eitaa logo
کانال نوحه و روضه مداح دلسوخته(عرشیان عشق)
5.2هزار دنبال‌کننده
391 عکس
374 ویدیو
119 فایل
لینک های کانال های مداح دلسوخته : کانال مداح اهل بیت (ع) حاج یوسف ارجونی http://eitaa.com/yousofarjo مولودی و عروسی @MadahanKhoorshed نوحه و روضه @Arsheyan_Eshgh روضه دفتری @Taranom_Noor ختم خوانی https://eitaa.com/joinchat/4272554106C86c6a6b80a
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۴ موسم غم شد،فصل ماتم شد دیده ها گریان،چون محرم شد یا حسین جانم۴ ماه خون ماه،اشک و آه آمد ماه مظلوم،بی سپاه آمد یا حسین جانم۴ موسم غم هاست،خون دل زهراست بر حسین هر جا،بزم غم برپاست یا حسین جانم۴ ماه اصغر ماه رباب آمد بر همه عالم،این خطاب آمد یا حسین جانم۴ ماه خون ماه،علی اکبر شد از سوی دشمن،پاره پیکر شد یا حسین جانم۴ عاشقان ماه،گل لیلا شد پیکر پاکش،اربا اربا شد یا حسین جانم۴ همه هم ناله،با بنی هاشم می شود کشته،حضرت قاسم یا حسین جانم۴ شیعیان ماه،اشجع الناس است به فدای دین،دست عباس است یا حسین جانم۴ عاشقان ماه،نور عین آمد زینب کبری،با حسین آمد یا حسین جانم۴ ماه عشق و نور،ماه مهر و شور کربلا آید،قافله از دور یا حسین جانم ماه اشک و غم،خون شود دل ها گریه ها دارد،حضرت زهرا یا حسین جانم۴ می شود مولی،غرق خون پیکر زینب کبری،می زند بر سر یا حسین جانم۴ .
۱۲ مرداد ۱۴۰۰
۱۲ مرداد ۱۴۰۰
سرم گرم "حسین" است خورد در عالم ذر تا نظر ما به حسین سجده کردیم که شد گرم سر ما به حسین فاطمه دست کشیدست به چشم تر ما گره خوردست اگر چشم تر ما به حسین یک شب آمد پی ما گفت شما مال منید! دیگر افتاد از آن شب‌ گذر ما به حسین دل ما وادی امنش شده، فاخلع نعلیک! بخدا سوخته مردم جگر ما به حسین صد برابر شده این وسع کم ما به حسن سود خالص شده حتی ضرر ما به حسین چهارده قبله خدا خلق نموده اما.. انس دارد نفس بیشتر ما به حسین پدری کرده برای همه نوکرهایش بدهی داشت از اول پدر ما به حسین گریه کردیم و جراحات تنش بهتر شد جلوه کردست در عالم هنر ما به حسین درحسینیه همه زائر ارباب شدیم وصل شد تا که دل یک نفر ما به حسین کاش در موقع تلقین گدا سر برسد آن زمانیکه رسیده خبر ما به حسین اربعین باز میایم حرم ان شالله منتهی میشود آخر سفر ما به حسین
۱۲ مرداد ۱۴۰۰
مدح هر چه گشتم شهر کوفه مالک اشتر نداشت مسلم درمانده غیر طوعه همسنگر نداشت شهر بود و قصه ی مسلم فروشی بلال در وجودش ذره ای از غیرت مادر نداشت انتظارم از سلیمان بیش از اینها بود حیف هیچ کس مانند او حرف مرا باور نداشت نامه بود از جانبش هر روز دستت می رسید کفتر نامه برش ای کاش اصلا پر نداشت پرسه می زد در پی تیر سه شعبه حرمله کاش که بازار کوفه دیگر اهنگر نداشت لشگر ابن زیاد از معجزات سکه است ابن مرجانه میان چنته غیر از زر نداشت تشنه ی خون تمام بستگان حیدر اند کوفه ی نامرد دست از کشتن من برنداشت در عجب از حکم قاضی القضات کوفه ام تیغ می زد بر تو گرچه دست بر خنجر نداشت پرده را بالا زدند از پیش چشمان ترم دخترت را دیدم اما بر سرش معجر نداشت زجر های شهر می آیند چنگم می زنند حرف دارم می زنم با کینه سنگم می زنند از دل از دشمنی لبریز می ترسم حسین از سپاه شهر نفرت خیز می ترسم حسین پیرمردان حریصی را به چشمم دیده ام از عصای چوبی ناچیز می ترسم حسین خنجر کندی نشانم می دهد شمر لعین از همین تیغ نگشته تیز می ترسم حسین دختران خویش را قول غنیمت داده است خیلی از خولی و چشم هیز می ترسم حسین در ضمیر من لبانت خودنمایی می کند از وجود خیزران هم نیز می ترسم حسین طاقت دیدن ندارم کوره ای از آتشم میروم پیش قدم های تو قربانی شوم مسلم اما پیرو اسلام اینان نیستم تا بفهماند به عالم من مسلمان نیستم بر سر دار بلا با سر نه با پا می برد پیکرم را دشمنت برعکس بالا می برد این بدان معنی ست که حرمت ندارد این بدن بی عبا و بی عمامه بی ردا و پیرهن محض خوشنودی امثال سنان و حرمله پیکرم را می برند آخر به سوی مزبله با غم غربت چه بر روز من آوردی حسین کاش می شد از میان راه برگردی حسین
۱۲ مرداد ۱۴۰۰
مدح سر به دیوارِ غصه، بغضم را مستحقِ نگاه می بینم جگر گُر گرفته ی خود را زخمی تیغِ آه می بینم زودتر از شما سفیرت را راهیِ قتلگاه می بینم گریه گاهی به مرد می چسبد به درِ بسته خورده ام آقا غم تو آمد و غم خود را دیگر از یاد بُرده ام آقا غمم این بود بچه هایم را دستِ دشمن سپرده ام آقا... باغ پُر میوه ای ندیدم من! دیدنی نیست این خزان برگرد کوفه با تو پدرکُشی دارد! جانِ مولا به شهرمان برگرد شمر تا چکمه را نپوشیده به مدینه حسین جان برگرد سرِ ارباب من سلامت باد به فدای سرت شکست سرم نذر کردم مدینه برگردد نذر آن خواهرت شکست سرم کوچه ای تنگ هم مقصر بود از غمِ مادرت شکست سرم کوفه با کوچه های باریکش زخم دیروز را نمک می زد جایِ مزد دعای بارانت تیشه بر ریشه ی فدک می زد کوفه با ازدحام بازارش اشک های مرا محک می زد میهمان را که سر نمی بُرند! میزبانی چنین! کجا دیدی!؟ کودکان سنگ می زنند به من بازی روزگار را دیدی!؟ بغلش کن، ببوس رویش را دخترم را اگر شما دیدی ⏹
۱۲ مرداد ۱۴۰۰
محرم سلام قدم رنجه کردی به روی چشمام پیرهن مشکیمو دوخته زهرا برام جوونیمو میدم به شرطی که محرم سلام نزار ایندفعه کم بشه گریه هام میخوام شب به شب هی بگیره صدام میخوام تا بمیرم به عشق آقام محرم سلام نزار ایندفعه کم بشه گریه هام میخوام شب به شب هی بگیره صدام میخوام تا بمیرم به عشق آقام حسینم حسینم حسینم حسین داره میرسه حسین کاروانش به کربلا حسین جون زینب به کوفه نیا محرم سلام قدم رنجه کردی به روی چشمام پیرهن مشکیمو دوخته زهرا برام جوونیمو میدم به شرطی که محرم سلام نزار ایندفعه کم بشه گریه هام میخوام شب به شب هی بگیره صدام میخوام تا بمیرم به عشق آقام محرم سلام نزار ایندفعه کم بشه گریه هام میخوام شب به شب هی بگیره صدام میخوام تا بمیرم به عشق آقام حسینم حسینم حسینم حسین داره میرسه حسین کاروانش به کربلا حسین جون زینب به کوفه نیا
۱۲ مرداد ۱۴۰۰
آید نوای زمزمه ، حَیِّ عَلَی الحسین آید نوای زمزمه ، حَیِّ عَلَی الحسین بشنو صدای فاطمه ، حَیِّ عَلَی الحسین همراه آل فاطمه ، آوای جبرئیل با اضطراب و واهمه ، حَیِّ عَلَی الحسین عالم گرفته نغمة ، قد قامت العزا این است نوحۀ همه ، حَیِّ عَلَی الحسین از کاتبان وحیِ خدا تا پیمبران گویند بی مقدمه ، حَیِّ عَلَی الحسین ای اهل عالم این نفس پاک مصطفاست با ما کند مکالمه ، حَیِّ عَلَی الحسین گویند در حسینیة عرش ، خادمان با بانوان خادمه ، حَیِّ عَلَی الحسین اهل بهشت اهل زمین اهل آسمان این را کنند ترجمه ، حَیِّ عَلَی الحسین پرچم ، علم ، کتیبه ، کُتل ، خیمه ، نوحه خوان خوانند نوحه با همه ، حَیِّ عَلَی الحسین زینب ، سکینه ، نجمه ، رقیه ، حرم ، رباب ذکر زنان عالمه ، حَیِّ عَلَی الحسین حنجر ، گلو ، عطش ، تَه گودال ، نالة یک مادری مکرمه ، حَیِّ عَلَی الحسین گهواره ، گوشواره ،عبا ، جامه ، مقنعه با معجری به زمزمه ، حَیِّ عَلَی الحسین حالا وحوش دشت و بیابان و کوهها با هم کنند همهمه ، حَیِّ عَلَی الحسین باید که پاس دور خیام حرم دهیم همراه میر علقمه ، حَیِّ عَلَی الحسین خون شهید ، اشک اسیر ، آه هر یتیم خاک و پلاک و قمقمه ، حَیِّ عَلَی الحسین خون می چکد ز گریة صبح و مسا هنوز بر زخمهای جمجمه ، حَیِّ عَلَی الحسین تا خیمه ها بپاست بگو ، وَرنه عمرها آنی رسد به خاتمه ، حَیِّ عَلَی الحسین ــــــــــــــــــ
۱۳ مرداد ۱۴۰۰
بسم رب الفاطمه آغاز کردم گریه را بسم رب الفاطمه آغاز کردم گریه را از گلوی بغض هایم باز کردم گریه را مثل یک مادر که فرزندش ز دستش می رود اقتدا کردم به او ابراز کردم گریه را این سیاهی های هیئت چادر خاکی او است با غم پنهانی اش همراز کردم گریه را تا که از ذکر غریب مادر افتادم ز پا با نگاه او پر پرواز کردم گریه را سایه ای را بر سرم حس می کنم در روضه ها در پناه فاطمه آغاز کردم گریه را گفته اند , اذن دخول ماه غم یا فاطمه است روزی اشک محرم های ما با فاطمه است شال غم بر روی دوشم پیرهن مشکی به تن آرزو دارم شود این جامه بر جسمم کفن محتشم دم می دهد باز این چه شور و ماتم است گویی آویزان شده از عرش کهنه پیرهن تا که از خانه به قصد روضه بیرون می زنم حیدر کرار می آید به استقبال من فاطمه پایین مجلس مینشیند پیش در می نشاند صدر مجلس گریه کن ها را حسن خواهرش برسینه می کوبد برادر کاش کاش وقت بوسه از رگت میرفت جانم از بدن آنقدر پای تنت بر سینه و بر سر زدم پیش چشمم پرپرت کردند و من پرپر زدم ــــــــــــــــــ
۱۳ مرداد ۱۴۰۰