eitaa logo
Aminikhaah_Media🇵🇸
62هزار دنبال‌کننده
227 عکس
176 ویدیو
164 فایل
The #Aminikhaah_media Official Channel. کانال رسمی @aminikhaah نشر آثار صوتی دروس #حوزوی دروس #دانشگاهی سلسله #منابر کلاس های تخصصی متن سخنرانی ها و کلاس ها تبلیغ و تبادل نداریم🚫 ارتباط: توجه : کانال توسط ادمین اداره می‌شود @Amini_Admin
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت 📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم 🔊 جلسه پنجم #ملکوت_اعمال / 5 📅97/07/07 #مشهد #دانشگاه_فردوسی 🔔 @Aminikhaah_Media
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔈 #پادکست | مهم ترین کارکرد دین 🔔 @Aminikhaah_Media
💠 🔷 - 🔷 جلسه شصت و هفتم 🔶 بخش سوم 🔶 توحید حقیقی همان است که امام صادق(ع) به عنوان بصری فرمود : فَاطْلُبْ أَوَّلًا فِی نَفْسِکَ حَقِیقَةَ الْعُبُودِیَّةِ وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ وَ اسْتَفْهِمِ اللَّهَ یُفْهِمْکَ قُلْتُ یَا شَرِیفُ «پس اگر طالب علمی اول در نفس خودت حقیقت عبودیت را جست و جو کن و علم را با عمل به آن طلب کن و از خدا بپرس تا به تو پاسخ گوید و بفهماند.» اول باید عبد باشی عبد که شدی خدا به تو علم می دهد. بعد حضرت نه مرحله را عنوان می‌کند که خیلی‌ها در همان مرحله اول آن می مانند . اولین آن این است که هیچ مالی را از خودت ندانی و می فرماید « فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَةِ التُّقَى »اینها اولین درجات تقوا است. اصلا علم گرفتنی نیست. لَیْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ یَقَعُ فِی قَلْبِ مَنْ یُرِیدُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَنْ یَهْدِیَهُ فَإِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ «علم به آموختن نیست. علم نوری است که در قلب کسی که خدا بخواهد او را هدایت کند قرار می گیرید» درسی نبود هرآنچه در سینه بُوَد علم حقیقی که خوراک فطرت است نه کلاس دارد نه درس و نه تعلیم و نه تعلّم. نور است ، خدا باید بدهد فقط ما باید زمینه را فراهم کنیم. این نور زمینه اش چیست؟ خیلی چیزها زمینه ساز است ، یکی از آنها همین درس خواندن ها و زحمت کشیدن هاست چه در حوزه و چه در دانشگاه. با چه می شود به آن علم حقیقی رسید؟ « با توجه و تذکر ». امام خمینی (ره) می‌فرماید: مگر می‌شود یک نفر مهندس شود و در اثر درس خواندنش آن به آن توحید او قوی تر نشود؟ مگر می‌شود یک نفر عالم شود اما توجه او به خدا بیشتر نشود ؟ خاصیت علم این است . متأسفانه چیزی که الان هست این است که درس هم می خوانند و سال به سال از خدا دورتر می شوند [چه طلبه ها چه دانشجوها ] دلیل آن این است که به خدا توجه نمی‌شود . در این باره شخصی می فرمود من اوایل دوران طلبگی رفتم خدمت علامه طباطبایی و عرض کردم مگرنه قرآن می فرماید: إِنَّمَا یخْشَی اللّه مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ(فاطر:۲۸) «و از میان بندگان خدا، فقط دانشمندان خدا ترس هستند.» خشیت به معنای تقوا و مراقبه است , این فرد می‌گوید من به علامه عرض کردم؛ مگر نه این که قرآن می فرماید هر چه علم بیشتر می شود خشیت هم بیشتر می شود؟ پس چرا من اوایل طلبگی حال و هوای بهتری داشتم. ارتباط بیشتری با خدا داشتم ولی الان این گونه نیست! علامه فرمودند: معلوم می شود آنچه که تحصیل شده علم نبوده علم اگر علم باشد خشیت را به همراه دارد. حوزه و دانشگاه اینجا مطرح نیست ، چه بسا که در حوزه وضع بد تر است فطرت در آنجا بیشتر فریب می خورد. چون شما در دانشگاه درس ها را می خوانید می بینید خیلی ربطی به خدا و پیغمبر ندارد ، فطرتتان آرام نمی گیرد ، اما در حوزه طرف گول می خورد فکر می کند همین هاست در حالی که علم اصلی اصلا اینها نیست. علم آن است که خوراک فطرت باشد علم آن است که شهود بیاورد ، علم آن است که خشیت بیاورد توجه بیاورد. راه این که اینهایی که می خوانیم خوراک فطرت شود این است که با توجه به خدا همراه باشد. اگر همین هایی که در دانشگاه می خوانیم با توجه بود از بسیاری از حوزویان جلو می زنیم. حوزه و دانشگاه درس خود را می دهد . آن کسی که دارد درس را می گیرد اگر با توجه درس را گرفت این می شود خوراک فطرتش و رشد می کند وگرنه آن علم می شود حجاب ، می خواهد در دانشگاه باشد یا در حوزه فرقی نمی کند! برای همین است که فرمود: « العِلْمُ هُوَ الْحِجابُ الْاکْبَر » یعنی این علم نه تنها خوراک فطرت نمی شود بلکه بزرگترین حجاب را برای فطرت ایجاد میکند . علم نردبان است اگر آن را به سمت پایین گذاشتید می روی به سمت جهنم اگر به سمت بالا گذاشتید می روید تا لقاء الله. در روایات هم «العلم نُورٌ » داریم و هم « العِلْمُ هُوَ الْحِجابُ الْاکْبَر ». همه چیز به این بستگی دارد که شما به کدام سمت حرکت کنید. 🔔 @Aminikhaah_Media
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت 📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم 🔊 جلسه ششم #ملکوت_اعمال / 6 📅97/07/08 #مشهد #دانشگاه_فردوسی 🔔 @Aminikhaah_Media
💠 🔷 جلسه اول 🔶 بخش اول 🔶 عمدتا دو وقت ، دوگانه بین وظیفه و نتیجه طرح می شود. 1. جایی که تکلیفی انجام می دهیم و نتیجه ای نمی بینیم. 2. ‌ وقتی در مطالعه تاریخ ، نتیجه ملموس و محسوسی در عملکرد بزرگان دین یافت نمی شود. که اینجا نیز احاله به تکلیف می شود. درباره قیام اباعبدالله ع نیز عده ای که به زعم خود نتیجه محسوسی برای نهضت حضرت نیافته اند ، توجیهاتی کرده اند تا نتیجه گرایی امام حسین ع زیر سوال نرود! مثلا گفته اند حضرت نمی دانستند در کربلا شهید خواهند شد. عده ای هم گفته اند حضرت ، برای تشکیل حکومت قیام نکردند ، بلکه فقط نحوه شهادتشان را انتخاب کردند. این در حالی است که حضرت به صراحت فرموده اند برای تشکیل حکومت خروج می کنم: «إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي ص أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ أَبِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع» (بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج44، ص: 329) « من تنها به انگيزه اصلاح در امّت جدّم بپا خاستم، مى ‏خواهم امر به معروف و نهى از منكر كنم و به روش جدّم و پدرم على بن ابى طالب عليه السلام رفتار نمايم!» در عین حال ، می دانسته اند که شهید هم می شوند: «َ خُيِّرَ لِي مَصْرَعٌ أَنَا لَاقِيهِ كَأَنِّي بِأَوْصَالِي تَقَطَّعُهَا عُسْلَانُ الْفَلَوَاتِ ، بَيْنَ النَّوَاوِيسِ وَ كَرْبَلَاءَ فَيَمْلَأَنَّ مِنِّي أَكْرَاشاً جُوفاً، وَ أَجْرِبَةً سُغْباً لَا مَحِيصَ عَنْ يَوْمٍ خُطَّ بِالْقَلَم» (نزهة الناظر و تنبيه الخاطر، ص: 86) « براى من «شهادت گاهى» اختيار شده است كه من به آن خواهم رسيد. گويا مى ‏بينم كه گرگ ‏هاى بيابان ‏هاى عراق ميان نواويس (قبرستان يهود در نزديكى كربلا) و كربلا بند بند مرا جدا كرده و شكم‏ ها و جيب‏ هاى خالى خود را (با كشتن من و دريافت جوايز) پر مى‏ كنند. از روزى كه با دست قضا و قدر الهى نوشته شده، چاره ‏اى نيست.‏» اینکه بین وظیفه و نتیجه ، دوگانگی می بینیم ، ناشی از نگاه تاجرانه به دینداری و بندگی است. امیر مومنان ع فرمود: «إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَار» (نهج البلاغه ، حکمت 237) «گروهى خدا را از روى رغبت و ميل (به بهشت) پرستش كردند، اين عبادت تاجران است و عدّه اى از روى ترس او را پرستيدند و اين عبادت بردگان است و جمعى ديگر خدا را براى شكر نعمت ها (و اين كه شايسته عبادت است) پرستيدند. اين عبادت آزادگان است.» اما سوال این است که اگر کسی بندگی عاشقانه داشت ، نسبت وظیفه گرایی و نتیجه گرایی او چه خواهد شد؟ مثلا اگر ما تبلیغ دین کردیم ، چقدر به نتایج کار اهمیت دهیم؟ چقدر به دنبال جذب مخاطب باشیم؟ چقدر به فنون ، مهارت ها و تاثیرگذاری بها دهیم؟ اگر مجلس روضه گرفتیم ، تعداد جمعیت حاضر در جلسه برایمان اهمیت داشته باشد؟ یا بگوییم ما به وظیفه خود عمل کردیم و اهمیتی ندارد که چند نفر بیایند و چگونه باشند! در فعالیت سیاسی ، به رای و نظر مردم اهمیت دهیم؟ اگر کاندیدای انتخابات شدیم ، بخواهیم رای بیاوریم؟ برای رای آوردن تلاش کنیم؟ یا فقط به وظیفه خود فکر کنیم؟ 🔔 @Aminikhaah_Media
💠 🔷 جلسه اول 🔶 بخش دوم 🔶 سیره انبیاء در قرآن حاوی نکات جالب و جذابی از ترکیب نتیجه گرایی و وظیفه گرایی است. برخی انبیاء مانند حضرت ابراهیم ع نماد تکلیف گرایی محض اند. حضرت ابراهیم ع وقتی مامور به ذبح اسماعیل شد نپرسید خب که چه؟! نپرسید سر بریدن من از فرزندم چه دردی را از من و جامعه برطرف می کند. اسماعیل هم وقتی از تکلیف پدر باخبر شد ، هیچ سوالی از نتیجه نکرد! فقط گفت: پدر! هر آنچه تکلیف داری انجام بده. من هم صبر خواهم کرد. «فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَرى فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ما ذا تَرى قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِين» ( صافات/102) از طرفی حضرت موسی ع نماد نتیجه گرایی شناخته می شود. او در هر اقدام خود محاسبه زیان و فایده می کند و با علم به نتیجه ، وارد عمل می شود. وقتی حضرت موسی ع به رسالت برانگیخته می شود ، مامور می شود به کاخ فرعون رود و او را دعوت به حق کند. « وَ إِذْ نادى رَبُّكَ مُوسى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ * قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَ لا يَتَّقُون» (شعراء / 10 - 11) حضرت موسی ع به محض شنیدن دستور ، نگرانی های خود بابت نتیجه را بر می شمرد. ﮔﻔﺖ : ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ! ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺘﻰ ﻣﻰ ﺗﺮﺳﻢ مرا تکذیب کنند. قالَ رَبِّ إِنِّي أَخافُ أَنْ يُكَذِّبُون (شعراء / 12) ﻭ ﺳﻴﻨﻪ ﺍم [ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻭﻇﻴﻔﻪ ﺳﻨﮕﻴﻦ ] ﺗﻨﮕﻰ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ، ﻭ ﺯﺑﺎﻧﻢ ﺭﻭﺍﻥ ﻭ ﮔﻮﻳﺎ ﻧﻤﻰ ﺷﻮﺩ ، ﭘﺲ رسالت را ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﻫﺎﺭﻭﻥ ﺑﻔﺮﺳﺖ. وَ يَضِيقُ صَدْرِي وَ لا يَنْطَلِقُ لِسانِي فَأَرْسِلْ إِلى هارُون (شعراء / 13) ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺮ ﻣﻦ ﺍﺩﻋﺎﻯ ﺟﺮﻣﻰ دارند ﻛﻪ ﻣﻰ ﺗﺮﺳﻢ [ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺁﻥ ] ﻣﺮﺍ ﺑﻜﺸﻨﺪ . وَ لَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ (شعراء / 14) اما پاسخ خدای متعال به موسی ع جالب است. در برابر همه نگرانی های او مبنی بر حاصل نشدن نتیجه مطلوب ، به او می فرماید: هرگز ﺍﻳﻦ ﭼﻨﻴﻦ ﻧﻴﺴﺖ [ ﻛﻪ ﻓﺮﻋﻮﻥ ﺑﺮ ﺗﻮ ﭘﻴﺮﻭﺯ ﺷﻮﺩ ] . ﭘﺲ ﺷﻤﺎ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﻣﻌﺠﺰﺍﺕ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺒﺮﻳﺪ ﻛﻪ ﻳﻘﻴﻨﺎ ﻣﺎ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺷﻤﺎ ﺷﻨﻮﻧﺪﻩ [ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻫﺮ ﺩﻭ ﻃﺮﻑ ]ﻫﺴﺘﻴﻢ. قالَ كَلاَّ فَاذْهَبا بِآياتِنا إِنَّا مَعَكُمْ مُسْتَمِعُون (شعراء / 15) ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻓﺮﻋﻮﻥ ﺑﺮﺳﺎﻧﻴﺪ ﻭ ﺑﮕﻮﻳﻴﺪ : ﻳﻘﻴﻨﺎ ﻣﺎ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺟﻬﺎﻧﻴﺎﻧﻴﻢ. فَأْتِيا فِرْعَوْنَ فَقُولا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِين (شعراء / 16) ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﻭﺻﻒ ، ﺑﻨﻰ ﺍﺳﺮﺍﺋﻴﻞ ﺭﺍ [ ﺁﺯﺍﺩ ﻛﻦ ﻭ ]ﺑﺎ ﻣﺎ ﺑﻔﺮﺳﺖ . أَنْ أَرْسِلْ مَعَنا بَنِي إِسْرائِيل (شعراء / 17) در ماجرای همراهی موسی ع و خضر نیز نتیجه گرایی حضرت موسی ع به وضوح دیده می شود. وقتی به آن شهر رسیدند و گرسنه بودند ، از مردم تقاضای غذا کردند. هیچ کس حاضر نشد به ایشان غذا دهد. با خستگی کنار دیواری نشستند. دیوار ، در حال فرو ریختن بود. حضرت خضر ، دیوار را به گونه ای بنا کرد که فرو نریزد. موسی ع به او گفت: اگر می خواستی برای اینها بنایی کنی ، لااقل از آنها پولی می گرفتی! فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا أَتَيا أَهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَما أَهْلَها فَأَبَوْا أَنْ يُضَيِّفُوهُما فَوَجَدا فِيها جِداراً يُرِيدُ أَنْ يَنْقَضَّ فَأَقامَهُ قالَ لَوْ شِئْتَ لاتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْراً (کهف/77) در ماجرای موسی ع و هارون نیز نتیجه گرایی حضرت موسی دیده می شود. با این تفاوت که این نتیجه گرایی ، از دل تکلیف گرایی او سر می زند و بین وظیفه و نتیجه ، تفاوتی نمی بیند. وقتی حضرت موسی ع از طور بر می گردد و مردم را در حال گوساله پرستی می بیند ، به هارون نهیب می زند که چرا به تکلیفت عمل نکردی؟! که اگر عمل کرده بودی ، این نتیجه حاصل نمی شد. قَالَ يَا هَارُونُ مَا مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا * أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَفَعَصَيْتَ أَمْرِي (طه/ 92- 93) جناب هارون عرض کرد: اتفاقا من به تکلیفی که به من محول کرده بودی عمل کردم. من مکلف بودم جامعه را اصلاح کنم و از امر مفسدین تبعیت نکنم. مفسدین ، در پی تفرقه افکنی و دو قطبی سازی در جامعه بودند. من هم با سکوت ، این توطئه را ناکام گذاشتم. قَالَ يَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَلَا بِرَأْسِي إِنِّي خَشِيتُ أَن تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي (طه/94) اینجا بود که موسی از سخن هارون قانع شد. نتیجه مد نظر موسی ع حاصل نشده بود و مردم از توحید دست برداشته بودند. ولی در عین حال هارون هم به تکلیفش عمل کرده بود. این بود که موسی ع دیگر گلایه ای نکرد. چون عمل به وظیفه ، خودش نتیجه است! 🔔 @Aminikhaah_Media
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت 📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم 🔊 جلسه هفتم #ملکوت_اعمال / 7 📅97/07/10 #مشهد #دانشگاه_فردوسی 🔔 @Aminikhaah_Media
💠 🔷 جلسه اول 🔶 بخش سوم 🔶 اهل بیت ع و مدل شیعه تنوری (تکلیف گرا و نه نتیجه گرا) 📌در زمان امام صادق (ع) یکی از یاران خراسانی به نام سهل خراسانی خدمت ایشان می رسد و حین گفتگو مکرر از ایشان سوال می کند که: -" آقا چرا نمی فرمایید؟!! چرا حکومت اسلامی تشکیل نمی دهید؟!" حضرت (ع) سعی می کنند که با سکوت و لبخند از کنار این موضوع بگذرند. تا اینکه شیعه خراسانی اصرار می ورزد که : "آقا چرا ... ما که هستیم! ..." و کم کم اعتراضش تندتر می شود که : "با این که حق خلافت و رهبری از آن شماست، و با این که ــ فقط در خراسان ــ صد هزار شیعه ی طرفدار و شمشیر زن دارید، چرا نشسته اید و قیام نمی کنید؟" در این گیر و دار، امام صادق (ع) از کنیزشان می خواهند که تنور را روشن کند و بعد بی مقدمه به این عزیز هموطن! می فرمایند که: "برو و داخل تنور بنشین! " سهل می ترسد و می گوید: "آقای من! مرا به آتش عذاب مکن.. از من بگذر که خدا از تو بگذرد." امام دیگر چیزی نگفتند تا اینکه در همین شرایط، هارون مکی که مومنی وارسته و از یاران امام بود وارد شد. امام به او فرمود: "کفش هایت را کناری بگذار و وارد تنور آتش شو و در آن بنشین! " او بی درنگ داخل تنور داغ شد و در آن نشست. امام پس از مدتی که با آن خراسانی صحبت می فرمود و از اوضاع و احوال خراسان جوری سخن می گفت که گویا از خود سهل هم بیشتر و بهتر بر مسایل خراسان واقف است، به وی فرمود: "برخیز و داخل تنور را نگاه کن! " سهل برخاست، به تنور نگاه کرد و دید که هارون مکی با آرامش تمام در میان آتش نشسته است. آن گاه امام فرمود: در خراسان چند نفر (شیعه) مثل این مرد دارید؟ سهل عرض کرد: سوگند به خدا، حتی یک نفر هم این طور نداریم. فرمود: ما تا وقتی پنج نفر همراه واقعی مثل هارون مکی نداشته باشیم قیام نمی کنیم... ما به زمان انجام تکلیف آگاه تریم! كُنْتُ عِنْدَ سَيِّدِيَ الصَّادِقِ ع إِذْ دَخَلَ سَهْلُ بْنُ حَسَنٍ الْخُرَاسَانِيُّ فَسَلَّمَ عَلَيْهِ ثُمَّ جَلَسَ فَقَالَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لَكُمُ الرَّأْفَةُ وَ الرَّحْمَةُ وَ أَنْتُمْ أَهْلُ بَيْتِ الْإِمَامَةِ مَا الَّذِي يَمْنَعُكَ أَنْ يَكُونَ لَكَ حَقٌّ تَقْعُدُ عَنْهُ وَ أَنْتَ تَجِدُ مِنْ شِيعَتِكَ مِائَةَ أَلْفٍ يَضْرِبُونَ بَيْنَ يَدَيْكَ بِالسَّيْفِ فَقَالَ لَهُ ع اجْلِسْ يَا خُرَاسَانِيُّ رَعَى اللَّهُ حَقَّكَ ثُمَّ قَالَ يَا حَنَفِيَّةُ اسْجُرِي التَّنُّورَ فَسَجَرَتْهُ حَتَّى صَارَ كَالْجَمْرَةِ وَ ابْيَضَّ عُلْوُهُ ثُمَّ قَالَ يَا خُرَاسَانِيٌّ قُمْ فَاجْلِسْ فِي التَّنُّورِ فَقَالَ الْخُرَاسَانِيُّ يَا سَيِّدِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لَا تُعَذِّبْنِي بِالنَّارِ أَقِلْنِي أَقَالَكَ اللَّهُ قَالَ قَدْ أَقَلْتُكَ فَبَيْنَمَا نَحْنُ كَذَلِكَ إِذْ أَقْبَلَ هَارُونٌ الْمَكِّيُّ وَ نَعْلُهُ فِي سَبَّابَتِهِ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ لَهُ الصَّادِقُ ع أَلْقِ النَّعْلَ مِنْ يَدِكَ وَ اجْلِسْ فِي التَّنُّورِ قَالَ فَأَلْقَى النَّعْلَ مِنْ سَبَّابَتِهِ ثُمَّ جَلَسَ فِي التَّنُّورِ وَ أَقْبَلَ الْإِمَامُ يُحَدِّثُ الْخُرَاسَانِيَّ حَدِيثَ خُرَاسَانَ حَتَّى كَأَنَّهُ شَاهِدٌ لَهَا ثُمَّ قَالَ قُمْ يَا خُرَاسَانِيُّ وَ انْظُرْ مَا فِي التَّنُّورِ قَالَ فَقُمْتُ إِلَيْهِ فَرَأَيْتُهُ مُتَرَبِّعاً فَخَرَجَ إِلَيْنَا وَ سَلَّمَ عَلَيْنَا فَقَالَ لَهُ الْإِمَامُ ع كَمْ تَجِدُ بِخُرَاسَانَ مِثْلَ هَذَا فَقُلْتُ وَ اللَّهِ وَ لَا وَاحِداً فَقَالَ ع لَا وَ اللَّهِ وَ لَا وَاحِداً أَمَا إِنَّا لَا نَخْرُجُ فِي زَمَانٍ لَا نَجِدُ فِيهِ خَمْسَةً مُعَاضِدِينَ لَنَا نَحْنُ أَعْلَمُ بِالْوَقْتِ. (مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ؛ ج4 ؛ ص237) اساسا این داستان ترکیب معجزه گونه ای از وظیفه گرایی و نتیجه گرایی است. نتیجه کامل را کسانی رقم می زنند که محو در وظیفه باشند و جز وظیفه ، به چیز دیگر فکر نکنند. مثل هارون مکی که هیچ نپرسید که رفتن من به تنور چه خاصیتی دارد؟ چه گره ای را باز می کند؟ اصلا چه شده که به این تصمیم رسیده اید که مرا به تنور رفتن امر کنید؟ می توانست کمی درنگ کند تا لااقل سر سوزنی فلسفه این حکم برایش روشن شود. ولی او اوج تعبد و پایبندی خودش را اینگونه نشان داد. از طرفی خود امام صادق ع جان مبارکشان را بیهوده هدر نمی دهند و به این یاران سست عنصر تکیه نمی کنند. درست است که مرگ ، سعادت است و شهادت ، کرامت ، ولی قرار نیست سرمایه عمر و نیروی انسانی را بی گدار به آب داد. باید محاسبه کرد چقدر عِدّه و عُدّه داریم. وقتی هارون مکی ها بودند ، قیام و انقلاب رواست. 🔔 @Aminikhaah_Media
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت 📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم 🔊 جلسه هشتم #ملکوت_اعمال / 8 📅97/07/11 #مشهد #دانشگاه_فردوسی 🔔 @Aminikhaah_Media
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔈 📢 تحلیلی بر الگوی امام سجاد ع در بازسازی جامعه تهی از معنویت 📅97/07/12 🔔 @Aminikhaah_Media
💠 🔷 جلسه اول 🔶 بخش چهارم 🔶امام حسین ع از نهضت کربلا نتایجی را توقع داشتند و اهداف کوتاه مدت و بلند مدتی را مد نظر داشتند. حضرت ، به هدف اصلاح امت خروج کردند «إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي ص أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ أَبِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع» (بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج44، ص: 329) از آنجا که بندگان خالص خدا قطعا به نتایج مد نظر می رسند ، اصلاح مد نظر حضرت از بعد شهادت ایشان آغاز شد. بالاخص در دوره امام سجاد ع به نحو عجیب و خاصی پیکره جامعه اسلامی دچار تحول شد. در دوران امام سجاد ع اتفاق ویژه ای رخ داد و آن هم سرانه بسیار بالای ورود بردگان به جامعه اسلامی بود که پیش و پس از آن سابقه نداشت. این زمینه ای شد برای اینکه حضرت بردگانی را بخرند و پس از تربیت اجمالی آزاد کنند. اینها هم به وطن خود باز می گشتند و مبلغ مبانی اسلامی می شدند. این شد که زمینه دانشگاه عظیم صادقین ع را فراهم آورد. ▫️ نكاتى كه در اين موضوع به روش تربیتی امام سجاد عليه السّلام مربوط مى شود: 1⃣ هيچكدام از غلامان و كنيزانى كه امام عليه السّلام آنها را خريدارى میفرمود بيش از يك سال نزد آن حضرت باقى نمیماندند و ايشان به بهانه هاى مختلف و در مناسبت هاى گوناگون آن را آزاد میكرد، نتيجه مىگيريم كه امام احتياج به خدمت آنان نداشته و هدف از خريدن آن چيز ديگرى بوده است. 2⃣ امام عليه السّلام با بردگان رفتارى غير از آنچه معمولا با بردگان انجام میشود داشت، او با آنان رفتارى انسانى و نمونه داشت و اين رفتار، محبت اسلام و اهل بيت عليهم السّلام را در دل آنان زياد كرده و آنان را به داشتن كرامت اخلاقى تشويق می کرد. 3⃣ امام سجاد عليه السّلام به بردگان احكام مى آموخت و آنان را با مسائل معارفى اسلام تغذيه روحى و فكرى میكرد تا جايى كه هركدام از آنان از نزد آن حضرت خارج میشد داراى معلومات مفيدى بود كه در زندگى راهگشاى او بوده و او را از انحراف از اسلام بازمیداشت. 4⃣ امام سجاد عليه السّلام نه تنها بردگان را آزاد میكرد بلكه به هركدام از آنها كه آزاد میشدند سرمايه هایی میداد تا پس از آزادى سربار جامعه نبوده و بتواند از آن سرمايه كسب درآمد و امرار معاش کند. 🔔 @Aminikhaah_Media