🍳
⏝
֢ ֢ #صبحونه ֢ ֢
.
.
وقتـے بـراے دیگـرۍ
فـانوس روشن میڪـنـے✨
خود بہ خود
راه خودت را هم روشن میڪنے🏮🪄
📖 پانـدا بزرگ و اژدهـای کوچک
{صـبحـت بہ زیبـایے برگهـاے پـاییـزی😍}
.
𓂃صبحروعاشقانهبخیرکن𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🍳
⏝
💛
⏝
֢ ֢ #پابوس ֢ ֢
.
«مِنْ حَقِّ الْوَلَدِ عَلى والِدِهِ ثَلاثَةٌ: يُحْسِنُ اسْمَهُ وَيُعَلِّمُهُ الـْكِتابَةَ وَيُزَوِّجُهُ إِذا بَلَغ»
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله فرمودند: از جمله حقوق فرزند بر پدرش اين سه چيزند: نام نيكو بر او گذارد؛ نوشتن را به وى بياموزد؛ و هنگامى كه بالغ شد، همسرش دهد.☝️✨
منبع:مكارم الاخلاق، ج 1، ص 474.✍
.
𓂃حرفایےکهمیشنچراغراهِت𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💛
⏝
🧣
⏝
֢ ֢ #مجردانه ֢ ֢
.
گفتوگوی #خواستگاری💐
تنظیم زمان گفت و گو، به اندازۀ فهم معیارها و روحیّههای یکدیگر
از طولانی شدن جلسات گفت و گو نترسید!☺️👌
[ یک ساعت، دو ساعت یا یک جلسه و دو جلسه؛ به اندازهای که از طرف مقابل شناخت کافی پیدا کنید، گفت و گو کنید.
[ همۀ حرفهایتان را با منطق و درایت، بزنید.
[ واقعاً جای تعجّب دارد که برخی از جوانان در جلسۀ خواستگاری، ده دقیقه با هم صحبت میکنند و بعد هم میگویند: «یکدیگر را پسندیدیم»😐
عجب! کاش برای همه چیز، این گونه راحت تصمیم میگرفتید‼️😬
.
𓂃محفلمجردهاےایـتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧣
⏝
💍
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢
شنیدیکهِمیگن:
شایدآخریندواییهآدم،یهآدمِدیگسـت؟!
تـُوآخریندوایمنےٖخـُب؟
.
.
𓂃بساطعاشقےبرپاس،بفرما𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💍
⏝
24.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌽
⏝
֢ ֢ #چه_جالب ֢ ֢
.
خورشـت نازخاتون
رقیب سـرسـخت قورمہ سبــزۍ😍
ایــنا رو لازم داریــم :
۳۵۰ گـرم جعـفری🌿
۱۵۰ گـرم نعنا🌱
۲۰۰ گـرم گوشت🥩
۳عدد بادمجـون🍆
۱عدد پـیاز🧅
نمڪ فلـفل زردچوبه ابلیمو
۲ حبہ سـیر🧄
.
𓂃فوتوفنهاےسهسوته𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🌽
⏝
🥤
⏝
֢ ֢ #منو_مجردی ֢ ֢
.
📩 آقا این مورچه ها چرا اینجورین❓
همیشه دارن راه میرن 😐🐜
خب دو دیقه بتمرگین یه جا دیگه
چه مرگتونه آخه😂
#ارسالے_ڪاربران 𓈒 1058 𓈒
#سوتے_ندید "شما و مجردیتون" رو بفرستین.
𓈒📬𓈒 @Khadem_Daricheh
.
𓂃پاتوقمجردے𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🥤
⏝
🪖
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
.
روایت همسر محترم شهید :در روز خواستگاری و آشنایی اول با لباس خاکی وارد شدعبدالمهدی با یک موتور با لباس خاک آلود از ماموریت برگشته بود و با همان لباس آمد خانه ما تا از مادرم، من را خواستگاری کند مادر و پدرم برای ازدواج من خیلی سخت گیر بودند. شهید در جلسه اول آشنایی که مادرم حضور داشت فقط قرآن می خواند و مادر از تلاوت او بسیار خوشش آمده بود و به من گفت: آقای مغفوری مرد زندگی استنشستن روی این قالی ها من را از یاد محرومان غافل می کند وقتی ازدواج کردیم جهیزیه من تقریباً از وسایل قیمتی بودند و شهید مغفوری که متوجه شد از من خواست ظروف، پرده ها و قالی ها را تعویض کنیم. با درآوردن پرده های خانه، موافقت کردم. شهید روی قالی های خانه نمی نشست.
⊹🌷 #شهدارایادکنیمباذکرصلوات
#شهید_عبدالمهدی_مغفوری
#روایت_عشق❤️
.
𓂃اینجاشهدامیزبانعشقاند𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🪖
⏝
🧸
⏝
֢ ֢ #پشتڪ ֢ ֢
.
مادرمگفت
عروسم شکلاتی باشد🍬😋
لهجهاش مثلِ خودت خوب و دهاتی باشد😇
عشق را خوب بفهمد
و بغل کردن را!🫂🫀
زن قشنگ است اگر عاشقِ ذاتی باشد🥰
.
𓂃دیگهوقتشهبهگوشیترنگوروبدی𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧸
⏝
🧃
⏝
֢ ֢ #ویتامینه ֢ ֢
.
موقع درخواست از شوهرت از احتیاج خودت صحبت کن ✅
👈نـه از بی توجهی هایش❌😵💫
👈بگو من بـه فلان چیز نیاز دارم ، نگو تو نسبت بـه من بی تفاوت شدی❌😐
گرفتی چی میگم قشنگـم😍👇
.
𓂃ویتامینعشقتاینجاست𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧃
⏝
☀️
⏝
֢ ֢ #قرار_عاشقی ֢ ֢
🍃خدایا
اندوه مرا بزدای
و دلتنگی
و غصّهام را
برطرف کن.🍃
.
𓂃جایےبراےخلوتباامامرئـوف𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
☀️
⏝
عاشقانه های حلال C᭄
💌 ⏝ ֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢ . #مسیحای_عشق #قسمت_دویستوچهلوهشت من اکنون یک بانوی متأهل هستم،هرچند صوری.
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_دویستوچهلونه
راستش خودم اصلا نمیدونم مزه اش چطوره ولی سرآشپز میگفت از بهترین غذاهای لبنانی ان.
تعجب میکنم،با لبخند میپرسم:چرا فکر کردین من غذای عربی میخورم؟
زنعمو به مسیح نگاه میکند:خب... گفتم شاید به عرب ها علاقمند باشی....
زنعموی من خیال میکند اینکه عربستان مطلع خورشید اسلام است،پس مسلمانان دنیا هم باید
غذای عربی بخورند.
اما مهر و محبتش ستودنیست.
با لبخندی از مهربانی اش تشکر میکنم:ممنون زنعمو...لطف کردین
لبخند گرمی میزند.
عمو محمود با غرور خاصی میگوید :بفرمایید نوش جان...
همه مشغول میشوند.
عمووحید دیس پلو را برمیدارد و برایم میریزد.
آرام میگویم:ممنون عمو کافیه..کافیه..
عمو ظرف کوبه را به طرفم میگیرد.
+:نیکی تو کربلا از این غذا زیاد میپزن...
فاطمه برایم گفته بود..
:_خوردم عمو،خوشمزس
با تعجب میپرسد
+:کجا خوردی؟
:_خونه ی فاطمه اینا...
عمو لبخند میزند
+:جالب شد...
میخندم و سرم را برمیگردانم.
قاشق را به دهانم میبرم که عمو خم میشود و زیر گوشم،آرام میگوید:من دارم برمیگردم نیکی..
لقمه،سنگ میشود و درون دهانم ته نشین...
حس میکنم تکه ای سرب روی زبانم گذاشته اند.
با زحمت و به لطف لیوان آب،لقمه را میبلعم و به عمو که با بشقاب غذایش بازی میکند خیره
میشوم.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_دویستوپنجاه
چشمهایم را تند تند باز و بسته میکنم تا قطرات اشک درون چشمم جمع نشوند.
بغضِ وحشی،گلوی بیپناهم را چنگ میاندازد و من خودم را تنهای تنها مییابم
مثل خودش آرام میپرسم
:_نمیشه نرید؟
+:بابا تنهاست... نمیتونم وگرنه میموندم.. اومدم یه سری چیزا رو درست کنم که همه چی بدتر
شد...
شرمندگی در صدایش پرواز میکند.
صدای زنعمو،باعث میشود عمو صاف بنشیند: راستی بچه ها بالاخره کجا میرین؟ من نمیفهمم
آخه این تور سورپرایزی دیگه چیه؟
سرم را بلند میکنم و به مسیح خیره میشوم.
او هم به من...
هر دو انگار،قفل شده ایم... فک و دهانمان هم...
مانی به دادمان میرسد:چیزه... میرن فرانسه دیگه...کشور عشق!
عشق را غلیظ میگوید و به ما خیره میشود.
سرم را پایین میاندازم.
زنعمو میگوید:وای چه خوب... نیکی جان شما رفتی تا حالا ؟
قبل از من،مامان میگوید:آره رفتیم اتفاقا نیکی فرانسه هم بلده...
لبخند زنعمو عمیق تر میشود:چه خوب.. ما که رفتیم مسیح با ما نیومد... کلا اهل سفر
نیست،مگر اینکه نیکی جون مجبورش کنه...حالا چند روزه است سفرتون؟
قبل از من،مانی سریع و بی فکر میگوید:دو هفته
مسیح به مانی چشم غره میرود.
مفهوم سفر دروغین ما این است که در این دوهفته نباید در سطح شهر دیده شویم و این یعنی
فاجعه!
با تعجب دستانم را روی میز میگذارم وکمی خم میشوم، رو به مسیح میگویم:دو هفــــــتـــــــــــه؟؟
جمع ساکت میشود و خیره به ما..
اشتباه کردم!
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝