مدرسه معارف علامه طباطبایی
🌙 مخاطبه با قرآن (۲۴) «وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَ
🌙 مخاطبه با قرآن (۲۴)
«وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ»
وقتى انسان در يأس و نااميدى قرار مىگيرد و احساس مىكند كه راهها بر او بسته شده، و زمينگير مىشود؛ وقتى بعد از فتوحاتى چون رمضان، و شبهاى قدر، و بعد از فتوحات درونى كه جهان پيشِ چشمِ انسان میگسترد؛ ناگهان خود را در تنگنا و يأس و بىراهى مىبيند؛ اما اگر اندكى تلاش حقيقى بورزد، راههاى الهى بر او باز مىشود.
اين تلاش فقط به اين صورت نيست كه انسان حركت و جهاد بيرونى كند، و از جايى به جاى ديگر برود؛ بلكه اصلِ جهاد اين است كه انسان لحظهاى خود را آزاد بگذارد، تا سُبُل از درونش بجوشد! انسان وقتى دچار يأس و نااميدى مىشود، كه از تعادل خارج شده باشد. پيشداورىها، نگاههاى منفى، تفكرات غلط و هر چيزى كه انسان را از تعادل، اقتدار و قدرت انسانى خارج كند؛ نااميدى مىآورد.
كافی است انسان به خود برگردد؛ «و إنَّ اللّه لَمَعَ المُحْسِنِين». احسان و نيكوكارى به اين نيست كه انسان، غذا، پول و امكانات به ديگران دهد؛ بلكه بيش از هر كسى، خودِ انسان محتاج احسان خودش هست. همهى احسانهاى بيرونى، جلوهاى از اين احسان درونى هستند. چه بسا ما براى فرار از این احسان درونى، به احسان بيرونى مىپردازيم؛ كه اگر اينگونه باشد، سرتاسر خسارت است!
چه بسا براى اينكه اشتغال، وظايف، رسالت و كار درونىمان را انجام ندهيم؛ اشتغالِ بيرونى، خدمات، اهداف و رسالتهاى بيرونى درست مىكنيم، تا بتوانيم اندكى خود را فراموش كنيم. اگر چنين باشد انسان در سراشيبى قرار مىگيرد.
اما خداوند با كسانى است كه به اندك مقدارى به خود نيكى كنند؛ از تنگناها خود را بيرون آورند، و نگاه كوتاهشان را كنار بگذارند و به تعادل باز گردند. در اين صورت «لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا»؛ يك راه نه، بلكه راههاى مختلف، پيشِ رويش باز مىشود و انسانى كه خود را در زندان، يأس و نااميدى، و زمينگيرى مى بیند، و مشكلات در او رسوب كرده است؛ ناگهان مثل پرندهاى آزاد و رها و سبكبال به پرواز در مىآيد.
#روزبیستوچهارم #رمضان۱۴۰۲ #محمدحسینقدوسی
#درمکتبعلامهطباطبایی
👁 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید:
ایتا | بله | تلگرام | اینستا | آپارات
مخاطبه با قرآن، روز بیستوپنجم.mp3
1.29M
🌙 مخاطبه با قرآن (۲۵)
«وَالْعَصْرِ إِنَّ الإنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ إِلا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ»
#روزبیستوپنجم #رمضان۱۴۰۲ #محمدحسینقدوسی
#درمکتبعلامهطباطبایی
مدرسه معارف علامه طباطبایی
🌙 مخاطبه با قرآن (۲۵) «وَالْعَصْرِ إِنَّ الإنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ إِلا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا
🌙 مخاطبه با قرآن (۲۵)
«وَالْعَصْرِ إِنَّ الإنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ إِلا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ»
انسان به محض توجه به خودِ اين جهانىاش، یعنی زندگى، حالات و هر چه كه مختص اين جهان است؛ در خسران است!
اين خسارت، خسارتِ ذاتىِ انسان در اين جهان است؛ وقتى كه در آن گرفتار شود و به آن توجه كند. توجه به وجودِ اين جهانى، به اين معناست كه حقيقتِ نامتناهى و عينيتِ بىنهايتش را، در اثر توجه به اين جهان، در اين محدوده زندانى كرده است، و اين اساسِ خسارتِ انسان است؛ خسارتى كه با چيز ديگرى قابل مقايسه نيست.
به محض اين توجه، اين حقيقت بینهايت را، از عدم تناهى، از آن اتحادى كه با آسمان و زمين دارد، از وحدتِ وجود، و از بینهايتى كه در همهى كائنات پراكنده است، و انسان از آن فراتر است؛ به اين جهانِ محدود مىآوريم و در خسارت قرار مىگيريم.
وقتى چنين توجهى مىشود، و انسان خود را اسير و گرفتار مىكند؛ اين خسارت، در اين قوسِ نزول و هبوط در جهان، فقط با ايمان و عمل صالح جبران مىشود؛ «إِلا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ». ايمان يعنى، در عين بودن در اين جهان، انسان مىداند، مىپذيرد و توجه مىكند كه وجودى فراتر از اين دارد. عمل صالح يعنى توجهات عملىاش، حركتش در زندگى و هر عملى كه در اثر توجه او به اين جهان است، را محدود نمىكند.
«وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ»، و تنها به خود اكتفا نمیكند؛ بلكه در اجتماع، ارتباطاتش و زندگى عملیاش، توجهاش، و توجه دادنش، بايد به حق باشد.
بالاترين حق، بینهايت بودن انسان است؛ اينكه انسان، زندانى شدن در اين محدودهى كوچك را نپذيرد، و بداند كه حق، فراتر از اين است! توجه كند و توجه دهد به تحمّل تا گردونهى زندگىِ اين جهانى؛ و صبرش را طورى تمام نكند كه از بینهايتِ وجودىاش غافل شود. اگر چنين باشد، انسان از خسارتِ خود، فاصله مىگيرد.
اما اگر گرفتار توجه به حقيقتِ صرفا اين جهانى، حقيقت و موجوديتی محدود، غير واقعى و متناهى شود، خسارتش هميشگى است؛ و لحظه به لحظه ادامه پيدا مىكند. مگر كسانی كه ايمان و عمل صالح و توجه به حقِ نامتناهى، و صبر براى رسيدن به آن حق داشته باشند.
#روزبیستوپنجم #رمضان۱۴۰۲ #محمدحسینقدوسی
#درمکتبعلامهطباطبایی
👁 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید:
ایتا | بله | تلگرام | اینستا | آپارات
مخاطبه با قرآن، روز بیستوششم.mp3
2.08M
🌙 مخاطبه با قرآن (۲۶)
«إِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُم مِّائَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفًا مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا يَفْقَهُونَ»
#روزبیستوششم #رمضان۱۴۰۲ #محمدحسینقدوسی
#درمکتبعلامهطباطبایی
مدرسه معارف علامه طباطبایی
🌙 مخاطبه با قرآن (۲۶) «إِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَإِن يَكُن م
🌙 مخاطبه با قرآن (۲۶)
«إِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُم مِّائَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفًا مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا يَفْقَهُونَ»
وقتى انسان به نامتناهى توجه مىكند، و از اين زندانِ تنگ شروع به بيرون آمدن مىكند، فكر مىكند عشق به بینهايت و توجه به بیکرانهها او را ناآرام و دچار اضطراب مىكند؛ اما بر خلاف تصور ما، اضطراب، ناراحتى، غم و حزنى كه برای ما ايجاد مىشود، ناشى از توجه به نامتناهى نيست؛ بلكه معكوس اين امر درست است!
همهى اين اضطراب و تشويشها ناشى از وابستگى انسان و انس او نسبت به زندان متناهىاش است! انسانى كه نمىخواهد از اين منزلگاهى كه در آن رسوب كرده حركت كند. اما جهان، افقهاى بیكران، عرصههاى نامتناهى، و زيبايیهاى بىبديل را كه مىبيند، متوجه مىشود كه بايستى از اين منزل بيرون آيد و از این زندان خلاص شود؛ اما فكر اينكه روز و شبى را بدون زنجير برپا دارد، او را ناآرام مىكند؛ اين ناآرامى ناشى از ميل او به بازگشت به زندان است!
آنچه از توجه به بینهايت به انسان مىرسد، جز آرامش و راحتى نيست؛ حتى جايی كه سختترين مصيبتها، دردها و رنجها براى انسان حادث مىشود؛ همچون واقعهى عاشورا، كه عاشورايیها در ميلشان به بینهايت، بزرگترين مصائب هستى را به جان خريدند، اما همهى آن مصائب به چشمشان جز زيبايى نمىآيد، و هرگز حاضر به برگشت از اين مسير نيستند؛ چرا كه رهايى از زندان برايشان بطور كامل صورت گرفته، و در ترديد بين متناهى و نامتناهى، زندان و آزادى، ترك منزلگاهِ موقت و رفتن به بینهايت، نيستند.
چگونه است كه براى كسى كه خود را براى مقامات بلندى در اين جهان آماده مىكند، تمام تمرينها، فشارها و دردهايش، چنان پيشرفتى ارزشمند، گواراست، و هر چه بيشتر به خود فشار بياورد، لذت بيشترى مىبرد؛ جهان نامتناهى نيز اينگونه است.
بدتر از ترديدها نسبت به برونرفت از زندان، آن هنگام است كه مدتى كه از نگهداشتن خودمان در زندان گذشت، اصولا زندان را فراموش مىكنيم، و اين فراموشى چيزى غير از بیتوجهى انسان به عالم بینهايت، نيست. جهان بینهايت، تماما آرامش، قدرت و غلبه است. انسانهاى اندكى كه توجه به بینهايت كردند، در مصاف با دشمنان بيرونى يا درونى، بر دهها برابر خود غلبه پيدا مىكنند؛
«بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا يَفْقَهُونَ» چرا كه دشمن بيرونى يا موانع درونى با حقايق و عينيتهاى جهان، بيگانه است. اين بيگانگى سبب مىشود، اسبابِ قدرت از دستشان خارج باشد.
همچون موسى، كه هزاران سِحر را در بيابانى كه ساحران تمام نيرویشان را جمع كرده بودند، با يك پرتاب عصا از بين مىبرد. كسانی كه در برابر موساى درون يا بيرون ايستادهاند، درك صحيحى از جهان و رموز آن و قوانين و سنتهايش ندارند و بر طبل باطل مىكوبند. در مقابل، كسى كه به بینهايت توجه كرده، موساى درون يا موساى تاريخى، بدليل توجه و احاطهاش نسبت به واقعيتهاى جهان، بر هزاران برابر خود غالب است!
#روزبیستوششم #رمضان۱۴۰۲ #محمدحسینقدوسی
#درمکتبعلامهطباطبایی
👁 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید:
ایتا | بله | تلگرام | اینستا | آپارات
مخاطبه با قرآن، روز بیستوهفتم.mp3
1.15M
🌙 مخاطبه با قرآن (۲۷)
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلًا»
#روزبیستوهفتم #رمضان۱۴۰۲ #محمدحسینقدوسی
#درمکتبعلامهطباطبایی
مدرسه معارف علامه طباطبایی
🌙 مخاطبه با قرآن (۲۷) «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا وَسَبِّحُو
🌙 مخاطبه با قرآن (۲۷)
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلًا»
ذكر خداوند به اين نيست كه ما صرفا با زبان خود، نام خداوند را ذكر كنيم، و اين ذكر را بطور پيوسته تكرار كنيم. ذكر كثير به اين نيست كه تعداد ذكر زبانى زياد باشد؛ ذكر اينگونه نيست كه ما خداوند را ارباب و موجودى بدانيم كه در آسمانها ساكن است، و ما تسليم او هستيم تا از مشكلات دو جهان در امان بمانيم؛ اين خدا توهمى است، خداوند از رگ گردن به ما نزديكتر است!
ذكر خداوند به اين است كه ما از اين فضاى متناهى زندگىِ روزمره، از اين گرفتاریها، از اين زندانى كه در آن هستيم، بتوانيم خود را نجات دهيم، و پيوسته اين توجه را براى خود ايجاد كنيم كه اين زندان، آنچه كه مىبينيم، آنچه كه گرفتارش هستيم و درونش به بنبست رسيديم؛ تمام واقعيت نيست. آنچه كه نسبت به آن حب و بغض داريم، و اهتمام و توجهمان در حال حاضر و در همين لحظه است، تمام عينيت جهان نيست؛ بلكه عينيتى فراتر از آن وجود دارد.
به محض اينكه از اين فضاى بسته خود را به جهتى ديگر كه نامتناهى است، ببريم؛ اين «ذكر خداوند» است. براى كامل كردن ايمان، انسان بايد پيوسته به اين حقيقت توجه كند كه فراتر از آنچه مىبيند و مىداند، چيزى هست. اين «ذكر كثير»، گاهى مىتواند با زبان هم همراه باشد. زبان و ذكر زبانى و ذكر نام خداوند، تكميل اين ذكر است؛ اما حقيقتش نيست. اگر «ذكر» تنها به زبان باشد و حقيقتى نداشته باشد؛ يا اگر توجه انسان به خداى توهمى باشد؛ نه تنها ممكن است پيش نرود و رشد نكند، بلكه چه بسا باعث عقبگرد هم بشود!
تسبيح صبح و شام به معناى تسبيح هميشگى و هر لحظهاى است كه انسان مىتواند توجه كند. تسبيح فقط ذكر «سبحانالله» با زبان نيست. حقيقتِ تسبيح، حقيقتى است كه در وجود انسان است. ما پيوسته جهان را بصورت محدود، پر از مشكل، گرفتارى و بنبست مىبينيم؛ اما تسبيح به اين معنا است كه لحظهاى توجه كنيم كه جهان فراتر از اين است، و راه ما بسوى بینهايت باز است؛ به محض اين توجه، تسبيح رخ مىدهد. تسبيح، همچون بقيهى اذكار وقتى كه با زبان گفته شود، كامل مىشود. ما با درك و فهمى كه از جهان داريم، آن را پيوسته به مشكلات، ناكارايى، فضاى محدود و بسته متهم مىكنيم؛ اما اين حقيقت ندارد. جهان كاراتر، كاملتر و بهتر است، و اين توجهْ «حقيقتِ ذكر» است.
#روزبیستوهفتم #رمضان۱۴۰۲ #محمدحسینقدوسی
#درمکتبعلامهطباطبایی
👁 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید:
ایتا | بله | تلگرام | اینستا | آپارات
مخاطبه با قرآن، روز بیستوهشتم.mp3
1.62M
🌙 مخاطبه با قرآن (۲۸)
«وَتَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنَامَكُم بَعْدَ أَن تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ»
#روزبیستوهشتم #رمضان۱۴۰۲ #محمدحسینقدوسی
#درمکتبعلامهطباطبایی
مدرسه معارف علامه طباطبایی
🌙 مخاطبه با قرآن (۲۸) «وَتَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنَامَكُم بَعْدَ أَن تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ» #
🌙 مخاطبه با قرآن (۲۸)
«وَتَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنَامَكُم بَعْدَ أَن تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ»
هنگامی كه رمضان در حال تمام شدن است، گويا ما در این جهان نامتناهی رها مىشویم، و نیاز داریم که ضمانت، پشتیبانی و اطمینان بیشتری در این تنهایی، سلوکِ سخت و راهِ دشوار داشته باشیم. اما اگر انسان درست نگاه کند، مىبيند كه این اطمینان در اين جهان، بسيار زیاد است، و در این جهان هستی، همهچیز چنان منظم و مرتب است كه ابراهیمهاى بیرون و درون(نیروهای درونی که از حقیقت ما میجوشند)، پيوسته در مقابل بتهای ساختگی، خدايان دروغين، اربابهای بیرونی و شیاطين، كه كارشان ضلالتِ انسان است، هستند. ابراهیمها، در حال برنامهریزی، کید و مهندسی کردن در مقابل این بتها هستند.
«لَأَکِیدَنَّ اَصْنَامَکُم» این بتهایی که خودمان ساختیم یا بیرون ما هستند، اگر چه قدرتمند و تمام عیار هستند، و ظاهرشان افراشته، و بتکدهها مملو از بتهاست، و انسانها پیوسته در حال پرستش این بتها هستند؛ و اگرچه جامعه و همه، معبودشان همین بتها و بتکدههاست؛ و اگرچه این بتها، بتکدهها و متوليانشان، و حاکمانى كه از این بتها و بتکدهها نشأت و دستور مىگيرند، و عبادت مىکنند، بر جامعه و جهان حاکم هستند؛ ولی همواره در درون و بیرون انسان، ابراهيمى پيدا مىشود كه با حق و عدالت، پيوسته در مقابلِ برنامهريزى، كيد و حيلهگرى اصنام و بتکدهها میایستد!
«ِأَکِیدَنَّ»؛ «كِيد» به معناى برنامهریزی، مهندسی کردن، تدبیر و تقدیری است که بر همهی عالم استوار است. آن ابراهيم، كه يك نیروی درونی یا یک انسان بیرونی است؛ اصنام را نابود میکند، و این حقیقتی است که پیوسته ما را کمک میکند. هر چقدر هم كه ما دشواری، سختی و صعوبت در مسیر داشته باشیم؛ و این موانع، که همین بتکدهها و بتهاى توهمیِ ساختگی هستند، از طریق ابراهیمها نابود مىشوند.
«بَعْدَ أَن تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ»؛ در شرایطی که انسان آگاه نیست، و به اين بتها پشت کرده، و فكر مىكند كه راهی نیست؛ در شرايطى كه خيال جامعه راحت است كه این بتخانهها پابرجا هستند؛ در شرایطی که حاکمان فکر میکنند این بتکدهها مردم را سرگرم کردند، و راهی برای نجات مردم نیست، و اينها مىتوانند حكومتشان را جاویدان ادامه دهند؛ در اين شرايط، ابراهیم درونی آنها را نابود میکند!
ما تنها کاری که بايد انجام دهيم این است که از این شکستن بتهایی که توسط دیگران، توسط نیروهای درونی که چندان در اختیار ما یا خودآگاه ما نیستند، صورت مىپذيرد؛ مراقبت کنیم. اين بتها شكسته مىشوند، چارهای نیست؛ و این مهندسی کائنات و حقیقت انسان است، و ما فقط باید مراقبت کنیم که در مقابل این ابراهیمها قرار نگیریم. حتى اگر هم در مقابلشان قرار بگیریم، اين ابراهیمها باز هم کارشان را میکنند، اما راه ما طولانیتر مىشود، و نجات ما دیرتر صورت مىگيرد. از همراستايى با ابراهيمها، راهمان هموارتر، مسيرمان نزديكتر و دسترسیمان به اهدافمان نزدیکتر و زودتر خواهد شد.
#روزبیستوهشتم #رمضان۱۴۰۲ #محمدحسینقدوسی
#درمکتبعلامهطباطبایی
👁 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید:
ایتا | بله | تلگرام | اینستا | آپارات
مخاطبه با قرآن، روز بیستونهم.mp3
1.4M
🌙 مخاطبه با قرآن (۲۹)
«السَّلَامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدتُّ وَ يَوْمَ أَمُوتُ وَ يَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا»
#روزبیستونهم #رمضان۱۴۰۲ #محمدحسینقدوسی
#درمکتبعلامهطباطبایی
مدرسه معارف علامه طباطبایی
🌙 مخاطبه با قرآن (۲۹) «السَّلَامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدتُّ وَ يَوْمَ أَمُوتُ وَ يَوْمَ أُبْعَثُ حَي
🌙 مخاطبه با قرآن (۲۹)
«السَّلَامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدتُّ وَ يَوْمَ أَمُوتُ وَ يَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا»
«سلام» علامتِ ارتباط و هماهنگىِ انسان با كائنات، بلكه هماهنگى كائنات با انسان است؛ و از آن هم بالاتر، علامت اين است كه تمام جهان و كائنات در خدمت انسان هستند، و براى او كار مىكنند، و او را به سرمنزل مقصود مىرسانند.
سلامى كه هم روزِ شروعِ زندگى در اين جهان هست، و هم روز پايانش، و هم در جهانى ديگر؛ اين سلام، سلام بر ذات است، و علامتِ هماهنگى و يگانگى ذات انسان در همهى زمانها و حتى فراتر از زمان است. اين كلام عيسى مسيح علیهالسلام، كلامى است كه تنها به مقام ايشان تعلق نمىگيرد؛ بلكه براى ذاتِ انسان است. ذاتِ انسان هميشه و در همه جا و در حاقش، منطبق بر جهان، كائنات است، و مقصودِ او و همان چيزى است كه مىخواهد.
اين انطباقِ ذاتِ انسان، با همهى خواستهها و تواناییها، فقط مختص عيسى مسيح نيست؛ به ما و همهى انسانها هم تعلق مىگيرد.
هر انسانى، در هر شرايطى كه هست، اين مقام «سلام» را داراست؛ اما اين بدين معنا نيست كه ما با عيسى علیهالسلام يكى هستيم؛ ما متفاوتيم، اما فرقمان تنها در يك چيز است؛ اينكه حضرت عيسى اين حقيقت وجودى را متوجه مىشود، اما ما به آن توجه نداريم! براى ما، در همين شرايطى كه هستيم، اين برترى، والايى، سلامت، هماهنگى با كائنات، قداستِ ذاتى و سلامتِ وجودى حاصل است.
مشكل ما در نداشتن اين مقامات نيست، در اين است كه فكر مىكنيم فاقدش هستيم؛ همهى مشكل در همين است!
تفاوت ما با حضرت عيسی در اين است كه ايشان به مقامى مىرسد كه اين تخيلات، توهمات و نگاهِ منفى به خود، و ندانستن قدر و منزلت خويشتن، از ايشان رخت مىبندد، اما ما در توهم خود گرفتاريم. در اين راستا نيازى نيست كه كارى انجام دهيم؛ اين حقيقت براى ما همين الان، موجود و مقدور است؛ كافی است رويش پا نگذاريم، و چشم به رويش نبنديم. انسان نبايد براى دويدن بسوى قلهاى كه دارا نيست، به خود زحمت بدهد؛ بلكه بايد زحمات خود را متوقف كند براى ديدن قلهاى كه در آن قرار دارد، و دانا و تواناست و داراى همهچيز است.
اين حقيقتى است كه ما بايد از رمضان بياموزيم، و با دستِ پر، خيالِ راحت و با اعتماد به نفس از رمضان خارج شويم. ما هم مىتوانيم اين كلام عيسى مسيح علیهالسلام را بگوييم: «السَّلَامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدتُّ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا»؛ و اين «سلام»، سلامى است كه حقيقتش در ما موجود است، و مىتوانيم با آن از رمضان خارج شويم، و براى زندگىای كه پس از رمضان خواهيم داشت.
#روزبیستونهم #رمضان۱۴۰۲ #محمدحسینقدوسی
#درمکتبعلامهطباطبایی
👁 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید:
ایتا | بله | تلگرام | اینستا | آپارات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 سرود بندگی
👤 استاد #مجاهدی #تفسیر #قرآن #سورةالحمد
بیستوهفتم آذر نود و چهار
🌸🌷🌸 عید سعید فطر، عید بندگی مبارک باد. 🌸🌷🌸
👁🗨 برای مشاهده جلسات درس استاد مجاهدی حفظهالله در سالهای گذشته، صفحه آپارات «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید.
🔸فرضِ فاصله هم نیست!
یک نکته کلیدیِ توحیدی است، که إنشاءالله خداوند روزی ما بکند این مطلب را بچشیم(نه اینکه فقط بفهمیم!)، که رابطهی اهلبیت عصمت و طهارت و همه مخلوقات، به خصوص کسانی که میخواهند از این انوار مقدسه استفاده کنند؛ «تَوْحِيدُهُ تَمْيِيزُهُ عَنْ خَلْقِهِ؛ وَ حُكْمُ التَّمْيِيزِ بَيْنُونَةُ صِفَةٍ لا بَيْنُونَةُ عُزْلَة»، ما با امام معصوم اصلاً فاصله نداریم! فرض فاصله هم نیست؛ این طور نیست که ما بخواهیم صدا بزنیم و آنها بشنوند!
بارها این مثال را عرض کردیم، این موبایل را که روشن میکنیم و میخواهیم ساعت یا تصویر یا عددی را نگاه کنیم؛ چه آن عددِ نوری، چه آن تصویرِ نوری، چه آن حروفِ نوری، با نور هیچ فاصلهای ندارد. من که اینجا نشستهام، با این فرش فاصله دارم؛ با این میکروفون و... فاصله دارم؛ این فاصله عُزلتی است. بنده جایی هستم و این بلندگو جای دیگری هست؛ ولی فاصلهی تصویر نوری با نور، فاصله عدد نوری با نور اینگونه نیست. شما موبایل را که روشن میکنید، قبل از اینکه عدد نوری را ببینید، نور را میبینید؛ فاصله ما با اهلبیت عصمت و طهارت، فاصلهی بین تصویر نوری با نور است!
لذا این طوری نیست که ما بخواهیم صحبتی بکنیم، و امام جای دیگری باشد که بشنود؛ آیهی شریفه «وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ» هرکاری میکنید تحقیقاً خدا میبیند، تحقیقاً پیغمبر میبیند، تحقیقاً مؤمنین میبینند؛ نه اینکه در جایی باشند و عُزلتی ببینند؛ خودِ اهلبیت عصمت و طهارت «بَيْنُونَةُ صِفَةٍ لا بَيْنُونَةُ عُزْلَة» را در جای دیگر بیان کردند؛ صفتِ نور بر تصویر نوری احاطه دارد؛ ما تا نور را نبینیم، عدد نوری یا تصویر نوری را نمیتوانیم ببینیم؛ پس نور غلبه دارد!
«بانَ مِنَ الأشیاء بِالقَهْر و الغَلَبة ...» آن تصاویر و عدد و... مغلوبِ نور هستند، و دائم به نور میگویند تو اگر بخواهی ما نیستیم؛ و نور میگوید هرچه دارید از من دارید، اگر عدد نوری هستید، به نور من عدد نوری شدید. فاصله ما با اهلبیت عصمت و طهارت فاصلهی تصویرها و حروفها و اعداد نسبت به نور است!
ما هیچ فاصلهای با انوار مقدسه نداریم، و آنها به ما احاطه دارند. همان که در روایت وارد شده است که «فإنّا نُحیطُ عِلْماً بِانْبائِکُمْ» ما احاطه داریم به شما؛ منتها وجود ظاهری امام زمان که الان در محضر ایشان و کل اهلبیت عصمت و طهارت هستیم؛ در جای خاصی هستند، در برزخ هستند. ولی آن حقیقتِ احاطهی علمیشان با ما فاصلهای ندارد.
«از شما باخبر هستیم و هیچ چیزی از شما بر ما مخفی نیست.» لذا هر موقعی که مؤمن بخواهد با خدا و امام صحبت کند، حضرت فرمودند: «فَحَرِّک شَفَتَیْک تَجِدُنِی أُمَامَک» با من صحبت کن، من را مقابل خودت میبینی!
اما اینکه ما نمیبینیم، این ضعف ماست که محجوب هستیم؛ «أَنَّکَ لَا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِکَ إِلَّا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْآمَالُ دُونَک» از آن طرف حجاب نیست، از این طرف حجاب است! «إِنَّ الحِجابَ عَلَى الخَلقِ لِكَثرَةِ ذُنوبِهِم» این حجاب به خاطر کثرت گناهان است، که نمیبینیم. هر کسی که توفیق نگاهِ پاک داشته باشد، توفیق زیارت و رؤیت امام زمان سلامالله علیه برایش حاصل میشود. بعضیها صدا را شنیدند، اما نتوانستند ببینند، گوششان پاک بوده ولی چشمشان پاک نبوده؛ گاهی اوقات صدا را شنیدند نتوانستند تکلم کنند، زبانشان آلوده بوده؛ ولی آن چشم و گوش و زبان که پاک باشد، توفیق زیارت هم روزیاش میشود؛ چون «إِنَّ الحِجابَ عَلَى الخَلقِ لِكَثرَةِ ذُنوبِهِم» تو خود حجاب خودی، از میان برخیز!
👤 بخشی از بیانات یکی از شاگردان سلوکی مرحوم سعادتپرور(ره)
👁 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید:
ایتا | بله | تلگرام | اینستا | آپارات
زندگی با قرآن، ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲.mp3
1.41M
⚡️ زندگی با قرآن
۱۸ اردیبهشت ۱۴٠۲
«أَكَانَ لِلنَّاسِ عَجَبًا أَنْ أَوْحَيْنَا إِلَىٰ رَجُلٍ مِنْهُمْ أَنْ أَنْذِرِ النَّاسَ وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ...»
#زندگیباقرآن_یک #۱۴۰۲ #محمدحسینقدوسی
#درمکتبعلامهطباطبایی
مدرسه معارف علامه طباطبایی
⚡️ زندگی با قرآن ۱۸ اردیبهشت ۱۴٠۲ «أَكَانَ لِلنَّاسِ عَجَبًا أَنْ أَوْحَيْنَا إِلَىٰ رَجُلٍ مِنْهُ
⚡️ زندگی با قرآن
۱۸ اردیبهشت ۱۴٠۲
«أَكَانَ لِلنَّاسِ عَجَبًا أَنْ أَوْحَيْنَا إِلَىٰ رَجُلٍ مِنْهُمْ أَنْ أَنْذِرِ النَّاسَ وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ...»
وقتی که نفحات الهی برای انسان وزیدن میگیرد؛ این نسیم بیداری، از نزدیکترین، عادیترین و ابتداییترین مسیر برای انسان روی میدهد، و انسان تمایل دارد که آن را باور نکند، و به نوعی در مقابل آن بایستد!
تنها کافرین نبودند که در مقابل پیامبر میگفتند او ساحر است، در حالیکه پیامبر آمده بود آنها را به مقامشان نزد خداوند برساند؛ «أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ» {پیامبر} سختی و مشقتی را بر آنها هموار نمیکرد، بلکه به آنها مژده میداد که نزد خداوند جایگاهی دارید، و این جایگاه برای آنها به راحتی قابل تصور بود؛ ولی انسان تمایل دارد که زندگی روزمرهاش را ادامه بدهد، و در این دوری که دارد میچرخد، و نه برای دنیا و نه برای آخرتش هیچ فایدهای ندارد، همینطور به چرخش را ادامه دهد.
هنگامی که مسیری برای انسان –از هر طریقی- باز میشود؛ وقتی که راهی –از درون یا بیرون- برایش هموار میشود؛ وقتی کسی به او مژدهای میدهد؛ برخلاف تصور اولیه که انسان باید از هر مژدهای استقبال کند، در شرایط عادی او در مقابل آن عناد میورزد؛ و این تنها مختص کافرین نیست، ما هم همینطور هستیم!
مسیر که باز شود، اگر چه ما نمیتوانیم آن را انکار کنیم، و آن را به سحر و جادو متهم کنیم، چون آنقدر آشکار است که امکان چنین مخالفتی نیست؛ اما در درون خود با ناباوری، و همراهی نکردن، و هماهنگ نبودن، و استفاده نکردن، شبیه همان کفار، در مقابل این نفحات الهی میایستیم!
افق زیبا برای انسان روشن میشود، و به او نوید میدهند که تو در اینجا جایگاهی داری، تو در این بالا هستی، «قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ»، تو در این کائنات جایگاهی داری، و همهچیز در اختیار توست؛ {میگویند} تو شأن و مرتبه بالایی داری، {و این مقام} همین الان نزد تو حاضر است؛ اما انسان پیوسته سعی میکند به همان دور باطل خود باز گردد! این دور باطل گاهی با کینههاست، و گاهی با حُبّ بینتیجه و بیحاصل به چیزهایی که نه منفعت دنیایی دارد و نه آخرتی؛ و گاهی با توجه کردن به دیگران، و پا در کفش آنها کردن، و نگاه به بدیهای دیگران کردن، و فراموشی جایگاهی که خداوند برای انسان فراهم کرده؛ و گاهی با دنبال کردن سیاست و اقتصاد و اجتماعیات، و تلف کردن وقت در فضاهای باطل و بیحاصل... و تمام اینها برای یک کار صورت میگیرد، و آن فاصله گرفتن از آن افق زیبا و جایگاهی است که برایش تعریف کردهاند؛ و بازگشت به همان دور باطلی که قبل از این بود!
این نسیمهای بیداری برای انسان، یکی پس از دیگری وزیدن میگیرد؛ انسان با این نسیمها مخالفت میکند، و درهای زندگیاش را به روی این نسیمها میبندد، و چشمش را میبندد تا این نسیمها را نبیند، و به هر شکلی سعی در انکار آنها دارد! اما نسیمها یکی یکی از راه میرسند و بالأخره انسان را از جای خود تکان میدهند؛ خوشا آنان که زودتر حرکت کنند.
#زندگیباقرآن_یک #۱۴۰۲ #محمدحسینقدوسی
#درمکتبعلامهطباطبایی
👁 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید:
ایتا | بله | تلگرام | اینستا | آپارات
⚡️ زندگى با قرآن
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
«وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِى ٱلزَّبُورِ مِنۢ بَعْدِ ٱلذِّكْرِ أَنَّ ٱلْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِىَ ٱلصَّٰلِحُون» (١٠٥ انبيا)
در ميان آشوب، نااميدى و ترديد انسان، براى حركت و براى اينكه نمى داند به نتيجه اى مى رسد يا خير؟ و آيا بايد اقدامى كند يا نه؟ و در جهانى كه اسباب نااميدى، ترديد و اقدام نكردن فراوان هست و در محيطى كه انسان پيوسته با خود، در جدال است كه آيا مى تواند يا خير؟ آيا جماعتى همراه او مى شوند يا نه؟ و اگر بشود چه اتفاقى مى افتد؟ ؛ خداوند با چنان صلابتى وارد ميدان مى شود؛ كه ما از ابتدا در زبور نوشتيم، تثبيت كرديم و بر پيشانى اين جهان كوبيديم كه اين زمين، جهان و زندگى، ميراث و در تملك صالحين است.
صالحين، كسانى هستند كه در جهت اقدام صحيح و شايسته قدم بر مى دارند. قدمى كه ما بر مى داريم، بخشى از صلوحيت است و ترديدى در نتيجه ى آن نيست؛ بلكه از ابتدا اين نتيجه حاصل شده است!
و در انتها: ان فى هذا لبلاغا لقوم عابدين
اين همچون بخشنامه اى روشن و واضح بر كسانيست كه به عبادت مى پردازند؛ مسير روشن و نتيجه ى قطعى است!
گويى همه ى كائنات با تمام قوا، پرچم برداشته اند كه چرا ترديد داريد؟! چرا در اقدام خودتون اينقدر شك و دودلى برايتان حاصل مى شود؟
در مورد ذكر سوال زياد شده كه ذكر، آيا تورات است و آن ميراث چه زمانى به ما مى رسد؟
اما آنچه كه در اين بلاغ، رساندن و اعلام، واضح و آشكار است، اين هست كه پس از ذكر و يادآورىِ اصل خلقت و خداوند، بلافاصله نتيجه قطعى را برايمان بيان كرده است؛
أَنَّ ٱلْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِىَ ٱلصَّٰلِحُونَ
اى كسانيكه در اين مسير قدمى برداشتيد اين قدم شماست كه در اين جهان به نتيجه مى رسد و تمام آنچه كه در درون يا بيرون شما يا موانع و دشمنان، برايتان ترديد ايجاد كردند، همه ى اينها در جهان، چون كفى بر روى آب از بين مى روند و در جهان يك چيز باقى مى ماند و آن ميراث صالحين است؛ آن بخشى از حقيقت كه شما به آن عمل كرديد. اگر ترديدى است در مابقى است...
اما بيشترِ ترديد ما نسبت به اين بخش صلوحيت است، چيزى كه جهان از ابتدا و پيش از اديان اسمانى با تمام قوا اعلام كرده، ترديد ما پيوسته سراغ آن مى رود! حقيقت معكوس اين است. ما پيوسته حق را شكست خورده، ناپايدار و پر از خوف و نااميدى و انواع مشكلات مى بينيم، اما جهان و حقيقت آن، كه تمامى اش در اين قرآن و آيه آيه و در هر كلمه و حرفش، مندرج است، با تمام قوا اعلام مى كند كه ان الارض يرثها عبادى الصالحون
آن بخش حقيقى و صلاحيت و آن مقدارى از حقيقت كه شما نسبت به آن پايبند هستيد، رستگار و پيروز و حاكم بر تمامى جهان است. اگرچه پيروزى نهايى را در انتهاى تاريخ تضمين كرده اند و با ظهورى كه زمانش مشخص نيست، اما آن تمام و آشكار شدن نهايى است كه همه ى انسانها از دوست و دشمن خواهند ديد و خواهند دانست و در آن ترديد نخواهند داشت. بلكه هر مقدار از حقيقت كه هر انسانى در هر زمان و مكانى از كليت تاريخ، در هر لحظه به سمتش مى رود، پيروزى در همان لحظه است و ميراثش در همان زمان برايش آشكار و روشن است.
اين ترديدهاى ما در مورد اقدام و عمل كه همه ى نيرويمان را صرف ذره اى اميد و رجا مى كنيم
تا به اين جواب برسيم كه آيا حركتى بكنيم يا خير؟
همه ى اين ها توسط تمامى كائنات، در پيشانى عالم جواب داده شده، محكم و تثبيت شده و نشان داده شده است كه نتيجه قطعى است و هيچ ترديدى در آن نيست.
نمادش اين آيه است؛
وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِى ٱلزَّبُورِ مِنۢ بَعْدِ ٱلذِّكْرِ أَنَّ ٱلْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِىَ ٱلصَّٰلِحُونَ
#زندگیباقرآن_دو #هزاروچهارصدودو #محمدحسینقدوسی
#درمکتبعلامهطباطبایی
@AllaamehWisdom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◀️ به مرحله یقین رسیدم!
مرحله یقین یعنی انقطاع از دنیا قبل از آمدن عزرائیل.
شاگرد سلوکی علامه طباطبایی مرحوم آیتالحق سید عبدالله جعفری تهرانی
👁🗨 برای مشاهده مشروح جلسات مرحوم آیتالله جعفری تهرانی رحمتاللهعلیه صفحه آپارات «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید.
هر روز خلق را سر یاری و صاحبیست
ما را همین سر است که بر آستان توست....
@Allaamehwisdom
⚡ زندگى با قرآن
٨ خرداد ۱۴٠۲
«الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَٰذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» (۱۹۱ آلعمران)
نگاه انسان به جهان، به عنوان مجموعه اى باطل و بى نتيجه، هميشه اينگونه نيست كه مستقيما آن را باطل و بى حساب و بى ارزش بداند. بلكه بيشتر نگاه باطل به جهان، از اين طريق حاصل ميشود كه انسان، دچار نگاهى نسبت به خود و زندگى مى شود كه معنى آن، باطل بودن اين جهان است. وقتى ما دچار ياسهاى مفرط مى شويم و در مسير زندگى دچار ترديدهايى مى شويم كه به نوعى به جهان بر مى گردد؛ همه ى اينها همراه با نوعى نگاه التزامى است كه جهان باطل است و خلقت اين جهان از روى بطلان بوده و اين جهان مهندسى، نظم و حسابى ندارد؛ نظم و حسابى كه انسان را در مسير انسانيتش يارى كند.
هر نگاهى به خود و زندگيمان كه به همه ى اين جهان و زندگى مفهوم دهد، نگاه درستى است و بر خلاف آن نگاهى است كه جهان را باطل مى داند.
اين جهان با عظمتش بايد اين مفهوم را داشته باشد كه براى انسان ساخته شده و زندگى ما را سامان مى دهد.
جهانى با اين عظمت؛ گلكسى هايى كه ميليارها سال نورى با ما فاصله دارند و همه ى آنچه كشف نشده، تنها زمانى مفهوم دارند كه زندگى ما انقدر امكان انسانى شدن داشته باشد كه همه ى اينها توجيه عقلايى در خدمت انسان داشته باشند.
ما اكثرا گرفتار اين هستيم كه جهان را باطل مى دانيم اما خودمان متوجه نيستيم؛ هرگز نمى گوييم جهان باطل است و هزاران توجيه و تفسير فكرى، نظرى، كلامى و
روانى براى توضيح جهان ممكن است داشته باشيم، اما وقتى به زندگى عملى مان مى رسيم بنوعى به آن نگاه مى كنيم كه مفهومش بطلان اين جهان است.
در صورتيكه بايد انتظار چنان زندگى براى خود داشته باشيم و طورى به انسانيتمان و احيايش نگاه كنيم (حتى اگر به آن نرسيم!) كه درست و معقول باشد جهان به اين بزرگى و عظمت، در خدمت اين زندگى باشد.
دليل اينكه انسان به چنين مفهومى از زندگى مى رسد كه جهان را باطل مى داند اين است كه زندگى انسانى را فراموش كرده است. وقتى انسان از انسانيت خودش فاصله مى گيرد، در ابتدا فاصله عملى است، اما بعد از مدتى تحت تاثير اضطرابهاى اجتماعى، فشارهاى بيرونى، القائات جامعه و تقليدهاى كور و نادرست و هزاران مشكل ديگر، انسان اصولا در مفهوم زندگى اش ترديد مى كند. وقتى اين ترديد برايش پيدا شد، اين ترديد به آسمان و زمين سرايت خواهد كرد.
در مقابل اين نوع نگاه، رجوع به زندگى انسانى يعنى تسليم نشدن به زندانها و محدوديتها ست. كسى كه مى خواهد انسانى زندگى كند، انسانيتش به اين نيست كه موفق شود و سلمان و ابوذر شود. بعنوان يك انسان در مقابل محدوديت ها، مشكلات و ضعفها تسليم نشود و آنها را تاييد نكند و آنها را واقعيت اين جهان و زندگى نداند؛ حتى اگر كارى نمى كند و در عمل موفق نمى شود.
صرف اينكه بداند اينها زندانهايى برايش هستند و پيوسته ذكر بگويد؛ ذكر به اين است كه انسان تسليم به محدوديتها نمى شود؛
الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ
در ذهن و انديشه و طلب و درخواست خود پيوسته محدوديت ها و زندانها را كنار زند، حتى اگر در عمل موفق نشود. ذكر به معناى نامتناهيگرى و انكار اين زندان و تسليم نشدن در همه ى حالات است؛
«قياما و قعودا» در حال ايستاده و اقدام يا هنگام نشستن و كارى نداشتن و "على جنوبهم" در حالت خوابيده و دراز كشيده، شب ...
بيدارى انسان اهميتى بيش از خوابش ندارد، در تفسير اين جهان، شب به اندازه ى روز بايد به زندگى اش معنى و مفهوم دهد. همه ى اين مفهوم، تسليم نشدن به اين زندانهاست؛ اينكه وراى اين زندان چيزى است كه انسان قدرت رسيدن به آن را دارد و اين كرامت انسانى و تاييد حقيقت وجودى خودش است و نياز به هيچ چيز ديگرى ندارد. وقتى اينچنين شد جهان را باطل نمى داند.
انسانيت ما حقيقت نامتناهى و استعداد بینهايتمان است، در عمل، در جزء جزء زندگى و روز و شبمان، كه ما اين را فراموش كرده ايم...
#زندگی_با_قرآن_سه
#در_مکتب_علامه_طباطبایی
#محمد_حسین_قدوسی
@AllaamehWisdom
انسانيت ما حقيقت نامتناهى و استعداد بینهايتمان است، در عمل، در جزء جزء زندگى و روز و شبمان، كه ما اين را فراموش کرده ایم...
#محمدحسین_قدوسی
@AllaamehWisdom
⚡️ زندگی با قرآن
١٥ خرداد ۱۴٠۲
«وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَٰذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ...»
در مورد آن چيزى كه به آدم (ع) در قرآن نسبت داده مى شود، اختلاف نظر هست كه آيا اين حركت فردى بوده يا كارى است كه نوع انسان در هبوط به اين عالم انجام مى دهد؛ اگر نوعى باشد؛ معنايش اين است كه همه ى انسانها بدون استثناء چنين هبوطى را با انتخاب شجره ى منهيه تجربه مى كنند. گرچه اين قول، قول مشهورى نيست و چه اين قول را بپذيريم يا نه، انسان در زندگى خود، پيوسته و پيوسته در چنين شرايطى قرار دارد؛ در شرايطى كه بهشت نسبى برايش فراهم هست و او با توجه كردن به شجره ى منهيه ى او، كه مربوط به ظرف اوست، خود را از آن بهشت محروم مى كند و اين همان عمل روزمره و هميشگى ماست!
وقتى كه انسان در شرايطى قرار مى گيرد كه امكانات و توجهات و نعمتهاى مادى و معنوى، در تعادلى نسبى برايش فراهم مى شود، اين امر مانند جنتى نسبى است كه دنيا و آخرت انسان، در محدوده اى برايش تامين است. اگر از اين جنت استفاده صحيح كند، توسعه پيدا مى كند تا جاييكه به جنتى مى رسد كه "جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ".
وقتى انسان به اين جنت مى رسد، با تمام كائنات به او خطاب مي شود كه "يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ"
تو و همراهانت كه در اين جنت قرار داريد، در اين جهان، در اين نعمت مادى و معنوى كه به شما داده شده و برايتان تكميل (تكميل به تناسب فضايى كه اگر استفاده كند برايش مانند جنت است) نسبى شده است، سكونت بورزيد. به انسان توصيه مى شود كه در اين بهشت كه براى توست، آرام بگير و به اين درخت منهيه نزديك نشو!
درخت منهيه آن چيزهايى است كه انسان در مقابل اين فضاى عمومى، براى خود طلب و عمل مى كند؛ عواطف، احساسات، اعتقادات، سوالات و ترديدها، ميل به اينكه اين را كامل كند، طلبكارى از كائنات براى چيز ديگرى، رها كردن احساسات براى اينكه نسبت به موضوعى داراى خشم و نفرت يا حب و دوست داشتن است؛ همچون حيوانى چموش كه سر بلند مى كند و اين بهشت را ويران مى كند ...
شجره چيز بدى نيست، درختى است كه در اين بهشتِ كلى قرار دارد، بلكه اين انسان است كه با تمركز بيش از حد نسبت به آن و با قرار دادن نيرويى كه بايد با آن در اين بهشت سكونت كند، بر يك جنبه ى خاص، اين درخت را به درخت منهيه تبديل مى كند.
با نزديك شدن به اين فضايى كه او را از بهشتش دور مى كند، "فتكونا من الظالمين" ظلم به خود مى كند.
اين خود اوست كه از طريق تمركز، توجه، اختصاص، نزديك شدن و رها كردن آرامش كلانى كه در آن بهشتِ ظرفيتى برايش قرار دارد، بر خود ظلم كرده و آن بهشت را بر خود حرام مى كند.
كسى در جهان از اين ظلم او آسيب نمى بيند، مگر خودش.وقتى در اين شرايط قرار مى گيرد، آنجاست كه اين روح بزرگى كه بايد در اين بهشت آرام بگيرد و به زندگى مادى و معنوى اش برسد و بايد اين رهايى و سكونت الهى را كه برايش اختصاص داده شده است تجربه كند، به نزول و افول و سقوط مى رسد.
اين نازپرورده اى كه آفريده شده است تا خليفه ى الهى در زمين باشد، ملائك با تمام مقامشان بر او سجده كردند، اين موجود برتر و انسان نامتناهى، از طريق شجره به يك محدوده ى كوچك، به يك حقيقت محدود، امر سخيف (به نسبت آن فضاى بزرگ
و به تناسب بهشت) افول مى كند. از طريق گرفتار شدن در آن، اين سقوط، نزول و هبوط و پايين آمدن رخ مى دهد. وقتى پايين مى آيد، به نسبت آن حقيقت بزرگ و كلانى كه از طريق سكونت در بهشت خودش مى توانسته حاصل شود، دچار حقايق اندك و كوچك و سخيفى مى شود.
وقتى چنين شود، وقتى "ذاقا الشجره" مى روند بسمت چشيدن اين شجره، عواطف، احساس ها، انقلت ها و بگو مگوها، نگاهها، حسادت، حساسيت، اينچنان و آنچنين؛ "بدت لهما سواتهما" اين عورتها، عيبها، حقايق سطح پايين و گرفتاريها، آنها را مشغول و گرفتار مى كند.
ادامه دارد👇
و اينجاست كه "ناداهما ربها الم انهكما..." وقتى شما را در اين جنت و وضعيت خوب سكونت داديم به شما نگفتيم كه در آنجا سكونت ورزيد و از اين شرايط استفاده كنيد و نزديك اين محيط سخيف نشويد؟
حال كه در اين سخافت گرفتار شديد، معايبتان را كه حقيقتى نيستند جز اينكه شما از اون بهشت كلان، پايين آمديد و گرفتار كوچك ها شديد! برايتان آشكار مى شود.
به شما نگفتم كه اين وسوسه شيطانى، وسوسه ى دشمن شماست؟!
انسانى كه مرغ باغ ملكوت است و با اين جنت عجين و سازگار بوده است و خداوند او را در آن سكونت داده بوده، به پايين مى آيد و در اين زمين خاكى، خود نيز خاكى مى شود و با اين جهانى كه عوراتش پيداست عجين مى شود.
حال بايد زحمت بكشد و توبه (بازگشت به خود حقيقى اش) كند تا بتواند مجددا قوس صعود را طى كند و به حقيقت خود برسد.
همه ى وسوسه ى شيطان و تمام آنچه شيطان و دشمن درونى و بيرونى براى انسان وسوسه ايجاد مى كند، "ليبدى لهما ... " انچه كه براى او پنهان بود، آشكار مى شود. پنهان بوده است به اين دليل كه انسان در اوجى بود كه همه را در آن اوج مى ديد و چيزى در آنجا بعنوان عيب وجود نداشت، چراكه در آن حقيقت بالاتر، عيبى نيست و اين ما هستيم كه پايين مى آييم و از آن حقيقت بالاتر يك تكه ى كوچك مى بينيم كه عيب و عورت مى شود برايمان! شيطان همين كار را مى خواست انجام دهد؛ اما از چه طريقى؟
در عين اينكه هدفش اين است كه انسان از نگاه كلان پايين بيايد و عيبها را ببيند و در اين عيب و خاكى بودن بتواند انسان را خاكى كند و از سكونت برتر به سقوط و هبوط او را بكشاند، اما او هرگز اين مقصدش را بيان نمى كند، بلكه به انسان مى گويد: آن چيزى كه شما از آن نهى شديد، اين تكه اى كه در آن مى توانيد گرفتار شويد، آن جايى كه شما را از بهشت كلانتان پايينتر مى آورد، چيزهاى ارزشمند و عالى براى شما بوده كه شما را مَلَك و پاك، يا خالد و جاودان مى كند.
در اين بهشت نسبى كه هر روز براى شما فراهم است، هرگز وسوسه انسانى بدين صورت نيست كه فرد متوجه شود هبوط و سقوط و افول است، بلكه برعكس فكر مى كند كه در اينجا نعمت، عاطفه، حقيقت و دركى نهفته است...
اين وسوسه براى انسان، براى خوردن شجره ى منهيه هر روز برايش هست و ما هر روز در حال از دست دادن بهشتهايمان هستيم. ما در اين بهشت ها سكونت داريم اما خود ما هستيم كه از طريق قرار گرفتن قواى بينهايت روحى، اين حقيقت نامتناهى خويشتن، اين را در جايى كوچك، در يك شجره ى منهيه، در بخشى از يك حقيقت عظيم، در تكه ى محدودى از اين نامتناهى، چنان گرفتار مى كنيم كه خودمان با همه ى وجود، افول، سقوط و هبوط مى كنيم.
هبوط زمانى است كه مجدد بلند شويم و قوس نزول با قوس صعود همراه شود. اما افول زمانيست كه پايينتر آييم و دچار ترديد شويم كه چه كنيم؟! و سقوط زمانيست كه چنان در آنجا گير افتيم كه ديگر راه برگشتى نداشته باشيم.
ادامه دارد👇
لذا روزانه به ما توصيه مى شود كه "وقلنا يا آدم اسكن انت و زوجك الجنة" در اين بهشتى كه پيوسته، هر لحظه و هر زمان و هر ساعت و هر روز، شما را در آن سكونت داديم به اين سكونت راضى شويد و آرام بگيريد. "وكلا منها رغدا حيث شئتما" از آنچه برايتان فراهم است استفاده كنيد.
اگر چه ظاهر اين امر مثل اجازه اى است كه "هرجا خواستيد استفاده كنيد"، اما حقيقت اين امر همچون توصيه اى سلوكى است كه اگر از اين بهشت استفاده نكنيد، به معناى برترى شما نيست، بلكه ببينيد و استفاده كنيد. در غير اينصورت گويا آن را نديديد در حاليكه اين هويت شماست. وقتى نعمتى مادى و معنوى براى انسان هست و او مى بيند كه به چيزى اختصاص داده شده و ارزشى برايش فراهم شده است، فكر مى كند تواضع در اين است كه بگويد من فاقد آن هستم! در صورتيكه برعكس، اين هويت و بهشتى است كه خداوند به او داده است و بايد با چشم باز به آن بنگرد و آن را ارج نهد و در آن سكونت كند و كار و رسالتش را از اين طريق پيدا كند.
اين مسئوليتى است كه بر دوش او گذاشته شده است كه اگه به آن توجه نكند و نعمت را نبيند، برايش برترى، تواضع و بالاتر رفتن نيست، بلكه سردرگمى است و زمينه سازى براى اين است كه توجهش به شجره هاى منهيه بيشتر شود.
انسان در هر شرايطى بايد اين بهشتى را كه خداوند برايش فراهم كرده؛ از نعمات مادى و معنوى، ارتباطات، استعدادها و تواناييها، آنچه كه مى تواند براى خود و جهانش و انسانها انجام دهد، ببيند.
اين ديدن وقتى همراه با مسئوليت باشد، هرگز براى انسان غرور نمى آورد و نديدنش تواضع نيست!
انسانى كه اين جنت را مى بيند، اگر درست درك كند و بفهمد كه چه نعمتى در اختيارش هست، گويى بخش عمده اى از راهش را طى كرده است. بشرطى كه با نميدانم و چه كنم و شك و ترديد اين نعمت را خراب نكند. آن هنگام كه اين آگاهى كه به او داده شده است را انكار كند و به آن بى توجهى كند و برايش ارزش كافى قائل نشود، زمينه براى شجره ى منهيه و وسوسه شيطان برايش فراهم مى شود. وقتى وسوسه بر روح او حاكم شد و دچار اين جهان خاكى شد و هبوط انجام شد، كار كمى سخت مى شود!
براى همه ى ما اين بهشت حاضر است، تنها بايد ببينيم.
اين بهشت براى نوع انسان است، نه براى يك نفر. حقيقت بهشت همين جايى است كه ما هستيم كه بايد اين را ببينيم و بهش توجه كنيم و هرچه بيشتر و با تمام قدرت "كلا منها رغدا حيث شئتما" ازش استفاده كنيم، اينگونه است كه شكرش را بهتر انجام داديم. شكر نعمت به اين نيست كه پيوسته زبانى شكر كند، اين ارزش چندانى ندارد، شكر موقعى است كه نعمت را در جاى خود قرار دهيم و بالاترين نعمت تواناييهاييست كه ما در جهت سلوك خويشتن، انجام رسالت الهى و در جهت آن كار حقيقى و شانى كه برايش به اين جهان آمديم، داريم.
اين توانايى،نتيجه ى انتخاب و ثمره ى تقديرى است كه ناشى از انتخاب ماست.
اگرچه اين افول براى ما رخ داده، اما اميد هست كه به سقوط نرسد، بلكه به طى قوس صعودى برسد؛ قوس صعودى يعنى درك همين چيزى كه الان دارا هستيم و استفاده از آن.
به محض ديدن، نياز به فشار و زحمت زيادى نيست، بلكه حركت انسان خود بخود آغاز مى شود؛ همچون جسم سنگينى كه در سرازيرى قرار داده شده است. اين حركت آغاز مى شود، با سرعت طى مى شود و پيوسته سرعتش بيشتر و بيشتر مى گردد و موانعى كه در مقابلش ظاهر مى شود، نه تنها نگهش نمى دارد بلكه حركتش را تسريع مى كند و در جهت فناى وجودى كه سرتاسر لذت است، بيشتر راهنمايى مى كند.
#زندگیباقرآن_چهار
#محمد_حسین_قدوسی
#درمکتبعلامهطباطبایی
@AllaamehWisdom
در نماز؛نفی غیر اولین راه مسیر حضور قلب است.
یعنی رسیدن به یک خویشتن اصیل، فارغ از توجه حتی به معنی کلمات نماز.
یعنی لایه لایه، رده به رده کنار بزنی هرآنچه که تحت عنوان خطورات، به ذهنت می آید.
در ابتدای راه خطورات خیلی واضح است مثلا صدای شیر آبی که فرزندت باز می کند را متوجه میشوی و باید دوباره تمرکز کنی و این صدارا از ذهنت کنار بزنی.
و کم کم خطورات شکل محوتری در ذهن پیدا میکنند که این خطورات را هم به مرور از ذهن رد میکنی.
ولی در همین حین دوباره میتواند یک خطور واضح بیاید و تمرکز را بهم زند و دوباره باید آن را کنار بزنیم.
این رده ها را انقدر ادامه میدهید تا میبینید انگار لحظاتی هیچ چیز در نماز نیست!!!
که وقتی به آن فکر کنید میبینید شما در این مرحله هم هنوز اسیر خیالات هستید و هنوز اسیر چیزی هستید که نمیدانید چیست.
ولی...
این لحظات سکوت ؛ که از کنار زدن رده ها آمده است. شروع لحظات ناب حضور در نماز است.
علمای بزرگ در نفی غیر، رده های بیشتری را کنار میزنند. یعنی آنها تنها تفاوت نمازشان با ما همین است.
ما اگر پنج لایه بتوانیم کنار بزنیم، کسی مانند علامه طباطبایی نمازش به رده ده رسیده است یعنی ده لایه کنار زده.
یا معصومین به رده های بالایی دست پیدا کردند مثلا به رده صد رسیده اند در نفی غیر.
#محمد_حسین_قدوسی
#رساله_عملیه
#درمکتبعلامهطباطبایی
@AllaamehWisdom
زندگى با قرآن
٢٢خرداد ١٤٠٢
«إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ، فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ، إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ»
كوثر به معناى خير كثير، نتايج فراوان زندگى و آن چيزى است كه دستاورد انسان در زندگى دنيايى و آخرتى ست.
گرچه در تفسير و تعيين مصداق كوثر، بين مفسرين اختلاف است و بسيارى از آنها اين لغت را به حضرت صديقه(س) تعبير كردند و در معانى ديگرى مصداق خير كثير و دستاورد فراوان، را بر كوثرى در بهشت و قيامت تعيين كردند، اما نمى توان به اين موضوع توجه نكرد كه آنچه از خير كثير براى پيامبر(ص) در ذريه اش يا در دردانه ش، مصداق دارد، به معناى مصداق اتم و اكمل آن است كه براى اكمل اولاد آدم يعنى پيامبر(ص) حاصل شده است.
اما براى هر انسانى، به مقدارى كه ارتباط با توحيد و ولايت دارد، اين دستاورد و خير كثير بصورت فعلى برايش حاصل، ظاهر، عيان و آشكار است!
در مورد ما نيز كه در حد خودمان، برايمان، اين توجه كه نعمت توحيد و ولايت است، حاصل شده و توانستيم در حد معمول خود، زندگى متعارفى داشته باشيم، اين خير همين الان وجود دارد.
بر خلاف نگاه منفى ما و بر خلاف ياس و نااميدى كه شيطان بر روح ما مستولى مى كند و بهترين ابزار شيطان براى انسانهاى متوسطى چون ماست؛ منصرف كردنِ انسان از توجه به نعمت معنويت و نعمت مرتبه اى از كوثر كه براى ما حاصل است.
اگر ما بتوانيم به اين امر توجه كنيم، هرگز دست شيطان به ما نخواهد رسيد و حركت، اقدام، اراده و اقتدار ما ده ها و صدها برابر چيزى مى شود كه اكنون داريم.
آنچه كه باعث مى شود ما اراده ى ضعيف داشته باشيم، اقدام نكنيم، اقتدار نداشته باشيم و احساس ناتوانى، جهل و بى همتى كنيم -كه در عمل همين احساس اراده ى ما را نابود مى كند- ناشى از اين است كه اين مقدار خير را كه برايمان حاصل است، نمى بينيم!
بعد از توجه و ديدن اين كوثر، بعد از مخاطبه و تمركز در اين آيه، انسان نياز دارد به آيه ى دوم توجه كند؛
"فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ" صلوة و نحر، دو اقدام اثباتى و نفيى انسان هستند كه در مرتبه ى بالاتر به پيامبر(ص) دستور داده شده و مصداق خاصش را بر ايشان ذكر كرده. انسان براى درك كوثر و اين نعمتى كه در زندگى اش دارد، نيازمند اين معنى است كه به تناسب خود و زندگى اش، به تناسب توانش و به تناسب كارى كه در شان اوست و براى آن در اين جهان تخصص پيدا كرده، به صلوة و نحر بپردازد؛
اقدام اثباتى يعنى آن كوثرى كه براى همه ى انسان ها حتما حاصل مى شود و هيچكس نمى تواند بگويد من نميتوانم و ندارم. بايد در جهت درست و صحيح و در راستاى انسانيت و كار شانى مان، عمل اثباتى كه جلوه ى شانيت ما در جهان بيرونى است، داشته باشيم.
صلوة؛ به معناى خاص خودش اكمل و اتم اين كار اثباتى است؛ چكيده ى آن در دقايقى براى انسان بصورت نماز عادى ظاهر مى شود. اما در مورد انسانى كه در طول روز اين توانش را به كار نبرده است و صرفا از توانش در جهت زندگى روزمره، خوشى، گذران دور قمرى، اشتغال ظاهرى و اشتغالى كه معنى و مفهوم خاصى در جهت انسانيتش و كار شانى اش ندارد، استفاده كرده، اين صلوة حقيقى و چكيده ى آن كه در نماز ظاهرى ست، برايش نمودار نمی شود. به همين دليل، او رايحه اى از اين كوثر، استشمام نمى كند و سپس دست به انكار مى زند...
"و انحر"؛ اما تنها كار اثباتى كافى نيست؛ فديه ، ذبح، فداكارى و فدا كردن، صدقه دادن، زكات، پرداختن چيزى كه از زندگى روزمره و هستى اش مى كاهد بعنوان نحر، نفى كردن و در راه خدا دادن بخشى از زندگى روزمره كه همين زندگى روزمره را نجات ميدهد، لازم است. اقدام اثباتى بدون اين اقدام،نفى همچون دستاوردى است كه از آفت مصون نشده است.
ادامه دارد... 👇