eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
13.4هزار دنبال‌کننده
22.6هزار عکس
2.7هزار ویدیو
87 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
💌 ⏝ ֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢ . #مسیحای_عشق #قسمت_چهارصدوچهل‌ودو +:آقامانی برای منم عزیزه.. باور کنین اما
💌 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . نکند فکری که به سرش زده...، با دلهره میگویم +:نه... :_تنها راهه... زمزمه‌وار حرفش را ادامه میدهد :_فقط اگه میتونستم،اصل پولو بهش برگردونم...هنوز نصف پول رو جور نکردمـ.. دستانم را آرام بالا میآورم. با ترس،چک رمزدار را جلویش روی میز میگذارم. از واکنشش میترسم.مسیح را محکم و مستقل شناخته‌ام. زیر بار منت هیچکس نمیرود. دیشب به بابا زنگ زدم و کمک عاجل خواستم،اما طوری که غرور همسرم،نشکند. بابا هم صبح،با راننده‌اش این چک را برایم فرستاد. یک تای ابرویش را بالا میدهد. :_این چیه؟ لبخند کمرنگی میزنم . +:ناقابله... شاید بتونه یه کم از مشکلاتت رو حل کنه.. نگاهش روی مبلغ چک ثابت میشود. آرام آرام سرش را بالا میآورد و از پشت برگه،میگوید :_نمیخوای بگی که چهارصد میلیون،پس انداز داشتی؟ دهانم خشک شده،مطمئن بودم به سادگی قبول نمیکند. دستهایم را درهم گره میزنم. حتما نام و امضای بابا را پای چک دیده. +:نه،پس انداز من نیست..بابا قرار بود واسه هدیه‌ی ازدواج بیشتر از این پول رو به من بدن،اما من قبول نکردم،گفتم فعلا لازمش ندارم... صدایش کمی بالا میرود _:بعد اونوقت دیشب زنگ زدی و گفتی لازم داری...بابات هم حتما فکر کرده چه شوهر بی عرضه‌ای داری ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 ✦📄 به قلـم: . 𓂃مرجع‌به‌روزترین‌رمانهاےایتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💌 ⏝