عاشقانه های حلال C᭄🇮🇷
💌 ⏝ ֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢ . #مسیحای_عشق #قسمت_سیصدونودوهشت باز هم، مثل کسی که خون پدرش را طلب دارد، می
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_سیصدونودونه
تو، مجموع تمام آنچه میخواستمی...
حیف که...
آب دهانم را قورت میدهمـ.
طبق معمول نیکی، از نگاهِ خیره ام،ناراضی است.
سرش را پایین میاندازد .
+:برید کنار پسرعمو....
وقتی صدایش میلرزد،
دوست دارم مشتم را به دیوار کناری بکوبم.
:_من... من فقط میخوام برسونمت...
+:نیازی به لطف شما نیست...
به خودم میآیم.
باز هم اختیار از کف دادم..
باز راز دلم را در نگاهم هویدا کردم.
باز نزدیک بود فراموش کنم تصمیم بزرگم را...
تصمیمی که کمی خودخواهانه به نظر میرسد اما برای هردویمان خوب است.
هم من،هم نیکی...
تفاوتهای ما بیشتر از شباهتهاست.
حتی اگر من هم بخواهم،محال است نیکی بخواهد..
نه..نشدنی است ....
قبل از اینکه افکارم فرصت تجلی در کلامم را پیدا کنند،نیکی با شتاب از کنارم میگذرد.
برمیگردم و صدایش میکنم.
:_نیکی..
میایستد،بدون اینکه برگردد آرام میگوید
+:پسرعمو، آقامانی گفتن نظرتون اینه که تا وقتی این قضیه،تموم نشده؛آرامش همو بهم
نزنیم...پس پای تصمیمتون بمونین...خداحافظ
از کنارم میگذرد و مرا با پریشانیام رها میکند.
توان حرکت ندارم،هیچ نمیتوانم بگویم.
تنها،به سختی،تن بی جانم را برمیگردانم و رفتنش را نظاره میکنم.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝