#دستها شـُل شد و افتاد و دلِ ماه شکست
یاد لبـهـایِ گلِ #فاطـمه بی تابش کرد
یادِ آن #غنچه که از #تشنگی و غم غش کرد
با خودش زمزمه میکرد و #مناجات و دعا
دیگر این دست میآید به چه کارِ #سقا؟!
دستِ من #خیس شده دستِ #رقیه خشک است
بهتر این است که #برگردم از اینجا بی دست
یادش افتاد نـظـر کرده به #آبِدریا
گفت: جا دارد اگر من بدهم #چشمم را
ذکرِ #یاحـیدرِ او داغِ دلِ صحرا شد
#گـُرز آمد #سـرِ او مثلِ سرِ مولا شد
#سرِعباس شبـیهِ سرِ بابا شده بود
#فرقِ سر تا دمِ اَبرویِ عمو وا شده بود
بسته شد #دیده یِ ماه و کمرِ شاه شکست
چند باری پسرِ فاطـمه در راه نشست
میگذارد به رویِ چشمِ تَرَش #قرآن را…
یا که بوسه زده با گـریه به #دستِ سقا
پسرِ فاطمه از زندگی اش سیر شده
#شیر را روی زمین دیده زمین گیر شده
#زینب آمـاده یِ دورانِ #اسارت میشد
#عمو افتاد و به #ارباب #جسارت میشد
به زمین #خوردنِ ارباب کـرم خندیدند
#عمو افتاده و میسوخت حرم… خندیدند
نفسِ #عمـّه یِ سادات شده تنگ چرا؟!
#گوشواره بِبَر اما… بی حیا #چنگ چرا؟!
سرِ #سـاقـیِ حـرم بر رویِ نِی پهلو زد
ندبه خوان #عمه شد و به محملش #اَبرو زد»
«حسین ایمانی»
🐬حـ#ـــــــــال خـ#ـــــــــوب با شعـ#ــــــــر🌸🍃
💛⃢🌼eitaa.com/joinchat/460718545C2337e20a01
#تیری که از تجلّی تو پر درآوَرد
پس میرود ز پشت #سرت سر درآوَرد
با تکه تکه کردن جسم تو؛ #کوفه خواست
از پا مرا ز داغ #برادر درآورد
او قصد #آب داشت؛ وگرنه برادرم
با #حملهای دمار ز لشگر درآوَرد
#تیری که خوردهاست به چشم تو عاقبت
سر از گلوی تشنهی اصغر درآورد
این #هلهله ز کشتنت اصلاً عجیب نیست
#لشگر جلوتر آمده؛ معجر درآورد
#زینب دوید قبل هجوم حرامیان
از #پای بانوان؛ همه #زیور درآورد
پاشیدهتر شوی چو بخواهد #حسین؛ اگر
حتی همین که #تیر ز پیکر درآورد
(احسان محسنی فر)
🐬حـ#ـــــــــال خـ#ـــــــــوب با شعـ#ــــــــر🌸🍃
💛⃢🌼eitaa.com/joinchat/460718545C2337e20a01
#زندگی زیباست ای زیبا پسند
زنده اندیشان به #زیبایی رسند
آن قدر #زیباست این بی بازگشت
کز برایش می توان از #جان گذشت
🐬حـ#ـــــــــال خـ#ـــــــــوب با شعـ#ــــــــر🌸🍃
💛⃢🌼eitaa.com/joinchat/460718545C2337e20a01
ای کاش #علی شویم و #عالی باشیم.
همسفرۀ کاسۀ #سفالی باشیم.
چون #سکّه به دست کودکی برق زنیم.
#نانآور سفرههای خالی باشیم.
🐬حـ#ـــــــــال خـ#ـــــــــوب با شعـ#ــــــــر🌸🍃
💛⃢🌼eitaa.com/joinchat/460718545C2337e20a01
«ذکـرِ لاحـول ولا قـوه الا #باالله
میکند بدرقه یِ راهت #اباعبدالله
تو امـیدِ حـرمِ #فاطمـیـونی آری
همه یِ عشقِ منی باید #عَلَم برداری
#مشک برداشته باذکرِ مدد #فاطمه رفت
پسرِ صف شکنِ شیرِ خدا #علقمه رفت
صف به صف میشکند لشکرِ #روباهان را
#اسـدالله به چـَنگ آوَرَد این میـدان را
قول داده به #سکینه… به #رقیه… به #حسین
وَ نَدارد نشدی حرفِ #علـمگیر حسین
#قبرِ خود کَنده اگر هر که بیاید طرفش
او رسید #علقمـه یا علقمـه آمد طرفش
#آب میخواست خودش را به لبِ او بزند
#مـَرهـَمی بر جگرِ داغ و تبِ او بزند
جهشی کرد و کفِ دستِ ا#باالفضل نشست
🐬حـ#ـــــــــال خـ#ـــــــــوب با شعـ#ــــــــر🌸🍃
💛⃢🌼eitaa.com/joinchat/460718545C2337e20a01
در بین این شب ها #شب تو فرق دارد
چون بین ما اصلا #تب تو فرق دارد
از #پرچمی که روی دوشت فخر میکرد
معلوم شد که #منصب تو فرق دارد
مثل #علی مرد خدا مرد دعایی
در #سجده یارب یارب تو فرق دارد
#عباسیون را به بصیرت می شناسند
آقا اصول مکتب تو فرق دارد
تو پیر #عشقی میر عشاق الحسینی
با کل عالم #مذهب تو فرق دارد
با دست دادن #عشق را اثبات کردی
طرز بیان مطلب تو فرق دارد
وقتی که #زانو میزنی در پای محمل
یعنی رکاب #زینب تو فرق دارد
در #دست هایت آب بود اما نخوردی
از $تشنگی زخم لب تو فرق دارد
وقتی به تو آقا به #نفسی انت را گفت
در آسمان #جبرئیل فورا مرحبا گفت
(سید پوریا هاشمی)
🐬حـ#ـــــــــال خـ#ـــــــــوب با شعـ#ــــــــر🌸🍃
💛⃢🌼eitaa.com/joinchat/460718545C2337e20a01