eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.5هزار دنبال‌کننده
21هزار عکس
2.1هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
💌 ⏝ ֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢ . #مسیحای_عشق #قسمت_چهارصدوبیست‌وشش مسیح،پارچ آب را برمیدارد و بدون اینکه چیز
💌 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . روی صندلی مینشینم و کتاب را روی میز میگذارم. طلا دوباره مشغول میشود. :_کمک نمیخوای؟ +:نه خانم،ممنون :_تو یخچال سبزی نداشتیم؟ +:پلاسیده شده بودن خانم...بهتره سبزی رو نشسته،داخل یخچال گذاشت.. سر تکان میدهم :_نمیدونستم... طلا لبخندِ عمیقی میزند +:خانم شما خیلی جوونین...آقامسیح هم واسه همین به من گفتن بیام.. به صرافت میافتم :_واسه چی؟ +:خب خانم،خونه‌داری سخته...آقا گفتن نمیخوان شما بیشتر از این دچار ضعف بشید و از درساتون عقب بمونین... راستش شرارهخانم هم... طلا حرفش را میخورد. یک تای ابرویم را بالا میدهم و با لحنی پر از شک و ابهام میپرسم :شراره خانم چی؟ طلا با چاقو و ساقه‌های کرفس خودش را مشغول میکند +:هیچی خانم،هیچی... یاد تماس دیشب زنعمو میافتمـ. کنجکاوی،قلقلکم میدهد. از بچگی خیلی اهل کنجکاوی نبوده ام،اما نمیدانم چرا راجع هرچه به مسیح مربوط میشود،گوش تیز میکنم. با لحنی شمرده و محکم میگویم :_طلا خانم،میگم زنعمو چی میگفتن ؟ طلا آرام میگوید +:هیچی به خدا خانم...فقط میگفتن آقامسیح خیلی شما رو دوست دارن... ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 ✦📄 به قلـم: . 𓂃مرجع‌به‌روزترین‌رمانهاےایتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💌 ⏝