eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.7هزار دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
🍳 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . . صـبح با زمزمه ی لبهایٺ✨ ٺوے گوشم نفسٺ می‌پیچد دوسٺـٺ دارم و خود می دانـے🫀 ٺو نباشـے دل من مـےگـیرد...🥺 . 𓂃صبح‌رو‌عاشقانه‌بخیرکن𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🍳 ⏝
💛 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . «انما المراة قلادة فانظر ما تتقلد» امام صادق علیه السلام فرمودند: زن همانا گردنبندی است، نیک بنگر که چه گردنبندی را به گردنت آویزان می‌کنی☝️🫀 منبع:وسائل الشیعه، ج. ۲۰، ص. ۳۳✍ . 𓂃حرفایے‌که‌میشن‌چراغ‌راهِت𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💛 ⏝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🧣 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . 🦋*فکت* 🔍حتی بهترین پارتنر هم در یک رابطه عاطفی نمی تونه: ❗️ا‌ون چیزی رو که در کودکی خودت از دست دادی بهت بده ❗️ذهن شریک عاطفی خودش رو بخونه بدون هیچ ایرادی باشه ❗️تمام زخم های شما رو خوب کنه ❗️با شما کاملا در همه چیز موافق باشه ❗️مسئولیت همه چیز رو به عهده بگیره ❗️همونی باشه که شما آرزوش رو دارین . 𓂃محفل‌مجردهاےایـتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🧣 ⏝
💍 ⏝ ֢ ֢ ֢ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌      ‌   ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌         🌱آروم میکنی حالِ بد منو میدونی تو تکی آرومِ جونم💚 ☺️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎. . 𓂃بساط‌عاشقےبرپاس،بفرما𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💍 ⏝
37.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌽 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . خوشـمزه‌ترین رسپـے ڪـوڪـو سبزۍ😋 مواد لازم : تره ۲ بسته گشـنیز ۲ بسته🌿 تخـم مرغ ۳ عدد🥚 نان باگـت بزرگ ۲ عدد🥖 جعـفری ۲ بسته شـوید ۲ بسته ادویجات : نمـک، فلفل پودر سیـر🧄 پاپریڪـا ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ . 𓂃فوت‌وفن‌هاےسه‌سوته𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🌽 ⏝
🧔🏻‍♂ ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . 📩 ‏رفتیم کلیسای جلفای اصفهان یهو دیدیم بابام تو سرویس‌ش وضو گرفته😐 از آقاهه ارمنی می‌پرسه اینجا نمازخونه‌ش کجاست؟🤣🥲 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𓈒 1060 𓈒 "شما و باباتون" رو بفرستین. 𓈒📬𓈒 @Khadem_Daricheh . 𓂃اینجاباباهامیدون‌دارهستند𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🧔🏻‍♂ ⏝
🪖 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . روایت همسر محترم شهید :وقتی به می ایستاد واقعا تماشایی بود فقط دلم می‌خواست صــوت حـــزینش را ضـبط کنم نـیت خاصی داشـــت و همیــشه هم توصیه می‌کرد که نـــمازتان را اول وقت بخــــوانید. ⊹🌷 ❤️ . 𓂃اینجاشهدامیزبان‌عشق‌اند𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🪖 ⏝
🧸 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . سبز ماندن در میان ویرانی ریشه می‌خواهد...🫀🌱 . 𓂃دیگه‌وقتشه‌به‌گوشیت‌رنگ‌و‌رو‌بدی𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🧸 ⏝
🧃 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . 👈 هر چه به نظرات همسرتان بیشتر احترام بگذارید و از میزان کنترل وی بکاهید👏 بیشتر احساس مردانگی می کند💪 👈 ایمان و اعتماد شما به مرد زندگیتان، او را تقویت می کند و به او توان بیشتری می دهد👌😍 تا بیشتر در خدمت شما باشد☺️ . 𓂃ویتامین‌عشقت‌اینجاست𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🧃 ⏝
☀️ ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ کاش می‌شد خانه‌مان~🏡~ باشد حوالی حرم~🕌~ تا کنم عرض ارادت~🕊~ در مسیرم، روز و شب~🌒~ . 𓂃جایےبراےخلوت‌باامام‌رئـوف𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . ☀️ ⏝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . √ تلاش دشمن بر از یاد بردن نام شهدای ما.. 🕊 . ⊰🇮🇷 ⊰❤️ ⊰🚩 ⊰📲 بازنشر: ⊰🔖 𓈒 1527 𓈒 . 𓂃شب‌نشینےبامقام‌معظم‌دلبرے𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🌙 ⏝
🍳 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . ‏تـعداد سـال‌هاے زندگـے مهـم نیست😊 میـزان زندگـے در آن سـال‌ها مهم اسـت :)🌱 . 𓂃صبح‌رو‌عاشقانه‌بخیرکن𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🍳 ⏝
🧣 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . سرِ زیباییِ چشمانِ تـ♡ـو دعوا شده است!🤨👀 بینِ مــــــــــ🌚ــــــاه و مـ😎ـن و یک عـ👥ـده اساتید هنـ👨🏻‍🎨ــر! ؟! . 𓂃محفل‌مجردهاےایـتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🧣 ⏝
35.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌽 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . باقلوا شڪلاتــے🍫 از اون محشراااااااای روزگاره‌هــا😉 مـواد اولیہ: مـغز گـردو شیـر عسل🥛🍯 پودر هل اگه دوست دارید پستہ هــم میتونید بزنید شڪـلات تختہ اے🍫 خمـیر باقلوا هومینا ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ . 𓂃فوت‌وفن‌هاےسه‌سوته𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🌽 ⏝
💍 ⏝ ֢ ֢ ֢ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌      ‌   ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ دلتنگ که باشی آدم دیگری میشوی! 🙃 خشن‌تر ...عصبی‌تر ...کلافه‌تر ... و تلخ تر ...و جالبتر اینکه با اطراف هم کاری نداری همه‌اش را نگه میداری و دقیقاً سر همان کسی خالی میکنی 👊 که دلتنگش هستی🥲 🦩 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎. . 𓂃بساط‌عاشقےبرپاس،بفرما𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💍 ⏝
🥤 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . 📩 ‏‏‏دوران دبیرستان یکی از دوستام آنقدر می‌پیچوند، دیدن نمی‌صرفه هر روز زنگ بزنن به خانواده‌ش خبر بدن نیومده، روزهایی که میومد زنگ می‌زدن می‌گفتن اومده😆😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𓈒 1061 𓈒 "شما و مجردی‌تون" رو بفرستین. 𓈒📬𓈒 @Khadem_Daricheh . 𓂃پاتوق‌مجردے𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🥤 ⏝
🪖 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . روایت همسر محترم شهید :آن روز اول از خدا گفت و از تقوا و بعد از اینکه چون دختر شهید هستم به من علاقه‌مند شده قبل خواستگاری رفته بود سرمزار پدرم حرفهایش را آنجا با پدرم زده بود که اگر من لایق دختر شما هستم خودتان کاری کنید این ازدواج سر بگیرد ؛و اگر این وصلت به خیر نیست یا من آن فردی نیستـم که شما برای دخترتان در نظر گرفته‌اید خودتان کاری کنید که جور نشود . آن جلسه از علاقـه‌اش به همسـر آینـده گفت ؛ از اینـکه اگـر ازدواج کنـد همسـرش را بسیـار دوسـت خواهد داشت، آخرش هم‌گفت:البته این دوست داشتن توی مرحله‌ی دومه. جاخوردم، سکوتم‌ را شکستم و با تعجـب پرسیـدم یعنی چی ؟ آرام گفـت : اول خـدا ؛ بعد شـما :)) ⊹🌷 ❤️ . 𓂃اینجاشهدامیزبان‌عشق‌اند𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🪖 ⏝
🧸 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . حتی اگه همه‌ی سنگ های سخت جلوتو بگیرن اما تو جوونه بزن🌱😁 . 𓂃دیگه‌وقتشه‌به‌گوشیت‌رنگ‌و‌رو‌بدی𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🧸 ⏝
🧃 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . یه خانوم وقتی سر شوهرش درد گرفته و ازش طلب قرص می کنه تا آروم بشه و میدونه که زیاد حاد نیست تندی نمیره یه قرص مسکن برداره بیاره بذاره جلوش!🥲 یه کم گل محمدی یا یه مقدار گلاب رو بریزین تو یه لیوان آب و بزارین تو پیشدستی و بیارین واسه همسرتون خواست بخوره میپرسه قرصش کو؟ بگو خودم قرص مسکنت میشم !😊 و بعدش برید شقیقه ها و اطراف چشمش رو ماساژ بدین...🥰😘 انقدر سریع سردردش خوب میشه!😄 . 𓂃ویتامین‌عشقت‌اینجاست𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🧃 ⏝
☀️ ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ برای زائر عاشق°🌜° چه بهتر از اینکه°✨️° قدم زند به حرم°👣° در هوای بارانی°🌨° . 𓂃جایےبراےخلوت‌باامام‌رئـوف𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . ☀️ ⏝
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
💌 ⏝ ֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢ . #مسیحای_عشق #قسمت_دویست‌وپنجاه‌ودو بابا از جا بلند میشود،با پوزخندِ روی لبش
💌 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . هنوز آرامم میکند و تسلایم میبخشد. مامان را که بغل میکنم،احساسات دخترانه قلقلکم میدهند و بغضم میشکند. مامان،با مهربانی بعد از مدت ها،صورتم را میبوسد و در گوشم میگوید:مسیح پسر خوبیه.. دوسش داشته باش.. منظورش از دوست داشتن آن است که به حرف هایش گوش کنم لابد! زنعمو را هم بغل میکنم،احساسی تر از مامان است و مدام اشک میریزد. سفارش من را به مسیح و سفارش مسیح را به من میکند. با عمومحمود دست میدهم،هنوز آنقدر با او راحت نیستم. مادرانه های مامان و زنعمو تازه گل کرده که مانی اشاره میکند دیر شده و عمو به پرواز نمیرسد.... چادرم را سریع عوض میکنم و بار دیگر با همه خداحافظی میکنم. صدای بغض دار مامان را میشنوم که از بابا میخواهد زودتر به خانه بروند. عذاب وجدان پتک محکمش را به سرم میکوبد. سریع از خانه بیرون میروم قبل از اینکه بیش از این،بغض سر باز کند. مانی و عمووحید و مسیح چند قدم جلوتر حرکت میکنند. صدای پارس های سگ خانه بلند میشود،پاتند میکنم و خودم را به آنها میرسانم. مسیح میگوید:مانی بیا با ماشین من بریم... مسیح پشت رول مینشیند و عمووحید کنارش. من و مانی هم عقب مینشینیم. استارت میزند و راه میافتیم. دلم میخواهد هر چهار چرخ ماشین پنچر شود و عمو به پرواز نرسد.. دوست دارم از آسمان سنگ ببارد و عمو به پرواز نرسد... دوست دارم هواپیما نقص فنی پیدا کند و پرواز به چندین ماه بعد موکول شود... رفتن بگذرد اصلا دوست دارم بمیرم و عمو از خیر .. نمیخواهم گریه کنم،دوست ندارم بیش از این،عمو نگران برود. مشغله های کاری اش،بیماری پدربزرگ،مشکلات بابا و عمومحمود و رفاقتی که میترسم به خاطر من،بهم بخورد.... همه و همه روی شانه های مردانه ی عمووحید سنگینی میکند. ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 ✦📄 به قلـم: . 𓂃مرجع‌به‌روزترین‌رمانهاےایتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💌 ⏝
💌 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . دوست ندارم غصه خوردن برای نیکی و نگرانی به لیست روزانه ی عمو اضافه شود... گریه نمیکنم تا عمو فکر کند برادرزاده اش مثل کوه استوار است..عمو هر از گاه برمیگردد و نگاهم میکند. من هم نقاب لبخندی روی لب هایم میزنم و به استقبال محبتش میروم. نمیدانم چقدر در فکر و خیال پیش میرویم که ساختمان فرودگاه را میبینم. قلبم هری میریزد. نکند واقعا عمو برود ؟ چه سوال احمقانه ای.. عمو میرود و من تنها میشوم... عمو میرود و من میمانم و پسرعمویی مسیح نام و شناسنامه ای که نام او را یدک میکشد. ماشین که میایستد،خودم را پرت میکنم بیرون. نیاز به اکسیژن تازه دارم. وارد فرودگاه میشویم و روی صندلی های سرد سالن انتظار مینشینیم. چند دقیقه میگذرد.. با نگرانی پاهایم را تکان میدهم.. عمو از روی صندلی کناری ام بلند میشود. :_بچه ها برید تا منم برم دنبال گرفتن کارت پرواز و اینا... بلند میشوم؛وقت وداع است... وقت خداحافظی با دلگرمی ام... عمو بغلم میکند و در گوشم میگوید: مراقب خودت باش... نگران نباش مسیح قابل اعتماده...هر چیزی که شد اول به من خبر میدی،فهمیدی؟ به خدا توکل کن همه چی درست میشه.. مار چنبره زده ی بغض در گلویم بیدار میشود و چشم هایم را نیش میزند. گریه میکنم:عادت کرده بودم به بودنتون... از عمو جدا میشوم،دستم را زیر چشمانم میگذارم و اشک هایم را که برای ریختن سبقت میگیرند پاک میکنم. عمو میخندد،اما چشم هایش نگران است:نه دیگه نداشتیم... گریه نداشتیم... قول میدم زود برگردم... اصلا چند وقت دیگه خودت بیا پیش من... خیلی وقته نیومدی،نوبتی هم باشه نوبت توعه... سرم را تکان میدهم. نباید بیشتر از این او را ناراحت کنم. ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 ✦📄 به قلـم: . 𓂃مرجع‌به‌روزترین‌رمانهاےایتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💌 ⏝
💌 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . عمو مسیح را بغل میکند و چیزهایی در گوشش میگوید،مسیح سرش را تکان میدهد و مردانه عمو را میفشارد. عمو دستش را دراز میکند:قول؟ مسیح دستش را میگیرد:قول نوبت مانی است و من،به وضوح غم را پشت چهره ی شوخ و همیشه خندانش میبینم. عمو وحید چیزی شبیه معجزه است،که سه برادرزاده اش،با وجود تمام تفاوت ها،عاشقانه دوستش دارند. عمودوباره روبه رویم میایستد :خداحافظ خاتون.. لب زیرینم را گاز میگیرم تا گریه نکنم... عمو کیف سامسونتش را برمیدارد و میرود. میرود و برایمان دست تکان میدهد.. آنقدر به مسیر رفتنش خیره میشوم که عمو مثل نقطه ی کوچکی ناپدید میشود و چشم هایم آب میاندازد. خدایا مسافرمان را سالم به مقصدش برسان... مانی میگوید :بریم؟ کنار دو غریبه ی آشنا،دو فامیل نزدیک ولی دور، دو پسرعمو که یکی شوهرم و دیگری برادر شوهرم لقب دارد،راه میافتم... عمو،مرا کجا تنها گذاشتی؟؟ سوار ماشین میشوم،باز هم صندلی عقب... انگار با رفتن عمو،کل شهر خالی از سکنه شده.. انگار تازه به یاد میآورم که دچار چه گرفتاری سختی شده ام... بغض گلویم سنگین است،اما نمیگذارم که بشکند. اینجا هم نباید گریه کنم،نباید ضعیف به نظر بیایم.. شیشه را کمی پایین میکشم و خودم را در معرض هوای سرد زمستان قرار میدهم. خدایا،تنها پناه من تویی... رهایم نکن *مسیح* ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 ✦📄 به قلـم: . 𓂃مرجع‌به‌روزترین‌رمانهاےایتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💌 ⏝