eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.7هزار دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
「💚」◦ ◦「 🕗」 . بابا شدنتون مبارک آقای امام رضا ع:) ✨ . ◦「🕊」 حتما قرارِشـــاه‌وگدا، هست‌یادتان👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal 「💚」◦
«🍼» « 👼🏻» . . شلام املوز تَبَلُتِ امام جَبات ژونمه😍 اودمو لوس تَدَم بابایی‌ژون بَلام عِعدی بِعَره😁 🏷● ↓ تَبَلُتِ: تولد☘ عِعدی: عیدی🌸 ــــــــــــــــــــــــــــــ♡ــــــــــــــــــــــــــــــ با جشن گرفتن، هدیه‌ی در حد وسع‌مون گرفتن، لباس جشن پوشیدن و.. ولادت‌های بزرگانمون رو برای خودمون و بچه‌هامون شیرین و متفاوت کنیم🤩🎊 ✋🏻 🌹 . . «🍭» گـــــردانِ‌زره‌پوشڪے‌👇🏻 «🍼» Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|. ❄️'| |' .| . . ‖↵ ما را به جز ♡خیالت♡ فکری دگر نباشد 🧠❌ ‖↵ در هیچ سر خیالی🤯 زین خوب‌تر نباشد...😉 |✋🏻 |📖 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌|💛 |🔄 بازنشر: |🖼 «1700» . . |'😌.| عشق یعني، یڪ رهبر شده👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal |.❄️'|
∫°⛄️.∫ ∫° .∫ •|🌧|•آیـینه و آب مـهربـانے کردند •|💓|•با جنـگل عـشق،همزبانے کردند •|🌱|•شب را ز حـریم بـاغ گل تارانـدند •|🌝|•تشـریف سـپیده را جـهانے کـردند صبحتون به قشنگیِ پروانه ها😍🦋 ∫°🌤.∫ یعنے ، تو بخندے و،دلم باز شود👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ∫°⛄️.∫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
≈|🌸|≈ ≈| |≈ . . 🌹✨🌹✨ میــلاد امـــ♡ــام جـــواد علیه السلام مبارکـــــ😍🎉 مبارک 🎊 🌹✨🌹✨ . . ≈|💓|≈جانے‌دوباره‌بردار، با ما بیا بہ پابــوس👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ≈|🌸|≈
•‌<💌> •< > . . یڪ روز بعد از عقــدمان بود. با حسین در باغ قـدم می‌زدیم ..🌿.. حسین دستش را بالا آورد و به حلــقه‌اش نگــاه ڪرد ..💍.. آنگاه، آن را از دستش درآورد و ڪف دستش گذاشت و گفت: دوست دارم این حلــقه را به جبـهه هـــدیه ڪنم ..🙂.. من هم درنگ نڪردم. حــلــقـــه‌ام را درآوردم، ڪنار حلقه حسین گذاشتم و گفتم: حسیــن جــان! پس این حلـقه را هم به جبهـه هدیه بده ..☺️.. حسین آقـا گفت: واقعا راضی هستی؟ گفتم: خــدا راضی باشد ..😇.. حــلــقـه‌ها را داخــل دستمال سفیـد؎ پیچید، و در جیبــش گذاشت تا با خود به جبــهه ببرد ..🎁.. 🌷شـهـیـد دفاع مقدس •<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش ڪـاسه‌ےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻 •<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
39207حتی-اگه-صد-جور-غصه-داری.mp3
9.67M
🎊🎈 🧡 . . وقتشھ دستامون پُر بشھ هرچے ڪھ حاجت دارید بیارید 😍❤️ ؏_مبارک♥✨ 🌿 . . •[[ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ]]‌• 🎊🎈
‡🎀‡ ‡ - حِجـآب؛یَـعـنـےچِھ . .؟ - حـجآب‌یَــعـنــے: دَر پَـردھ بـآش . .! . چـون مُــرواریــد....[😌] ‡💎‡چادرت، ارزش‌است، باورڪن👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ‡🎀‡
هدایت شده از هیئت مجازی 🚩
🧡🍃 🎈 . . (ع)🌸 در هوای زیارتِ حرمــت دربـدر می‌شویـم مثل نسیـم♥🌱 ؏_مبارکھ‌ھ🤩✨ 🌿 . . [• یھ‌باب‌الحسین‌امشب‌بگیر‌ا‌ز‌جــواد🙃👇🏼 •[ Eitaa.com/‌Heiyat_majazi 🧡🍃
هدایت شده از هیئت مجازی 🚩
هدایت شده از هیئت مجازی 🚩
هدایت شده از هیئت مجازی 🚩
هدایت شده از هیئت مجازی 🚩
‌ °✾͜͡👀 🙊 . . 💬 ‌‌با خانوادم رفته بودیم مشهد من تقریبا 20 سالم بود... هوا هم خیلی سرد بود آنقدر که زمینا یخ زده بود... یه آقا پسری جلوی رستوران وایستاده بود و می‌گفت که بفرماید غذا آمادست🍽 همین جمله رو تکرار می‌کرد منم همین طور که میخواستم از جلوش رد بشم سر خوردم جلوش قشنگ چهار زانو نشستم☺️☺️☺️☺️ مثل یه دختر با ادب 😂😂😂 جلو پاش تو پیاده رو😬 اونم نامردی نکرد یه نگاه عمیق بهم انداخت یعنی چشم تو چشم و بهم گفت: گفتم بفرمایید غذا حاضره ولی نگفتم که اینجا بشینید😢😢😢 به خدا تو عمرم آنقدر تحقیر نشده بودم 😐🤦‍♀ . . ''📩'' [ 544 ] سوتےِ قابل نشر و بفرستین •‌⊰خاڪے باش تو خندیدنـ‌ـ😅✋⊱• °✾͜͡ ❄️ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
4_5981338380313560721.mp3
4.87M
↓🎧↓ •| |• . . 🎙 پرسیدند: فرق کریم با جواد در چیست؟ فرمودند: از شخص کریم همینکه درخواست کنید به شما عنایت می‌کند ولی «جواد» خود به دنبال سائل می‌گردد تا به او عطا کند... . . •|💚| •صد مُــرده زنده مےشود، از ذڪرِ ( ؏)👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ↑🎧↑
◉❲‌🌹❳◉ ◉❲‌ 💌❳◉ . . بودنت را شڪر .. اي ڪه هر لحظه بودن در ڪنارت، خوشبختیست (: . . ◉❲😌‌❳ ◉ چــون ماتِ ، دگر چہ بازم؟!👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ◉❲‌🌹❳ ◉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》 [ #قسمت‌صدوشانزدهم] سلام و احوال پرسی کردم و بعد
❢💞❢ ❢ 💌❢ . . [📖] رمان:《 》 [] امیر علی گوشیش را بالا آورد : خودم زنگ میزنم بهش همین الان زهرا با هیجان گفت : خو بزار رو بلندگو! صدای مردانه ای بعد چند زنگ بلند شد : بله ! _ سلام شوهر خواهر ! خوبی؟! هنوز شهد شهادت رو ننوشیدی؟! زهرا چشم غره غلیظی نثارش کرد و صدای مرد آن طرف خط،خندان شد : امان از دست تو امیر ، جلو زهرا نگی از این حرف هاا اعصابش بهم میریزه! اذیتش نکن خانوم منو زهرا با صدای آرام قربان صدقه اش رفت و امیر علی گفت: خواهر خودمه هاا، چه کاسه داغ تر از آش هم میشه! همسر زهرا بعد مکثی گفت: برادر زن غیرتی! میدونم چقدر دوسش داری ولی حق بده حساسه رو این موضوع! هم خنده ام گرفته بود هم شدیدا تعجب کرده بودم ! نواب از این شیطنت ها بلد بود؟! امیر علی با صدای کمی بلند گفت: ان شالله صد سال دیگه شهید شی زهرا خندید و همسر محترمه صدایش را شنید انگار : امیر، صدا زهرامه؟! امیر علی با مهر نگاهی به زهرا کرد و گوشی را به طرف زهرا گرفت از جمله آخر همسرش دلتنگی و عشق می بارید زهرا گوشی را با چشمان پر گرفت و به اتاق رفت قصه عشق عجب قصه ای بود.. بغضم گرفت دوست داشته شدن از طرف کسی خیلیی قشنگ بود ،اینکه کسی اینطور از راه دور هم حواسش پی تو باشد و نگرانت بشود و دلش برای خنده ات ضعف برود ،اینکه کسی را داشته باشی که دوستش داشته باشی و دوستت داشته باشد شیرین ترین اتفاقی بود که می توانست برای هر فرد اتفاق بیفتد ،فقط خدا کند این بلا یکبار در عمر برای هر کس بیفتد! [⛔️] ڪپے تنها‌باذڪرمنبع‌موردرضایت‌است. . . ❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal