🧃
⏝
֢ ֢ #ویتامینه ֢ ֢
.
"مـرد روياهایـش باش؛ ولـی نه فقط در خـيابان!"
❤️ لباسهای جذاب پوشیدن و موها و
ریش مرتب داشتن، عطر زدن و شال گردن
انداختن یا حتی عینک دودی، اینها همه
شما رو خوش تیپ و جذاب میکنه...
❤️ مسلما مردهای زیادی هستند که بیرون
از خونه لباس های خوب میپوشند اما توی
خونه و رو به روی همسرشون با شلوار
گشاد و زیرپوش هستن، اونم همیشه...!
❤️آقای عزیز؛ یکم به خودت برس، برای
خانمت عطر بزن، عطری که دوست داره،
عطری که بهت کادو داده. گاهی تیشرت و
لباسهای خوب تو خونه بپوش. تا هر وقت
ببیندتون کِیف کنه از دیدن شما...
.
𓂃ویتامینعشقتاینجاست𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧃
⏝
☀️
⏝
֢ ֢ #قرار_عاشقی ֢ ֢
.
امام هادی(ع)
درمورد ادب حاجتخواستن از
امام رضا(ع)، فرمودند:
هرکس نیاز و حاجتی از خداوند
میخواهد، باید درحالیکه غسل
کرده، قبر جدّم، علـی بـن موسـی
الرضا(ع) را زیارت کند. بالای سر
ایشان دو رکعت نماز به جای آورد
و حاجت خود را در قنوت از خدا
بخواهد... 💚
📷 ج.باقری
.
𓂃جایےبراےخلوتباامامرئـوف𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
☀️
⏝
عاشقانه های حلال C᭄
💌 ⏝ ֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢ . #مسیحای_عشق #قسمت_دویستوچهلوچهار متعجب میپرسد :_چی؟ +:تا حالا کسی رو نخ
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_دویستوچهلوپنج
مامان و بابا هستند.
نیکی خیلی زود سلام میدهد،انگار عادت دارد.
:_سلام
مامان لبخند میزند:سلام عزیزدلم.. خیلی خوش اومدی دخترم.
جلو میرود و صورت نیکی را میبوسد.
بابا هم جلو میآید و دست نیکی را میفشارد.
مامان دستش را دور کمر نیکی حلقه میکند :چرا اینجا ایستادین؟مسیح جان نیکی رو ببر اتاقت
لباساش رو عوض کنه
به وضوح سرخ و سفید شدن نیکی را میبینم.
میگویم:نیکی جان اگه میخوای..
شتابزده و نگران میان حرفم میپرد: نه نه همین جا خوبه..
به صرافت میافتد،سرش را پایین میاندازد:ببخشید حرفتون رو قطع کردم..
مامان با تعجب نگاهش میکند، نیکی هنوز من را با خودم جمع میبندد!
سعی میکنم بخندم و طبیعی جلوه کنم:عزیزم این حرفا چیه... مامان جان نیکی یه کم معذبه..
اگه اجازه بدین من ببرم باغ رو نشونش بدم.
مامان لبخند میزند:عزیزم خجالت نداره که.الهی قربونت برم... باشه برید با هم...
بعد به بابا اشاره میکند و با هم به طرف آشپزخانه میروند.
نگاه نیکی هنوز رو به پایین است.
+:جلو در منتظرتم...
سرش را تکان میدهد.از خانه خارج میشوم.سوز سرمای بهمن،صورتم را میسوزاند.
دست هایم را داخل جیب های شلوارم فرو میکنم و هوا را با تمام سلول هایم میبلعم.
صدای در میآید و بعد صدای پاهایش.
برمیگردم.
چادر سفیدی که موقع عقد سرش بود،دوباره سر کرده.
قدم هایش را کوتاه و روی یک خط برمیدارد.
روبه رویم میایستد،سرش پایین است و هنوز نگاهش را میدزدد.
به نظر، این دختر به اندازه ی تمام مؤنث های این شهر،خجالت میکشد!
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_دویستوچهلوشش
+:بریم..
راه میافتم،پشت سرم میآید.
قدم های من بلند است و او برای اینکه از من عقب نماند مجبور است تقریبا بدود.
از کنار صندلی های جلوی پنجره که میگذرم صدای پایش قطع میشود.
برمیگردم،کنار صندلی ها ایستاده و نگاهشان میکند.
+:دوست داری بشینیم؟
سرش را با مکث تکان میدهد.
مسئولیتم چند برابر شد،مِن بعد باید زبان این دختر هم باشم!!
چند قدم رفته را بازمیگردم و روبه رویش مینشینم.
سرش پایین است و با بندهای انگشتانش بازی میکند.
کلافه پای راستم را روی پای چپ میاندازم و نفسم را،با صدا تحویل هوای زمستان میدهم.
سر بلند میکند و اطراف را میکاود.
حوصله ام سر رفته. پاکت نازک سیگار و فندک را از جیب داخلی کتم درمیآورم.
چند ضربه به پاکت میزنم و سیگاری درمیآورم.
سیگار را بین لب هایم میگیرم و با فندک روشنش میکنم.
میدانم با تعجب،مثل بچه ها،نگاهم میکند ؛ مطمئنم...بدون اینکه نگاهش کنم.
فندک را روی میز مقابلم میگذارم و سیگار را ماهرانه بین دوانگشتم میگیرم.
دود را از دهانم بیرون میدهم و نگاهی با آسودگی و بیخیالی به نیکی میاندازم.
چشمانش گرد شده و خیره به حرکاتم،مردمک چشمانش بالا و پایین میشود. اولین بار است که
سیگار کشیدنم را میبیند.
سیگار را به طرفش میگیرم
+:میکشی؟
از جا میپرد،حرکتش قابل پیش بینی بود!
با حرص دندان هایش را روی هم فشار میدهد و دستش گوشه ی چادر را مچاله میکند.
به زحمت،خنده ام را کنترل میکنم.
با غیظ میگوید
:_ نه خیر، نوشِ جان
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
7.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌙
⏝
֢ ֢ #آقامونه ֢ ֢
.
√ جان و جهان..💚
* اگه یه روز بتونی
حرف دلت بهش بگی،
چی میگی❓
.
⊰🇮🇷 #لبیک_یا_خامنه_اے
⊰❤️ #سلامتےامامخامنهاےصلوات
⊰🚩 #یحیی_سنوار
⊰📲 بازنشر: #صدقهٔجاریه
⊰🔖 #نگارهٔ 𓈒 1523 𓈒
.
𓂃شبنشینےبامقاممعظمدلبرے𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🌙
⏝
عاشقانه های حلال C᭄
و اما پک دوم . . . که vip تره و خیلی دقیق سوالات رو دستهبندی و تجزیه و تحلیل کرده😍👌👌
هنوزم نشستی که!!🙄😐
بجُنب که فرصت و ظرفیتمون
محدوده🥲🤌
مطمئنم پشیمون نمیشد از گرفتن و مطالعهی سوالات😍😌
حتی گه متاهلی واسه رفیق یا خواهر و داداشِ مجردت بگیر..بهترین هدیهس واسش😉💍
🍳
⏝
֢ ֢ #صبحونه ֢ ֢
.
.
🤍وَهُــوَ عَلِيــمٌ بِــذَاتِ الصُّـدُورِ
و او به اسـرار و نيّـات باطـنها آگاه است :)
✨And He knows best what is in the breasts.
📗ســوره حدید، آیه 6
صبحـتون منور بہ انــوار الهـے☺️🌱
.
𓂃صبحروعاشقانهبخیرکن𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🍳
⏝
💛
⏝
֢ ֢ #پابوس ֢ ֢
.
«لو ان جمیع ما فی الارض من ذهب و فضة حملته المراة الی بیت زوجها ثم ضربت علی راس زوجها یوما من الایام، تقول: من انت؟ انما المال مالی، حبط عملها و لو کانت من اعبد الناس الا ان تتوب و ترجع و تعتذر الی زوجها»
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:
اگر تمام چیزهایی که در روی زمین از طلا و نقره وجود دارد و زن آنها را به خانه شوهرش بیاورد. آنگاه یک روز از روزها بر سر شوهرش منت بگذارد و بگوید تو کیستی؟ این اموال مال من است. در این صورت اجر و عمل زن از بین می رود اگر چه از عابدترین مردم باشد. مگر اینکه توبه کند و برگردد و از شوهرش عذرخواهی کند.🙏❤️
منبع:مکارم الاخلاق، باب 8، ص 202✍
.
𓂃حرفایےکهمیشنچراغراهِت𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💛
⏝
🧣
⏝
֢ ֢ #مجردانه ֢ ֢
.
بـــــــا آن همه دلـ❣ــداده
دلش بستـ🖇ــهی ما بود
- سیمین بهبهانی
.
𓂃محفلمجردهاےایـتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧣
⏝
💍
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢
تمام زندگیم بوی جنگ میده 🥲
طُ اما؛ شبیه صلح بودی!🙃
تمام چیزی که یه جنگ زده میخواد،صلحِ💚
#بیتوآوارهترینم🥺
#فرماندل۷۲۱
.
.
𓂃بساطعاشقےبرپاس،بفرما𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💍
⏝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌽
⏝
֢ ֢ #چه_جالب ֢ ֢
.
اینم یه ترفند با سیمظرفشویی و آهنربا😁👍
.
𓂃فوتوفنهاےسهسوته𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🌽
⏝