•••🍃••• #صبحونه |🌞|صبح ڪه مےشود |❤️|قلبـــــم را از نو بـراے |🙊|ڪنارِ #طُ تپیدن ڪوڪ مےڪنم |😍|این یعنـے خـودِ خـودِ زنـدگـــے ... #صبحتون_بخیر •• @Asheghaneh_halal •••🍃•••

💟🌺 🌺 #پابوس مدتی هست که جان رفته برون از بدنم تحت درمان شفاخانه ی بیت الحسنم من به تنهایی از این باده نخواهم نوشید همه ی اهل‌جهان را حسنی‌خواهم کرد #دوشنبه‌‌هاےامام‌حسنے #السلام‌علیک‌یا‌حسن‌ابن‌علے 🌺 @asheghaneh_halal 💟🌺

°|🌹🍃🌹|° #همسفرانه به هوش بودم از اولـ|😜| که دل به کس نسپــارمـ|✋| شمــــایل تـو بدیدمـ|😍| نه صبر ماندو نه هوشمـ|| #بهونه_زندگیمی💞 #خودش_میدونه_با_کی‌اَم😉 ڪلیڪ نڪن عــاشق میشے😉👇 @asheghaneh_halal {💓}

🍃🌖 #مجردانه اصالت و شرافت خانوادگے دختر و پسر، یڪے از اساسے ترین ملاڪ هاے ازدواج،به ویژه در جامعه اسلامے ماست. ڪلمه اصالت از اصل گرفته شده و اصل به معناے ریشه آمده است. یعنے دختر و پسر از خانواده هایے باشند ڪه داراے اصل و ریشه هستند... #اصل‌وریشه‌به‌معنے‌معروف‌بودن‌نیست #آبرودارےوموارددیگه‌روشامل‌میشه😊 پ.ن: چه خبــر؟😁 @asheghaneh_halal 🍃🌖

•• #ویتامینه🍹 •• •• "رفـتارهاے پـیوند دهـنده در روابـط زوجـین!" •• 🏝 حـمایت 🏝 تـشویق 🏝 احـترام 🏝 اعـتمــاد 🏝 گـوش فرا دادن 🏝 بحث، گفتگو و ڪنار آمدن با اختلافات #نڪات‌طلایے😁👌 لحظہ ــهاے ویتامینے در😃👇 ••🍊•• @asheghaneh_halal

°||👳||° #طلبگی روزے یک ساعت با امام زمـان(عج) خود خلوت کنید و به ایشان توسل کنید تا حالت رفاقت ایجاد شود..🌸🍃 #عارف‌سیدعبدالکریم‌کشمیری #ادرکنےیاصاحب‌الزمان‌عج.. #اللهم‌ادبنا‌باداب‌الامهدے💚 @asheghaneh_halal °||👳||°

🕊🍃 🍃 #چفیه فکر میکردیم، چون گرفتاریم از خدا دوریم؛ ولے شهدا اثبات کردند، چون از خدا دوریم گرفتاریم... #شهیدبهروز‌علوے @asheghaneh_halal 🍃 🕊🍃

#ریحانه نظر "ملانی جئورجیدز" با نام هنری "دیامز" (معروف به 🔻پرنسس رپ🔺 که به تازگی مسلمان شده) درباره حجاب:👇

#ریحانه در تمام اروپا بہ "پرنسس رپ" مشهور بود و مورد علاقہ‌ی خیلی‌ها. اما مدتی بود که به طرز عجیبی کسی از او خبر نداشت!😕 تا اینکه بالاخره پس از ۲ سال در یک برنامه تلویزیونی🖥 حضور یافت و همه طرفدارانش را شوکه کرد.😲 دیامز (به صورت مخفف: دیام) در این برنامه اعلام کرد مسلمان شده😌 و پوشش حجاب را برگزیده و توضیح داد: “حجاب شادی را به زندگی من آورده و همین برای من کافی است”.😊👌🏻 او تا دو سال قبل، مدتها بود که از افسردگی شدید رنج می‌برد؛😓 تا اینکه در طی یک سفر تفریحی وارد مسجدی🕌 شده و با مسلمانان نماز می‌خواند و همین اتفاق ساده می‌شود سرآغاز تولد دوباره مِلانی...😍🍃 دیام همچنین دلیل اسلام آوردن خود را مبارزه و نفرت از ظلمی اعلام کرد که در غرب بر زنان روا داشته می‌شود.✊🏻 او معتقد است از جسم و روح برهنه زنان غیرمسلمان سواستفاده‌های زیادی می‌شود.☝️🏻 دیام می‌گوید: “وقتی می‌بینم زمانی که در جامعه هستم، جسمم و زن بودنم در کنترل خودم هست، 💪 چشم‌اندازی جدید برای من به حساب می‌آید😍 و مردم باید با عقل من و آنچه واقعا هستم سر و کار داشته باشند و از روی بدنم در مورد من قضاوت نکنند.”✅ #زندگی_دوباره 😊🌱 ┅═══🍃🌸🍃═══┅ @asheghaneh_halal

•[ #سین_مثل_سپاه💚💪]• . . . ••پشتــــ دشمن ها✨ اگر لرزیدهـ↶~ از جنگـاوریمـ💪 بنــد پوتیـݧ ‌هاے منــ😍]•• محڪم شدهـ با دستِ‌ــتُ😌}° #تقدیم‌بہ‌همسران‌پاسدار🌹🍃 . . . ــمرداݩ ݕے ادݞــا😌👇 •[🇮🇷]• @asheghaneh_halal

🎀🍃 #بکانه ❤️|• دُختَر یَعنے: جِلوه‌ی زیبایے بےحَـدِ خداوند☺️🍃 #تم_دخترونه #گل‌گلےجاان😍🌸🍃 خوشگل ـسازے😌👇 @ASHEGHANEH_HALAL 🎀🍃

💎🍃 #بکانه 💙..|نام: محمودرضـا 💜..|نام خانوادگے: بیضایے 💛..|تاریخ تولـد: ۶۰/۰۹/۱۸ 💚..|تاریخ شهادت: ۹۳/۱۰/۲۹ ❤️..|محل تولد: تبریـز 💖..|محل شهادت: سوریهـ #تم_پسرونه #شهیدمحمودرضابیضایے خوشگل ـسازے😌👇 @ASHEGHANEH_HALAL 💎🍃

🕊🍃 🍃 #شهید_زنده ✍•• سرلشڪر سلیمانے، روز گذشتــه در خوزستان: جوانانے ڪه سنشان اقتضا نمے‌ڪرد جهادِ زمان دفاع مقدس را درڪ ڪنند و امروز نیز خیلے اصرار دارند که به‌عنوان #مدافع_حرم در جبهـه حضور پیدا کنند، به نظر من باید بیایند به خوزستان؛ چراڪه حادثه اخیر یڪ دفاع از حرم است. هیچ‌چیزے بالاتر از حفظ #کرامت_انسان نیست. ۹۸/۱/۱۸ #خداقوت‌سردار☺️✋ @asheghaneh_halal 🍃 🕊🍃

🕗🍃 🍃 #قرار_عاشقی جز تو در گوشه دلـ!💓! عشق کسے نیست مرا جز ملاقاتــ!🙂! تو میل و هوسے نیست مرا شوق دیدار تو در دیدهـ👀 ے من مے‌تابد جز تو عشقــ!😍! رخ هر خار و خسے نیست مرا #السلام‌علیڪ‌یاعلےبن‌موسےالرضا 🍃 @asheghaneh_halal 🕗🍃

••🎊•• #عیدانه ••💫لبریـز فلڪ شد از تبـــارڪ ••🕊آواز طـرب دهد چڪـاوڪ ••💚حرف دل نوڪرحسین اسٺ ••😍اربــاب تولــدٺ مبـارڪ #میلاد_عشـღـق_مبارڪ🎈 #باباے_سادات @asheghaneh_halal ••🎊••

تولدت مبارڪ اربابـــــ(: 💚🍃 باباےخوبمــــ😍

🌹💫 💫 #آقامونه دائم از غصه، میزنم بر سر🔨☹️ زندگے مشکل است بی‌دلبر😔💓 پ.ن: شعرخوانے راجع به دوران #مجردے در محضر حضرت آقا..☺️🍃 حتما دانلود بِنُمایید تا بلڪه شادمان گردید😂😉 °•|💍|•° @asheghaneh_halal

🍃🌊 #خادمانه .• سـین هفـتمــ •. ••💗در روزهایـی ڪہ قرار بود هفت سین سفره مـان سمنـو و سنجد و سبزه بـاشد سڪہ هاے سفره مان جـاـیشان خالیـــ شد امـا سیـل آمـد و هفت سیـنمان را ڪامـل ڪرد... ••💗سـیل بـاخود بـرد هر چہ را ڪہ نبـاید میـبرد از گلستـان و لـرستان و خوزستان و ڪرمانشاه گرفتہ تا شـیراز... ابتـدای سال را ڪہ بـاید با شور و شـادے آغاز میڪردیم و عزم راسخ در رونق تولـید ڪارمان شد گـریہ و دلهره براے پـاره اے از تنماݧ... ••💗در ایـن مـیان سـیل بہ معـناے واقعـی خود شـد مردانگی سنج براے همہ آنهایی ڪہ ادعاے مردن بودن را داشتند،سـیل سنجید آنچہ را ڪہ بسیارے مدعے بـودن. ••💗بـرخـی فقط بہ پشت میز و قلم در دست با لباس هاے اتو ڪشیده براے سیل زدگان اڪتفا ڪردند و برخی تـا چنـد روز در قشم زیر فشار ڪار لہ شدند براے ڪشور... امـا بگذار بگوییم تا حقی نباشد بر گردنم،بگذار از مردان مردے بگویم ڪہ در ابتدا پـا بہ پـاے سیل زدگان جـلو رفتند مردانے چون حاج حسین یڪتا ڪه بـا شعار ڪنارتیم هموطن در صحنہ حاضر شدند و هموطنان خود را تنها نذاشتند همچنین ورزشڪاران و بازیڪنان و هنرمندانے ڪه احساس مسئولیت و وظیفہ ڪردند،امـا این همہ ماجرا نیسـت بـہ دستور فرمـانده ڪل قوا (سید علے خامنہ اے)همہ ارتشے ها و سپاهی ها و بسیجے ها رفتند و مردانہ بہ ڪمڪ هموطنان خود شتافتند تـا ساز و مــوسیقیِ زندگی را بـرای ڪشورشان بنوازند و لبخندے از جنس بـهار بر لـب هاے هموطنان خود بڪارند... ••💗معمولا بعد از سیل ڪرم هاے زیادي سر از خاڪ بیرون میزنند و میشوند آنچہ را ڪہ نباید بشوند، ڪرم هایی ڪہ مردانگےشان دیدن نیمه خالی لیوان است و رفتن بہ فضاے مجازے و ایجاد شایعہ و اختلال بین مردم... ••💗از همین جا ڪہ برایـم تریبونـی شد تا آنچہ را ڪہ بگویم، خداقوت میگویم بہ مردان حقیقی و واقعی ڪہ سربلند از این آزمون بیرون آمدند امـا تو اے هموطن من هنوز دیر نیست و تو بـا ڪمڪ هر چند ڪوچڪت بہ هموطنانمان در مناطق سیل زده مردانگی خود را نشان بده و چـرا ڪہ همه بـاید جوابگو باشیم در مقابل خـالق هـستـی... #سـیل🌊 #ڪنارتیم_هموطن😍 #گمـنام_بـقیع #ڪپے🚫 حرفے ، حدیثے☺️👇 🆔: @fb_313 تـا دوردے دیگر بدرود☺️✋🏻 @asheghaneh_halal 🍃🌊

💍🍃 🍃 #همسفرانه تــ|•💚•|ــو خواستنے تــرین دست نیافتنےاین شهــر شلوغے من و تـو هم رزمیـــم|•😎•| بیـــا سنگــربگیـــریـم درآغوش هم درنبــردے علیـــه جدایے•|👊|• #عشق‌خوب‌است‌اگــر #یارسپاهــےباشـــد😍 🍃 @asheghaneh_halal 💍🍃

🐝°| #نےنے_شو |°🐝 [😌]ینی میسه منم اگه بُسُلگ سدم [😍]مثه بابا محسنم پاسدال بِسَم [👊]اون موقع بااسلائیل میچَنگم [😇]عه لاستی امسب بلادت امام حسینه [🙈]چیگده خوسحالم ڪه پِدَلَم پیس بِهتَلین پاسدال دُنیاس علے آقاے گل ان شالله درآینـــده مثل پدرت بدرخشے😉 واقعاجاي خوشحالی داره که پدرت باامام حسین محشورمیشه(😘) استودیو نےنے شو؛ آبـ قنـ🍭ـد فراموش نشه👼👇 °🍼° @Asheghaneh_Halal

#عیدانه اےپاسـ|👨✈️ـدار انقلاب ڪشورعشق نام نیڪویت همیشھ ثبت،اندردفتـ|📖ـرعشق توڪردےاقتدادرعـ|😌ـزت وایثاربھ آنڪس،ڪھ هستےاش ‌فدابنمودوگردیدمظھرعشـ|😍ـق #عیدتون_مبارڪ💚 #تقدیم‌به‌خادم‌الخادمیــن🌹 |🎈 @asheghaneh_halal

🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_دویست_شصت_وپنج ♡﷽♡ امیرحیدر وضو میگیرد و بعد گوشه ی اتاق قرآن میگشاید به حاجت استخاره. خوب می آید. لبخندی میزند و قرآن را میبندد. خود را مجاب کرده بود راه سختی است راهش...شماره ی نگار را پیدا میکند و با بسم اللهی آن را میگیرد.نگار اما باورش را سخت میپندارد.که این امیرحیدر باشد که پشت خط است. با لبخند و دستانی لرزان تماس را برقرار میکند و گلوی خشکش را با آب دهانش تر میکند:سلام...بفرمایید. امیرحیدر دل قرص و محکم میگوید:سلام دختر دایی خوبید؟ قند توی دل نگار آب میشود.واقعا خودش بود!امیرحیدر بود... _خوبم پسر عمه... کاری داشتید؟ امیرحیدر جدی میگوید:زنگ زدم حرف بزنیم... یه چیزایی رو روشن کنیم برای همه دیگه و به یه چیزایی خاتمه بدیم! اینبار آن همه حس خوب جایش را داد به نگرانی.... مطمئنا یک گفتگوی احساسی نمیتوانست چنین ادبیاتی داشته باشد.!!! امیرحیدر نفس عمیقی میکشد و میگوید:مطمئناً حدس زدید که برای چی زنگ زدم!؟ حدسش را که زده بود تقریبا مطمئن بود. اما راه کج کرد سمت کوچه ی عمر چپ و گفت:نه... چی باعث شده؟ امیرحیدر کلافه میگوید:خیلی خوب... میخوام امشب بهم بگید نظرتون در مورد من و این ربطی که بینمونه و زمزمه های بزرگترا چیه؟ این قضیه ازدواج چقدر برای شما جدیه؟ شمارگان تپش قلب نگار رفت روی هزار ... به سختی آب دهانش را قورت داد گفت:خب چی بگم؟... _همه چیو بگید...هرچی که این میون به من و خودتون و القاء های مادرامون ربط داره.... نگار پوزخندی زد به افکار چند دقیقه پیشش! چه فکر میکرد و چه شد...این واژه ها زیادی نک تیز و زبر بود .... _خب...راستش از وقتی که من خودم رو شناختم شما بودید. میشناسید که خونوادهامونو؟ ازدواج تو سن کم و اصرار به وصلت فامیلی و خب سهم و قرعه ی منم شد آقا سید امیرحیدر! با این تفاوت سنی و شاید تفاوت فکری زیاد! فقط شما بودید و عروسم گفتن های عمه و حرفهای مامان و بعضاً بابا ! اولاش یه اجبار و یه حس متضاد...اما کم کم این جبر شیرین شد و.... بہ قلم🖊 " #نیل_۲ "✨ #ڪپےبدون‌ذڪرنام‌نویسنده‌ومنبع‌‌مجازنیسد☺️ هرشب از ڪانال😌👇 🍃 @asheghaneh_halal 🎀🍃

🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق❤️ #قسمت_دویست_شصت_وشش ♡﷽♡ میخواست بگوید بعدش رسیدم به همزاد عشق! حسی بی نهایت شبیه به عشق.... و شاید هم خود عشق...اما سکوت کرد و حیایش بیش از این اجازه ی حرف زدن به او نداد. باورش برای امیرحیدر سخت بود. اینکه بی ملاحظه گری های مادرش و مادر نگار چه بر سر او و نگار آورده است!دختری معصوم از جنس احساس که تقصیری نداشت اگر عاشق شود! اینهمه ورد و ذکر امیرحیدر بیخ گوشش که همان بیخ گوشش نمیماند.دیر یا زود راهی دلش میشد و اشتباهی به نام عشق را به وجود می آورد. حالا او مقابل دل این دختر مسئول بود!ناخواسته مسئول بود. بی رحمانه بود اگر مستقیم بگوید تو خوبی فقط دل من جای دیگری است! تو خوبی ولی ما نزدیک هم نیستیم!تکیه داد به دیوار و مستاصل گفت: نگار خانم... شما مطمئنید کنار من میتونید خوشبخت بشید!؟ نگار نا باور به پرده ی صورتی رنگ اتاقش خیره شد.باورش نمیشد ترسهایی که این همه مدت از آنها میگریخت روزی رخت بد قواره ی واقعیت را به تن کنند رو به رویش بیاستند و زهرخند زنان نگاهش کنند و او حرفهایی بشنود که نتیجه آخرش بشود یک طرفه بودن احساسش.... نمیخواست بازنده باشد با بغض گفت:من فکر میکنم کنار شما خوشبختِ خوشبخت باشم! خوشبخت تاکیدی دوم امیرحیدر را بیچاره کرد!چه کرده بودند طاهره خانم و مهری خانم! چه بر سر این دخترک آورده بودند و حالا امیرحیدر چه کند؟ آرام و نا مطمئن گفت:من میخوام یه چیزایی رو بهتون بگم...از خودم...زندگیم شخصیتم و سختی هاش... خواهش میکنم.عاجزانه خواهش میکنم منطقی بهشون فکر کنید. اشک نگار فرو چکید. میدانست حرفهایی که میخواهد بشنود تنها یک لفافه است! لفافه ی اینکه امیرحیدر دوستش ندارد!امیر حیدر به رویای هر شب او اصلا فکر هم نمیکند و امیرحیدر شاید دلش جای دیگری است! جایی حوالی یک آدم خاص! بہ قلم🖊 " #نیل_۲ "✨ #ڪپےبدون‌ذڪرنام‌نویسنده‌ومنبع‌‌مجازنیسد☺️ هرشب از ڪانال😌👇 🍃 @asheghaneh_halal 🎀🍃

🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_دویست_شصت_وهفت ♡﷽♡ دیگر مغزم داشت از کاسه سرم در می آمد و از دست افکار ضد و نقیضم پابه فرار میگذاشت.درست دو شب کامل به حرفهای آیین به خود آیین به افکار دستم آمده ی آیین به لباس پوشیدن آیین اصلا به همه چیز آیین فکر میکردم. بی طرف سعی کرده بودم فکر کنم! احساس نونهال در قلبم را نادیده گرفته بودم و با منطق به آیین فکر کرده بودم. نتیجه هم گرفته بودم نگاه کردم به بابا محمدی که داشت به سامره با حوصله املاء میگفت. همان معلمی فقط به او می آمد. میروم و کنارش مینشینم و بی هوا بوسه ای روی گونه اش میکارم. با لبخند نگاهم میکند وچند دقیقه بعد سامره کارش تمام میشود.میفهمد که کارش دارم.روبه سامره میگوید:آفرین دختر بابا.... برو نگاه کن ببین مامان کاری نداره کمکش کنی! سامره چشمی میگوید و خوشحال از فارق شدن از بزرگترین مشکل زندگی اش راهی آشپزخانه میشود. بزرگ شدن کفاره کدام گناهم بود نمیدانم! بابا محمد برمیگردد سمتم و میگوید:خب؟ _چی خب؟ میخندد و میگوید:حرف داشتی مگه نه؟ چشم بسته غیب خواندنش را عاشقم من... سر میگذارم روی شانه اش و میگویم: اوووممم....حرف دارم. ولی خجالت هم میکشم از گفتنش سرم را نوازش کنان میگوید:ندار تر از این حرفها باید باشی با ما! میخندم من هم! آرام میگویم:راستش یکی برای امر خیر پا پیش گذاشته... _اوهوم...خب _خب نداره.... میخواستم در جریان باشید. همچنان به نوازش های جادویی اش ادامه میدهد و میپرسد:کی هست حالا! دل دل میکنم برای گفتن... اصلا نسبت پیچیده ای میشود نسبت آقای خواستگار... _چی بگم...آقا آیین.آیین والا دستانش از نواز باز می ایستند. متعجب نگاهم میکند و ناباور میپرسد:آیین والا؟ خب من باز هم خراب کرده بودم گویا! با کمی ترس و لرز سر به نشانه ی تایید تکان میدهم و بابا محمد دوباره تکیه میدهد به مبل و به رو به رو خیره میشود. بعد از چند لحظه میگوید:خب...تو چی گفتی؟ بہ قلم🖊 " #نیل_۲ "✨ #ڪپےبدون‌ذڪرنام‌نویسنده‌ومنبع‌‌مجازنیسد☺️ هرشب از ڪانال😌👇 🍃 @asheghaneh_halal 🎀🍃

🍃🎊 #عیدانه تا خــدا هست[🌸 و جهان هست[✋🏻 و زمـان هست[⏰ و زمین[🌏 شب میلاد حسین اسـت[😍 شب عشق است و همین[☝️🏻 #میلاد_گل_فاطمه_مبارڪ🎈 •• @asheghaneh_halal •• 🍃🎊