ماه ذی الحجه زائر سامرایِ تو باشم یا دعایِ قنوت من باشی یا قنوتِ دعای تو باشم ما فقیریم سُفره ای وا کن سامرایی حواله یِ ما کن با تو این عقل ها بزرگ شدند اعتقادات ما بزرگ شدند پای دلهای شیعیان آن قدر گریه کردید تا بزرگ شدند با نگاه تو با محبت تو اِبن سکّیت ها بزرگ شدند خوب شد بچه های هیئت ما پای درس شما بزرگ شدند بچه های قبیله ما با کربلا کربلا بزرگ شدند بی تو دل های ما بهار نداشت مثل یک شاخه ای که بار نداشت /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
تو آفریده شدی و سَرآمدت گفتند هزار مرتبه اَحسن به ایزدت گفتند تو را به سمت زمین با نسیم آوردند تو آمدی و ملائک خوش آمدت گفتند نشان دهنده یِ معصومیِ قبیله یِ توست اگر که قُبّه یِ خَضرا به گنبدت گفتند تمام آل عبا «کُلنا محمّد» بود تو عین نوری و در رفت و آمدت گفتند اگر چه یک نفری ، جمع چهارده نفری تو را محمّد و آل محمّدت گفتند شب ولادتت ای یار می کنم خیرات نثار مقدم خیر تو چهارده صلوات برای خُلق تو باید کنند تَحسینت نشد مشاهده شصت و سه سال نفرینت از آن طرف تو اگر نور آخرین هستی نوشته اند از این سو تو را نخستینت هزار و سیصد و هشتاد و چندمین سال است شدیم کوچه نشینت ، شدیم مسکینت شدیم ریزه خور سفره های سیّدی ات گدای سفره ی هر سال چهارده سینت تو آمدی که علی را فقط ببینی و بس نداده اند به جز دیده یِ خدا بینت یتیم مکّه ای اما بزرگ دنیایی اگر چه خاک نشینی ، همیشه بالایی مرا اویس شدن در هوای تو کافی ست اگر چه باز ندیدم ، دعای تو کافی ست همین که بوی تو را در مدینه حس کردم لبم رسید به خاک سرای تو کافی ست چه حاجتی به پسر داری ای بزرگ قریش همین که فاطمه داری برای تو کافی ست همین که اوّل هر صبح پیش زهرایی برای روشنیِ لحظه های تو کافی ست تو آن پیمبر دنباله داری و بعدت اگر علی تو باشد به جای تو کافی ست قَسم به أشهد ان لا اله الّا اللّه تو آمدی که بگویی علی ولی اللّه /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
هر که با زهراست احساس سخاوت می کند «مور این وادی سلیمان را ضیافت می کند» دستپُخت فاطمه نان است و نانش جذبه است هر که شد یکبار سائل کم کم عادت می کند حضرت جبریل یک جلوه است ، ذاتا وحی را.... ....فاطمه تا قلب پیغمبر هدایت می کند فرشیان... نه عرشیان هم رو به او می ایستند در میان خانه اش وقتی عبادت می کند مرتضی بر فاطمه یا فاطمه بر مرتضی !!! کیست که بر دیگری دارد اِمامت می کند؟! هرچه مولا مدح خود را کرد مدح فاطمه است آینه از شأن همتایش حکایت می کند روز محشر که بیاید کار دست فاطمه است مرتضی می ایستد، زهرا قیامت می کند رشته ای از چادرش هم دست ما باشد بس است رشته ای از چادرش؟!....آری... شفاعت می کند /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
طوبای تو میانِ دلم قد کشیده است بین من و خیال خودم سد کشیده است احساس می کنم به تو نزدیک می شوم جذر مرا نگاه تو مَد کشیده است این جذبه یِ طلایی بالا نشین تو بال مرا حوالی گنبد کشیده است دست خدای عز و جل روی قلب ما این بار سوم است محمّد کشیده است نوری رئوف در حَرَمت موج می زند الطاف کاظمین به مشهد کشیده است بخشنده تو ،خدای کرم تو ، جواد تو ابن الرضا تو ، حضرت باب المراد تو بگذار خاک پای تو نقاشی ام کنند سجاده یِ دعای تو نقاشی ام کنند بگذار بر کنار قدم های هر شبت با رشته یِ عبای تو نقاشی ام کنند بال و پرم بده که شبیه کبوتری امروز در هوای تو نقاشی ام کنند بگذار از زمان ازل تا همیشه ها آقای من برای تو نقاشی ام کنند وقتی میان خانه دعا پخش میکنی مسکین ترین گدای تو نقاشی ام کنند بخشنده تو ،خدای کرم تو ،جواد تو ابن الرضا تو ،حضرت باب المراد تو ای بالش تو دَستِ امام رئوف ما ای  سایه بان روی تو بال فرشته ها تا آمدی امام رضا گریه اش گرفت ای مستجاب چلّه یِ سجاده یِ دعا تا یک تبسمی نکنی پا نمی شود خورشید از مقابل گهواره یِ شما اینگونه بی نقاب نظر میخوری عزیز اینقدر در مقابل آیینه ها نیا آقا قرار ما سَرِ میدان کاظمین ای اولین زیارت ما بعدِ کربلا بخشنده تو ،خدای کرم تو ،جواد تو ابن الرضا تو ،حضرت باب المراد تو /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
روزگارم با غلامىِ "على" سَر میشود هر که را دیدم على را دیده نوکر میشود بنده زاده بنده اى دارم که دارد مثل من چاکرى از چاکران کوى حیدر میشود جاى آن دارد بگیرم حلقه یِ دارَش کنم حلقه اى را که زِ گوش بندگى دَر میشود شأن او را نه قلم کافیست نه دفتر نه فهم شان سلمانش فقط صد جلد دفتر میشود نفس مثل خیبر است و هیچکس فَتّاح نیست فتح این قلعه فقط با دست حیدر میشود یا که اول هست و آخر نیست یا بالعکس آن این چه موجودى ست هم اوّل هم آخر میشود از همینجا میشود فهمید - با مهر على- عاقبت این عاقبت ها خیر یا شَر میشود محضر "یادعلى" و محضر "نادعلى" هر که آدم میشود از این دو محضر میشود قدر زَر زرگر شناسد قدر "زهرا" را "على" علتش این است داماد پَیَمبَر میشود بیشتر کار برادر را برادر میکند حق بده پس باتو پیغمبر برادر میشود کار خیر ما کنار حُبّ تو می ایستد دو برابر، سه برابر….صد برابر میشود معجزات چشمهایت خلق صاحب معجزه ست دِل دِلَت رَد میشود سنگ همه زَر میشود تو میان خانه هم باشى همه ذِبح تواند تو به خیبر هم نیایى فتح خیبر میشود هر یک از پیغمبران اول میاید محضرت با تو بیعت میکند بعداً پَیَمبَر میشود طفل خود را بر سر شانه نجف آورده ام کودک است امروز, در آینده قَنبر میشود این زمین خاصیتش این است قیمت میدهد سنگ را اینجا بیندازند گوهر میشود زان طرف سنگ نشانى هم ندارد "فاطمه" زین طرف دارد کف صحن تو مَرمَر میشود “باز با…..” نه , باز اینجا با کبوتر میپرد شاه اینجا همنشین چند نوکر میشود حال من چون حال بیماری است زیر دستِ تو هر چه بدتر میشود انگار بهتر میشود…. /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
اگر چه بال و پَرِ ناتوانمان دادند ولی برای پَریدن زمانِمان دادند خبر دهید دوباره به بالِ فطرس ها مجالِ پر زدن آسمانمان دادند به احترام ملائك امانت حق را به دست فاطمه یِ مهربانمان دادند بدون واسطه امشب كنار سجّاده تمام حُسن خدا را نشانمان دادند قسم به بوسه ی لب های سبز پیغمبر برای بردن نامت زبانمان دادند امام سوم دنیا، امام عاشورا اگر تویی هدف عشق، خوش به حال خدا برای آن كه بیابیم ما خدایت را گرفته ایم نشانی ردّ پایت را برای آن كه به سمت خدایشان ببری گرفته اند ملائك نخِ عبایت را و جبرئیل دلش تنگ می شد ای آقا نمی شنید اگر یك شبی صدایت را فرشتگان مُقرّب هنوز حیرانند تو را به سجده درآیند یا خدایت را زمین به دور خودش چرخ می زند تا كه نشان دهد به سماوات كربلایت را امام سوم دنیا، امام عاشورا اگر تویی هدف عشق، خوش به حال خدا  به بوم عشق به مژگان تر كشید تو را به وقت نافله های سحر كشید تو را نه از برای زمین ها و آسمان ها بود فقط برای خودش بود اگر كشید تو را تو را مشاهده كرد و اسیر رویت شد كه از جمال خودش خوب تر كشید تو را تو مثل جام پر از عشق و عاشقی بودی كه زینب آمد و یكباره سَر كشید تو را برای آن كه نشان زمینیان بدهد سوار نی شدی و در سفر كشید تو را امام سوم دنیا، امام عاشورا اگر تویی هدف عشق، خوش به حال خدا تو آسمان بلندی و ما كبوتر ها نمی رسند به بالای بامِتان پَرها بدون بردن نام تو بی نتیجه بُوَد توسّلِ سَرِ سجّاده یِ پیمبرها شریعت از سخن تو حیات می گیرد تویی كه جاذبه بخشیده ای به منبرها تو جای خود، كه قیامت كسی نمی داند كجاست حدِّ نصاب مقامِ قَنبرها تو مثل كعبه‌ی سیّار آسمان بودی كه در طواف تو بودند جمله یِ سرها امام سوم دنیا، امام عاشورا اگر تویی هدف عشق، خوش به حال خدا تو بی كران، تو بلندی، تو آسمان، تو صعود تو آفتاب، تو دریا، تو آب هستی و رود حكایت من و چشمم حكایت عَبد است حكایتِ تو و چشمت حكایتِ معبود و قبل از آن كه شود جبرئیل حاجیِ عشق كبوتر حرمت بود و كربلایی بود یكی زِ گریه كنان مُحَرَّمت موسی یكی ز مرثیه خوانان ماتمت داود به نیتِ همه‌ یِ خانواده، پیغمبر «حسین منی انا من حسین»می فرمود امام سوم دنیا، امام عاشورا اگر تویی هدف عشق، خوش به حال خدا /علی اكبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
زُلفت اگر نبود، نسیم سحر نبود گمراه می شدیم نگاهت اگر نبود مِهر شما به داد تَمَنّای ما رسید وَرنه پُلِ صراط، چنین بی خطر نبود تعداد بی نظیریِ تان روی این زمین از چهارده نفر به خدا بیشتر نبود پیراهن، اشتیاق نَسیمانه ای نداشت تا چشم های حضرتِ یعقوب تَر نبود بی تو چه گویمت که در این خاک سرزمین صدها درخت بود ولیکن، ثمر نبود ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای!؟ ای مرد با وقار چرا دیر کرده ای!؟ این جشن ها برای تو تشکیل می شود این اشک ها برای تو تنزیل می شود رفتی، برای آمدنت گریه می کنم چشمانمان به آینه تبدیل می شود بوی خزان گرفته یِ پاییز می دهد سالی که بی نگاه تو تحویل می شود ایمان ما که اکثراً از ریشه ناقص است با خطبه های توست که تکمیل می شود تقویم را ورق بزن و انتخاب کن این جمعه ها برای تو تعطیل می شود ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای!؟ ای مرد با وقار چرا دیر کرده ای!؟ ای آخرین توسّل خورشید بام ها ای نام تو ادامه یِ نام امام ها می خواستم بخوانمت اما نمی شود لکنت گرفته اند زبان کلام ها ما آن سلام اوّلِ ادعیه یِ توییم چشم انتظار صبحِ جواب سلام ها آقا چگونه دست توسّل نیاوریم وقتی گدا به چشم تو دارد مقام ها! از جا نماز رو به خدا و بهشتی ات عطری بیاورید برای مشام ها ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای!؟ ای مرد با وقار چرا دیر کرده ای!؟ آقا بیا که میوه ی ما کال می شود جبریل مان بدون پَر و بال می شود در آسمان و در شب شعر خدا هنوز قافیه های چشم تو دنبال می شود یعنی تو آمدی و همه گرم دیدن اند وقتی کنار پنجره جَنجال می شود روز ظهور نوبت پرواز می رسد روز ظهور بال همه بال می شود بیش از تمام بال و پَرِ یا کریم ها دستِ کبودِ فاطمه خوشحال می شود ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای!؟ ای مرد با وقار چرا دیر کرده ای!؟ /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
اوّل تو را سرشته و انسان درست کرد شرحِ تو را نوشته و قرآن درست کرد بعداً گِلِ اضافیتان را اِفاضه کرد تا از منِ خراب مسلمان درست کرد می خواست رحمتش همه جا را بغل کند با اشک های چشمِ تو باران درست کرد باید برای بندگیِ سجده هایمان  یک مسجدی به نامِ حسن جان درست کرد بالم اگر به درد پریدن نمی خورد یک سایبان که می شود از آن درست کرد من زنده یِ نسیمِ مسیحا دَمِ تواَم آدم اگر شدم به خدا آدمِ تواَم تو ابتدای نسلِ طهورای کوثری تو رودخانه یِ زهرای اطهری باید علی و فاطمه ای ظرف هم شوند تا اینکه آفریده شود چون تو گوهری کار خداست این که پیمبر پسر نداشت وقتی توئی نیاز ندارد به دیگری نسل مطهر نبوی، نسل دختری ست با این حساب تو حسن اِبن پیمبری گفتند زاده یِ اسداللّه غالبی صبح جمل که شد همه دیدند حیدری می خواستند پیش همه کوچکت کنند کوریِ چشمِ عایشه ها از همه سَری یک روز اشک و گریه برای تو میکند.... ...با شصت روز اشکِ حسینی برابری ای ارشدِ تمام پسرهای فاطمه ای اولین حسینِ سحر های فاطمه ای آسمان تر از همه بالا تر از همه ای بی کران تر از همه دریا تر از همه تو زودتر به دامنِ زهرا نشسته ای پس این توئی تو ،بچه یِ زهرا تر از همه ما از تو هیچ وقت نفرما ندیده ایم  ای جمله یِ همیشه بفرما تر از همه ما سالهاست رهگذر کوچه یِ توایم مانند یک فقیر سرِکوچه یِ توایم مهتاب چشمهای تو خورشید پرور است هرکس که طالعش حسنی نیست کافر است اصلاً نیاز نیست قیامت به پا کنی یک قاسمی خدا به تو داده که محشر است اصلاً شما نیاز نداری به معرکه  وقتی لبِ سکوتِ تو شمشیرِ حیدر است  قسمت نبود تا که ببینند مردمان بازوی تو ادامه یِ فَتّاح خیبر است فردا مَلَک به نام تو تکبیر می زند صاحب زمان به جای تو شمشیر می زند امشب اگر نگات هوای قَرَن کند امّید می رود که نگاهی به من کند زیبنده است بال و پرِ صد فرشته را زهرا ببافد و تنِ تو پیرهن کند کُشتی بگیر پیش همه با برادرت شاید کسی بیاید و جانم حسن کند بهتر همان که در به در هر گذر شود بالی که روی بامِ تو فکر چَمن کند این یا کریم مثل همه قصد کرده است.... ...بر روی گنبدی که نداری وطن کند بعد از تو ای امیرِ کفن پاره ها کسی لازم نکرده است تنم را کفن کند /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
ای مسیحایِ سامرا هادی آفتابِ مسیرِ ما هادی علی ابن مُحمّد ابن علی نوه یِ اوّل رضا هادی نیست جز دامن کرامتِ تو پَرده یِ خانه یِ خدا هادی ذکر هر چهارشنبه ام این است یا رضا یا جواد یا هادی به ملک هم نمی دهم هرگز گریه یِ زائر تو را هادی یک شبی را کنار ما ماندی سَرِ سجّاده جامعه خواندی تو دعا را معرفی کردی مرتضی را معرفی کردی با فراز زیارت سبزت راهِ ما را معرفی کردی مرتضی و حسین و فاطمه و مجتبی را معرفی کردی نه فقط اهل بیت را بلکه تو خدا را معرفی کردی سامرایت غریب بود اما کربلا را معرفی کردی با تو ما مرتضی شناس شدیم تا قیامت خدا شناس شدیم ریشه های محبتِ ما تو مزرعه های سبزِ دنیا تو خواهش سرزمین پائین من اشتیاقِ بهشت بالا تو گاه ابلیس می شوم بی تو گاه جبریل می شوم با تو می نمی دانم این که من دارم به تو نزدیک می شوم یا تو..... چه کسی از مسیر گُمراهی داده ما را نجات ؟ ...آقا تو تو مرا با ولایتم کردی آمدی و هدایتم کردی دوست دارم گدای تو باشم سائلِ دست های تو باشم مثل بال و پَرِ کبوترها دائماً در هوای تو باشم دوست دارم که از زمانِ اَزل تا ابد خاکِ پایِ تو باشم نیمه شب های ماه ذی الحجه زائر سامرایِ تو باشم یا دعایِ قنوت من باشی یا قنوتِ دعای تو باشم ما فقیریم سُفره ای وا کن سامرایی حواله یِ ما کن با تو این عقل ها بزرگ شدند اعتقادات ما بزرگ شدند پای دلهای شیعیان آن قدر گریه کردید تا بزرگ شدند با نگاه تو با محبت تو اِبن سکّیت ها بزرگ شدند خوب شد بچه های هیئت ما پای درس شما بزرگ شدند بچه های قبیله ما با کربلا کربلا بزرگ شدند بی تو دل های ما بهار نداشت مثل یک شاخه ای که بار نداشت /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
تو آفریده شدی و سَرآمدت گفتند هزار مرتبه اَحسن به ایزدت گفتند تو را به سمت زمین با نسیم آوردند تو آمدی و ملائک خوش آمدت گفتند نشان دهنده یِ معصومیِ قبیله یِ توست اگر که قُبّه یِ خَضرا به گنبدت گفتند تمام آل عبا «کُلنا محمّد» بود تو عین نوری و در رفت و آمدت گفتند اگر چه یک نفری ، جمع چهارده نفری تو را محمّد و آل محمّدت گفتند شب ولادتت ای یار می کنم خیرات نثار مقدم خیر تو چهارده صلوات برای خُلق تو باید کنند تَحسینت نشد مشاهده شصت و سه سال نفرینت از آن طرف تو اگر نور آخرین هستی نوشته اند از این سو تو را نخستینت هزار و سیصد و هشتاد و چندمین سال است شدیم کوچه نشینت ، شدیم مسکینت شدیم ریزه خور سفره های سیّدی ات گدای سفره ی هر سال چهارده سینت تو آمدی که علی را فقط ببینی و بس نداده اند به جز دیده یِ خدا بینت یتیم مکّه ای اما بزرگ دنیایی اگر چه خاک نشینی ، همیشه بالایی مرا اویس شدن در هوای تو کافی ست اگر چه باز ندیدم ، دعای تو کافی ست همین که بوی تو را در مدینه حس کردم لبم رسید به خاک سرای تو کافی ست چه حاجتی به پسر داری ای بزرگ قریش همین که فاطمه داری برای تو کافی ست همین که اوّل هر صبح پیش زهرایی برای روشنیِ لحظه های تو کافی ست تو آن پیمبر دنباله داری و بعدت اگر علی تو باشد به جای تو کافی ست قَسم به أشهد ان لا اله الّا الله تو آمدی که بگویی علی ولی الله /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian