آنِ۵۷ 🇮🇷
بازه های زمانی زیادی به من گذشته که تو این وضعیت معلق قرار گرفتم. تو وضعیتی که هیچ پیامی دریافت نمی
اگه پیامی هم دریافت نشه این نوشته تلنگر خوبی برای خودمو و خودمونه🌿
#سوال
_خیلی اکتیوی، ازت خوشم میاد.کانالتو هم دوست دارم. هرچی برات مفیده به اشتراک میزاری وفقط موندم چطور و از کجا این همه وقت داری؟
شاید سرجمع فعالیت این مدلیم تو روز دوساعت مفیده که پخشه بین ۲۴ ساعت. اما همونو اینجا ثبت میکنم که بعدا یادم بمونه.
خدا به زمان بی برکت و زودگذرم بیشتر آگاهه...واقعا بحث وقت داشتن زیاد یا بیکاری نیست( که اکثر رفقای بچهدار من اینطور فکر میکنن و فعالیت این سبکی زیاد رو علامت بیکاری هرکسی غیر خودشون میدونن)🙃.اینجا و کلا مجازی بخشی از یه کل بزرگتره که همه اون تکه به اشتراک گذاشته شده نایسش رو میبینن و اون بخش درب و داغونش از دید بقیه پنهونه💔😅
هدایت شده از لحنِ نگاه (روزمرگی های یک معلم)
2_5197663774013670463.ogg
141.2K
شاید تو هم
بر اثرِ کلمه ای
زنده شدی..
هدایت شده از تروسکه/ زهرا مهدانیان
بارها بهش فکر کردهام
درِ اینجا را ببندم
درِ هر جایی که مینویسم را هم
نوشتن عسل شیرینی نبود که وعدهش، هیبت پر شکوهش نشان میداد...
واژهها، حروف صیقل خورده کف رودخانه نبودند...
چندبار سوختم؟
چندبار بریدند و بریدم؟
گفتم: اصلا میروم یک صفحه باز میکنم، اسم مستعارم را یک چیز پرتی میگذارم و بعد بی سانسور، بدون استعاره و کنایه، همه چیز را مینویسم. بعد منتظر مینشینم آدمهای هفت پشت غریبه بخوانند... آدمهایی که هیچوقت گذر چشمهایشان به چشمهایم نیافتد که بگویند: تو هنوز هم فلان طوری که نوشته بودی؟ چه خبر از فلان چیز که چند روز قبل نوشتی؟ راستی فلان مسئله که گفته بودی چه شد؟
خیالم راحت باشد، کسی واژههایی که از حنجرهام وارد دنیا نشد و چکید روی کاغذ را در صورتم نمیکوبد...
من از تمام نوشتن دلم آن دنیای امنش را میخواست...نشد
پدر:
هیچ آدمی رو نباید نماینده مذهب ایمان انقلاب یا چیزهایی شبیه این قرار بدیم تا با یه لغزش کوچیک، یه حرف زشت یا یه رفتار اشتباه اون فرد از چیزهایی که نمایندهاشه زده بشیم.
من امروز رفتار اشتباهی از یکی از نزدیکام دیدم که واقعا ناراحتم کرد.
الان که چند ساعت ازش گذشته اروم تر شدم و متوجه شدم چقدر کمتر حرص میخورم. و فقط دلیلش اینه که دیگه این ادم رو نماد باورهام نمیدونم تا به محض اشتباهاتش حس کنم اون باورها هم همه اشتباه و پوچ و تو خالین...
شاید همین موضوع درباره من برای یکی دیگه صدق کنه. یعنی رفتار اشتباهی از من ببینه و از تفکری که نمایندش هستم کلا بریده بشه.
این یه بلوغ دوست داشتنی برای منه که دیگه این اتفاق کمتر برام میفته...
چه پدرم و مادرم و چه ادم هایی که الان خیلی قبولشون دارم یا داشتم دیگه نمیتونن باعث بشن از چیزهایی که بهشون باور دارم زده بشم. حتی اگه هر روز جلوی چشمم رفتارهای اشتباه داشته باشن..
پ.ن عکس: البته بودن آدمهایی که انقدر خوب بودن در حق اهل بیت خودشون و حتی غریبه ها حق مطلب رو ادا کردن و از جونشون مایه گذاشتن. و نمونه کامل باوری بودن که بهش معتقدن. یه الگو.
الان هم داریم پدرای کامل و عالی ای که با صبر متانت و بزرگواریشون درس های مهمی به بچه هاشون میدن.
قدرشونو بدونید❤️
#روزنگار
۸
۱۰
۰۲
هدایت شده از [ هُرنو ]
از سی کتابی که تا انتهای سال باید بخوانم تا به قلهٔ صدکتاب امسالم برسم، بیستتایش در قفسهٔ #درانتظارخواندهشدن نشستهاند.
به نظرم شما هم این کار را بکنید.
تعدادی کتاب را مشخص کنید و بگذارید جلوی رویتان. هر روز با آنها چشمدرچشم شوید. حتا مثل من، بلندگو دستتان بگیرید و جار بزنید تا کمتر بتوانید از نخواندنشان در بروید!
پانوشت۱: این کار حتا اگر ریا هم باشد، ریای ارزشمند و ممدوحی است. کتابخوانی، لازمهٔ رشد جامعه و مملکت است. حتا شده با ریا، باید برای ترویج کتابخوانی قدم برداشت. #لطفا_ریا_کنید :)
پانوشت۲: اون سهتا بزرگوار سمت چپ را کجای دلم بگذارم؟
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف