#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
ای روشنای راه شهیدان حسین جان
روشنترین تجلی ایمان حسین جان
داغت شکفت در دل ما سرخ و تابناک
داغت چراغ روشنیِ جان حسین جان
ما را که شعله شعله ز داغ تو سوختیم
در آتش فراق مسوزان حسین جان
با هر سلام، عطر بهشت تو میوزد
ای روضهٔ تو روضهٔ رضوان حسین جان
بگذار در تلاطم ششگوشهٔ غمت
فانی شویم با لب عطشان حسین جان
اینجا عطش بهانهٔ دعوت به زندگیست
ای تشنهٔ هدایت انسان حسین جان
پیداست اشک کودک لبتشنهات هنوز
در قاب قطره قطرهٔ باران حسین جان
«از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان» حسین جان
ای آیه آیه بر سر نی منتشر شده
بسم اللَه ای سلالهٔ قرآن حسین جان
قرآن بخوان که باز قیامت بهپا کنی
داری چقدر تازه مسلمان حسین جان
حتی میان طشت زر ابنظلمها
هرگز نشد شکوه تو کتمان حسین جان
حتی در آن سیاهی شب، گوشهٔ تنور
یکدم نبود نور تو پنهان حسین جان
دشمن شکستخوردهٔ خون عزیز توست
آن خون سرخ و روشن و تابان حسین جان
خونی که رفت قطره به قطره به آسمان
خونرنگ شد غروب پس از آن حسین جان
خون تو سرنوشت جهان را رقم زند
خونخواه توست خالق منان حسین جان
✍ #یوسف_رحیمی
🚩نوحه و روضه مداح دلسوخته
↙️عرشیان عشق↙️
@Arsheyan_Eshgh
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#حضرت_زینب_س_شام_غریبان
#تنور_خولی
يا اين دل شكستۀ ما را صبور كن
يا که به خاطر دل زينب ظهور كن
ای ماه پرفروغ بنیهاشمی، بتاب!
اين جادههای شبزده را غرق نور كن
ماندهست چند کوچه به پایان انتظار؟
ما را برای همرهی خود غیور کن
با كولهبار غربت و اندوه خود بيا
از كوچههای سينهزنیمان عبور كن
امشب بيا كه روضهبخوانی برايمان
دل را پر از تلاطم و لبریز شور کن
يا چند صفحه مقتل كربوبلا بخوان
يا روضههای شام بلا را مرور كن
هم از طلوع ماه روی نیزهها بگو
هم يادی از مصيبت و داغ تنور كن
✍ #یوسف_رحیمی
🚩نوحه و روضه مداح دلسوخته
↙️عرشیان عشق↙️
@Arsheyan_Eshgh
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
ای روشنای راه شهیدان حسین جان
روشنترین تجلی ایمان حسین جان
داغت شکفت در دل ما سرخ و تابناک
داغت چراغ روشنیِ جان حسین جان
ما را که شعله شعله ز داغ تو سوختیم
در آتش فراق مسوزان حسین جان
با هر سلام، عطر بهشت تو میوزد
ای روضهٔ تو روضهٔ رضوان حسین جان
بگذار در تلاطم ششگوشهٔ غمت
فانی شویم با لب عطشان حسین جان
اینجا عطش بهانهٔ دعوت به زندگیست
ای تشنهٔ هدایت انسان حسین جان
پیداست اشک کودک لبتشنهات هنوز
در قاب قطره قطرهٔ باران حسین جان
«از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان» حسین جان
ای آیه آیه بر سر نی منتشر شده
بسم اللَه ای سلالهٔ قرآن حسین جان
قرآن بخوان که باز قیامت بهپا کنی
داری چقدر تازه مسلمان حسین جان
حتی میان طشت زر ابنظلمها
هرگز نشد شکوه تو کتمان حسین جان
حتی در آن سیاهی شب، گوشهٔ تنور
یکدم نبود نور تو پنهان حسین جان
دشمن شکستخوردهٔ خون عزیز توست
آن خون سرخ و روشن و تابان حسین جان
خونی که رفت قطره به قطره به آسمان
خونرنگ شد غروب پس از آن حسین جان
خون تو سرنوشت جهان را رقم زند
خونخواه توست خالق منان حسین جان
✍ #یوسف_رحیمی
🚩نوحه و روضه مداح دلسوخته
↙️عرشیان عشق↙️
@Arsheyan_Eshgh
#حضرت_زینب_س_در_مسیر_کوفه_و_شام
#حضرت_زینب_س_کوفه
#حضرت_زینب_س_شام
قرآن بخوان از روی نیزه دلبرانه
یاسین و اَلرَّحمان بخوان پیغمبرانه
قرآن بخوان تا خون سرخت پا بگیرد
همچون درخت روشنی در هر کرانه
باید بلرزانی وجود کوفیان را
قرآن بخوان با آن شکوه حیدرانه
خورشید زینب! شام را هم زیر و رو کن
قرآن بخوان با لهجهای روشنگرانه
کوثر بخوان تا رود رود اینجا ببارم
در حسرت پلک کبودت خواهرانه
اما چه تکریمی شد از لبهای قاری
تشت طلا و بوسههای خیزرانِ...
گل داده از اعجاز لبهای تو امشب
این چوب خشک اما چرا نیلوفرانه
در حسرت لبهای خشکت آب میشد
ریحانهات با التماسی دخترانه
آن شب که میبوسید چشمت را سهساله
خم شد ز داغت نیزه هم ناباورانه
از داغ تو قلب تنور آتش گرفته
تا صبحدم با نالههایی مادرانه
✍ #یوسف_رحیمی
🚩نوحه و روضه مداح دلسوخته
↙️عرشیان عشق↙️
@Arsheyan_Eshgh
#حضرت_زینب_س_مصائب
هرچند پای خستۀ زینب توان نداشت
هرچند بین قافله جانش امان نداشت
بار امانتی که به منزل رسانده است
چیزی کم از رسالت پیغمبران نداشت
جز گیسوان غرق به خون روی نیزهها
در آتش بلا به سرش سایهبان نداشت
آیا به جز حوالی گودال، ساربان،
راهی برای رفتن این کاروان نداشت؟
یک شهر چشم خیره و... بگذار بگذریم
شهری که از مروّت و غیرت نشان نداشت
آری هزار داغ و مصیبت کشیده بود
اما تنور و تشت طلا را گمان نداشت
دیگر لب مقدس قرآن کربلا
جایی برای طعنۀ آن خیزران نداشت!
✍ #یوسف_رحیمی
🚩نوحه و روضه مداح دلسوخته
↙️عرشیان عشق↙️
@Arsheyan_Eshgh
#امام_حسین علیهالسلام
#نوحه
🔹خورشید عالم🔹
خورشید عالم روی ماهت
ای هرچه خوبی در نگاهت
بگذار من هم باشم آقا
با قاسم و اکبر، بین سپاهت
ای معنای ایمانم
ای نور چشمانم
من با تو میمانم
«مولا حسین جانم»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ای پرچمت بر روی دوشم
با عشق تو غرق خروشم
ذکرم سلام بر حسین است
با یاد تو هر دم، آبی بنوشم
ای مولای عطشانم
ای بهتر از جانم
من از تو میخوانم
«مولا حسین جانم»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بستم دوباره با تو پیمان
تا جان به تن دارم حسین جان
باشم همیشه یاور تو
باشم کنار تو، در بین میدان
ای آغاز و پایانم
یار تو میمانم
من مرد میدانم
«مولا حسین جانم»
📝 #یوسف_رحیمی
#امام_سجاد_ع_مصائب
#امام_سجاد_ع_مدح_و_مناجات
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را
به پا کن کربلایی در دل ما
تو که تا شام بردی کربلا را
✍ #یوسف_رحیمی
🚩نوحه و روضه مداح دلسوخته
↙️عرشیان عشق↙️
@Arsheyan_Eshgh
#دیر_راهب
دید از دور مسیحا نفسی میآید
دید با قافله فریادرسی میآید
صحنهای دید در آن قافله اما جانکاه
بر سر نیزه سری دید، سری همچون ماه
این سر کیست که اینقدر تماشا دارد؟
صوت داوودی و انفاس مسیحا دارد؟
از سر هر مژهاش معجزه بر میخیزد
با طنینش همه آفاق به هم میریزد
با نسیم از غم دل گفت به صد شیون و آه
به ادب نافهگشایی کن از آن زلف سیاه
گرچه این شیوۀ رندان بلاکش باشد
حیف از این زلف که بر نیزه مشوش باشد
با دلی سوخته آمد به طواف سر ماه
پاره پاره دلش از داغ لبِ پرپر ماه
گفت: ای جان جهان نذر غمت! جانم باش
امشبی را ز سر لطف، تو مهمانم باش
ماه را همره خود با دلِ بیتاب آورد
نذر لبهای ترک خورده کمی آب آورد
خون از آن چهره که میشُست، دلش خون میشد
حال او منقلب و دیده دگرگون میشد
اشک در چشم پر از شیون راهب میخواند
روضه میخواند از آن اوج مصائب میخواند
روضه میخواند: همه عمر در این چرخ کبود
بین زرتشتی و آشوری و ترسا و یهود
نشنیدم که سرِ نیزه سری را ببرند
یا که در سلسله بی بال و پری را ببرند
آه از سوز و گدازی که در آن محفل بود
عشق میگفت به شرح، آنچه بر او مشکل بود
گفت: عالم شده حیرانِ پریشانی تو!
کیستی تو؟ به فدای سر نورانی تو!
ناگهان ماه، چه جانکاه دمی لب وا کرد
محشری در دل آن سوختهدل، برپا کرد
گفت: من کشتۀ لبتشنۀ عاشورایم
زینت دوش محمد، پسر زهرایم
دید راهب به دلش شعله و شور افتادهست
شعلۀ آتشی از نخلۀ طور افتادهست
تشنۀ عشق شد از غصه نجاتش دادند
ناگهان در دل شب آب حیاتش دادند
صورتش را به روی صورت خونین حسین...
و مُشَرَّف شد از آن لحظه به آیین حسین...
✍ #یوسف_رحیمی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. در این شعر بعضی از ابیات حافظ به شیوههای مختلفی تضمین شده است.
۲. این ماجرا، با تفاوتهایی در منابع زیر نقل شده است:
- بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۸۴
- لهوف، ص۱۳۶
- عبرات المصطفین فی مقتل الحسین(علیهالسلام)، ج۲، ص۲۵۸
- مقتل الحسین(علیهالسلام) مقرم، ص۴۴۶
- تذکرة الخواص، ص۱۵۰
(به نقل از کتاب «خورشید بر فراز نیزهها» نوشته آقای سیدمحیالدین موسوی، ص۸۸ تا ۹۵)
🚩نوحه و روضه مداح دلسوخته
↙️عرشیان عشق↙️
@Arsheyan_Eshgh
3.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩 امیرالمؤمنین علی علیهالسلام:
«كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً»
با ستمكار در پيكار و ستمديده را يار باشيد.
📜 نهجالبلاغه، نامه۴۷ (وصیتنامه حضرت)
در راه امام حق علمداری کن
ای پیرو مرتضی علی! کاری کن
برخیز به عزمِ رزم با ظلم و ستم
یعنی که ستمکشیده را یاری کن
✍ #یوسف_رحیمی
📎 #غزه #مرگ_بر_اسرائیل
🚩نوحه و روضه مداح دلسوخته
↙️عرشیان عشق↙️
@Arsheyan_Eshgh
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
جنت، بهارِ پیرهنت أیها الکریم
از نور جامهای به تنت أیها الکریم
ای همدم تو زمزمههای زلال وحی!
ای جبرئیل همسخنت أیها الکریم
شبزندهدار، دیدهٔ دلخستگان شهر
هر شب به شوق آمدنت أیها الکریم
نشنید آنکه بر تو روا داشت ناسزا
یک ناروا هم از دهنت أیها الکریم
هرچند که غریبنواز مدینهای
ماندی غریب در وطنت أیها الکریم
حتی شهادت تو ندادهست خاتمه
بر روضههای دلشکنت أیها الکریم
جا مانده بود هر کسی از کوچهها، رسید
تشییع شد چگونه تنت؟ أیها الکریم
حتی هزار تیرِ به تشییع آمده
بردند سهمی از کفنت! أیها الکریم
✍ #یوسف_رحیمی
==============≈===
🚩نوحه و روضه مداح دلسوخته
↙️عرشیان عشق↙️
@Arsheyan_Eshgh
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
در هوایت عشق دارد شور و حال تازهای
عشق تو داده به من انگار بال تازهای
از ستون اول این جاده در صحن توام
هر قدم دارد برای من وصال تازهای
کربلای تو... شب جمعه... شمیم سیب سرخ...
در سرم هر لحظهای دارم خیال تازهای
دیدن ششگوشهات شد احسنالاحوال من
تازه اینجا میشود آغاز، سال تازهای
در کنارت لحظه لحظه عمر معنا میشود
زندگی با عشق تو یعنی مجال تازهای
میشود من هم یکی از کشتگان عشق تو...؟
میروم از کربلایت با سؤال تازهای!
✍ #یوسف_رحیمی
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
در هوایت عشق دارد شور و حال تازهای
عشق تو داده به من انگار بال تازهای
از ستون اول این جاده در صحن توام
هر قدم دارد برای من وصال تازهای
کربلای تو... شب جمعه... شمیم سیب سرخ...
در سرم هر لحظهای دارم خیال تازهای
دیدن ششگوشهات شد احسنالاحوال من
تازه اینجا میشود آغاز، سال تازهای
در کنارت لحظه لحظه عمر معنا میشود
زندگی با عشق تو یعنی مجال تازهای
میشود من هم یکی از کشتگان عشق تو...؟
میروم از کربلایت با سؤال تازهای!
✍ #یوسف_رحیمی