🆔 @AmirIzadiHamedani14
🏴 #مثنوی #قبلة_حاجات (حضرت #ابالفضل علیه السلام) ...
🏴 #شناخت_امام...
شمرِ بی بهره ز ایمان و شرف
در برش رفت ، امان نامه به کف
روبهِ لنگ ، به جولانگهِ شیر
کرد ابرازِ خلوص ، از تزویر
گفت : کای زادة خواهر ما را
تاج سر ، نیک برادر ، ما را
ره نداریم به دل ، غیرِ تو را
ما نخواهیم مگر خیرِ تو را
دهر ، آبستنِ آشوب و شر است
وادیِ کرب و بلا ، پر خطر است
جانِ خود ، با سه برادر ، بردار
پای از مهلکه ، بیرون بگذار
چون ابالفضل شنید این سخنش
داد یک پاسخِ دندان شکنش
در رگش خونِ حق آمد در جوش
گفت : کای روبهِ مکّار ، به هوش
پسر فاطمه ، آقای من است
مِهرِ او ، روح ، در اعضای من است
من و آن سه ، که ز یک بستانیم
شیر نوشیده به یک دامانیم
سر نهادیم به فرمانِ حسین
جان ما باد به قربان حسین
حق ، اسیرِ کفِ باطل ها نیست
مرگِ ما ، مُردنِ جاهل ها نیست
آنکه جز وحی نگفتا ، گفتا
حُکمِ «مَنْ ماتَ و لَمْ یَعْرِفْ» را
هر که یاد آوَرَد این جملة نغز
پوست اندازد و بردارد مغز
بی حسین بن علی ، دین ، دین نیست
دین اگر هست به غیر از این نیست
ما که سر ، در خطِ داور داریم
گوش بر قولِ پیمبر داریم
گُم نکردیم مرامِ خود را
می شناسیم امامِ خود را
بر نداریم ز دامانش دست
که از او هست ، عوالم را هست
این حسین است که ثارالله است
هر که شد مُنکرِ او ، گمراه است
گفت پیوسته ، رسول ثقلین
کاو بُوَد از من و من هم ز حسین
🏴🏴🏴
👈 برای مشاهده نسخه کامل این شعر لینک زیر را لمس کنید 👉
http://amirizadihamedani.blogfa.com/post/80
بسم رب الشهداء و الصدیقین
🏴🏴🏴
🏴 #مثنوی #قبلة_حاجات (حضرت #ابالفضل علیه السلام) ...
🏴 #کاشف_الکرب ...
فیضِ روح القدس ، امدادم کن
بین که ویرانه ام ، آبادم کنم
دل من را که بُوَد پُر احساس
برسان پای ضریحِ عباس
تا ز رخسارة آن ماهِ تمام
نور حق بینم و گیرم آرام
قمرِ هاشمیان ، مهرِ جهان
اخترِ برجِ یقین و ایمان
پیشِ او عرش ، سر آورده فرود
نقشِ پیشانی اش آثار سجود
دست او ، بوسه گهِ شیر خدا
در کَفَش ، قبضة شمشیر خدا
پدرش فخر عجم بود و عرب
مادرش اُسوة ایثار و ادب
ساقیِ تشنه و دریای کرم
آبیارِ همه گلهای حرم
یاد او ، غُصّه ز دل ، بزداید
گره از کارِ جهان بگشاید
هر زمان رفت به دیدار حسین
نقشِ غم رفت ز رخسار حسین
کاشف الکرب و سپه سالار است
حامیِ عترت و پرچمدار است
ذکر او ، همچو مناجات بُوَد
حرمش قبلة حاجات بُوَد
حضرتش باب حوائج باشد
سکّة مهرش ، رایج باشد
مؤمن و کافر و گبر و هندو
همه آرند به درگاهش رو
باد و خاک ، آتش و آبش ، بنده
هر یکی ، حلقه به گوش افکنده
ماه ، دلباختة صورت اوست
پاکتر زآبِ بقا ، سیرت اوست
آستین گر بتکاند آن مرد
بر زمین ریزد ، انجم ، چون گرد
نار بر یارش ، بَرْد است و سلام
بر محبّش ، دوزخ گشته حرام
بلکه فردوسِ برین ، منزل اوست
چون ابالفضل ، امیرِ دل اوست
کیست عباس ؟ خداوند ادب
بی قرین ، نیک حسب نیک نسب
پدرِ فضل و علی را فرزند
فاطمه ، امّ بنین را دلبند
پدرش بین قریش است شریف
مادرش فخر کلابیّه ، عفیف
وارث آن همه خوبی ، او بود
فاطمی طینت و حیدر خو بود
🏴🏴🏴
👈 برای مشاهده نسخه کامل این شعر لینک زیر را لمس کنید 👉
http://amirizadihamedani.blogfa.com/post/80
🏴🏴🏴
برای مشاهده سایر سرودههای حاج امیر ایزدی همدانی میتوانید با لمس لینک زیر وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com
یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید:
🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم
🔹حضرت #ابالفضل علیه السلام
🔹#باب_الحوائج
ای کبریا را نیک مظهر ، یا ابالفضل
احیاگرِ الله اکبر ، یا ابالفضل
نازد به فضلت هر پیمبر ، یا ابالفضل
فخر مَلَک ، میر فلک فر ، یا ابالفضل
بندِ دلِ فتّاح خیبر ، یا ابالفضل
امشب که لب تر کرده ام از گفت و گویت
نوشیده ام بهتر ز زمزم را ، ز جویت
مرغ دلم پر می کشد با یاد کویت
بگشوده ام دست گدایی را به سویت
من را مکن نومید ، ز این در ، یا ابالفضل
تو نور چشمِ چشمِ حق ، ماه تمامی
از مرتبت ابن و اَخ و عَمِّ امامی
در نزد اهل البیت ، صاحب احترامی
بر خلقتْ ، آقایی ، به ثارالله ، غلامی
هستی ز فهم و وهم برتر ، یا ابالفضل
هر همدمِ خضری شود الیاس ؟ هرگز
هر ریگِ جو ، گردد دُر و الماس ؟ هرگز
هر هرزة خودرو شود چون یاس ؟ هرگز
زاید زنی ، طفلی چنان عباس ؟ هرگز
همتا نداری ، شبل حیدر ، یا ابالفضل
در خاندانی که همه ماهند ایشان
ماه تمامی در کمالِ عزّت و شأن
ماه بنی هاشم که خورشید درخشان
وام از جمالت خواست تا شد پرتو افشان
ای سایه ات خورشید پرور ، یا ابالفضل
آموختی در مکتب حیدر ، یقین را
دیدیّ و کردی سجده ، رب العالمین را
با بذل جانت حفظ کردی اصل دین را
کردی سرافراز از ادب ، اُمّ البنین را
ای وارثِ اخلاص مادر ، یا ابالفضل
قنداقه ات را مادرِ فرخنده گوهر
وقت ولادت داد بر ساقیّ کوثر
بند قُماطت را گشود آن سرّ داور
بوسید بازوی تو را با دیدة تر
ای بر تو گریان چشم حیدر ، یا ابالفضل
اُمّ البنین گفت : ای خدا را دیده و دست
نقصی مگر در این دو دستِ نازنین هست؟
حیدر بگفت از کربلا و لب فروبست
زین قصّه اش بر دل ، غبارِ غصّه ، بنشست
ای بر حسین ، یار و برادر ، یا ابالفضل
با نام نیکِ خود ، همه عالم گرفتی
جا در دلم چون نقش ، بر خاتم گرفتی
تو در صفِ طَف چون به کف ، پرچم گرفتی
از وجهِ وجه اللَّه ، غبارِ غم گرفتی
تو کاشف الکربی ، ز داور ، یا ابالفضل
حیرانِ خود کردی تمام اِنس و جان را
عقده گشا گشتی همه خلق جهان را
نگرفتی از خصمِ زبون ، خطِّ امان را
خطّ امان دادی یکایک ، دوستان را
حبّ تو اَم تاج است بر سر ، یا ابالفضل
ای مَحرمِ اسرار ، یا باب الحوائج
سقِای پرچمدار ، یا باب الحوائج
بیمارم و بی یار ، یا باب الحوائج
بگشا گره از کار ، یا باب الحوائج
بنگر که هستم زار و مضطر ، یا ابالفضل
ای آنکه در هر دم ، دو صد اعجاز داری
با هر که دستش بسته ، روی باز داری
دو بال ، از خلّاقِ بی انباز داری
وقتی که در باغِ جنان ، پرواز داری
دِه جایمان در ظلّ شهپر ، یا ابالفضل
روز قیامت کز فراز چرخ گردون
بر گوش آید بانگِ اَیْنَ الفاطمیّون ؟
بهر شفاعت ، آن به فرش و عرش ، خاتون
دستِ تو را آرد به نزد حیّ بیچون
محشر کند دستت به محشر ، یا ابالفضل
ای نوبهار من ببین چون برگِ زردم
ای جان من ، جانان من ، درمان دردم
بنما نظر بر اشک گرم و آهِ سردم
من دوست دارم اربعین دورت بگردم
بوسم ضریحت را مکرّر ، یا ابالفضل
یا حضرت عباس ، من دل بر تو بستم
عُمری بُوَد بر خوان احسانت نشستم
گرچه نمک خوردم ، نمکدان را شکستم
اکنون که افتادم ز پا برگیر دستم
بر « #ایزدی» از لطف بنگر ، یا ابالفضل
🔹 برای مشاهده سایر سرودههای #حاج_امیر_ایزدی_همدانی میتوانید با لمس لینک زیر #وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com
🔹 یا با لمس لینک زیر به #کانال ما بپیوندید:
🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
🟤 برای #نشر_معارف_شیعی و #اشعار_آیینی این کانال را به دوستان خود معرفی کنید.
🤲 التماس دعای فرج.
🆔 @AmirIzadiHamedani14
🏴 #مثنوی #قبلة_حاجات (حضرت #ابالفضل علیه السلام) ...
🏴 #شناخت_امام...
شمرِ بی بهره ز ایمان و شرف
در برش رفت ، امان نامه به کف
روبهِ لنگ ، به جولانگهِ شیر
کرد ابرازِ خلوص ، از تزویر
گفت : کای زادة خواهر ما را
تاج سر ، نیک برادر ، ما را
ره نداریم به دل ، غیرِ تو را
ما نخواهیم مگر خیرِ تو را
دهر ، آبستنِ آشوب و شر است
وادیِ کرب و بلا ، پر خطر است
جانِ خود ، با سه برادر ، بردار
پای از مهلکه ، بیرون بگذار
چون ابالفضل شنید این سخنش
داد یک پاسخِ دندان شکنش
در رگش خونِ حق آمد در جوش
گفت : کای روبهِ مکّار ، به هوش
پسر فاطمه ، آقای من است
مِهرِ او ، روح ، در اعضای من است
من و آن سه ، که ز یک بستانیم
شیر نوشیده به یک دامانیم
سر نهادیم به فرمانِ حسین
جان ما باد به قربان حسین
حق ، اسیرِ کفِ باطل ها نیست
مرگِ ما ، مُردنِ جاهل ها نیست
آنکه جز وحی نگفتا ، گفتا
حُکمِ «مَنْ ماتَ و لَمْ یَعْرِفْ» را
هر که یاد آوَرَد این جملة نغز
پوست اندازد و بردارد مغز
بی حسین بن علی ، دین ، دین نیست
دین اگر هست به غیر از این نیست
ما که سر ، در خطِ داور داریم
گوش بر قولِ پیمبر داریم
گُم نکردیم مرامِ خود را
می شناسیم امامِ خود را
بر نداریم ز دامانش دست
که از او هست ، عوالم را هست
این حسین است که ثارالله است
هر که شد مُنکرِ او ، گمراه است
گفت پیوسته ، رسول ثقلین
کاو بُوَد از من و من هم ز حسین
🏴🏴🏴
👈 برای مشاهده نسخه کامل این شعر لینک زیر را لمس کنید 👉
http://amirizadihamedani.blogfa.com/post/80