«ذکـرِ لاحـول ولا قـوه الا #باالله
میکند بدرقه یِ راهت #اباعبدالله
تو امـیدِ حـرمِ #فاطمـیـونی آری
همه یِ عشقِ منی باید #عَلَم برداری
#مشک برداشته باذکرِ مدد #فاطمه رفت
پسرِ صف شکنِ شیرِ خدا #علقمه رفت
صف به صف میشکند لشکرِ #روباهان را
#اسـدالله به چـَنگ آوَرَد این میـدان را
قول داده به #سکینه… به #رقیه… به #حسین
وَ نَدارد نشدی حرفِ #علـمگیر حسین
#قبرِ خود کَنده اگر هر که بیاید طرفش
او رسید #علقمـه یا علقمـه آمد طرفش
#آب میخواست خودش را به لبِ او بزند
#مـَرهـَمی بر جگرِ داغ و تبِ او بزند
جهشی کرد و کفِ دستِ ا#باالفضل نشست
🐬حـ#ـــــــــال خـ#ـــــــــوب با شعـ#ــــــــر🌸🍃
💛⃢🌼eitaa.com/joinchat/460718545C2337e20a01
«وقتی گدایی را #پناهی نیست دیگر
جز کوچهی #چشم تو راهی نیست دیگر
جز تو به #حاجتها الهی نیست دیگر
این #جذبهها خواهی نخواهی نیست دیگر
تو #شمعی و گرمای تو #پروانه پرور
#مشکت به دوشت بود و اشکم را گرفتی
ماهی و از #خورشید هم غم را گرفتی
بی شک یداللهی که #پرچم را گرفتی
دادی دو #دستت را دو عالم را گرفتی
تا که بریزی زیر پای شاه #بیسر
آمد #سکینه از عمویش خواهشی داشت
#اشکش شبیه دست گرمش لرزشی داشت
ای #مردطوفانی نگاهت بارشی داشت
کم کم که موج #سینه ات آرامشی داشت
در فکر دریا رفتی و #لبهای #اصغر
گفتی به آقایت که #خون است آخر کار
#لیلای من فصل جنون است آخر کار
انا الیه #راجعون است آخر کار
حالا که #میدانم که، چون است آخر کار
اول به دستم تیغ میدادی #برادر
از #تشنگی گرچه نگاهت تیره میشد.
اما همین که سمت لشگر #خیره میشد
با تار و مار تیر مژگان #چیره میشد
این #منزلت باید برایت سیره میشد
تا که کسی چشمش نیفتد سوی #خواهر
#شقالقمر شد که #سرت بر #شانه افتاد
انگار از #تاج #اناری #دانه افتاد
از روی #اسبت #پیکرت مردانه افتاد
#تیر #سه پر در #چشم پر پیمانه افتاد
با صورتت افتادهای بر پای #مادر
ای کاش #چشم درهمت درهم نمیشد
پشت #حسین و خواهر تو خم نمیشد
دیگر به #معجرها گره محکم نمیشد
#گیسوی سرخت روی نی پرچم نمیشد
میماند اگر دست #علم گیرت به پیکر…»
«محمد امین سبکبار»
🐬حـ#ـــــــــال خـ#ـــــــــوب با شعـ#ــــــــر🌸🍃
💛⃢🌼eitaa.com/joinchat/460718545C2337e20a01
عاقبت لشگری ازتیر #گرفتارش کرد
به زمین خوردن در#علقمه وادارش کرد
اولین مرتبه اش بود نشد #برخیزد
تن بی دست #خجالت زده از یارش کرد
دستش افتاد و نیفتاد #علم از دستش
رحم الله به #شیری که علمدارش کرد
ترک خشک لبش رو نمی انداخت به آب
غم چندین #لب تاول زده ناچارش کرد
آبرو درخطر و #مشک به دندانش بود
تیر نامرد به یک طفل #بدهکارش کرد
گرچه خم شدکمر#کوه ولی فایده داشت
#سجده برهمت دریایی ایثارش کرد
سردرهم شده اش راسر#نیزه بستند
#زخمش انگشت نمای سربازارش کرد
علی ناظمی
🐬حـ#ـــــــــال خـ#ـــــــــوب با شعـ#ــــــــر🌸🍃
💛⃢🌼eitaa.com/joinchat/460718545C2337e20a01
زهی طروات #حسن و کمال نور و صفا
که از جمال تو بیناست #چشم نابینا
کدام خوب #علم گشت در جهان به وفا
تو از مقولهٔ خوبان عالمی حاشا
بهار #عشق دل از دیده مبتلا گردید
هر آن #وفا که توبینی بلاست بر سر ما
زدودهاند #حریفان ز دل غم کم و بیش
بریدهاند زبان #غازیان ز چون و چرا
اگر تو مرد رهی در طریق #عشق رضی
رَهی ز میکده نزدیکتر مدان به خدا
#رضی_الدین_آرتیمانی
🐬حـ#ــال خـ#ـــوب با شعـ#ـــــر🌸🍃
💛⃢🌼eitaa.com/joinchat/460718545C2337e20a01
سبکباران به سوي #کربلا بستند محمل ها
در آن وادي پر خوف و خطر کردند منزل ها
جوانان #بنيهاشم به پا کردند محفل ها
چه محفل کز محبت تار و پودش رشته ي دل ها
زدند آسان و ليکن عاقبت افتاد مشکل ها
#شترها زير بار عشق با وجد و طرب واله
روان بودند در خار #مغيلان چون گل و لاله
زنان در محمل عصمت روان از ديدگان ناله
بگرد بانوان نور رسالت حاجب و هاله
فرو بردند سر خورشيد و مه در برج و محمل ها
سپاه شاه مظلومان بسوي #کربلا عازم
سپهسالار اردو ؛ شمس دين ؛ ماه #بني هاشم
سوار توسن اجلال با وجه #حسنقاسم
#علياکبر بذکر يا قدير و قادر و قائم
که ما رفتيم سوي دوست بشتابيد مايل ها
#علياصغر به خواب ناز روي دامن مادر
نگاه مادر مظلومه اش بر صورت #اصغر
سکينه بنگرد بر قدر و بالاي #علياکبر
رقيه بي خبر از زجر راه و خشت زير سر
جوانان مي روند با پاي خود بر سوي قاتل ها
نهنگ قلزم قهر خدا #عباس نام آور
غضنفر خسرو گردان حشم فرمانده لشگر
#علم افراشته جولان دهد در ميمن و ميسر
ز #سقايي برد ارث البته از #ساقيکوثر
الا يا ايها الساقي ادر کاساً و ناول ها
مسلمانان #کوفه شاه را کردند مهماني
و ليکن کافران دارند ننگ از اين مسلماني
نوشته نامه ها آن فرقه ي بدتر ز نصراني
نمي دانم چه بنوشتند خود نا گفته مي داني
هم آن هايي که مي کردند قرآن را حمايل ها
رسيد اردو به دشت کربلا شهر #حسين آباد
#حسين آباد بود آن سرزمين از اول ايجاد
عزيز #حضرت باري در آن جا بارها بگشاد
براي نصرت دين اهل عالم را ندا در داد
به جان و دل بلي گفتند کوشيدند از دل ها
شه ملک امانت فيض بخش مومن و کافر
نشسته بر سرير معدلت با صولت #حيدر
به پا نعلين شيث ، عمامه ختم رسل بر سر
عصاي موسوي در کف ، رداي #احمدي در بر
همان که حب ّ و بغضش امتحان حق و باطل ها
صبا عنبر فشان کن گلستان #شهادت را
که شاه دين دهد خون از گلو نخل رسالت را
به پايان مي رساند حضرتش کار شفاعت را
بزن " ساعي " به چوگان عمل گوي سعادت را
که همچو شمع مي سوزند و مي گريند ناقل ها
🐬حـ#ـــــــــال خـ#ـــــــــوب با شعـ#ــــــــر🌸🍃
💛⃢🌼eitaa.com/joinchat/460718545C2337e20a01
ای به یادت تازه جان #عاشقان!
ز آب لطفت تر، زبان #عاشقان!
از تو بر #عالم فتاده سایهای
خوبرویان را شده #سرمایهای
#عاشقان افتادهٔ آن سایهاند
مانده در سودا از آن سرمایهاند
تا ز لیلی سر حسنش سر نزد
#عشق او آتش به مجنون در نزد
تا لب شیرین نکردی چون شکر
آن دو #عاشق را نشد خونین، جگر
تا نشد عذرا ز تو سیمینعذار
دیدهٔ وامق نشد سیماببار
تا به کی در پرده باشی #عشوهساز
عالمی با نقش پرده #عشقباز؟
وقت شد کین پرده بگشایی ز پیش
خالی از پرده نمایی روی خویش
در تماشای خودم بیخود کنی
فارغ از تمییز نیک و بد کنی
#عاشقی باشم به تو افروخته
دیده را از دیگران بردوخته
تا چو آن سادهٔ رمیده از دویی
«این منم» گویم «خدایا! یا توئی؟»
گر منم این #علم و قدرت از کجاست؟
ور تویی این عجز و #سستی از که خاست؟
#جامی
🐬حـ#ـــــــــال خـ#ـــــــــوب با شعـ#ــــــــر🌸🍃
💛⃢🌼eitaa.com/joinchat/460718545C2337e20a01