💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_چهارصدوبیستوشش
مسیح،پارچ آب را برمیدارد و بدون اینکه چیزی بگوید،لیوان مقابلم را پر میکند.
از همهی حرکاتش تعجب میکنم.
به چه حقی ذهن من را میخواند ؟
هرچه که بود،الآن به این لیوان آب احتیاج دارم .
دست دراز میکنم و لیوان را برمیدارم و لاجرعه سر میکشم.
حس میکنم بهترمـ
ِ هرچند وقتی در اتاق،یاد حرفهای مسیح و
دل نگرانیاش افتاده بودم،حال دوست داشتنیتری
داشتم...
از پشت میز بلند میشومـ.
آرام،متکبر و مغرور سر بلند میکند
:_غذاتو کامل نخوردی...
+:میل ندارم...
و بی هیچ حرف دیگری به طرف اتاق برمیگردمـ.
لحظهی آخر،صورتم را به طرف آشپزخانه میگیرم.
مسیح،دستتنها مشغول جمع کردن میز است.
پا روی دلم میگذارم و وارد اتاقم میشوم.
★
کتاب به دست ، وارد آشپزخانه میشومـ.
طلا مشغول پاک کردن سبزی است.
متوجه حضور من نشده.
سرفهای مصلحتی میکنم تا توجهاش جلب شود.
سرش را بلند میکند،میخواهد بلند شود که میگویم
:_بشین،بشین
صندلی روبه رویش را بیرون میکشم
:_مزاحم که نیستمـ ؟
لبخند میزند
+:اختیار دارین خانم...
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝