💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_سیصدوپنجاهوچهار
با دل و جانم این چنین بازی نکن....
آب دهانم را قورت میدهم،سعی میکنم مسیحِ محکم ظاهرم را حفظ کنم .
+:یعنی من الآن غذامو بخورم؟؟
لبخندم را بزرگ میکنم
:_بله،نوش جان
+:پس شما چی؟
:_بعد از شما میخورم خانم وکیل...
+:آخه قاشق دهنی میشه....
لبخندم،ناخودآگاه عمیق تر میشود،شیطنت میان برق چشمانم میدود و میگویم
:_از قدیم گفتن،بین زن و شوهر،دهنی معنا نداره...
سرخ میشود،گونه هایش گیلاسی میشود و آرام سرش را پایین میاندازد.
میبینم که گوشه ی مانتوی یاسی اش را مچاله میکند و آرام،میگوید.
+:پــــسرعمو...
بلند میخندم تا نشانش دهم فقط شوخی کرده ام..
بلند میخندم تا صدای کرکننده ی تپش قلبش را نشنوم...
تا روح ظریف همسایه ام را امنیت بخشم...
نیکی سربلند میکند.
چشم هایش را به صورتم میدوزد.
شانه بالا میاندازم و همچنان میخندم.
انگار کمی آرام میگیرد..
لبخند کوچکی ناخودآگاه روی لبش مینشیند.
+:به چی میخندین آخه؟؟
صدای قهقهه ی من،همچنان میآید.
مجنونم،عقل هم فرق خنده ی واقعی و این خنده ی مصلحتی را نمیداند...
همچنان دستور خندیدن صادر میکند.
+:نخندین پسرعمو...
بریده بریده میان خنده ام میگویم.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝