عاشقانه های حلال C᭄
💌 ⏝ ֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢ . #مسیحای_عشق #قسمت_دویستوشصتوشش نمیگوید که من جمع میکردم ! غرور بیش از حدش
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_دویستوشصتوهفت
از حرفش جا میخورم.
صدای مردانه و پخته ی مسیح در گوشم میپیچد و نگرانم میکند؛من چرا باید انتقام بگیرم؟
میپرسم
:_چی؟
بیتفاوت،انگار نه انگار که روی صحبت من،با اوست؛میگوید :
+خوبه.. من عذاب وجدان داشتم
فکر میکردم فقط من دارم سوءاستفاده میکنم ولی انگار تو هم اینجوری انتقام خودت رو میگیری
:_من چرا باید انتقام بگیرم؟ اصلا مگه باید انتقام بگیرم؟
+:آره دیگه... چند وقت بعد که این قضیه،فیصله پیدا کنه،تو به مامان و بابات میگی به خاطر اونا
این انتخاب رو کردی و اشتباه بوده...
اونام تا آخر عمر عذاب وجدان میگیرن که زندگی دخترشون رو خراب کردن...خوبه،انتقام
بیرحمانه ایه...
از حرف هایش سر در نمیآورم،من اصلا چنین قصد و نیتی ندارم.. _:درسته که پدر و مادرم منو
مجبور کردن،ولی من دوست ندارم به هیچ عنوان اذیتشون کنم..
مثل بازجویی،که میخواهد از متهمش اعتراف بگیرد،با تردید در چشمانم زل میزند.
+:مطمئنی؟
با صداقت سرم را تکان میدهم
صدای موبایلم بلند میشود،مامان است..
با اضطراب گوشی را به طرف مسیح میگیرم.
:_مامانمه
شانه بالا میاندازد
+:چی کار کنم؟
:_میشه شما جوابش رو بدین؟
+:من؟چرا من؟
:_من واقعا بلد نیستم دروغ بگم... لو میریم
سرش را تکان میدهد و موبایل را جلوی گوشش میگیرد.
+:الو..سللم زنعمو..
+:خوبین؟ عمو خوبه؟
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝