السلام علیک یا صاحب الزمان
دل هوای روی ماه یار دارد جمعه ها
دل هوای دیدن دلدار دارد جمعه ها
صبح جمعه چشم در راهیم ما ای عاشقان
یار با ما وعده دیدار دارد جمعه ها
چشم های منتظر با اشک های عاشقی
هر نگاهش حرف ها بسیار دارد جمعه ها
آفتابا امرکن تا ابرها پنهان شوند
آسمان بر تابشت اصرار دارد جمعه ها
بی تو دلتنگیم جان مادرت زهرا بیا
بی تو دیگر حالت تکرار دارد جمعه ها
دلخوشم با جمله ای سرشار ازعشق و امید:
یار با ما وعده دیدار دارد جمعه ها
محمدی
شعر مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف – عماد بهرامی
بسمِ ربِّ النّور آقا جان بیا
درد دارم حضرت درمان بیا
حیف از خوبیِ تو یابن الحسن
عاشقت من باشم و امثال من
تو همیشه حاضری من غائبم
چون تو را گُم کرده ام بی صاحبم
خود مدد فرما که بارم بار نیست
بین درگاهت برایم کار نیست؟
از خودم ناراحتم دل با تو نیست
دل که جای هیچکس إلا تو نیست
با هزاران عاشق پر مدعا
ساکن کوه و بیابانی چرا؟
با ریا دل را هوایی میکنم
با تو دارم خود نمایی میکنم
در تکاپوی همین جشن عظیم
از شما غافل شدیم ابن الکریم
در خیابان ها چه غوغایی شده
بی حیایی ها تماشایی شده
رقص و آواز و ترانه هست و بس
نیمهء شعبان بهانه است و بس
من نمیگویم که چادر سر کنند
یا که قرآن را همه از بر کنند
لیک روی شیعیان کردی حساب
روی زهرا پیشگانِ با حجاب
ما که عمری چشم بر دین بسته ایم
بهرتان یک شهر آذین بسته ایم
این شبیه جشن میلاد تو نیست
غرق شادی هیچ کس یاد تو نیست
با خودم گفتم چرا دف میزنیم؟
با دو صد شور اینچنین کف میزنیم؟
این برای توست یا نفس خودم؟
باز هم شرمندهء آقا شدم…
گرچه بر ما خنده هدیه میکنی
لاغری از بس که گریه میکنی
غصهء من پیرتان کرده ببخش
نوکرت بازی درآورده ببخش
مهربانیت وقیحم کرده است
آه آقا نوکرت شرمنده است
«أیُّها المُنذَر» مرا بیدار کن
بار دیگر بهرم استغفار کن
معنی والشمس بر قلبم بتاب
در شب تاریک دل کن انقلاب
روزه دارم با غمت لیل و نهار
روزگارم بی تو یعنی شام تار
زینت دنیا أنا المهدی بگو
حضرت آقا أنا المهدی بگو
از غلاف آن تیغ را بیرون بکش
آن دو تا زندیق را بیرون بکش
در مدینه پیش چشمان همه
زان دو بستان انتقام فاطمه
سرترین سر ها فدائیه سرت
چشم بر راه تو مانده مادرت🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
.
#شهادت_امام_باقر
#امام_باقر_زمینه
#زمزمه
بیاید گریه کنیم باهم
برای حضرت باقر
گرفته تو بقیع زهرا
عزای حضرت باقر
یابنَ فاطمه .... دل شیعه هات پر از درد و غمه
یابنَ فاطمه .... آقامون تو مدینه بی حرمه
واویلا واویلا واویلا واویلا
......
محله بنی هاشم
حسن رو پیر کرد اما
امام باقر و پیر کرد
محله یهودیها
ای آقای من ... روضه هات شده مثه امام حسن
ای آقای من ... مادرت رو پیش چشمت میزدن
واویلا واویلا واویلا واویلا
......
به روی زین زهر آلود
آتیش گرفتی جون دادی
خدا رو شکر که از مرکب
دیگه زمین نیفتادی
ای مظلوم آقا ... دیگه تو نیزه نخوردی بی هوا
ای مظلوم آقا ... بدنت نبونده زیر دست و پا
واویلا واویلا واویلا واویلا
.👇
یــــــــاصــــــــاحبالــــــزمان(عج)
برات وصل امضاء میشد ای کاش
گره از کار دل وا میشد ای کاش
برای دیدنت ای حضرت اشک
دو چشمانم چو دریا میشد ای کاش
سحرگاهی به یمن مقدم تو
سرای ما مصفا میشد ای کاش
وجود زخمی و آلوده ی من
به پیش پای تو پا میشد ای کاش
دل غمدیده و پر درد ما هم
به دست تو مداوا میشد ای کاش
میان زمره ی چشم انتظاران
به زحمت نام ما جا میشد ای کاش
دل آوارهام در زیر پایت
شبیه خاک صحرا میشد ای کاش
دم آخر تن صد پاره ی ما
غبار راه زهرا میشد ای کاش
دل نامحرم ما محرم آن
غریبیهای مولا میشد ای کاش
پس از چندین و چند صد سال گریه
دگر دستان او وا می شد ای کاش
به برق ذوالفقاری خاک خورده
غرور شیعه معنا میشد ای کاش
مزار مخفی یاس مدینه
به دستان تو پیدا می شد ای کاش
غرور چادر خاکی کجایی
عزیز فاطمه پس کی میایی
اللهم عجـل لولیک الفـرج🦋🦋🦋🦋🦋🦋
.
#امام_زمان_عج
از تو يک عمر شنيديم و نديديم تو را
به وصالت نرسيديم و نديديم تو را
روزي ما فقرا شربت وصل تو نبود
زهر هجر تو چشيديم و نديديم تو را
شايد ايام کهن سالي ما جلوه کني
در جواني که دويديم و نديديم تو را
چه قدَر چلّه نشستيم و عزادار شديم
چه قدَر شمع خريديم و نديديم تو را
گاهي اندازه ي يک پرده فقط فاصله بود
پرده را نيز کشيديم و نديديم تو را
سعي کرديم شبي خواب ببينيم تو را
سحر از خواب پريديم و نديديم تو را
مدتي در پي تو رند و نظر باز شديم
همه را غير تو ديديم و نديديم تو را
فکر کرديم که مشکل سر دلبستگي است
از همه جز تو بريديم و نديديم تو را
لا اقل کاش دم خيمه ي تو جان بدهيم
تا بگوييم : رسيديم و نديديم تو را
✍: #کاظم_بهمنی
#امام_زمان🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🌷
(کربلا محشر)
سبک (دشتی)
حسین جان کربلایت همچو محشر
به روی سینه ات خوابیده اصغر
و اکبر پیش پایت خواب ناز است
عجب بزمی بمیرم هر سه بی سر
نظاره میکند این صحنه زینب
پریشان فاطمه همراه حیدر
در این هنگامه زینب مات و مبهوت
که عباس اش جدا مانده ز مادر
ولی زهرا حواسش پیش سقاست
صدا زد مادرم شیر دلاور
و گریه میکند بر قاسم اش او
به جای مجتبی شبه پیغمبر
و هفتاد و دو لاله پیش هم نیز
هنوز هم دور هم استاده لشکر
عجب کرب و بلای پر بلایست
تو گویی آمدی صحرای محشر
نگه کن (بیقراری) را به عالم
بر این گلهای در خون گشته پرپر
بیقرار اصفهانی
کربلایی معلی(ساعت ۴ بامداد )
بین الحرمین حرم امام حسین
4_5922751354199084364.mp3
14.46M
ویژه ایام شهادت امام باقر علیه السلام
#سینه_زنی آذری
او آغیر کلمه لری درک ایلدی هند اوغلی
اولدی حیرتزده زینبده اولان جرأتدن
ایستدی مجلسین احوالینه تغییر ویره
حضرت باقره دوتدی یوزونی رأفتدن
دیدی کیمسن ندور آدون نه گوزل اوغلانسان
چوخ شجاعتله سنی درک ایدورم دقتدن
واردی میلون دوتاسان کُشتی منیم اوغلوملا
جایزه ویرم اگر کام آلاسان سبقتدن
دیدی باقردی آدیم جدیم او طشتونده کی باش
جلوه گر دور یوزی انوار الوهیتدن
اسرا سلسله سینده دایانوب باشدا آتام
سلسله ثقلی یوروب گردنینی شدتدن
کُشتی دوتماق بیزه تحقیر لیاقتدی یزید
فکر قیلما سوزوی رد ایدورم وحشتدن
ایکی شمشیر گتورسونله سوله الساعه
بیرین اوغلون بیرینی من گوتوروم قسمتدن
فرصت جنگی سنون اوغلوا ویرم اول
واردی ارثیم اسدالله دا اولان سیرتدن
گورمیوبسن شهدا جنگینی خوشدور الان
بیرنمونه گوره سن بیزده اولان صولتدن
سنون اوغلون منی ئولدورسه بو دعواده اگر
قانیمی یوخدی آلان سن کیمی بدفطرتدن
یامن ئولدورسم اگر اوغلوی مردانه یزید
عوضین چیخمیاسان طایفه ی عصمتدن
اوغلوون خاطرینه عمه می اینجیتمیه سن
طشتیده قانلی باشی سالمیاسان حرمتدن
هندون اوغلی دیدیگی سوزلری آلدی دالیا
هاشمی لر دیدی مشهوردیلر صولتدن
حضرت باقره زینب دیدی قربانون اولوم
گل قباقه بیر ئوپوم تر بورین صورتدن
اوجالاندی باشیمیز قوی دولانوم من باشوا
بدنظر چوخدی دگر گوز سنه ضدیتدن
آی بالام سید سجادون ایشیقلی چراغی
دشمنیم قوزیا بیلمور باشینی خجلتدن
#رضاابوالحسنی
شاعر:مرحوم انور اردبیلی
.
#شهادت_امام_باقر
نگاه غرق غمت روضه های دلگیری است
غروب کودکی ات، غصه ی سر پیری است
کتیبه ی دل ما، داغدار ماتم توست
نوشته اش، غم ذی الحجه تا مُحرّم توست
مدینه ای و به کرببلا گریز زدی
سری به خاطره ی نیزه های تیز زدی
اگرچه دور تو هم عده ای بلاخیزند
کنار بستر تو آب را نمی ریزند
کمی شلوغ شد و شور و شین را کشتند
غروب بود که دیدی حسین را کشتند
سری که نابلدانه بریده شد دیدی
تو غارت بدنش را به چشم خود دیدی
صدا زدی که چه آورده اند بر سر زینب
«سری به نیزه بلند است در برابر زینب»
میان تب، پدرت را غریب سوزاندند
دل سه ساله تان را عجیب سوزاندند
صدای هلهله ی دشمنان ترا هم کُشت
تو کعب نیزه ... لگد .. مُشت خورده ای از پُشت
ز دست بسته ی تو در طناب، بیتابم
هنوز از غم و آه رباب، بیتابم
میان مردم شام ازدحام، می دیدی
میان کاخ، سر و تشت و جام می دیدی
#امام_باقر
#رضا_دین_پرور ✍
.
.
#شهادت_امام_باقر
شرر زهر
گرچه آتش به دل شعله ورم افتاده
شرر زهرستم ،برجگرم افتاده
یادم از کرب وبلا آمد و یک بار دگر
انقلابی به دل شعله ورم افتاده
آه از آن گلشن خونین ،که به چشمم دیدم
گل پرپر، همه جا دور و برم افتاده
ثمری از شجرطیبه هستم ، امّا
آتشی برهمه ی برگ و برم افتاده
از تن جّد غریبم چه بگویم، وقتی
به سوی قتلگه او گذرم افتاده
کودکی بودم و دیدم که به پیش نظرم
غل و زنجیر به پای پدرم افتاده
از همان روز که خورشید به نی جلوه نمود
سایه ای ازغم و محنت به سرم افتاده
دیده ام از اثر ضربت سنگ بیداد
ز روی نی سر شمس وقمرم افتاده
عمه ی کوچک من پیش نگاهم جان داد
درد این بار گران برکمرم افتاده
آه دیگر ز فلک پیک شهادت آمد
زین خبر اشک ز چشم پسرم افتاده
ای «وفایی» همه جا درغم ما گریه کنید
لخته های دلم از چشم ترم افتاده
#سیدهاشم_وفایی✍
.