💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_پانصدونوزده
نمیدانم.
+:برام شعر بخون.مثل اونشب که من واست خوندم.
با ذوق بلند میشود.
:_الآن برمیگردم.
و از اتاق بیرون میرود. لبخند میزنم و به بالشهای پشت سرم تکیه میدهم.
سرم واقعا درد میکند.
نمیدانم آیندهام رو به کدام سو دارد و این عصبیام میکند.
نیکی "حافظ" در دست وارد میشود.
دوباره روی تخت مینشیند و میگوید
:_شما واسم غزل معاصر خوندین.
منم براتون غزل حافظ میخونم.
لبخند میزنم.
+:پس اهل حافظی!
:_حافظ،سعدی،صائب،بافقی،البته معاصر هم خیلی میخونم.
+:خوبه!
:–نیت کنین،تفأل بزنیم.
چشمانم را میبندم.
نیازی به نیت نیست،کدام فکر و آرزویی بهتر از نیکی؟
کدام آینده،بدون نیکی؟
آرام چشمانم را باز میکنم.
نیکی انگشتان کشیدهاش را دو طرف کتاب میگذارد و آرام باز میکند.
با دیدن مطلع غزل،چشمانش برق میزند.
آرام میخواند،با لحن شیرین و محکم:
مزرع ســـبز فلــک دیدم
و داسِ مه نــو
یادم از کشتهی خویش آمد و هنگام درو
گر روی پاک و مجرد، چو مسیحا به فلک
از چراغ تو به خورشید رسد صد پرتـــــو
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝