eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.2هزار دنبال‌کننده
21.3هزار عکس
2.2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
🍳 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . . وقتـے بـراے دیگـرۍ فـانوس روشن میڪـنـے✨ خود بہ خود راه خودت را هم روشن میڪنے🏮🪄 📖 پانـدا بزرگ و اژدهـای کوچک {صـبحـت بہ زیبـایے برگ‌هـاے پـاییـزی😍} . 𓂃صبح‌رو‌عاشقانه‌بخیرکن𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🍳 ⏝
💛 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . «مِنْ حَقِّ الْوَلَدِ عَلى والِدِهِ ثَلاثَةٌ: يُحْسِنُ اسْمَهُ وَيُعَلِّمُهُ الـْكِتابَةَ وَيُزَوِّجُهُ إِذا بَلَغ» پيامبر خدا صلي الله عليه و آله فرمودند: از جمله حقوق فرزند بر پدرش اين سه چيزند: نام نيكو بر او گذارد؛ نوشتن را به وى بياموزد؛ و هنگامى كه بالغ شد، همسرش دهد.☝️✨ منبع:مكارم الاخلاق، ج 1، ص 474.✍ . 𓂃حرفایے‌که‌میشن‌چراغ‌راهِت𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💛 ⏝
🧣 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . گفت‌وگوی 💐 تنظیم زمان گفت و گو، به اندازۀ فهم معیارها و روحیّه‌های یکدیگر از طولانی شدن جلسات گفت و گو نترسید!☺️👌 [ یک ساعت، دو ساعت یا یک جلسه و دو جلسه؛ به اندازه‌ای که از طرف مقابل شناخت کافی پیدا کنید، گفت و گو کنید. [ همۀ حرف‌هایتان را با منطق و درایت، بزنید. [ واقعاً جای تعجّب دارد که برخی از جوانان در جلسۀ خواستگاری، ده دقیقه با هم صحبت می‌کنند و بعد هم می‌گویند: «یکدیگر را پسندیدیم»😐 عجب! کاش برای همه چیز، این گونه راحت تصمیم می‌گرفتید‼️😬 . 𓂃محفل‌مجردهاےایـتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🧣 ⏝
💍 ⏝ ֢ ֢ ֢ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌ شنیدی‌که‌ِمیگن: شاید‌آخرین‌دوای‌یه‌‌آدم،‌یه‌‌آدم‌ِ‌دیگسـت؟! تـُو‌آخرین‌دوای‌منےٖخـُب؟ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎. . 𓂃بساط‌عاشقےبرپاس،بفرما𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💍 ⏝
24.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌽 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . خورشـت نازخاتون رقیب سـرسـخت قورمہ سبــزۍ😍 ایــنا رو لازم داریــم : ۳۵۰ گـرم جعـفری🌿 ۱۵۰ گـرم نعنا🌱 ۲۰۰ گـرم گوشت🥩 ۳عدد بادمجـون🍆 ۱عدد پـیاز🧅 نمڪ فلـفل زردچوبه ابلیمو ۲ حبہ سـیر🧄 ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ . 𓂃فوت‌وفن‌هاےسه‌سوته𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🌽 ⏝
🥤 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . 📩 ‏‏‏آقا این مورچه ها چرا اینجورین❓ همیشه دارن راه میرن 😐🐜 خب دو دیقه بتمرگین یه جا دیگه چه مرگتونه آخه😂 𓈒 1058 𓈒 "شما و مجردی‌تون" رو بفرستین. 𓈒📬𓈒 @Khadem_Daricheh . 𓂃پاتوق‌مجردے𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🥤 ⏝
🪖 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . روایت همسر محترم شهید :در روز خواستگاری و آشنایی اول با لباس خاکی وارد شدعبدالمهدی با یک موتور با لباس خاک آلود از ماموریت برگشته بود و با همان لباس آمد خانه ما تا از مادرم، من را خواستگاری کند مادر و پدرم برای ازدواج من خیلی سخت گیر بودند. شهید در جلسه اول آشنایی که مادرم حضور داشت فقط قرآن  می خواند و مادر از تلاوت او بسیار خوشش آمده بود و به من گفت: آقای مغفوری مرد زندگی استنشستن روی این قالی ها من را از یاد محرومان غافل می کند وقتی ازدواج کردیم جهیزیه من تقریباً از وسایل قیمتی بودند و شهید مغفوری که متوجه شد از من خواست ظروف، پرده ها و قالی ها را تعویض کنیم. با درآوردن پرده های خانه، موافقت کردم. شهید روی قالی های خانه نمی نشست. ⊹🌷 ❤️ . 𓂃اینجاشهدامیزبان‌عشق‌اند𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🪖 ⏝
🧸 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . مادرم‌گفت‌ عروسم شکلاتی باشد🍬😋 لهجه‌اش مثلِ خودت خوب و دهاتی باشد😇 عشق را خوب بفهمد و بغل کردن را!🫂🫀 زن قشنگ است اگر عاشقِ ذاتی باشد🥰 . 𓂃دیگه‌وقتشه‌به‌گوشیت‌رنگ‌و‌رو‌بدی𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🧸 ⏝
🧃 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . موقع درخواست از شوهرت از احتیاج خودت صحبت کن ✅ 👈نـه از بی توجهی هایش❌😵‍💫 👈بگو من بـه فلان چیز نیاز دارم ، نگو تو نسبت بـه من بی تفاوت شدی❌😐 گرفتی چی میگم قشنگـم😍👇 . 𓂃ویتامین‌عشقت‌اینجاست𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🧃 ⏝
☀️ ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ 🍃خدایا اندوه مرا بزدای و دلتنگی و غصّه‌ام را برطرف کن.🍃 . 𓂃جایےبراےخلوت‌باامام‌رئـوف𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . ☀️ ⏝
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
💌 ⏝ ֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢ . #مسیحای_عشق #قسمت_دویست‌وچهل‌وهشت من اکنون یک بانوی متأهل هستم،هرچند صوری.
💌 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . راستش خودم اصلا نمیدونم مزه اش چطوره ولی سرآشپز میگفت از بهترین غذاهای لبنانی ان. تعجب میکنم،با لبخند میپرسم:چرا فکر کردین من غذای عربی میخورم؟ زنعمو به مسیح نگاه میکند:خب... گفتم شاید به عرب ها علاقمند باشی.... زنعموی من خیال میکند اینکه عربستان مطلع خورشید اسلام است،پس مسلمانان دنیا هم باید غذای عربی بخورند. اما مهر و محبتش ستودنیست. با لبخندی از مهربانی اش تشکر میکنم:ممنون زنعمو...لطف کردین لبخند گرمی میزند. عمو محمود با غرور خاصی میگوید :بفرمایید نوش جان... همه مشغول میشوند. عمووحید دیس پلو را برمیدارد و برایم میریزد. آرام میگویم:ممنون عمو کافیه..کافیه.. عمو ظرف کوبه را به طرفم میگیرد. +:نیکی تو کربلا از این غذا زیاد میپزن... فاطمه برایم گفته بود.. :_خوردم عمو،خوشمزس با تعجب میپرسد +:کجا خوردی؟ :_خونه ی فاطمه اینا... عمو لبخند میزند +:جالب شد... میخندم و سرم را برمیگردانم. قاشق را به دهانم میبرم که عمو خم میشود و زیر گوشم،آرام میگوید:من دارم برمیگردم نیکی.. لقمه،سنگ میشود و درون دهانم ته نشین... حس میکنم تکه ای سرب روی زبانم گذاشته اند. با زحمت و به لطف لیوان آب،لقمه را میبلعم و به عمو که با بشقاب غذایش بازی میکند خیره میشوم. ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 ✦📄 به قلـم: . 𓂃مرجع‌به‌روزترین‌رمانهاےایتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💌 ⏝
💌 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . چشمهایم را تند تند باز و بسته میکنم تا قطرات اشک درون چشمم جمع نشوند. بغضِ وحشی،گلوی بیپناهم را چنگ میاندازد و من خودم را تنهای تنها مییابم مثل خودش آرام میپرسم :_نمیشه نرید؟ +:بابا تنهاست... نمیتونم وگرنه میموندم.. اومدم یه سری چیزا رو درست کنم که همه چی بدتر شد... شرمندگی در صدایش پرواز میکند. صدای زنعمو،باعث میشود عمو صاف بنشیند: راستی بچه ها بالاخره کجا میرین؟ من نمیفهمم آخه این تور سورپرایزی دیگه چیه؟ سرم را بلند میکنم و به مسیح خیره میشوم. او هم به من... هر دو انگار،قفل شده ایم... فک و دهانمان هم... مانی به دادمان میرسد:چیزه... میرن فرانسه دیگه...کشور عشق! عشق را غلیظ میگوید و به ما خیره میشود. سرم را پایین میاندازم. زنعمو میگوید:وای چه خوب... نیکی جان شما رفتی تا حالا ؟ قبل از من،مامان میگوید:آره رفتیم اتفاقا نیکی فرانسه هم بلده... لبخند زنعمو عمیق تر میشود:چه خوب.. ما که رفتیم مسیح با ما نیومد... کلا اهل سفر نیست،مگر اینکه نیکی جون مجبورش کنه...حالا چند روزه است سفرتون؟ قبل از من،مانی سریع و بی فکر میگوید:دو هفته مسیح به مانی چشم غره میرود. مفهوم سفر دروغین ما این است که در این دوهفته نباید در سطح شهر دیده شویم و این یعنی فاجعه! با تعجب دستانم را روی میز میگذارم وکمی خم میشوم، رو به مسیح میگویم:دو هفــــــتـــــــــــه؟؟ جمع ساکت میشود و خیره به ما.. اشتباه کردم! ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 ✦📄 به قلـم: . 𓂃مرجع‌به‌روزترین‌رمانهاےایتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💌 ⏝