eitaa logo
نوحه و روضه مداح دلسوخته(عرشیان عشق)
6.4هزار دنبال‌کننده
552 عکس
758 ویدیو
129 فایل
لینک های کانال های مداح دلسوخته : کانال مداح اهل بیت (ع) حاج یوسف ارجونی http://eitaa.com/yousofarjo مولودی و عروسی @MadahanKhoorshed نوحه و روضه @Arsheyan_Eshgh روضه دفتری @Taranom_Noor ختم خوانی https://eitaa.com/joinchat/4272554106C86c6a6b80a
مشاهده در ایتا
دانلود
شرمنده‌ام که دیر رسیدم به قتلگاه و الشمر جالس‌ٌ... چه کند خواهر تو؟... آه او داشت ضربه می‌زد و من ضجه می‌زدم شد قتلگاه سرخ و شب و روز من سیاه ای وای از جدایی سر از بدن ح‌سین ای وای از جدایی من از تو یا اخاه با خنجری کتاب خدا پاره‌پاره شد در دین کوفیان شده خون خدا مباح آه ای حسین! رأس تو بالای نیزه‌هاست؟ جانا بگو که خواهر تو دیده اشتباه آن زینبی که سایه‌ی او را کسی ندید حالا محاصره شده‌ در بین یک سپاه رفتی حسین همسفر حرمله شدم رفتی حسین، زینب تو مانده بی‌پناه ✍ 🚩نوحه و روضه مداح دلسوخته ↙️عرشیان عشق↙️ @Arsheyan_Eshgh
روضه‌خوان‌ها شب‌به‌شب غمگین به منبر می‌رسند با همان یک "یا حسین" از "سر" به آخر می‌رسند روضه‌ها را از پسر تحویل بابا داده و از سرِ بر نیزه‌ی بابا به دختر می‌رسند گاه مابینِ مقاتل پا‌به‌پای بیت‌ها سمت سقا می‌روند اما به اکبر می‌رسند ارباً اربا روضه‌ی سختی‌ست اما غالباً روضه سنگین می‌شود وقتی به اصغر می‌رسند گوش تا گوش علی را تیر از هرسو بُرید روضه‌خوان‌ها در همین مقتل به حنجر می‌رسند شمر می‌آید به گودال و به دستش خنجر است روضه‌ها از روی تل اینجا به خواهر می‌رسند من گلی گم کرده‌ام می‌جویم او را، روضه‌ها از میان نیزه و خنجر به پیکر می‌رسند روضه‌ای سرتاسر گودال را پُر کرده است یا بنُیَّ... ناله‌ها از سمت مادر می‌رسند عصر عاشوراست اما خیمه‌ها در آتش‌اند دشمنان دارند از هرگوشه‌ای سر می‌رسند زینب از هرسو یتیمی را بغل وا می‌کند دختران فکر حجابند و به معجر می‌رسند :: شام در راه است و بر هر بام مردم منتظر نیزه‌داران یک‌به‌یک دارند با سر می‌رسند ✍ 🚩نوحه و روضه مداح دلسوخته ↙️عرشیان عشق↙️ @Arsheyan_Eshgh
افتاده‌ای روی زمین و سر نداری در این بیابان یک نفر یاور نداری بیش از هزار و نهصد و پنجاه ضربه یک جای سالم در همه پیکر ندلری بگذار تا که جان دهم پیش تن تو اصلاً تصور کن دگر خواهر نداری من حاضرم با دشمنان تو بجنگم دشمن نگوید بی کسی، لشگر نداری در خیمه‌ها هر کودکی چشم انتظار است خیز و بگو عباس آور نداری آن کهنه پیراهن به غارت رفت اما دیگر چرا انگشت و انگشتر نداری؟! کشته شدی؟! باشد ولی دیگر چرا نعل؟! از ماجرای اسب‌ها، بدتر نداری می‌خواستم بوسه بگیرم از گلویت دیر آمدم؛ دیر آمدم؛ تو سر نداری ✍ 🚩نوحه و روضه مداح دلسوخته ↙️عرشیان عشق↙️ @Arsheyan_Eshgh
ای روسیاه! دشنه به خون خدا نزن! با تیغ کُند بر جگر مصطفی نزن از روی این کتاب مقدس بلند شو! پا این قدر به آیه‌ى "قالو بلی" نزن این کشته‌ی فتاده به هامون، عزیز ماست طعنه به یادگار شه لافتی مزن این تشنه، دست شسته ز جان بعد اکبرش این ضربه‌ی دوازدهم را بیا نزن یک چند لحظه صبر کن ای خصم سنگ دل در پیش چشم فاطمه این ضربه را نزن این زخم‌ها بس است برای شهادتش آن تیغ کُند را تو دگر از قفا نزن از این عزیز پیرهنش را جدا مکن آتش به قلب مضطر آل عبا مزن انگشت او جدا مکن ای ساربان، برو! این قدْر زخم بر دلِ خیرالنسا مزن از کودکان مضایقه کردید آب را آتش دگر به خیمه‌ی اطفال ما مزن ✍ 🚩نوحه و روضه مداح دلسوخته ↙️عرشیان عشق↙️ @Arsheyan_Eshgh
قلب سیاهش نور را انکار می‌کرد با قصد قربت با خدا پیکار می‌کرد روی زمین دربین گودال آب می‌ریخت وقتی عطش چشم حسین را تار می‌کرد از بوسه‌گاه مصطفا خنجر حیا کرد خنجر نمی‌برّید شمر اصرار می‌کرد دربین گودال آسمان را پشت و رو کرد طاق فلک را بر زمین آوار می‌کرد خنجر نمی‌برید ضربه ضربه ضربه تکرار هی تکرار هی تکرار می‌کرد چیزی به روی لب حسین می‌گفت انگار شاید برای شمر استغفار می‌کرد ✍ 🚩نوحه و روضه مداح دلسوخته ↙️عرشیان عشق↙️ @Arsheyan_Eshgh
یک نصفه‌روز قدر چهل سال خسته شد زینب کنار رأس برادر شکسته شد از دور دید، شمر کجا پا گذاشته اینگونه شد نماز عقیله نشسته شد می‌دید دسته دسته به گودال آمدند می‌دید جسم دلبر خود دسته دسته شد با نیزه‌ای که روی گلویش گذاشتند راه نفس کشیدن ارباب بسته شد خیلی مسیرِ خیمه و گودال را دوید یک نصفه‌روز قدر چهل سال خسته شد ✍️ 🚩نوحه و روضه مداح دلسوخته ↙️عرشیان عشق↙️ @Arsheyan_Eshgh
غمی به وسعت عالم نشسته بر جانش تمام ناحیه خیس از دو چشم گریانش شبیه ابر بهاری هوای ناحیه را پر از ترنم غم کرده اشک سوزانش سلام کرد به جدّش... سلامی از سر صدق سلام آن‌ که کند جان فدای جانانش سلام کرد بر آن گونه‌های خاک‌آلود بر آن تنی که نمودند نیزه بارانش سلام کرد بر آن بوسه‌گاه نورانی سلام آن‌ که کند جان خویش قربانش سلام آن‌ که دلش زخمی مصیبت‌هاست سلام آن‌ که اگر بود کربلا، جانش، میان طف، سپر نیزه و سنان می‌شد و می‌سپرد به شمشیرها گریبانش... سلام آن‌ که اگر نینوا حضور نداشت علی‌الدوام شده نالۀ فراوانش سلام آن‌ که سرازیر می‌شود هر روز به جای اشک روان، سیل خون ز چشمانش... ✍️ 🚩نوحه و روضه مداح دلسوخته ↙️عرشیان عشق↙️ @Arsheyan_Eshgh
افتاده‌ای روی زمین و سر نداری در این بیابان یک نفر یاور نداری بیش از هزار و نهصد و پنجاه ضربه یک جای سالم در همه پیکر ندلری بگذار تا که جان دهم پیش تن تو اصلاً تصور کن دگر خواهر نداری من حاضرم با دشمنان تو بجنگم دشمن نگوید بی کسی، لشگر نداری در خیمه‌ها هر کودکی چشم انتظار است خیز و بگو عباس آور نداری آن کهنه پیراهن به غارت رفت اما دیگر چرا انگشت و انگشتر نداری؟! کشته شدی؟! باشد ولی دیگر چرا نعل؟! از ماجرای اسب‌ها، بدتر نداری می‌خواستم بوسه بگیرم از گلویت دیر آمدم؛ دیر آمدم؛ تو سر نداری ✍ 🚩نوحه و روضه مداح دلسوخته ↙️عرشیان عشق↙️ @Arsheyan_Eshgh
هنوز داشت نفس می‌کشید؛ دیر نبود مگر که جرعۀ آبی در آن کویر نبود هزار و نهصد و پنجاه سال می‌گریم بر آن تنی که پذیرای جای تیر نبود دو چشم بی‌رمقش سورۀ دخان می‌خواند به تن چه داشت؟ به جز جوشن کبیر نبود.. رسید طالب پیراهنی؛ دریغ نکرد رسید سائل انگشتری؛ فقیر نبود نمی‌سرود چنان و نمی‌نوشت چنین اگر که شاعر این قصّه ناگزیر نبود شهید معرکه غسل و کفن نمی‌خواهد ولی سزای تنش تکّه‌ای حصیر نبود ✍ 🚩نوحه و روضه مداح دلسوخته ↙️عرشیان عشق↙️ @Arsheyan_Eshgh
آن لحظه که غرق ربنّا بود حسین مشغول مناجات و دعا بود حسین بر روی لبش به غیر تسلیم نبود امّا نگران خیمه ها بود حسین ✍ 🚩نوحه و روضه مداح دلسوخته ↙️عرشیان عشق↙️ @Arsheyan_Eshgh
نوشتم اول خط: بسمه‌ تعالی سر بلندمرتبه پیکر، بلندبالا سر فقط به تربت اعلات سجده خواهم کرد که بندۀ‌ تو نخواهد گذاشت هرجا سر قسم به معنی «لا یُمکن الفرار از عشق» که پُر شده‌ست جهان از حسین سرتاسر نگاه کن به زمین! ما رایت الا تن به آسمان بنگر! ما رایت الا سر سری که گفت من از اشتیاق لبریزم به سرسرای خداوند می‌روم با سر هرآنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر همان سری که یَُحّب الجمال محوش بود جمیل بود جمیلا بدن جمیلا سر سری که با خودش آورد بهترین‌ها را که یک به یک همه بودند سروران را سر زهیر گفت حسینا! بخواه از ما جان حبیب گفت حبیبا! بگیر از ما سر سپس به معرکه عابس «اَجَنَّنی» گویان درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر بنازم ام وهب را به پارۀ تن گفت: برو به معرکه با سر، ولی میا با سر خوشا به حال غلامش، به آرزوش رسید گذاشت لحظۀ آخر به پای مولا سر در این قصیده ولی آنکه حُسن مطلع شد همان سری‌ست که بُرده برای لیلا سر سری که احمد و محمود بود سر تا پا همان سری که خداوند بود پا تا سر پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد پُر از علی شود آغوش دشت، سرتاسر امام غرق به خون بود و زیر لب می‌گفت: به پیشگاه تو آورده‌ام خدایا سر میان خاک، کلام خدا مقطعه شد میان خاک: الف، لام، میم، طاها، سر حروف اطهر قرآن و نعل تازۀ اسب چه خوب شد که نبوده‌ست بر بدن‌ها سر تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود به هر که هرچه دلش خواست داد، حتی سر نبرد تن به تن آفتاب و پیکر او ادامه داشت ادامه سه روز ...اما سر - جدا شده‌ست و سر از نیزه‌ها درآورده‌ست جدا شده‌ست و نیفتاده است از پا سر صدای آیۀ کهف الرقیم می‌آید بخوان! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر بسوزد آن همه مسجد، بمیرد آن اسلام که آفتاب درآورد از کلیسا سر چه قدر زخم که با یک نسیم وا می‌شد نسیم آمد و بر نیزه شد شکوفا سر عقیله غصه و درد و گلایه را به که گفت؟ به چوب، چوب‌ محمل؛ نه با زبان، با سر :: دلم هوای حرم کرده است می‌دانی دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر ✍ 🚩نوحه و روضه مداح دلسوخته ↙️عرشیان عشق↙️ @Arsheyan_Eshgh
بر زمین آویزه‌ی عرش اله افتاده بود  یا تن خون خدا در قتلگاه افتاده بود؟ پیکر سبط نبى در بحرِ خون بُد غوطه‌ور  یا که بر خاکِ سیه، عرش اله افتاده بود پرتوِ سوزانِ خورشید از سپهر نیل‌گون  بر تنِ صد پاره‌ی سرِّ اله افتاده بود از جفاى مردمى دنیا طلب در کربلا  آن پناه هر دو عالم، بى‌پناه افتاده بود کودکان در انتظار امّا کنار علقمه  جسم بى‌دست علم دار سپاه افتاده بود دامن لب تشنگان، دریا شد از خونِ جگر  بس که اشک از دیدگانِ بى‌گناه افتاده بود یک طرف اکبر به خاک افتاده، قاسم یک طرف  گویى آن جا اِقتران مهر و ماه افتاده بود نور یزدان کى شود خاموش با قتل حسین؟  پور سفیان، اى عجب! در اشتباه افتاده بود ز آن تطاول کز دل زهرا برآمد ناله‌ها لرزه بر اندام شمر رو سیاه افتاده بود ✍مرحوم 🚩نوحه و روضه مداح دلسوخته ↙️عرشیان عشق↙️ @Arsheyan_Eshgh