eitaa logo
اشعار استاد لطیفیان
847 دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
( گلچینی از بهترین اشعار شاعر آیینی استاد علی اکبر لطیفیان ) @AliakbarLatifian https://eitaa.com/joinchat/1458372643C546a22635b اين كانال توسط دوستداران استاد لطیفیان اداره ميگردد و ارتباطی با ایشان ندارد.
مشاهده در ایتا
دانلود
آنانکه عابدند به وقت اذان خوشند آنانکه زاهدند به یک تکّه نان خوشند از هر دو تا نگار یکی ناز می کند عُشّاق روزگار یکی در میان خوشند نانی که می پزند به همسایه میرسد این خانواده با خوشیِ دیگران خوشند این سفره دارها که شدم میهمانشان بعد ازبیا، بروست، ولی با بمان خوشند ما می خوریم و اهل کَرَم شُکر میکنند با این حساب بیشتر از میهمان خوشند جانی بگیر و در عوضش هیچ هم نده عُشّاق با معامله های گران خوشند با اخم خویش راه فرار مرا ببند صیاد اگر علیست همه با کَمان خوشند /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
🔸آدرس کانال اشعار استاد علی اکبر لطیفیان🔸 در تـلـگـرام: https://telegram.me/joinchat/BRjMZkEaGselcvmy3DlGxQ در پـیـام رسـان ایـرانـی ایـتـا : https://eitaa.com/joinchat/1458372643C546a22635b 🆔 @AliakbarLatifian
جز رحمتِ چشمانِ تو ، دنیا چه می خواهد تشنه به غیرِ آب ، از دریا چه می خواهد حالا که موسایم شدی راهی نشانم دِه غیر از نجات ، این قوم از موسی چه می خواهد شاید بپرسی از چه دنبال دَمَت هستم دل مرده نوعاً از دَمِ عیسی چه می خواهد پیغام و پس پیغام یعنی یادِ ما هستی مجنون جز این پیغام ، از لیلا چه می خواهد پیراهنی بفرست شاید زنده ماندم من جز دلخوشی ، یعقوبِ نابینا چه می خواهد تا کیسه یِ ما پُر شود احسان تو کافی است مِسکین به جز خیرات از آقا چه می خواهد چیز مهمی نیست این که ما چه می خواهیم باید ببینیم آن جناب از ما چه می خواهد ای انتقامِ پهلویِ پُشتِ دَرِ خانه غیر از ظهور تو مگر زهرا چه می خواهد /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
تو آفریده شدی و سَرآمدت گفتند هزار مرتبه اَحسن به ایزدت گفتند تو را به سمت زمین با نسیم آوردند تو آمدی و ملائک خوش آمدت گفتند نشان دهنده یِ معصومیِ قبیله یِ توست اگر که قُبّه یِ خَضرا به گنبدت گفتند تمام آل عبا «کُلنا محمّد» بود تو عین نوری و در رفت و آمدت گفتند اگر چه یک نفری ، جمع چهارده نفری تو را محمّد و آل محمّدت گفتند شب ولادتت ای یار می کنم خیرات نثار مقدم خیر تو چهارده صلوات برای خُلق تو باید کنند تَحسینت نشد مشاهده شصت و سه سال نفرینت از آن طرف تو اگر نور آخرین هستی نوشته اند از این سو تو را نخستینت هزار و سیصد و هشتاد و چندمین سال است شدیم کوچه نشینت ، شدیم مسکینت شدیم ریزه خور سفره های سیّدی ات گدای سفره ی هر سال چهارده سینت تو آمدی که علی را فقط ببینی و بس نداده اند به جز دیده یِ خدا بینت یتیم مکّه ای اما بزرگ دنیایی اگر چه خاک نشینی ، همیشه بالایی مرا اویس شدن در هوای تو کافی ست اگر چه باز ندیدم ، دعای تو کافی ست همین که بوی تو را در مدینه حس کردم لبم رسید به خاک سرای تو کافی ست چه حاجتی به پسر داری ای بزرگ قریش همین که فاطمه داری برای تو کافی ست همین که اوّل هر صبح پیش زهرایی برای روشنیِ لحظه های تو کافی ست تو آن پیمبر دنباله داری و بعدت اگر علی تو باشد به جای تو کافی ست قَسم به أشهد ان لا اله الّا اللّه تو آمدی که بگویی علی ولی اللّه /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
🔸آدرس کانال اشعار استاد علی اکبر لطیفیان🔸 در تـلـگـرام: https://telegram.me/joinchat/BRjMZkEaGselcvmy3DlGxQ در پـیـام رسـان ایـرانـی ایـتـا : https://eitaa.com/joinchat/1458372643C546a22635b 🆔 @AliakbarLatifian
مِعمار می شوی و بَنای تو می شوم مانند یک ضریح برای تو می شوم قلب مرا به پایِ ضریحَت گره بزن بیمارم و دَخیل شفای تو می شوم بالم به بامِ هیچ کسی پَر نمی دهد تا یا کریمِ صحن و سَرای تو می شوم حتی کنار کعبه تو را می دهم نشان قبله توئی و قبله نمایِ تو می شوم مِیلَت اگر کشید ضمانت کنی مرا آهوی باوفای وَفای تو می شوم روزی اگر بناست فدای کسی شوم سوگند می خورم که فدای تو می شوم ناراحتم خدایِ نکرده وِلَم کنی من تازه دارم از فُقَرای تو می شوم شبهای قبر منتظرم ایها الرئوف بیهوده نیست اینکه گدای تو می شوم دست مرا برای گدایی نوشته اند رزق مرا امام رضایی نوشته اند /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
من گریه می ریزم به پایِ جاده ات، تا  آئینه کاری کرده باشم مَقدَمت را اوّل ضمیرِ غائبِ مُفرد کجائی؟ ای پاسخِ آدینه های پُر معمّا بی تو سرودیم آنچه باید می سرودیم یعنی در آوردیم بابای غزل را حتمیِّ بی چون و چِرای سبز برگرد... راحت شویم از دست امّا و اگرها آب و هوای خیمه یِ سبزت چگونه است؟ اینجا گهی سرد است و گاهی نیست گرما بهر ظهور امروز هم روز بدی نیست ای تکسوارِ جاده های رو به فردا آقا، صدای پایِ سبزِ مَرکَبِ توست  تنها جواب اینهمه "می آید آیا؟" یک جمعه می بیند نگاه شرقیِ من  خورشید پیدا می شود از غرب دنیا آقا نماز جمعه یِ این هفته با تو پای برهنه آمدن تا کوفه با ما /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
بالا نرفت آن که به پای تو پا نشد آقا نشد هر آن که برایت گدا نشد مقصود از تکلّم طور از تو گفتن است موسی نشد هر آن که کَلیم شما نشد روز ازل برای گلوی تو هیچ کس غیر از خدای عزّ و جلّ خون بها نشد در خلقتش زمین و مکان های محترم بسیار آفرید ولی کربلا نشد گر چه هزار سال برای تو گریه کرده اند یک گوشه از حقوق لَبِ تو ادا نشد ما گندم رسیده یِ شهرِ رِیِ توایم شکر خدا که نان تو از ما جدا نشد یک گوشه می رویم و فقط گریه می کنیم حالا که کربلای تو روزی ما نشد داغ تو اعظم است تحمل نمی شود در حیرتم چگونه قَدِ نیزه تا نشد /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
ما دل نبسته‌ایم به اوضاعِ کار خویش دل خوش نکرده‌ایم به این کوله‌بار خویش باید خدا به داد دل بی‌کسم رسد شیطان کند وگرنه دلم را شکار خویش رَخت و لباس پاره نشان گدایی است ما را کریم رَد نکند از جوار خویش سوگند خورده است که بخشیده می‌شویم پس آمده است با همه‌ی اعتبار خویش او قول داده است که ما را نمی‌زند خوبان نمی‌زنند به زیر قرار خویش با ذره‌پروری به چه جایی رسیده‌ایم ما را نشانده‌اند کریمان کنار خویش پروانه‌ایم و دورِ علی‌وار می‌زنیم خارج نمی‌شود دل ما از مدار خویش فردای حَشر فاطمه دنبال کار ماست کار تمام خلق می‌افتد به یار خویش   تا بشنویم نام حسین گریه می‌کنیم یکباره می‌دهیم زِ دست اختیار خویش /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
از ما عجیب نیست دعایی نمی رسد از تَحبِسُ الدّعا که صدایی نمی رسد ما تَحبِسُ الدّعا شدهٔ نانِ شبهه ایم آن جا که شُبهه است عطایی نمی رسد پر باز می کنم بِپَرم، می خورم زمین بال و پَرِ شکسته به جایی نمی رسد با دستِ خالی از چه پُل دیگران شوم دستی که وقف شد به گدایی نمی رسد ای میزبان فدای تو و سُفره چیدنت آیا به این فقیر غذایی نمی رسد؟ من سال هاست منتظر یک ضمانتم آخر چرا امام رضایی نمی رسد از من مخواه بیش از این زندگی کنم وقتی برات کرب و بلایی نمی رسد /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
آدرس کانال اشعار استاد علی اکبر لطیفیان در تـلـگـرام: https://telegram.me/joinchat/BRjMZkEaGselcvmy3DlGxQ در پـیـام رسـان ایـرانـی ایـتـا : https://eitaa.com/joinchat/1458372643C546a22635b 🆔 @AliakbarLatifian
فاطمه بعد از پیمبر دائماً سردرد داشت دستمالی بر سرش می بَست دیگر ؛ درد داشت غُصه یِ اسلام را می خورد جای نان شب انحرافِ دین برایش خیلی آخر درد داشت شهر پیغمبر! چرا دُخت پیمبر را زدند؟ شهر پیغمبر! چرا دُخت پیمبر درد داشت؟ خاک عالم بر دهانم در به پهلویش گرفت خاک عالم بر دهانم ضربه یِ در درد داشت بوسه بر دست علی زد تا دلش آرام شد دیدن آن دست بسته صد برابر درد داشت صبح تا شب زخم برمیداشت ، شب تا صبح درد آه ، سر تا پای زخم و پای تا سر درد داشت یک نفر از بچه ها هم سَمتِ آغوشش نرفت بچه ها هر وقت می دیدند ... مادر درد داشت /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
دِلا بکوش مُطهر بمان و مَحرم باش دخیل چادرِ دُخت رسول اکرم باش به تزکیه سپری کن دو روز دنیا را بدین طریق به چشم خدا مُکرّم باش عبودیت به صفات ربوبیت برسد بیا و عبد خداوند باش ، رَب هم باش تو جمع عالَم دنیا و آخرت هستی مباش فکر دو عالم ، خودت دو عالم باش مسافریم و از اینجا خلاصه باید رفت به فکر رفتن از این نشئه نیز کم کم باش ز راه میرسد آن دم که صور را بدمند از این به بعد دَمادَم به یاد آن دَم باش به سفره خانه یِ حاتم مَبَر نیاز ، اما اگر به خانه یِ تو آمدند حاتم باش اگر درست نکردی ، خودت درست بمان کسی به دست تو آدم نشد ، تو آدم باش غمی به غصه همسایه هات اضافه نکن ولی به غصه همسایه هات مرهم باش بگو به زن که زنی فاطمه نخواهد شد بگو که لااقل آسیه باش ، مریم باش شب زفاف دو رکعت نماز قبر بخوان شب زفاف که شد فکر قبر خود هم باش چراغ خانه به مسجد رواست نی خانه به فکر مسجد و محراب و ابروی خم باش گر ایستاده بمیری شهید میمیری درست مثل شهیدان چو کوه ، محکم باش کلید قفل شهادت بدست گریه توست امیدوار به این اشکهای نم نم باش آهای اُمت اسلام ! بهر پیروزی دخیل چادر دخت رسول اکرم باش /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
باز هم ای دخترِ پیغمبر اکرم بمان مَرهَم درد علی ای درد بی مَرهَم بمان زندگیِ روبه راهی داشتم؛ چشمم زدند کوری چشمِ همه با شانه های خَم بمان دست های تو شکسته َش هم پناه مرتضی ست تکیه گاه محکم من، پشت من محکم بمان تو نباشی پیش من، اینها زمینم می زنند ای علمدارِ مدینه پای این پرچم بمان این نفس های شکسته قیمت جان من است زنده ام با یک دَمَت پس لطف کن یک دَم بمان کم ببوس دست مرا دارم خجالت میکشم من حلالت میکنم اما تو هم یک کَم بمان آب ها از آسیاب افتاد خوبت میکنم یار هجده ساله، هجده سال دیگر هم بمان با همین دستی که داری، باز دستم را بگیر پیش این مظلوم ای مظلومۀ عالم بمان آه آهِ... تو مرا به آه آه... انداخته جای کم کم رفتن از پیش علی کَم کَم بمان روی تو گرچه وَرَم کرده ولی با آن خوشم با همین روی به هم پیچیده و دَرهَم بمان  رفته رفته کار من دارد به خواهش می کشد التماست میکنم، پیشم بمان پیشم بمان /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
وقتش شده نگاه به دور و بَرَت کنی فکری برای این همه خاکسترت کنی عُذر مرا ببخش دَوایی نداشتم تا مَرهَمِ کبودیِ چشمِ تَرَت کنی امشب خودم برای تو نان می پَزَم ولی با شرط اینکه نذرِ تبِ پیکرت کنی مجبور نیستی که برای دلِ علی یک گوشه ای نشینی و چادر سَرَت کنی زحمت نکش خودم به حسین آب می دهم تو بهتر است فکر برای پَرَت کنی ای کاش از بقیه ‌یِ پیراهنِ حسین مَعجر ببافی و به سَرِ دخترت کنی من ، زینب و حسن، ... همه ناراحت توایم وقتش شده نگاه به دور و بَرَت کنی /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
سجّاده ام معطّر از بوی ربّنا بود آنچه شنیده می شد از من فقط خدا بود یک عمر آه و نفرین، از این و آن شنیدم تنها به جرم اینکه نفرین من دعا بود دیشب برای مردم تا صبح گریه کردم ای کاش یک نفر هم دیشب به فکر ما بود طفلان من به جای مردم گُرُسنه بودند افطار خانه یِ ما در سفره یِ شما بود امروز را نبینید این بی حیا لگد زد دیروز پشت این در جمعیتِ گدا بود من هیچ شِکوه ای از بیگانگان ندارم آنکه به حال و روزم خندید آشنا بود من درد مرتضی را با جان خود خریدم در راه دوست باید آماده یِ بلا بود دستم شکست اما من درد حس نکردم اسم علی دوا بود ، ذکر علی شفا بود رفتم برای مردم حُجّت تمام کردم او را که می کشیدید او حُجّت خدا بود ای کاش می شکستند این دست دیگرم را اما به جای این دست آن دستِ بسته وا بود با کفش های خاکی در خانه ام قدم زد آن خانه ای که فرشش بال فرشته ها بود ای کاش ماجرا را حیدر ندیده باشد وقتی سَرَم به در خورد، فضه! علی کجا بود؟!! تازه میان کوچه قلبم به درد آمد حیدر برهنه سر بود ، حیدر برهنه پا بود تا قبر بردنم را همسایه هم نفهمید از بس که مردن من چون شمع، بیصدا بود از بس که قطره قطره بر پای تو چکیدم تابوت من سبک تر حتی ز بوریا بود ای آخرت وفا کن با ما شکسته دل ها با ما شکسته دل ها دنیا که بی وفا بود /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
هر که با زهراست احساس سخاوت می کند «مور این وادی سلیمان را ضیافت می کند» دستپُخت فاطمه نان است و نانش جذبه است هر که شد یکبار سائل کم کم عادت می کند حضرت جبریل یک جلوه است ، ذاتا وحی را.... ....فاطمه تا قلب پیغمبر هدایت می کند فرشیان... نه عرشیان هم رو به او می ایستند در میان خانه اش وقتی عبادت می کند مرتضی بر فاطمه یا فاطمه بر مرتضی !!! کیست که بر دیگری دارد اِمامت می کند؟! هرچه مولا مدح خود را کرد مدح فاطمه است آینه از شأن همتایش حکایت می کند روز محشر که بیاید کار دست فاطمه است مرتضی می ایستد، زهرا قیامت می کند رشته ای از چادرش هم دست ما باشد بس است رشته ای از چادرش؟!....آری... شفاعت می کند /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
طوبای تو میانِ دلم قد کشیده است بین من و خیال خودم سد کشیده است احساس می کنم به تو نزدیک می شوم جذر مرا نگاه تو مَد کشیده است این جذبه یِ طلایی بالا نشین تو بال مرا حوالی گنبد کشیده است دست خدای عز و جل روی قلب ما این بار سوم است محمّد کشیده است نوری رئوف در حَرَمت موج می زند الطاف کاظمین به مشهد کشیده است بخشنده تو ،خدای کرم تو ، جواد تو ابن الرضا تو ، حضرت باب المراد تو بگذار خاک پای تو نقاشی ام کنند سجاده یِ دعای تو نقاشی ام کنند بگذار بر کنار قدم های هر شبت با رشته یِ عبای تو نقاشی ام کنند بال و پرم بده که شبیه کبوتری امروز در هوای تو نقاشی ام کنند بگذار از زمان ازل تا همیشه ها آقای من برای تو نقاشی ام کنند وقتی میان خانه دعا پخش میکنی مسکین ترین گدای تو نقاشی ام کنند بخشنده تو ،خدای کرم تو ،جواد تو ابن الرضا تو ،حضرت باب المراد تو ای بالش تو دَستِ امام رئوف ما ای  سایه بان روی تو بال فرشته ها تا آمدی امام رضا گریه اش گرفت ای مستجاب چلّه یِ سجاده یِ دعا تا یک تبسمی نکنی پا نمی شود خورشید از مقابل گهواره یِ شما اینگونه بی نقاب نظر میخوری عزیز اینقدر در مقابل آیینه ها نیا آقا قرار ما سَرِ میدان کاظمین ای اولین زیارت ما بعدِ کربلا بخشنده تو ،خدای کرم تو ،جواد تو ابن الرضا تو ،حضرت باب المراد تو /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
روزگارم با غلامىِ "على" سَر میشود هر که را دیدم على را دیده نوکر میشود بنده زاده بنده اى دارم که دارد مثل من چاکرى از چاکران کوى حیدر میشود جاى آن دارد بگیرم حلقه یِ دارَش کنم حلقه اى را که زِ گوش بندگى دَر میشود شأن او را نه قلم کافیست نه دفتر نه فهم شان سلمانش فقط صد جلد دفتر میشود نفس مثل خیبر است و هیچکس فَتّاح نیست فتح این قلعه فقط با دست حیدر میشود یا که اول هست و آخر نیست یا بالعکس آن این چه موجودى ست هم اوّل هم آخر میشود از همینجا میشود فهمید - با مهر على- عاقبت این عاقبت ها خیر یا شَر میشود محضر "یادعلى" و محضر "نادعلى" هر که آدم میشود از این دو محضر میشود قدر زَر زرگر شناسد قدر "زهرا" را "على" علتش این است داماد پَیَمبَر میشود بیشتر کار برادر را برادر میکند حق بده پس باتو پیغمبر برادر میشود کار خیر ما کنار حُبّ تو می ایستد دو برابر، سه برابر….صد برابر میشود معجزات چشمهایت خلق صاحب معجزه ست دِل دِلَت رَد میشود سنگ همه زَر میشود تو میان خانه هم باشى همه ذِبح تواند تو به خیبر هم نیایى فتح خیبر میشود هر یک از پیغمبران اول میاید محضرت با تو بیعت میکند بعداً پَیَمبَر میشود طفل خود را بر سر شانه نجف آورده ام کودک است امروز, در آینده قَنبر میشود این زمین خاصیتش این است قیمت میدهد سنگ را اینجا بیندازند گوهر میشود زان طرف سنگ نشانى هم ندارد "فاطمه" زین طرف دارد کف صحن تو مَرمَر میشود “باز با…..” نه , باز اینجا با کبوتر میپرد شاه اینجا همنشین چند نوکر میشود حال من چون حال بیماری است زیر دستِ تو هر چه بدتر میشود انگار بهتر میشود…. /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
لبهاش تشنه بود ولی رودِ نیل بود  بالش شکسته بود ولی جبرئیل بود  زینب فرشته آینه، حوریه عاطفه  از جنس خانواده ای از این قبیل بود  گودال هم که رفت فقط سر به زیر بود  شرمنده بود از اینکه قتیلش قَلیل بود  کوچه به کوچه لشگر کوفه شکست خورد  از دست خانمی که تماماً اصیل بود  ویرانه کرد کاخ بلند یزید را  زینب تبر نداشت ولیکن خلیل بود /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
چه میخواهد لبِ تشنه به غیر از لطف بارانی چه میخواهد شکسته دل به غیر از چشم گریانی شبِ طولانی و تسبیح و سجّاده چه میچسبد بهارِ زود هنگام اند، شبهای زمستانی توکّل بر توسّل کن، توسّل بر توکّل کن درین دنیای حیرانی، درین دریای طوفانی اگر تا شام میخندی، اگر تا صبح میخوابی تو از مُردن چه میفهمی؟ تو از برزخ چه میدانی؟ خلاصه بار باید بست، یا امروز یا فردا مَده از کف مَجال این دو روزی را که مهمانی نیاز مستمندان را بِنه بر دیده یِ منّت مباد آنکه بگیرد دامنت را آهِ انسانی اگر آشفته ات کردند یعنی لایقِ وَصلی به او نزدیکتر هستی زمانی که پریشانی من و پروانه در آغوش هم تا صبح میسوزیم که با این سوختن روشن شود کنج شَبستانی مرا هر وقت میدیدی گریبان پاره میدیدی از اول نیز می آمد به من پاره گریبانی به دامان تو دست انداختم شاید که این دفعه بگیرد دامَنَت دستی از این آلوده دامانی به جز تو جُور عاشق را کسی گردن نمیگیرد گناهش را زلیخا کرد، یوسف گشت زندانی به لطف گریه کارِ طفل بهتر راه می افتد چه بهتر بیشتر از دیگران ما را بِگِریانی اگر چه گریه یِ هجران شکسته میکند ما را ولی از آب پیشانی ست بهتر، چینِ پیشانی گِره هایی ست در عالم که بی تو وا نخواهد شد نمی آید به کارِ این گِره ها هیچ دندانی دگر فرقی ندارد جمعه یا شنبه فقط برگرد گرفتاریم ما از دست این هجران طولانی پشیمان میشود آنکه برای تو نمیمیرد چرا عاقل کند کاری که بعد آرد پشیمانی خبر داری تو که رفتی به کوچه گردی افتادم؟ به من از تو فقط هجران رسید آنهم چه هجرانی ... همه با دامن آتش گرفته رو به گودالند عجب شامِ غریبانی، عجب شامِ غریبانی سَرِ پیراهن تو، گریه یِ ما را درآوردند میان این همه کُشته چرا تنها تو عریانی /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
بر روی لَب هایت به جز یا ربّنا نیست غیر از خدا، غیر از خدا، غیر از خدا نیست زنجیر ها راه گلویت را گرفتند در این نفس بالا که می آید صدا نیست چیزی نمانده از تمامِ پیکرِ تو انگار که یک پوستی بر استخوانی ست زخمِ گلوی تو پذیرفته است امّا زخمِ دهانت کار این زنجیر ها نیست این ایستادن با زمین خوردن مساوی ست از چه تَقلّا میکنی؟ این پا که پا نیست اصلا رها کن این پلیدِ بد دهان را از چه توقع میکنی وقتی حَیا نیست نامرد ! زندان بان ! در این زندانِ تاریک اینکه کنارش میزنی با پا عَبا نیست این تخته یِ دَر که شده تابوت حالا بهتر نباشد بدتر از آن بوریا نیست اما تو را با نیزه ها بالا نبردند پس هیچ روزی مثل روزِ کربلا نیست /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
اگر چه بال و پَرِ ناتوانمان دادند ولی برای پَریدن زمانِمان دادند خبر دهید دوباره به بالِ فطرس ها مجالِ پر زدن آسمانمان دادند به احترام ملائك امانت حق را به دست فاطمه یِ مهربانمان دادند بدون واسطه امشب كنار سجّاده تمام حُسن خدا را نشانمان دادند قسم به بوسه ی لب های سبز پیغمبر برای بردن نامت زبانمان دادند امام سوم دنیا، امام عاشورا اگر تویی هدف عشق، خوش به حال خدا برای آن كه بیابیم ما خدایت را گرفته ایم نشانی ردّ پایت را برای آن كه به سمت خدایشان ببری گرفته اند ملائك نخِ عبایت را و جبرئیل دلش تنگ می شد ای آقا نمی شنید اگر یك شبی صدایت را فرشتگان مُقرّب هنوز حیرانند تو را به سجده درآیند یا خدایت را زمین به دور خودش چرخ می زند تا كه نشان دهد به سماوات كربلایت را امام سوم دنیا، امام عاشورا اگر تویی هدف عشق، خوش به حال خدا  به بوم عشق به مژگان تر كشید تو را به وقت نافله های سحر كشید تو را نه از برای زمین ها و آسمان ها بود فقط برای خودش بود اگر كشید تو را تو را مشاهده كرد و اسیر رویت شد كه از جمال خودش خوب تر كشید تو را تو مثل جام پر از عشق و عاشقی بودی كه زینب آمد و یكباره سَر كشید تو را برای آن كه نشان زمینیان بدهد سوار نی شدی و در سفر كشید تو را امام سوم دنیا، امام عاشورا اگر تویی هدف عشق، خوش به حال خدا تو آسمان بلندی و ما كبوتر ها نمی رسند به بالای بامِتان پَرها بدون بردن نام تو بی نتیجه بُوَد توسّلِ سَرِ سجّاده یِ پیمبرها شریعت از سخن تو حیات می گیرد تویی كه جاذبه بخشیده ای به منبرها تو جای خود، كه قیامت كسی نمی داند كجاست حدِّ نصاب مقامِ قَنبرها تو مثل كعبه‌ی سیّار آسمان بودی كه در طواف تو بودند جمله یِ سرها امام سوم دنیا، امام عاشورا اگر تویی هدف عشق، خوش به حال خدا تو بی كران، تو بلندی، تو آسمان، تو صعود تو آفتاب، تو دریا، تو آب هستی و رود حكایت من و چشمم حكایت عَبد است حكایتِ تو و چشمت حكایتِ معبود و قبل از آن كه شود جبرئیل حاجیِ عشق كبوتر حرمت بود و كربلایی بود یكی زِ گریه كنان مُحَرَّمت موسی یكی ز مرثیه خوانان ماتمت داود به نیتِ همه‌ یِ خانواده، پیغمبر «حسین منی انا من حسین»می فرمود امام سوم دنیا، امام عاشورا اگر تویی هدف عشق، خوش به حال خدا /علی اكبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
💢 آدرس کانال اشعار استاد علی اکبر لطیفیان 💢 در تـلـگـرام: https://telegram.me/joinchat/BRjMZkEaGselcvmy3DlGxQ در پـیـام رسـان ایـرانـی ایـتـا : https://eitaa.com/joinchat/1458372643C546a22635b 🆔 @AliakbarLatifian
زُلفت اگر نبود، نسیم سحر نبود گمراه می شدیم نگاهت اگر نبود مِهر شما به داد تَمَنّای ما رسید وَرنه پُلِ صراط، چنین بی خطر نبود تعداد بی نظیریِ تان روی این زمین از چهارده نفر به خدا بیشتر نبود پیراهن، اشتیاق نَسیمانه ای نداشت تا چشم های حضرتِ یعقوب تَر نبود بی تو چه گویمت که در این خاک سرزمین صدها درخت بود ولیکن، ثمر نبود ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای!؟ ای مرد با وقار چرا دیر کرده ای!؟ این جشن ها برای تو تشکیل می شود این اشک ها برای تو تنزیل می شود رفتی، برای آمدنت گریه می کنم چشمانمان به آینه تبدیل می شود بوی خزان گرفته یِ پاییز می دهد سالی که بی نگاه تو تحویل می شود ایمان ما که اکثراً از ریشه ناقص است با خطبه های توست که تکمیل می شود تقویم را ورق بزن و انتخاب کن این جمعه ها برای تو تعطیل می شود ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای!؟ ای مرد با وقار چرا دیر کرده ای!؟ ای آخرین توسّل خورشید بام ها ای نام تو ادامه یِ نام امام ها می خواستم بخوانمت اما نمی شود لکنت گرفته اند زبان کلام ها ما آن سلام اوّلِ ادعیه یِ توییم چشم انتظار صبحِ جواب سلام ها آقا چگونه دست توسّل نیاوریم وقتی گدا به چشم تو دارد مقام ها! از جا نماز رو به خدا و بهشتی ات عطری بیاورید برای مشام ها ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای!؟ ای مرد با وقار چرا دیر کرده ای!؟ آقا بیا که میوه ی ما کال می شود جبریل مان بدون پَر و بال می شود در آسمان و در شب شعر خدا هنوز قافیه های چشم تو دنبال می شود یعنی تو آمدی و همه گرم دیدن اند وقتی کنار پنجره جَنجال می شود روز ظهور نوبت پرواز می رسد روز ظهور بال همه بال می شود بیش از تمام بال و پَرِ یا کریم ها دستِ کبودِ فاطمه خوشحال می شود ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای!؟ ای مرد با وقار چرا دیر کرده ای!؟ /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian