💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_پانصدوهجده
:_من نمیدونم والا..حرفاتون همش ضد و نقیضه.
نه به دیشب که همش میگفتین..
(صدایش را کلفت میکند)
"نیکی،بیمارستان لازم نیست"
نه به الآن که میگین "آخ دستم،وای سرم"
نگاهش میکنم.
+:به نظرت دلیلش چیه؟
نیکی با خجالت سرش را پایین میاندازد.
با سماجت نگاهش میکنم
:_نیـــــکــــی!
نیکی آرام سرش را بلند میکند.
:_دلیلش اینه که...
اینه که...
اینکه شما..
بیتاب میگویم
+:من چی؟
:_شما خیلی پسر بدی هستین!
لب و لوچهام آویزان میشود.
اما خودم را از تک و تا نمیاندازم.
+:حالا یه کم پیش این پسر بد بشین دیگه..از دیشب اینجا زندانی شدم..
تک و تنها،دلم پوسید تو این چاردیواری!
+:آخه من..
سرش را بلند میکند و لبخند قشنگی میزند.
:_چی کار کنم حوصلهتون سرجاش برگرده ؟
غرورم تا همینجا هم خیلی زیر دست و پا مانده،هرچند به خاطر نیکی حاضرم از غرورم دست
بردارم..
حاضرم؟
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝