eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
13.4هزار دنبال‌کننده
22.6هزار عکس
2.7هزار ویدیو
87 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
💌 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . اگر این زمان به پایان برسد و مسیح،مرا راهی خانه‌ی پدری کند چه؟ این احساسِ لطیف که در من جوانه زده،نکند بی سرانجام باشد؟ مدادم را برمیدارم و با نگرانی تکانش میدهم. تکلیف من با آینده‌ام چیست؟ خب شاید.. شاید واقعا من و او برای هم ساخته شده ایم... اگر اینطور نباشد چه؟ اگر مردی مثل مسیح انتخابم بود،پس چرا دست رد به سینه‌ی دانیال زدم؟ دستم را محکم ر وی میز میکوبم و بلند میگویم:"نه" یک لحظه به خودم میآیم. باز هم سکوت ... اتاق نه! مسیح با دانیال فرق دارد. اصلا مسیح با همه ی مردان دنیا فرق دارد. کلافه،هر دو دستم را درون موهایم میبرم. درست شبیه مسیح! سرم را روی میز میگذارم. خدای من،این روزها چقدر از مسیح پر شده‌ام... صدای زنگ موبایلم میآید. با دیدن اسم "زنعمو شراره" روی صفحه رنگ از صورتم میپرد. به کلی فراموش کرده بودم.لبم را میگزم و سرم را پایین میاندازم. اگر بی‌ادبی محسوب نمیشد،اصلا جواب نمیدادم. اما انگار حالا چاره‌ای نیست. :_سلام زنعموجان +:به‌به، نیکی خانم سلام به روی ماهت عزیزم... :_شرمنده زنعمو ببخشید باور کنید یه اتفاقاتی افتاد که... صدای خندیدن زنعمو از پشت تلفن در گوشم میپیچد. ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 ✦📄 به قلـم: . 𓂃مرجع‌به‌روزترین‌رمانهاےایتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💌 ⏝