سفرهی هیچ کسی مثل تو بی منت نیست
بی سبب نیست که صحن تو دمی خلوت نیست
#اربعین
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
امشب؟ خدیجه بِنت رَحمان زُوجه یَحیی ازهمراهان جابِرعبدالله انصاری گفته: خواب دیدم درشب اربعین آن خاتون مُجلله فاطمه زهرا-سلاماللهعلیها- جامه سیاه پُوشیده مُوی گیسوی خود را پریشان کرده باچهارهزار حوریه سیاه پوش وارد کربلاء شدند. چون آن مخدره نظرکرد بر قبر سیدالشهداء نعره از جگر بر کشید که زمین برلرزه افتاد و خطاب برحسین فرمود:
«ای حسین ای غریـب مادر»
هوا در بلاتکلیفیِ روشنی روز و تاریکی شب بود...
کاروان کم کم به دشت نینوا نزدیک میشد...
زنگ صدای محملها سکوت سنگینِ شب را
بهم ریخته بود...
باد ناله کنان میوزید و پردههای محملها را
بی رمق تکان میداد...
اینبار، سوز بیابان بود که با سوزِ دل همراهی میکرد
و بر تنهای خسته اسیران تازیانه میزد...
این دشت آشنای قریب غریبیِ مسافران امشب بود...
در اين دشت روايتها ديدهاند
از ارباً اربا شدن علي اكبر تا مشك حضرت سقا
تا اتمام حجت بر حراميان با حنجره شش ماهه...
این کاروان حرفهای زیادی با آنان که در آنجا خفته بودند داشتند...
آمده بودند تا در آنجا چهل روز غم واسیری را
چله بگیرند...
که بگویند این چهل،
چهل سال پیرترشان کرده بود...
آمده بودند تا بگویند والله كه "ما رأیت الا جمیلا"
جز حقیقت نبود...
اما سینههامان شرحه شرحهی این زیبایی شد...
صبر در مقابل قامت این کاروان قد خم کرده بود... حالا میخواستند این داغ را بعد چهل روز،
ببارند...
اما عمهی سادات در تمام راه
چرا انقدر ساکت بود...
زينب هنوز با صدای قرآن سَــر بالای نیزه
هم نوایی میکرد
اما حالا وقت مَحشر کربلای دل او بود...
میتواند این داغ را زمین بگذارد؟ نه!
داغ روی لبهای خشكيدهاش حک شده بود وقتی گلوی برادر را بوسید...
زینب امشب آمده بود عهدش را با برادر تمام کند...
حافظ همهى امانتهايت بودم جانِ دلم ولى
شرمندهام برادرم يك گلات ميان خرابهی
شام جاماند...
و ای وای از شام...ای وای...ای وای...
- سيد ياس
#اربعین
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
به خدا کسانی میآیند این بدنهای پاره
پاره را جمع میکنند و به خاک میسپارند.
در این سرزمین برای پدرت نشانهای میسازند
که با گذشت قرنها محو نمیشود و پایدار
میماند... از هر سو میآیند، برایش عزاداری
میکنند و مردهاشان مثل مادر جوان مرده
گریه میکنند و ضجه میزنند.
شاید زینب از عاشقی امروز ما میگفت...
- کتاب قصه کربلا
از ما
استخوانهایی خواهند ماند که
حسین علیه السلام را دوست دارند
و روحی که آوارهی اوست...
#حسینِمن
- يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا
+ جانم؟!
- «ضع يدك اليمنى علی قلبك و قل لَهُ اسكنی! فإن ما شاءالله كان و ما لم يشاء لم يكن.»
دست راستت را بر روی قلبت بگذار و بگو؛ آرام بگیر! آنچه خدا بخواهد میشود و آنچه نخواهد رخ نخواهد داد.
اَنارستــــــون
19:19 مردادی که به سرما رفته...
آدم از دلتنگى خسته مىشود؟
بله خسته مىشود!
اگر نتواند آن را به زبان بياورد...
#ایلهان_برک
#همانقدر_که_نمیدانی
موجی از عطر تو پیچیده و باید که فقط
یک نفس سیر... فقط سیر تنفس بکنم
#علی_نیاکوئیلنگرودی
عشق یه طرفه یعنی برای نگهداشتنش به جای اینکه با دنیا بجنگی، با خودش باید بجنگی...! : (
به چشمانت نمیآید بفهمی رازداری را
بیا پنهان کنیم از هم از این پس بیقراری را
#محمدحسن_جمشیدی
خدا کند که بمیرم زمان دیدن تو
که مرگ حین زیارت بجز سعادت نیست!
#سیدسعید_صاحبعلم
اَنارستــــــون
دل بر سرِ دل ریخته اینجا که تویی... #السلام_علیک_یا_علیبنموسیالرضا
لطفا یکی سلام ما رو به امام مهربان برسونه...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با روضهی تو حال دلم خوب شد حسین!
ای بهتر از هزار تراپی برای من...
#محمدامین_عبادی
#شب_زیارتی_ارباب
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
ساعتی که دو چشم عشق گریست
ساعت زخم و دلبری یک و بیست...
_شادی روح شهدا صلوات🌹
#سردار_دلها
#حاج_قاسم
لبم از بوسه ربایان بَر و دوشش باد!
#حافظ
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#السلام_علیک_یا_مولانا_یا_صاحبالزمان