eitaa logo
AmirIzadiHamedani14
437 دنبال‌کننده
72 عکس
314 ویدیو
6 فایل
نشر آثار و اطلاع رسانی جلسات امیر ایزدی همدانی
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم 🔹 علیه‌السلام 🔸 🔹 🔸 🔹 ماهي كه وامدارِ رخش آفتاب بود آنکس كه خلقي از كرمش ، كامياب بود دُردانه ي رسول و جگر گوشه ي بتول در علم و حلم ، آينه ي بوتراب بود نامش حسن ، مرام حسن ، خُلق و خو حسن در حُسنِ خُلق ، وارث ختمي مآب بود او را كريم آل محمد شمرده اند با فعلِ خود ، مفسّرِ اُمّ الكتاب بود گردد عيان به حشر ، هر آن كس بر او گريست مشمولِ لطفِ خالقِ مالك رقاب بود ديديم در بقيع ، مزارِ شريف او باخاكِ ره برابر و در آفتاب بود جاري زلال معرفتش در همه وجود نازل هماره رحمت حق ز اين سحاب بود دولتسراي او همه دم از فقير ، پُر خالي لبش ز واژه ي (( لا )) در جواب بود در راه حق ، سه بار ز هستيّ خود گذشت آمار بذل و بخششِ او بي حساب بود اكرام كرد دشمنِ دشنام گوي را خصمش مُريد گشت و خجل ز آن عتاب بود دوّم امام شيعه ، چهارم ز پنج تن در مجمعِ دو بحر ، حسن دُرّ ناب بود تنها نه در بهشت بُود سيد شباب در روزگار ، اُسوه ي هر شيخ و شاب بود گه زيبِ دوش و گاه در آغوشِ عقلِ كُل ريحانه ي رسولِ حق ، آن مستطاب بود در گير و دارِ جنگ جمل ، تيغِ سركشش بهر سپاه كفر ، بريد عِقاب بود عهدي كه با شرايط خود بست با عدو در آن زمانه ، خوبترين انتخاب بود صلحش اگر نبود ، نشاني ز دين نبود صلحِ حسن ، مقدّمه ي انقلاب بود جان دادن و حمايتِ از شاه دين حسين فرمانِ او به قاسمِ عاليجناب بود ديدند مثلِ اكبر و عباس ، قاسمش در كربلا مجاهدِ پا در ركاب بود آري حسن به صبر ز طاغوت سر بُريد او را به نسل بت شكنان انتساب بود در ديده خار داشت و در حلق ، استخوان در شهرِ خود غريب ، چنان بوتراب بود مولا علي به خانه ي خود داشت فاطمه فارغ ميانِ خانه ز هر اضطراب بود امّا حسن غريب به كاشانه بود و داشت گمراه همسري كه برايش عذاب بود مي خواست تا عروس معاويّه اش كنند بر آب پشت كرده به سوي سراب بود مسموم كرد كوزه ي آبِ امام را وقتي كه نور چشمِ پيمبر ، به خواب بود بيدار شد ز خواب و بنوشيد جرعه اي اي كاش آن زمان همه عالم ، خراب بود آتش زدند بر دلِ پر خون مجتبي الماس سوده ها كه در آن ظرفِ آب بود يك طشت ، مثل دشتِ پُر از لا له در برش مي سوخت جانِ پاكش و قلبش كباب بود وقتي كه ديد اشكِ حسينش روانه است بر سوّمین امام ، حسن را خطاب بود روزي بسانِ روزِ تو ، در روزگار نيست هر چند تلخ روزِ من و عهدِ باب بود جان داد مجتبي و ز بيدادِ (( عايشه )) در شهر ، وقت دفنِ تنش انقلاب بود باريد تير ، جاي گل از كين به پيكرش بر او سرشك ديده ي ياران گلاب بود بي بهره بود (( جعده )) ز مهر و وفا و صدق اين يك عروس فاطمه ، آن يك (( رباب )) بود اين زهر داد بر حسن ، او در غم حسين مي ريخت اشكِ ديده و در آفتاب بود يادش نرفته بود چه كردند با حسين آن ناكسان كه صورتشان را نقاب بود در زير سُمّ اسب ، شكستند سينه اي كاندر مَثَل ، خزانه ي علم الكتاب بود آنکس كه بر تراب ، تنش مانْد بي كفن روزي به روي سينه ي ختمي مآب بود در كوفه چون رباب سرِ او به نيزه ديد خاكسترِ تنور بر آن رخ ، حجاب بود جانسوز صحنه اي به برِ ديده ي ترش از خيزران و فتنه ي بزمِ شراب بود اين پاك زن كه مادر باب الحوئج است گه گاه گرمِ زمزمه ي ذكر خواب بود اي (( ايزدي )) هر آنكه به آل نبي گريست هر چيز خواست وقت دعا ، مستجاب بود 🔹 برای مشاهده سایر سروده‌های می‌توانید با لمس لینک زیر شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.