eitaa logo
مدرسه معارف علامه طباطبایی
849 دنبال‌کننده
71 عکس
116 ویدیو
5 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌙 مخاطبه با قرآن (۹) «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ» آتشى كه در زندگى انسان روشن مى‌شود، از جايى نمى آيد؛ حركت انسان، خودش آتش است. آتشِ فراموش كردن زندگىِ انسانى، در شرايطى كه انسان انتخاب اصلى خود را كرده است، و از ازل انسانيت و الوهيت را براى خود انتخاب كرده است؛ و همين حالا هم اين انتخاب در حال تكرار و تكرار است؛ و هرگز از اين انتخاب دست نمى‌كشد. اما وقتى در زندگى روزمره قرار مى‌گيرد، فراموش مى‌كند؛ و اين فراموشى همان آتشى ست كه در آن گرفتار مى‌شود. اين آتش از خود او و اهل‌اش است؛ اهل به معناى فضا و زندگى اجتماعى، و آن چيزى است كه به انسان ارتباط دارد، و بخشى از وجود انسان در آنها گرفتار است. انسان بُعدى جدا از جامعه نيست؛ بلكه جامعه، اطرافیان، خانواده، زندگى اجتماعى و سياسى و همه چيزهايى كه به او مربوط مى‌شود، بخشى از وجود اوست، و وجودش در آنها گرفتار مى‌شود. حركت‌هايى كه در جامعه، محيط اجتماعى و خانواده صورت مى‌گيرد، بخشى از آنها منطبق با حقيقتِ درون اوست و حقيقتِ مجزايى نيست. انسان بايد همه اينها را از آتشِ غفلت كه ناشى از عمل خود اوست، نگه دارد! همه‌ى چيزى كه در اين جهان و آن جهان رخ مى‌دهد و انسان را مى‌سوزاند، و مشكلات ايجاد مى‌كند؛ بخشى از آتشى است كه از انسان بلند مى‌شود. علت و معلولى نيست، بلکه اصلِ غفلت و بى‌توجهىْ همان آتش است. انسان بايد مراقبت كند، محاسبه و دقت كند كه در اين آتش نيفتد؛ آتشى كه هيزمش، حقيقت و ماهيتش، خود انسان‌ها هستند، و اين جهانى كه در عين اينكه چون سنگ است، اما بدليل انتخابِ انسان تبديل به آتش مى‌شود. جهنمْ حقيقتِ عملِ انسان است، كه در همين جهان هم وجود دارد، اما ما نمى‌بينيم! پس از مرگ كه پرده‌ها كنار مى‌رود، حقيقت بر ما آشكار مى‌شود! آخرت چيزى جز باطن اين جهان نيست، و همين الان هم وجود دارد. غفلت و فراموشىِ انسان و انتخاب‌هايى كه در اثر غفلت دارد، و ادامه‌ى سير اين انتخاب‌ها، او را به سمت سقوط مى‌كشاند. 👁 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستا | آپارات
مخاطبه با قرآن، روز دهم.mp3
1.53M
🌙 مخاطبه با قرآن (۱۰) «إِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هَٰذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هَٰذِهِ مِنْ عِنْدِكَ قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّه»
🌙 مخاطبه با قرآن (۱۰) «إِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هَٰذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هَٰذِهِ مِنْ عِنْدِكَ قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّه» تمايز و تفاوتى كه انسان، در حوادث هستى و زندگى خود مى‌بيند، و بعضى را از جانبِ خدا و بعضى را از جانب شيطان مى‌بيند؛ يا هر نوع تمايز ديگرى كه انسان بنا بر انديشه‌ى خودش در حوادث جهان قائل مى‌شود، اساس و اعتبارى ندارد! در آيه اشاره به يك تمايز خاصى شده كه مشكلات را ناشى از ورود انسان در جرگه مكاتبى كه هدف آنها تغيير در زندگى انسانى است، مثل پيامبر اسلام(ص) مى‌داند. در جواب مى‌فرمايد كه همه چيز در مجموعه‌ی كائنات حل شده است و تفاوتى بين آنها نيست. جهان از يك منتظم عقلانى برخوردار است، كه هدف از آن منتظمْ تغييرِ انسان در جهت هدفى است كه خودش خواسته است، و هيچ اجبار و اكراهى از بيرون به انسان تحميل نمى‌گردد. وقتى انسان در اين جهان وارد مى‌شود، انتخابى دارد و انتخاب‌هايى، و هر روز انتخاب‌هايى ديگر... مشكلاتْ ناشى از تضاد بين انتخاب‌هاى روزمره با انتخاب بنيادين انسان است؛ انتخاب بنيادينى كه از اساس و در حاق واقع شده است، و بر آن استوار است، و انتخاب‌هاى روزمره‌اى كه بيشتر ناشى از غفلت و مشغوليت و سرگرمى است. جهان در يك طراحى واحد ساخته شده، و همه چيز از خداوند است. خداوند موجودى در كنار ساير موجودات و اربابى در آسمان نيست؛ رب النوعى حاكم بر مقدرات انسان نيست كه انسان را مجبور كند؛ بلكه لُبّ و حقيقتِ هستى است، و آن مفهوم بی‌نهايتى است كه از رگ گردن به ما نزديكتر است، و ما متحد با همه‌ى جهان و مظهرى از آن الوهيت هستيم؛ اين معناى خليفة الله است. انتخاب‌هايى كه مى‌كنيم، در زندگی‌مان سارى و جارى مى‌شود، و جهان در جهت اين انتخاب‌ها مهندسى مى‌كند؛ و مانند صفحه‌ى شطرنجى است كه در مقابل ما باز است، و بازى ما با بازى او تركيب مى‌شود و تقديرات ما را رقم مى‌زند. تقدير و حكمتى وراى اين نيست، جز حكمتِ رسيدن ما به آن انتخاب‌هاى اساسى كه كرديم. تناقض و تضادى كه بين انتخاب‌هاى ما موجود است، براى ما دردسر مى‌شود و ما بعضى را به خودمان نسبت مى‌دهيم، و برخى را به شيطان، و برخى را به جهان، و برخى را به خداوند! اما هيچ چيز نيست مگر گردونه‌ى واحدِ هستى كه همه‌ى اين گردونه به انتخاب ما به حركت در مى‌آيد، و چيزى نيست جز تصوير انتخاب‌هاى ما. اما ما پيوسته سعى مى‌كنيم، جهان را به نوع ديگرى فرض كنيم! براى اينكه بخشى از مسئوليت خود در اين جهان را بر گردن ديگرى بیندازيم، تا بار تقصيرات‌مان كمتر شود، و امكان بيابيم كه براى آينده، كمتر حركت كنيم، و در اين گردونه‌اى كه گرفتاريم، همچون ذره‌اى كه در چرخ آسياب مى‌گردد، بگرديم و تغييرى نكنيم و اراده و همت بخرج ندهيم! اما اين توهمى بيش نيست. «كُلٌ مِنْ عِنْدِاللّه» همه چيز از جانب خداست، و خداوندى كه از رگ گردن به ما نزدیک‌تر است، جهان را در اختیار و در خدمت ما قرار داده است، و اراده ما را بر جهان جاری كرده است، و گردونه نيز چيزى جز انتخاب و عكس‌العمل زندگى ما نيست. 👁 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستا | آپارات
مخاطبه با قرآن، روز یازدهم.mp3
1.42M
🌙 مخاطبه با قرآن (۱۱) «مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ»
🌙 مخاطبه با قرآن (۱۱) «‎وَمَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللّه» قرآن در تعاليم خود به ما نشان مى‌دهد كه اوضاع جهان گاهى برعكس آن چيزى است كه ما فكر و محاسبه مى‌كنيم، و انتظار داريم؛ كسى كه معيشت سختی دارد، انفاق بيشترى بكند! ما فكر مى‌كنيم كسى كه معيشت‌اش سخت است، بايد حساب‌گرى بيشترى داشته باشد؛ اما قرآن به ما مى‌آموزد كه معكوس اين امر درست است. اين معكوس بودن در بسيارى از حالات و محاسبات و سنن اين جهان در جريان، و حاكم بر اين جهان است. قرآن كه آيينه‌ى جهان و چكيده‌ى هستى است، و حقيقتِ هستى در آن متمركز شده است؛ آيينه‌اى ست كه به زبان ما نازل شده، و به ما اين حركت معكوس و حساب‌هاى معكوس را نشان مى‌دهد. دليل تفاوتِ انتظار ما از حقيقت اين جهان و آن چيزى كه قرآن به ما نشان مى‌دهد، اين است كه ما به خويش، نگاهی متناهى و كوچك داريم، و براى خود ظرفِ محدودى در نظر مى‌گيريم، كه اين ظرف نه تنها بزرگ نمى‌شود، بلكه انتهاى حركت و توجه و خواست و زندگى ماست. انسان محدودى كه مى‌خورد، مى‌آشامد، و گاهى معنويتى به آن مى‌افزايد؛ گاهى كارِ خير و نمازى محدود...! اما در حقيقتِ هستى كه عجين با حقيقتِ انسان است؛ ظرفِ نامتناهى انسان، تجلّى پيدا مى‌كند. هر حركت ما به دليل اينكه اين ظرف را تحت‌الشعاع قرار مى‌دهد، نتايجى درست ضد انتظار ما دارد! انسانی كه معيشت‌ سختی دارد، وقتى انفاق مى‌كند، ظرفش بزرگ مى‌شود؛ و اين ظرف بزرگ، در معيشت مادى و معنوى او آثارى دارد كه خلاف انتظار است. اما ما اين ظرف و استعداد و توانايى نامتناهى كه در انسان وجود دارد را در نظر نمى‌گيريم، یا آن را محدود در نظر داريم؛ به همين سبب تنها چيزى كه در نظر مى‌گيريم، رزق و معيشت است كه در اينجا فقط با صرفه‌جويى، در ذهن ما بيشتر و بيشتر مى‌شود. در حاليكه حقيقتِ اين جهان با استعدادِ نامتناهى انسان عجين شده است؛ اين جهان درست شده تا اين استعداد به نتيجه برسد. آنهايى كه اين حقيقت را درك مى‌كنند: «يَتَفَكَّرونَ في خَلْقِ السَّمواتِ و الأَرْضِ، رَبّنا ما خَلَقْتَ هذا باطلاً»؛ اگر بنا بر اين بود كه هدفِ خلقت، خوردن و آشاميدن و زندگى كردن، و اندكى معنويت باشد؛ اگر هر امر متناهى ولو امر معنوىْ هدفِ اين جهان بود، نياز به هبوط انسان به اين سرزمين سختی‌ها نبود! آن عشقى كه قرار است ما به آن برسيم، و آن مقام خليفة‌اللهى است، با توجه به استعداد بی‌نهايتِ انسان بدست مى‌آيد و نه چيز ديگر. اين استعدادْ محاسباتِ جهان را دگرگون مى‌كند، و ما چون آن نامحدود را نمى‌طلبيم، و مى‌خواهيم خودمان را راحت كنيم، معكوس اين امر را انتظار داريم، و چون اين انتظار را داريم، خويشتنِ نامتناهى‌مان را فراموش مى‌كنيمغ و چون فراموش مى‌كنيم، حقيقتِ محاسباتِ اين جهان را از دست مى‌دهيم. اما قرآن به ما يادآورى مى‌كند؛ «مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ» 👁 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستا | آپارات
مخاطبه با قرآن، روز دوازدهم.mp3
1.32M
🌙 مخاطبه با قرآن (۱۲) «قُلْ مَنْ يُنَجِّيكُمْ مِنْ ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً لَئِنْ أَنْجَانَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ»
🌙 مخاطبه با قرآن (۱۲) «قُلْ مَنْ يُنَجِّيكُمْ مِنْ ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً لَئِنْ أَنْجَانَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ» براى اينكه انسان به زندگى اميدوار شود، و نظام كائنات را ببيند و بداند كه راهْ پيشِ روى او باز است، و مى‌تواند به نتيجه برسد؛ كافی است نگاهى به زندگى و شرايط خود در گذشته بيندازد، و اين سؤال را از خود بپرسد كه در فراز و نشيب‌هاى زندگى، چه كسى او را تا به اينجا رسانده است؟ «مَنْ يُنَجِّيكُمْ مِنْ ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ» در ظلمات دريا و صحرا، و در ظلمات زندگىِ انسان، و در اشتباهات، نقص‌ها و شرايطِ عجيب و غريبى كه انسان در زندگى داشته است، چه كسى او را به اينجا رسانده است؟ هم اوست که باز برد تا وطنش... اگر جهان براى ما نبود، و اگر نظامِ كائنات مهندسى نشده بود كه ما به نتايج‌مان برسيم؛ چه كسى در اين فراز و نشيب‌ها، و راه‌هاى پيچ در پيچ، ما را با امنيت و سلامت به اين نقطه مى‌رساند؟ چه كسى دركِ درستى از جهان به ما می‌داد؟ با نگاه و توجهى به اين موارد، كافى است كه انسان متوجه شود كه جهان در خدمت اوست؛ و براى رسيدن به مقصدش نيازى نيست چندان نبرد و نزاع داشته باشد؛ كافى است که با اين نظام خلقت گلاويز نشود! اين رود خروشانى كه انسان را به آرامى با خود مى‌برد، و فراز و نشيب‌هايى كه از وجود انسان بر می‌خیزد، و اين رود هم‌چون بسترى نرم و راحت اين فراز و نشيب‌ها را حذف مى‌كند تا فشار كمترى به انسان آيد؛ همه براى پيش‌برد انسان است! اما ما چنان دست و پا مى‌زنيم، كه اين بستر نرمِ جهان را به خشونت تبديل مى‌كنيم! وقتى گرفتار مى‌شويم؛ «تَدْعُونَهُ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً»، همه‌ى درخواست‌مان نجات و پيدا كردن راه‌حل است؛ اما وقتى راه‌حل پيدا مى‌شود، همه را فراموش مى‌كنيم، و اگر هم شكر نعمت كنيم، حداقل نسبت به آينده نااميد و مأيوس و بدبين هستيم. بدگمانى ما به جهان به قدرى زياد است، كه باعث مى‌شود حركت ما كُند و خفيف، و با خفت و خوارى صورت گيرد؛ و این خودمان هستيم كه اين خفت را با خود همراه مى‌كنيم. اما اگر نگاهى به گذشته و شرايط خود بيندازيم، و اينكه در اين ظلماتى كه براى خود ساختيم، چه كسى ما را تا اينجا نجات داده و رسانده، ديگر از يأس چيزى باقى نمى‌ماند، و انسان متوجه مى‌شود كه بايد با چه قدرتى پيش برود. 👁 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستا | آپارات
مخاطبه با قرآن، روز سیزدهم.mp3
1.81M
🌙 مخاطبه با قرآن (۱۳) «لَا يَسْتَوِي الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَىٰ وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا»
🌙 مخاطبه با قرآن (۱۳) «لَا يَسْتَوِي الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَىٰ وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا» پس از اينكه مؤمنين ايمان آوردند، و در مسير ايمان قرار گرفتند؛ اين حقيقت را پذيرفتند که آنچه بين آنها تفاوت فاحشى ايجاد مى‌كند، ميزان عمل آنهاست؛ عملى كه مايه و سرمايه‌ى زندگى آنها را به ميدان آزمايش مى‌برد. مجاهدين كسانى هستند كه با مال، جان و وجودشان وارد تلاش و جهاد بيرونى و درونى مى‌شوند. براى خلوت، حركت وجودى و تغييراتِ خود، و براى آن چيزى كه فهميده‌اند، از مال و جان مايه مى‌گذارند، حركت مى‌كنند، درون‌شان را تغيير مى‌دهند، و براى تغييراتِ درونى و زندگىِ بيرونى، داشته‌هايشان در درون و بيرون را به تغييرات وا مى‌دارند، و چه بسا اين تغييرات برای ایشان سختی‌ها يا خسارت‌هاى ظاهرى ايجاد كند. در مقابل آنها كسانى قرار دارند كه قاعد هستند؛ ايمان به حقايق دارند اما اين ايمان سبب نمى‌شود كه بلند شوند و كوشش و تلاشى بكنند كه به سرمايه‌هايشان خسارتى وارد كند! در مسير ايمان‌شان، مسير زندگى روزمره‌شان، حالات و خصلت‌هاشان، و آن چيزى كه دور قمرى آنها را تشكيل مى‌دهد، دست نخورده و به زعم خودشان بى‌ضرر مى‌ماند! اما ضرر تنها ضرر مادى نيست؛ ضرر يعنى در مسيرى كه انسان مى‌رود، شامل عادات، خصلت‌ها، زندگىِ روزمره، تغييرى حاصل نشود! گرچه خداوند وعده داده است كه به همه‌ى آنها خوبى و نيكى عطا كند، «وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَىٰ»؛ اما آنهايى كه مجاهدين به اموال و أنفس هستند، بر قاعدين درجات برترى دارند؛ آنها به نتايجى عظيم «اجراً عظيماً» مى‌رسند، كه تفاوتی زياد با ديگرانى ايجاد مى‌كند كه اين مايه را نگذاشتند. اصلِ حركتِ انسان در درونش هست؛ جهاد بيرونى زمانى براى انسان ارزشمند است كه ناشى از حركتِ درونى باشد. با حركت جدىِ درونى، ولو اندك، نتايج بزرگى براى انسان حاصل مى‌شود. بعد از اينكه انسان شناخت پيدا كرد كه عامل تغيير و حركت و در مقابلش عامل ايستادن چيست، و در زمره‌ى مؤمنين قرار گرفت؛ آنگاه به ميزانى كه عمل مى‌كند و اين شناخت را به كار مى‌گيرد، و در راه اين بكارگيرى، مايه‌هاى جدى ولو اندك مى‌گذارد، آثار بسيار عظيمى براى او حاصل مى‌شود. 👁 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستا | آپارات
مخاطبه با قرآن، روز چهاردهم.mp3
1.51M
🌙 مخاطبه با قرآن (۱۴) «ثُمَّ جَعَلْنَاكَ عَلَىٰ شَرِيعَةٍ مِنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْهَا وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ»
🌙 مخاطبه با قرآن (۱۴) «ثُمَّ جَعَلْنَاكَ عَلَىٰ شَرِيعَةٍ مِنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْهَا وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ» انسان وقتى هبوط مى‌کند و پا به اين جهان مى‌گذارد، از همان ابتدا مسيرى در مقابلش گشوده مى‌شود؛ گرچه اوست كه مسير را انتخاب كرده، و هدف، آرزو و آمالش را در قالب انتخابش عرضه كرده است؛ اما جهان بهترين مسير را در مقابلش براى رسيدن به اين آرزوها، اهداف و انتخاب‌هايى كه كرده است، مى گشايد؛ چه انتخابِ دنيايى، چه آخرتى، چه بالا و چه پايين باشد! انتخابش هر چقدر متعالى‌تر باشد، كمكِ جهان از طريق گشودن اين مسير بيشتر است؛ و هرچه كه پايين‌تر و مادى‌تر و ضعيف‌تر باشد، كمك جهان به نوعى است كه سعى دارد او را كمك كند، كه به انتخاب‌هاى بالاترى دست پيدا كند. اما اگر به سمت شقاوت برود، اين كمك معكوس خواهد شد، و به سمت شقاوت بيشتر خواهد رفت! مسيرى كه از ابتدا جلوى انسان گشوده مى‌شود، به عنوان مسير حركت او، و به عنوان راهى كه بايد بپيمايد؛ و تقديرش و كمكِ كائنات، هم‌چون راه گشاده‌اى است كه او را بسوى اهدافش پيش مى‌برد. هرچه انسان از اين مسير تبعيت كند، حركتش زودتر انجام مى‌شود، و به اهدافش زودتر و بهتر و بالاتر مى‌رسد، و هر چه از اين مسير فاصله بگيرد، در نهايت به شكست بيشترى مى‌انجامد. «ثُمَّ جَعَلْنَاكَ عَلَىٰ شَرِيعَةٍ مِنَ الْأَمْرِ»؛ شريعت، مسير و رودخانه‌اى است كه انسان چون شناورى در آن قرار مى‌گيرد، و مى‌تواند آرام، ساكت، راحت و زيبا بسوى اهدافش برود؛ بهترين مسير براى اوست و بهتر است به آن ملتزم باشد. «فَاتَّبِعْهَا»؛ اما آن چيزى كه انسان را از این مسير، و بهترين تقدير، و كمكى كه همه‌ى كائنات براى او فراهم آورده، باز مى‌دارد و محروم مى‌كند؛ تبعیت از «أَهْوَاءَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ» است! «الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ» ديگرانى هستند كه اين درك را ندارند، و جهان را وارونه مى‌بينند؛ و به واسطه‌ی آنها (بصورت دوستى نادان) تمايلاتى نادرستْ پيوسته به انسان القا مى‌شود. جهانِ اطراف و جامعه‌اى كه او را به مسير غلط فرا مى‌خواند، و دوستانى كه به او مشورت‌هاى نادرست مى‌دهند. «أهْوَاء» تمايلات بى‌مبناى اين دوستان است که باعث می‌شود انسان از پيمودن شاه‌راهى كه پيش رويش گشوده شده، باز بماند، و سال‌ها در سرگردانى و اضطراب، در ميان كسانی كه درك درستى از اين عرصه ندارند، در حال پرسه زدن باشد؛ تا زمانی كه عقل و ظرفيت وجودى‌اش به مرتبه‌اى برسد كه درك پيدا كند، و بداند بهترين مسير، همان مسيرى است كه از ابتدا برايش گشوده شده است. خوشا به سعادت كسانى كه هر چه زودتر اين درك را پيدا مى‌كنند، و از شاه‌راهِ گشوده شده تبعيت مى‌كنند، و به مسير و مقصد خود مى‌رسند. 👁 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستا | آپارات
مخاطبه با قرآن، روز پانزدهم.mp3
1.81M
🌙 مخاطبه با قرآن (۱۵) «إِنَّ هَٰذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا كَبِيرًا»
🌙 مخاطبه با قرآن (۱۵) «إِنَّ هَٰذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا كَبِيرًا» قرآن هر انسانى را، به تناسب مسيرى كه براى دنيا و آخرتش انتخاب كرده، به بهترين منزل‌گاهش هدايت مى‌كند. هدايت به سمت بهترين راهى كه از طريق آن مى‌تواند خير دنيا و آخرتش را تأمين كند، و هيچ هدايتى بهتر، عالى‌تر و قائم‌تر از آن نيست! آن راهى كه أقوم است، انسان را برپا مى‌دارد و انسانيت او را احيا مى‌كند. انسانيتى كه زندگى انسانى را براى او ممكن مى‌كند، و هيچ ضلالتى برايش نيست؛ هرچه هست، هدايتى است كه بهترين راه را برايش به ارمغان مى‌آورد و كمكش مى‌كند كه بر پاى خود بايستد. بدون قرآن امكان چنين هدايتى نيست! براى استفاده از اين هدايت، انسان بايد «يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ» باشد؛ يعنى نبايد زندگى روزمره و مشغوليت‌هايى داشته باشد كه او را از اين هدايت باز دارد. هر چه انسان صالحات بيشتری انجام دهد، امكان استفاده از هدايت قرآنى بيشتر می‌شود. اين هدايت در يك مواجهه و مخاطبه رو در رو امكان دارد. انسان مستقيم از قرآن، بدون نياز به هيچ شخصى بهره بگيرد. گرچه از معلمان و انبياء الهى و معصومين و كلمات ايشان استفاده مى‌کند، اما هدايت قرآن مستقيم بر وجود انسان سرازير مى‌شود؛ به شرط اينكه مستقيم در مقابله(مخاطبه) با قرآن قرار گيرد. اثر اعمال صالح اين است كه اين مواجهه را امكان‌پذير مى‌كند. بهترين و صالح‌ترين امر، براى استفاده از قرآن آن است كه زندگى روزمره‌ى انسان به نوعى نباشد كه اين مواجهه امكان نداشته باشد. براى اينكه انسان رو در روی قرآن قرار گيرد و از آن استفاده كند، بايد ظرف انسانى براى مواعظ، هدايت و براى آنچه كه قرآن به انسان ارزانى مى‌دارد، خالى باشد. وقتى ظرف، از زندگى روزمره، مشغوليت‌ها، حُب و بُغض، افكار و خواطر پُر است، جايى براى هدايت قرآنى نيست! پيام‌رسانى قرآن كامل است، اما ظرفى هم براى اين استفاده لازم است؛ اين كه انسان بتواند آن لحظات و دقایقى كه در مواجهه با قرآن قرار مى‌گيرد؛ ظرف خودش را خالى نگهدارد، به همراه استمرار و پی‌گيرى و صبر براى اينكه اين پيام به انسان منتقل شود. قدرى خالى كردن زندگى روزمره، زندگىِ روحى و سلوكى و ظرفِ وجودى؛ و دقايق اندكى از روز را به قرآن اختصاص بدهد، كافی است. نيازى نيست انسان كارى انجام دهد، چيزى انباشته كند، كافی است اين ظرف، ذهن و وجودش، اندكى جا داشته باشد تا وقتى در مواجهه با قرآن قرار گرفت، پيام را دريافت كند. استمرار و پی‌گيرى نيز لازم است؛ به دليل اينكه ذهن و تفكر و وجود ما آلوده و مأنوس با زندگى روزمره است؛ با معارفى كه از جاى ديگر مى‌آيد مانند تفاسير، پژوهش‌ها و مطالبى كه قرآنى نيست! حتى وقتى ظرف را خالى مى‌كنيم، به دليل مأنوس نبودن با اين معارف حقه‌اى كه آيينه‌ى كائنات است، و انسان را أقوم و إحيا مى‌كند؛ بايد كمى صبر داشته باشيم، بايد پی‌گيرى كنيم و ادامه دهيم تا كم كم اين پيام و هدايت را ببينيم. اميدواريم اين رمضان، اين توفيق براى ما ايجاد شود تا بتوانيم در آينده استفاده بهترى از اين هدايت قرآنى بكنيم و بتوانيم أقوم شويم! 👁 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستا | آپارات
مخاطبه با قرآن، روز شانزدهم.mp3
1.57M
🌙 مخاطبه با قرآن (۱۶) «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا»
🌙 مخاطبه با قرآن (۱۶) «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا» جهان و كائنات و همه‌ى هستى در خدمت انسان است، و انسان از اين طريق تكريمى شده است كه براى هيچ موجودى موجود نيست! اين تكريم، اسباب قدرت و سلطنت و توانايى اوست. آنچه خداوند از او مى‌خواهد، به كار گرفتن اين تكريم است، و اينكه بتواند بر زندگى‌اش مسلط شود، و به هدفى كه در اين جهان دارد برسد. براى اينكه بتواند به اين هدف دسترسى داشته باشد، تمام كائنات را در اختيارش قرار داده است؛ «وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ». ابزارى در اختيارش قرار داده است كه بتواند در اين جهان سير و زندگى كرده، و مسلط بر آن شود؛ و اين تسلط به انواع وسايلى است كه خداوند در اختيارش قرار داده است. علاوه بر اينها، پيوسته رزق و روزى، و آنچه براى زندگى لازم دارد را از طيبات، برايش قرار مى‌دهد. اما انسان بدون توجه به اين تكريم، و مقام و شأنى كه دارد؛ به دنبال زندگى روزمره مى‌رود، و طيباتى را كه خداوند بدون تلاش و رايگان در اختيارش قرار می‌دهد، فراموش مى‌كند، و به دنبال رزقى مى‌رود كه طيب نيست! و تسلطى كه بر جهان دارد را ابزارى مى‌كند تا شأن خود را فراموش كند! شأنى كه انسان را بر كل كائنات تفضيل مى‌دهد و او را مسلط بر جهان مى‌كند. ما براى تسلط بر زندگى، موظف به تكريم خود هستيم؛ و كافی‌ است به اين كرامت توجه كنيم. به محض توجه به خود، قادر خواهيم بود اين قدرت و سلطنت را ببينيم، و بدون توجه به اين كرامت، آن قدرت و اقتدارى كه نياز هست، در زندگى بدست نمى‌آوريم. اينكه انسان دچار حقارت در زندگى مى‌شود، و احساس مى‌كند كه نمى‌تواند بر زندگى‌اش مسلط شود، و به اهدافش برسد، ناشى از فراموشى اين تكريم است. اين كرامت و شأن يك شعار و فلسفه نيست كه انسان مدت‌ها حركت كند تا به آن برسد؛ بلکه همين لحظه انسان بايد اين كرامت را در خويش ببيند، و به محض توجه، چنان اقتدارى پيدا مى‌كند كه مى‌تواند بر زندگى‌اش مسلط شود. دليل اينكه ما چنين نيستيم، گرفتارى‌مان در زندگى روزمره و دور قمرى نيست؛ برعكس، چون به كرامت و قدرت خود توجه نمى‌كنيم، گرفتار زندگى روزمره و گرفتار مى‌شويم. انسانى كه شأن خود را فراموش مى‌كند، هم‌چون خسى مى‌شود كه در امواج دريا گرفتار است. اما به محض اينكه به خود توجه كند، خودبه‌خود چنان محكم و سنگين و استوار مى‌شود كه هم‌چون لنگرى كه به زمين چسبيده است، موج‌ها او را تكان نمى‌دهند. بنابراين اصلِ زندگى، حركت و رسيدن انسان، توجه به اين تكريمِ خويشتن و اقتدار است؛ و با اين توجه، انسان هرگز دچار گرفتارى‌هاى زندگى روزمره نمى‌شود. 👁 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستا | آپارات
مخاطبه با قرآن، روز هفدهم.mp3
1.64M
🌙 مخاطبه با قرآن (۱۷) «وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْئًا كَبِيرًا»
🌙 مخاطبه با قرآن (۱۷) «وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْئًا كَبِيرًا» فرزندکشی که ظاهراً در زمانه‌ی ما منسوخ شده، بر آمده از یک نگاه عمیق‌تری‌ هست و آن «ضعیف‌کُشی» است! وقتی انسان احساسِ ترس و نگرانی می‌کند، آن بخشِ ضعیف از زندگی خود را نابود می‌کند؛ ضعیف‌کشی رسمی است که هنوز در ما وجود دارد. ضعف‌‌های انسان بیش از هر چیز درونی است، و اموری است که انسان احساس ضعف بیشتری در مورد آنها می‌کند. فضائل درونیِ برآمده از زندگی، که انسان از وحشت اینکه رزق معنوی آینده‌اش نرسد، آن جنبه‌ها و فضیلت‌هایی که الان به دست آورده را می‌کشد و نابود می‌کند. فضیلت‌ها، معارف، درک‌ها و توجه‌هایی که بخصوص در ماه رمضان برای انسان پیدا می‌شود؛ هم‌چون فرزندهای معنوی، در درون انسان، زائیده‌ زندگی طولانی انسان، و دردها، تجربیات، زحمات، و مشقت‌ها هستند. وقتی انسان به این تجربیات که در امثال رمضان، و ضیافت الهی بدست آورده، توجه می‌کند، و دوست دارد که ادامه پیدا کند؛ ولی در عین حال می‌ترسد که آیا در آینده هم این رزق معنوی ادامه دارد یا نه؟ و آیا به اهدافش می‌رسد یا نه؟ اینجاست که از ترس «فقر معنوی»، و نرسیدن این رزق معنوی، این اهداف را فراموش می‌کند و آنها را می‌کشد! در صورتی که همان که این معنویات را داده، تداوم آن را هم تضمین کرده است: «نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُمْ»، رزق آنها را زودتر از شما می‌دهیم؛ برخلاف تصور ظاهری که فکر می‌کنیم ما رزق فرزندان‌مان را می‌دهیم، از این آیه بر می‌آید که رزق ما هم از ناحیه فرزندان می‌رسد! معنویات، اهداف بلند و ارزاق معنوی هم همین هستند؛ زندگی الان ما برای رسیدن به این اهدف است، و چگونه ممکن است که خداوند این رزق را قطع کند! ما از ترس آینده، امروز‌مان را خراب می‌کنیم؛ در صورتی که همان کس که سبب زایش این معنویات و اهدف درونی شده، هم‌او تضمین ادامه راه را داده است. «إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا...» آنهایی که به خداوند توجه می‌کنند، و هدفی والا و نامتناهی برای زندگی‌شان در نظر می‌گیرند؛ نه خوفی دارند و نه حزنی! و اشتباه بزرگی است که انسان به آن توجه نکند؛ «إِنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْئًا كَبِيرًا»، این قتل فقط کشتن فرزند ظاهری و فیزیکی انسان نیست؛ بلکه هرچیزی که ارزشی دارد و زاییده‌ی زندگی انسان است، به نهایت خودش می‌رسد، و رزق و ادامه هر هدفی، تضمین شده از ناحیه خداوند است. هر چه این هدف والاتر و بالاتر باشد، این ضمانت بیشتر هم هست! ما در معرض امتحان سختی قرار داریم؛ و باید وقتی در چنین شرایطی قرار می‌گیریم، وظایف‌مان را انجام بدهیم، و به بزرگ شدن، ادامه مسیر و رسیدن به آن اهداف عالیه، ایمان داشته باشیم! 👁 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستا | آپارات
🌙 اضطرابِ مقدس (۱) تمام مشكلاتى كه ما با كائنات داريم، و گله‌ها و تصويرِ منفى‌ای كه از جهان داريم؛ با يك نگاهِ صحيح قابل حل است. جهان با تمام وسعتش كه ميلياردها سال نورى قطر دارد، و همه‌ى هستى، براى اين ساخته شده است كه ما به مرتبه و مقام انسانيت‌مان برسيم. آن كسى كه ما را تا اينجا آورده است تا وطن‌مان هم مى‌برد! اگر نگاه صحيحى داشته باشيم، جهان در خدمت ماست؛ و اگر ما آن را خراب نكنيم، جهان و كائناتْ زندگى ما را خراب نمى‌كند. بنا بر اين نيست كه ما مشكلات جهان را حل كنيم؛ بلكه اين جهان است كه در خدمت انسان است! ابر و باد و مه و خورشيد و فلك ساخته شده‌اند تا انسان نانى به كف آرد و به غفلت نخورد. ترديدها، اضطراب‌ها، يأس و اندوه، و ناراحتى‌ها ناشى از نگاه غلط به زندگى، خويشتن و جهان است؛ و به دليل حقير دانستن انسان، و توجه نكردن به قدرت‌ها و اقتدارش است، و قابل حل است. هر انسانى می‌تواند در زندگى خود به سمت اهدافش، توانايی‌هايش و نيازهايش پيش برود. اين موانع در برابر مسير ما كه بازگشت به انسانيت، و مسير گسترش ظرفيت وجودى است؛ چيزى نيست. اگر چه اين مشكلات و موانع هست، اما قدرت انسان بسيار فراتر از این مشكلات است، و احاطه‌اش بر اين جهان فراتر از آن است. اگرچه انسان فراز و نشيب‌هايى دارد، و گاهى به يأس و نااميدى مى‌رسد، و چه بسا در مشكلات شخصى، خانوادگى، اقتصادى و سياسى انسان به جايى مى‌رسد كه احساس مى كند، ديگر راه برون‌رفتى نيست؛ اما به زودى و به سرعت اين وضعيت تغيير پيدا مى‌كند، و جهان بسوى تغييرات در حال حركت است. كائنات براى رفتن در مسير دانستن، بازگشت به انسانيت و توسعه‌ى ظرفيت وجودى، در حال كمك به ما هستند. وقتى انسان توجه كرد و متوجه شد كه حقيقت جهان فراتر از اين است، و قدرت انسان احاطه بر جهان دارد؛ يك اضطراب و مشكل بنيادين، بر وجود انسان سايه مى‌افكند، كه در اين نشئه قابل حل نيست! اضطرابی اصیل در وجود انسان، که اصلِ گرفتارى، محدوديت و هبوطش در اين جهان خاكى است. اين اضطراب، اضطرابی وجودى، حاقِّ ذات و مسئله‌ای اگزيستانسيال است، كه انسان را پيوسته مضطرب مى‌كند و دغدغه‌ى او را بدون جواب مى‌گذارد. انسان از زندانى به زندان ديگر قابل انتقال است، اما اصلِ زندان وجودى در اين نشئه قابل حل نيست! اين اضطراب، اضطرابى مقدس، پاك، قُدسى و آسمانى است، و پيوسته انسان را از رسوب كردن در اين زندان باز مى‌دارد، و باعث مى‌شود كه او به اين زندان خو نكند، و اين زندان را وطن خود نداند، و در اين منزلگاهى كه بيتوته كرده، پيوسته نگاهش به بی‌نهايت باشد؛ راه قدسى به آسمان، همين اضطراب است! انسانى كه در صدد است، زندان دنيايش را آباد كند و نهايت خود را بداند، و فراتر از آن چيزى نخواهد، اين اضطراب برايش دردآور و بى‌جواب است؛ اما انسانی كه مى‌خواهد به خويشتنِ نامتناهی‌اش بازگشت كند، و در آسمان‌ها پرواز كند، و به جهان احاطه پيدا كند، و در يك نقطه توقف نكند؛ اين اضطرابِ حضور در جهان برايش سوخت موتور حركتش مى‌شود، و به اين جهان محدود خو نمى‌كند، و پيوسته حاق وجودش را از اين جهان واقعى بالاتر مى‌بيند. اين انسان از بيتوته در يك منزل از صبحِ صادق گذر نمى‌كند، و بيتوته‌اش به قصد صبحى مى‌شود كه بخواهد بلند شود و حركت كند و گاهى حتى شبانگاهان هم رهروى كند؛ كما اينكه به مولا على علیه‌السلام اعتراض مى‌كردند كه اين همه سختى را براى چه تحمل مى‌كنى؟ و مى‌فرمود: «عند الصَّباح يُحْمَد القومُ السُّرى»؛ بامدادان از رهروان شب‌ قدردانی می‌شود. ادامه دارد... 👁 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستا | آپارات
🌙 اضطرابِ مقدس (۲) اين اضطرابْ با اضطرابِ بدبينى به جهان متفاوت است؛ اضطرابى كه انسان مى‌انديشد دیگر نمى‌تواند به جايى برسد، نادرست و نامقدس و زمينى است؛ اما این اضطرابْ متعالى، آسمانى و قدسى و انسانى است. اين اضطراب كه مكاتب جديد هم به آن توجه كرده‌اند، در مكتب مرحوم آقاى قاضى به «طريقه‌ احراقيه» معروف است. انسان پيوسته و پيوسته، در هر حركت، عبادت، اقدام و سلوكى كه مى‌كند، و به هر جا كه مى‌رسد، در خدمت خودش، خودِ محدودِ توهمى‌اش است؛ اما وقتى خودِ واقعىِ نامحدود، كه فراتر از آسمان و زمين است، و با همه‌ى موجودات متحد است، و خداوندی از رگ گردن به او نزديكتر است را مى‌خواهد؛ با آن خودى كه در اثر عبادت به آن مى‌رسد متفاوت است. وقتى كه توجه به محدوديت كلافه‌اش مى‌كند، و پيوسته و پيوسته، به اين محدوديت، ضعف و دور خوردن توجه مى‌كند، و اين توجه ادامه پيدا مى‌كند؛ به آتش كشيده مى‌شود. اين آتش او را بسان ققنوس به پرواز در مى‌آورد. اين طريقه‌ى احراقيه يا «اضطرابِ مقدس» و این توجه به جهان نامحدود، ابزار حركت ما به سمت توجه به خويشتن نامتناهى است، كه متحد با ذاتِ أحديت و ذاتِ انبياء و اولياء و امامت و مقام ولايت است. اين اضطراب، مستقيم ما را به آن مقام برتر هدايت مى‌كند؛ مقام برترى كه در آن همه‌ى مفاهيم ذكر شده، داراى وحدت و منطبق بر هم هستند و تكثرى نيست. اگرچه طريقه‌ى احراقيه در مقامات بلند قابل استفاده است، اما ما در همين زندگى و به عنوان انسان‌هاى متوسط‌الحال هم توانايى استفاده از آن را داريم! ما با توجه به ذات وجودى‌مان، و با استفاده از آن و زنده كردن حقيقتِ اضطراب و احتراق وجودى،‌ می‌توانیم با اين شبِ سرنوشت به انطباق و اتحاد برسيم. توجه به اين مقام در صورتى است كه از آن اضطراب‌هاى نادرست اوليه، نااميدى، ترديدها، خوب و بدها، و هرچه كه حتی با مراقبه و محاسبه بدست آورديم، در اين يك شب رها شويم! از هر تصور و تفكرى كه مى‌تواند ما را خوب یا بد كند؛ ما چه خوب چه بد، در مقابل اين جهانِ نامتناهى، و در خدمت این كائنات، چه ارزش و اهميتی داریم؟ بدى‌های ما در مقابل لطف الهى و در مقابل جهانى كه بسيج شده تا ما گامى برداريم، چقدر وزن دارد؟ اين خوب و بد در نگاهِ نازلِ انسانى كه بين بندگان خط مى‌كشد، اهميت دارد؛ اما در نگاهِ خداوند در بستر آفرينش، چه بسا سارقى كه از من مالى مى‌بَرد، با من كه خود را مبرا مى‌دانم، تفاوتى نداشته باشد، و حتى او بالاتر باشد! كسى كه ادعایی ندارد، و خود را خلاف‌كار مى‌شمرد، چه بسا از من كه خود را مبرا مى‌دانم، پيش‌تر، پاك‌تر و بهتر باشد! توجه به اين امر، ما را به مقامِ «اضطراب بنيادين» مى‌رساند، و از آن طريق مى‌توانيم با شبِ سرنوشت ارتباطی واقعى و حقيقى برقرار كنيم، نه صورى و تصنعى! 👁 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستا | آپارات
🌙 دوگانه‌ی مقدس برخى مكاتب صرفاً به پيمودن راهِ فردى قائل هستند، و برخى چون متصوفه، در خلوت و انزوا، و در گوشه‌ای به خودسازى مى‌پردازند. برخى ديگر صرفاً اجتماعى هستند و انسان را فداى جامعه و اجتماع مى‌كنند. بر خلاف اين مكاتب، راه حق در جمع اين دو است. اين جمع بايد يك جمعِ انسانى، محتوايى، حقيقى و ذاتى باشد، نه يك جمع تصنعى و مكانيكى! اينكه انسان گاهى اين‌گونه باشد و گاهى آن‌گونه، حركتى تصنعى است، و انسان را به نتيجه نمى‌رساند. راه ميان‌بر و راهى كه قريب‌المسافة هست، راهى است كه در جمع اينها حاصل مى‌شود. در اين راهِ حق، انسانى كه به تنهايى در گوشه‌اى خزيده، از شدت ضعف نيست، بلکه از جامعه سرريز شده، و اندكى درون خود خزيده تا تنهايى و سكوتش را به كمال برساند، و اين كمال وقتى به نتيجه برسد، هم‌چون خورشيدى كه براى اجتماع مى‌درخشد، بايد درخشش كند. اگر سكوتى مى‌كند، از نشنيدن نيست، بلكه از فرط شنيدن است؛ وقتى هم كه به جامعه و جماعت همراهان باز مى‌گردد، در عين اينكه در محضر جماعت است، راهِ فردى‌اش ادامه دارد. در خلوتش جماعتى و دنيايى را نمايندگى مى‌كند، و در ميان جماعت، خلوت خود را حفظ مى‌كند. اين دوگانه همان «دوگانه‌ى مقدس» ذیل آیه «إيّاكَ نَعْبُدُ و إيّاكَ نَسْتَعِين» است. دوگانه‌ى مقدسى كه هر روز آن را مى‌خوانيم، مى‌شنويم و از حفظ هستيم؛ اما هرگز به آن راهِ نامتناهى و عظيمى كه در آن نهفته است، توجه نمى‌كنيم! در عين اينكه من با خداى خودم، با موجودى نامتناهى و با خويشتنِ خود به تنهايى خلوت كرده‌ام، اما گويى با جماعتى همراهم و در اين خلوت، همه‌ى جماعت، ديگران و دوستان حضور دارند. وقتى دعا مى‌كنم براى همه دعا مى‌كنم، و وقتى در جماعتى چون نماز جماعت هستم، حق ندارم از خلوتم حتى لحظه‌اى تخلف ورزم. ميليون‌ها و هزاران انسان در جماعتى چون جماعت مسجدالحرام، در ايام حج حضور دارند؛ اما هركس در خلوت خود هست، و كلامى از خلوتش خارج نمى‌شود. اين رمز ميان‌بر «إيّاكَ نَعْبُدُ و إيّاكَ نَسْتَعِين» و دوگانه‌ى مقدس است. اگر كسى بتواند بعد از نظم كلى كه بر زندگى‌اش استوار كرد، كه اميرالمؤمنين علیه‌السلام آنقدر براى نظم اهميت قائل هست كه مى‌فرمايد «اللّه اللّه فِى نَظْمِ أَمْرِكُم...»، و از عجايب كلام مولا على است؛ نظمی كلى كه به او اجازه مى‌دهد برنامه‌هاى شخصى، خلوت و برنامه‌هايى كه مربوط به سلوك فردى و جمعى‌ هست را در زمان اندكى به نتيجه برساند، و با توجه و تمركز بتواند خلوتش را با جماعت جمع كند؛ جماعت همراهى كه با آنها حركت مى‌كند و «چون ساغرت پُر است، بنوشان و نوش كن...»! جماعت بايد به نوعى باشد، كه با حركت در آن، فرديتش نيز حفظ شود؛ و وقتى فرد است، با جمع بودنش حفظ شود! وقتى فرد نسبت به حفظ به اين دوگانه‌ى مقدس، موفق شود، راهش تضمين شده است و ميانبرش قطعى است. مشكلاتى كه براى شخص بوجود مى‌آيد، ناشى از غوطه‌ورى در فرديت است، كه امكان بودن با جماعت را پيدا نمى‌كند (يا جماعتش اندک است)، يا در جماعاتى كه به آنها واصل شده، خود را فراموش می‌کند، و دچار حركت جمعىِ از خود بيگانه می‌شود. امكان ندارد فردى اين دو را با هم حفظ كند و حركتش دچار مشكل شود. حتى اگر مسير، اشتباه باشد و اشتباه كند، اين حركت ميان‌بر جمعى-فردى كمكش خواهد كرد؛ «اگر شراب خوری جرعه‌ای فشان بر خاک / از آن گناه که نفعی رسد به غیر چه باک»؛ هيچ باكى در اين راه نيست! اين دوگانه‌ى مقدسِ «إيّاكَ نَعْبُدُ و إيّاكَ نَسْتَعِين»، دوگانه‌ی «يَدُاللّه مَعَ الجَماعة»، دو گانه‌ى جمع و فرد، چيزى است كه ما در اين روزها و شب‌هاى سرنوشت بايد از خداوند بخواهيم، و بتوانيم زندگی‌مان را بر اين اساس منظم كنيم؛ نظم عامى كه امكان ساعاتى خلوت در فرد و جمع، و نظم خاص براى ادامه‌ى اين برنامه‌ى جمعى- فردى را به ما بدهد؛ كه اگر اينگونه شود، حركت و زندگى درست ما تضمين است. 👁 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستا | آپارات
🌙 حقیقتِ سجود (۱) «وَأَنَّ الرَّاحِلَ إِلَیْکَ قَرِیبُ الْمَسَافَةِ»، به معنای نزديكى و در دسترس بودن راه انسانيت است، که در زندگى ما فراموش مى‌شود، و همین فراموشى انسان را از مسير خود باز مى‌دارد. گاهی فراموشى به معنای گرفتار غفلت بودن، و زندگى مادى را بر زندگى انسانى ترجیح دادن است، كه در نسل‌هاى گذشته اين حالت بيشتر رخ می‌داد. اما در نسل امروز نوعى فراموشى ديگر غالب است؛ فراموشى كسى كه دنبال مسير انسانی افتاده، اما در هنگام عمل، در سرگردانى و غفلت و ندانم‌كارى فرو مى‌رود. وضعيت زندگى در جوامع امروزى، بخصوص جامعه‌ى ما، و انسانِ متوسط، به نوعى است كه مُذَکِّرات (تبليغاتِ معنوى) زياد است؛ چرا که زندگى‌ها سختى‌هاى روحى و روانی بسیاری دارد، كه انسان بدون توجه به حالات معنوى، امكان ندارد زندگى راحتى داشته باشد. در مقابل همان‌قدر كه رفاهِ مادى و تمدنى افزايش يافته، رفاهِ وجودى و معنوى كاهش يافته است! لذا بطور طبيعى انسان در غفلتِ نوع اول نيست، اما غفلت نوع دوم مشكل اساسى اوست. نوعی که انسان در عين داشتن انگيزه، توان و اراده‌ى حركت، در سرگشتگى و گم كردن راه بسر می‌برد، و اين فراموشى خاص مشكل انسان زمانه‌ى ماست. اما اين فراموشى از كجاست؟ اين فراموشىِ خاص كه انسان امروز را سرگردان و تنها و بی‌كس كرده است؛ مشغوليت‌هاى خاص انسان به حُبّ و بُغض‌ها، هوا و هوس‌هاى خارج از عقل، اعتقادات و تفكراتِ غلط است، که او را از تعادل خارج ساخته، و در گرفتارى و زندان نگه می‌دارد. انسان امروزى، به دليل ابزارهايى كه در اثر رشد علوم بدست آمده، رفاهش بيشتر شده، و زمان بيشترى براى تفكر و ارتباط گرفتن، و امكانات بيشترى براى كسب اطلاعات، دوست داشتن، كينه ورزيدن و... دارد. اين خروج از زندگى عاقلانه‌ى متعادل، اساسِ فراموشى انسان امروز است. وقتى در اثر شدت اين مشكلات، به خود مى‌آيد و سعى مى‌كند اندكى زندگى انسانى داشته باشد، اين رسوبات كه وجودش را فراگرفته است، و توهماتى كه بجاى واقعيت در روحش ريخته، و اكنون توانايى خلاصى از آنها را ندارد؛ اجازه‌ى زندگىِ متعارفِ متعادل به او نمى‌دهد. او قدرت، توان و جرأت مقاومت در برابر اين توهمات را ندارد! وقتى بنا دارد به سمت زندگى صحيح گام بردارد، اين رسوبات در او سردرگمى ايجاد مى‌كنند. راه مقابله با اين مشكل استغفار است؛ استغفار يعنى كندن، جدا شدن و رها كردن اين ضايعاتى كه هم‌چون انبانى بر دوش‌مان حمل مى‌كنيم، و ما را زمين‌گير و لَخت و بى‌ارزش مى‌كند. استغفار داراى مراتبى است؛ استغفار زبانى كمترين مرحله است. استغفار بايد در وجود انسان رسوخ كند و اين لايه‌هايى را كه چون سنگْ وجود انسان را در برگرفته‌اند، بشكند و انسان را پاكسازى كند. استغفار بايد وجودى باشد؛ پس از مرحله‌ى زبان، بعد از عميق شدن و شكستن لايه‌هاى اضافى انسان، استغفار وارد مرحله قلب مى‌شود؛ اما هنوز استغفار وجودى چيز ديگرى است. استغفاری که از قلب هم مى‌گذرد و وجود انسان را پاك مى‌كند، و حاقِّ ذاتِ انسان را از اين گرفتاری‌ها نجات مى‌دهد. ادامه دارد... 👁 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستا | آپارات
🌙 حقیقتِ سجود (۲) این فراموشى خاص، درد و گرفتاری‌ انسانِ امروز است. اما اين گرفتارى خاص، همان‌قدر كه او را در زندان فرو مى‌برد، و زنجير به پايش مى‌بندد، ميلش به آزادى را بيشتر و بيشتر مى‌كند. انسان امروز اگرچه گرفتارتر است، اما انگيزه‌ى آزادى و رهايى بيشترى دارد؛ و اين استغفار در انسان، با اين ميل، اراده و همت، از مرتبه‌ى زبان و قلب خود به خود مى‌گذرد، و به مراتب بالاترى مى‌رسد، كه آزادى و پاكى وجودى انسان را مى‌خواهد. مرتبه‌ى بالاتر از استغفار و آزادى، سجده است. سجده فقط يك حركت بدنى، به خاك افتادن و پايين آمدن نيست؛ حقيقتِ سجود، بلند شدن، برخاستن و پرواز كردن است؛ برخاستن انسانيت است. انسان در انسانيتِ خود، بلند مى شود، بپا مى‌خيزد، رها و آزاد مى‌شود و قامتش تا آسمان‌ها پيش مى‌رود! سجود مراتبى دارد كه گرچه از استغفار آغاز مى‌شود، اما حقيقتش رهايى انسان و شكستن گرفتاری‌هايش هست. اينكه انسان، از خصائص، حُب و بُغض‌ها و صفاتى كه گرفتارش کرده هم بگذرد و به حقيقتى بالاتر برسد؛ به شكستن خصلت‌هايش، حتى آرزوها و قله‌هاى مادى و معنوى كه براى خود قرار داده است. انسان در سجودِ حقيقى خود، در مرتبه‌ى بالاتر آن، متوجه مى‌شود كه فراتر از قله‌هايى است كه قبلا مى‌خواست؛ حتى معنويات، خيرات، ثمرات زندگى و تأليفاتى كه فكر مى‌كرد خدمات زيادى براى انسانيت دارد؛ آثار، نتايج و... آنهايى كه به اين مرحله مى‌رسند، از همه‌ى اينها مى‌گذرند، و انسانيتى فراتر در درون خود، و در ميانه‌ى زندگى‌شان مى‌بينند. اما اين هم نهايتِ سجود نيست! اينكه انسان هر چيزى كه او را در اين جهان به عنوان يك انسان محدود مى‌كند، بعنوان كسى كه زمانى آمده و زمانى مى‌رود، از جايى شروع مى‌كند، به جايى مى‌رود، و سير و حركتى دارد؛ از تمام آنچه دارد و ندارد، از تمام خوبی‌ها و بدی‌ها، از تمام اعتقادات كه وهم‌هايى هستند كه جهان را در آن محدود مى‌كند؛ حقيقت و انسانيتش بالاتر از اين‌هاست. مقام خليفة‌اللهى ما مقام بی‌نهايت است؛ انسان هم‌چون بی‌نهايت، چيزى است كه فقط در نفى همه چيز معنا می‌شود! نفی‌اى كه از همه‌ى اثبات‌ها مى‌گذرد و هيچ‌كجا متوقف نمى‌شود. اين مقام اگرچه براى ما تا حدى قابل دسترس نيست، و ما پيوسته از زندانى به زندان ديگر در حركتيم، و سجود ما بسيارى از مواقع فرورفتن در تمايلات و آرزوهاى مادى و معنوىِ متناهىِ محدود است؛ اما حداقلى كه مى‌توانيم بدست آوريم اين است كه توجه به آن مقامِ حقيقىِ سجده داشته باشيم. در اين شب‌ها خصوصاً اين براى ما قابل حصول است؛ اينكه قادر مى‌شويم در همين شرايط و با همه‌ى سرگردانی‌ها، از همه تفكرات، خصلت‌ها، اعتقادات و... گذر كنيم؛ و مى‌توانيم اندكى، در حد يك جرقه، تابش و نور، سجده‌ى حقيقى را استشمام كنيم. چه بسا آن كسى كه گنه‌كارتر، محصورتر، متناهى‌تر است، و بيشتر از ديگران از خود پشيمان و ناراحت است، بيشتر به اين مرحله برسد! ما در اين شب بايد حقيقتِ سجود را استشمام كنيم، و بعد از این هم گاه‌گاهى اين تجربه را تكرار كنيم. 👁 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستا | آپارات