#السلام_علیک_یااباعبدالله_الحسین_ع
یا حسین جان من به عشقِ کربلایت زنده ام
هم به عشقِ گنبد و گلدسته هایت زنده ام
از غم و شور عزایت سخت افتادم ز پا
من به لطفِ تربتِ دارالشفایت زنده ام
آگهی از حالِ من آقا که از شوقِ وصال
از نگاهِ مرقد و صحن و سرایت زنده ام
هر شبِ جمعه به یاد مرقد شش گوشه ات
یا به شوقِ روضه، با اشکِ عزایت زنده ام
روز و شب داغِ علمدارِ حرم دارم به دل
یاد سقای حرم زیرِ لوایت زنده ام
تا که عاشورا بیایم در میانِ قتلگه
همرهِ مادر بمیرم من برایت زنده ام
تا که اصغر تیر آمد بر گلوی نازکش
من برای ناله های بیصدایت زنده ام
زنده ماندم تا که در پایین پایت جان دهم
گاه سر بر خاکِ قبرت گه به پایت زنده ام!
#دلتنگ_کربلا_حرم_روضه
#هستی_محرابی
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_زیارتی_ارباب_بیکفن
سوختن را دوست دارم لیک در پای حسین(ع)
چون نمی گیرد کسی در قلبِ من جای حسین(ع)
حُبِ من با او شروعش عصرِ عاشورا نبود
غرق بودم از ازل در مِهرِ دریای حسین
چشمِ سر آیینه ای جز قابِ روی او نداشت
چشمِ دل بینا شد از شوقِ تولای حسین
گم شدم در خویش چون کوری به دنیای سراب
خوش بحالم گشته ام در عشق پیدای حسین
عطرِ جنّت را میانِ روضه تا حس کرده ام
پر کشیده روحِ من تا عرشِ اعلای حسین
آن صدای مانده در آفاقِ هل مِن ناصرش
کرده عالم را چنان مجذوبِ سیمای حسین
کربلایی که نمادش نیزه و خورشید بود
قرنها مانده به سوگِ شرحِ غمهای حسین
شعرِ من هفتادو دو بیت است از کرب و بلا
لحظه لحظه می برد دل را به صحرای حسین
در طریقِ عشق بازی می دهم جان و تنم
شیوه ی دلدادگی یعنی که شیدای حسین
جز ز روی ماهِ او چشمم تماشایی نداشت
تا که خود را دیده ام غرقِ تماشای حسین
نوکرِ خوبی نبودم لیک مداحش شدم
تا دهم هستیِ خود را جمله در پای حسین!
#دلتنگ_کربلا_حرم_روضه
#هستی_محرابی
#سلام_علی_آل_یاسین_ص
مهدیا! بوی ظهورت بر دل و جان می رسد
انتظارِ سینه سوزت کی به پایان می رسد؟
کوچه های شهر را با اشک میشویم هنوز
چشم در راهم، که آن جانانه جانان می رسد
کوچه های شهرِ ما بوی غریبی می دهد
کی گلِ زیبای نرگس از گلستان می رسد
گر چه می سوزد صدایم در شرارِ بی کسی
بر شبِ دلگیرِ ما آن نورِ تابان می رسد
گر چه ماییم و غبارِ سال و ماهِ انتظار
بر کویرِ سینه ی ما بوی باران می رسد
سینه ای داریم از سوزِ فراقش سوخته
آن چراغ آرزو ماهِ شبستان می رسد
می رسد آن کو دلش آیینه ی رازِ خداست
با لبی سرشار از آوای قرآن می رسد
صبرِ ما آخر رسید ای حجت ابن العسکری
انتظارت در کدامین جمعه پایان می رسد؟!
#هستی_محرابی
▪️#السلام_علیک_یا_باب_الحوائج▪️
امشب پرستوی دلم پَر میکشد پَر
بر آسمانِ گنبد موسی ابنِ جعفر(ع)
آنجا که مِهرش بر دو عالم سایه دارد
یک بابِ رضوانش به دو عالم برابر!
#شهادت_امام_کاظم_ع
#پیشاپیش_تسلیت_باد🏴
#هستی_محرابی
#السلام_علی_المعذب_فی_قعر_السجون
معصومه بیا با غمِ من نجوا کن
این جا نظری به غربتِ بابا کن
معصومه بیا وُ لحظه ی جان دادن
زنجیرِ ستم را ز تنِ من وا کن!
#شهادت_امام_غریب_تسلیت_باد🏴
#هستی_محرابی
#نذر_غربت_امام_موسی_کاظم_ع
در خیالم می نشینم گوشه ای از صحنِ تو
از کران تا بیکران بینم بساطِ پهنِ تو
آه! می چسبد چقدر امشب حرَم با چشمِ تَر
وای اگر مهدی بخواند روضه ای با لحنِ تو!
#شهادت_امام_غریب
#تسلیت_و_تعزیت🏴
#هستی_محرابی
@Asharemehrabi313
#السلام_علی_المعذب_فی_قعر_السجون
معصومه بیا با غمِ من نجوا کن
این جا نظری به غربتِ بابا کن
معصومه بیا وُ لحظه ی جان دادن
زنجیرِ ستم را ز تنِ من وا کن!
#شهادت_امام_غریب_تسلیت_باد
#هستی_محرابی
🏴#شهادت_امام_موسی_کاظم_ع🏴
علی موسیَ الرضا آقا! تویی صاحب عزا امشب
که شورِ روضه بر پا گشت از سمتِ خراسانت!
#هستی_محرابی
@Asharemehrabi313
◾نذرغربت
◾امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
از در و دیوارِ زندان ناله وُ غم می چکد
از قنوتِ دستهایت اشکِ ماتم می چکد
از دلِ خونینِ تو سجاده آگاه است و بس
همدمِ تنهاییِ تو شانه ی ماه است و بس
دست و پایت در غل و زنجیر مسموم از سمیم
آه از زهرِ عدو وُ جسمِ آقای کریم
هی از این زندان به اون زندان تنت بی تاب شد
تا که جسمت مثلِ شمعی ذره ذره آب شد
روضه ی معصومه هر شب از فراقِ روی توست
شعله ی شمعِ نگاهش بی قرارِ کوی توست
میفرستی اشکِ چشمت را به دنبالِ رضا
خون به دل دارد پسر بر گردنش شالِ عزا
مثلِ مادر می شوی وقتی که نالانی ولی
او میانِ کوچه وُ تو بینِ زندانی ولی
در شرارِ تب بسوزد جسمِ آقای غریب
بر سرِ بالینِ او نه همدمی و نه طبیب
گرچه این گل از نفاق و کینه پرپر می شود
قلبِ ما در آسمانِ او کبوتر می شود
تشنه لب بودی تنت عریان نمانده بر زمین
لیک شاهِ دین فتد با ضربتی از صدرِ زین
دست و پا میزد حسین در پیشِ چشمِ خواهرش
دیده آنجا غرقِ خون افتاد از کین پیکرش!
#هستی_محرابی
◾#مرثیه_شهادت_امام_موسی_کاظم_ع
#سبک_نوشته◾
میرسد به گوشِ دل، ناله های احزانت
شد روانه چون سیلی، اشکِ خون به دامانت
قصّه ی خزان دارد، روضه های طوفانت
می خراشد این دل را، یا رضا رضا جانت
معصومه امشب در، مشهد عزا دارد
این داغِ سنگین را، او با رضا دارد
از غروبِ چشمانت، اشک و نوحه می بارد
هر نفس صدای تو، شرحِ کربلا دارد
لعنت خدا آن که، جانِ تو بیازارد
او به جای مِهرِ تو، دل به کینه بسپارد
بین دخترت بر لب، وا یا رضا دارد
از داغت امشب در، مشهد عزا دارد
سِجنِ محبَسِ هارون، مرغِ بی پَر و بالی
سوزِ تب به تن داری، جای دخترت خالی
در غم و پریشانی، چون نحیف و بی حالی
از فزونیِ دردت روز و شب تو می نالی
معصومه امشب در، مشهد عزا دارد
او تسلیت پیشِ، مولا رضا دارد!
#شام_شهادت_امام_موسی_کاظم
#علیه_السلام_تسلیت_باد🏴
🏴#مرثیه_سینه_زنی_سنتی_نذر_شهادت
#امام_موسی_کاظم_علیه_السلام🏴
کشته شد از زهرِ کین، سرور و سالارِ دین
کاظمِ آن نورِ مبین، مقتدای هفتمین
شد زمین و آسمان غرقِ در شور و عزا
تسلیت گو محضرِ شاهِ دین سلطان رضا
بوده عمری ای خدا، تحتِ آزار و جفا
بی کس و بی اقربا ، کنجِ زندانِ بلا
جسمِ مجروش شده، در غل و زنجیرِ کین
از جفای دشمنان گشته در غم مبتلا
کنجِ زندانِ بلا، راحتم کن ای خدا(۲)
جان به جانان میدهد، زاده ی شاهِ نجف
از نفاقِ زهرِ کین، سینه اش گشته هدف
کشته ی عدوان شده، در سیه چالِ مخوف
آن امامِ عالمین، مظهرِ جود و شرف
شد مسیّب یارِ او، آمده دیدار او
کنجِ زندانِ ستم، می شود غمخوارِ او
همدمِ تنهاییِ آن امامِ بی معین
گشته مرهم بر تنِ زخمی و بیمارِ او
کنحِ زندانِ بلا، راحتم کن ای خدا(۲)
او دلش آتش گرفت آنچه زندان دیده بود
جسمِ مولای غریب، از جفا رنجیده بود
قاتلِ جانیِ او، سندی اِبن شاهک است
با لب خشکیدهاش، تازیانه خورده بود
در جراحت پیکرش، غرقِ خونِ پیراهنش
کو رضا از بی کسی، تا بسوزد از غمش
دیده اش بر در بوَد، تا پسر از ره رسد
تا کمی مرهم نهد، جای هر زخمِ تنش
کنجِ زندانِ بلا، راحتم کن ای خدا(۲)
یا بیاید در برش، آن یگانه دخترش
غل و کنُده وا کند، هم ز جسمِ لاغرش
او که جانش تشنه ی،ِ دیدنِ رویش بوَد
تا مگر دستی کشد، جایِ زخمِ پیکرش
غرقِ در سوگِ عزا، شد زمین و آسمان
تسلیت بر حضرتِ، مهدیِ صاحب زمان
#شهادت_جانگداز_امام_موسی #کاظم_علیه_السلام_تسلیت_باد
#هستی_محرابی