•𓆩⚜𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#رمان_ضحی
#قسمت_صدوهشتادوپنج
سالها دست زائرین اباعبدالله قطع میشده بارها حرم مطهر رو به آب بستن که رودخانه از اونجا عبور کنه و مزار ناپدید بشه چندین بار بنا و بارگاهش تخریب شده
پس در طول اینهمه سال چه چیزی این خبر، این موج، این غم شگفت انگیز رو زنده نگه داشته با این حرارتی که در دلهای ماست که اینطور دوستش داریم و براش اشک میریزیم؟
کتایون_پاسداشت یه شخصیت ضد ظلم و دینی به عنوان مناسک آیینی معقول و خوبه
ولی چرا انقد شلوغش میکنید؟
اینهمه اشک و ناله و زاری دیگه چیه؟
مگه شما نمیگید که بهشت و جهنمی هست و امام حسین و یارانش رفتن بهشت و دشمنانشون هم جهنم
پس همه چی تموم شده دیگه
شما واسه چی گریه میکنید؟
_اول تو بگو اصلا این همه گریه از کجا میاد؟
مگه میشه این همه سال مردم بخاطر یک غم گریه کنن و اشکی هم باقی بمونه مگه یک غم چقدر میتونه گریه مردم رو دربیاره؟
اونم عمومیت!
آدم برای سختترین دردها هم یکی دوسال گریه کنه سبک میشه 1400 سال! یک تاریخ!
چرا جای دیگه این دیده نمیشه؟
ولی درباره بخش دوم سوالت بله حسین و یارانش صاحبان بهشتن و یزید و ایادی ش هم مالک دوزخ
ولی مثل حسین و مثل یزید هنوز اینجا روی زمین در تقابل و کنش هستن
بازیکن ها عوض میشن ولی بازی هنوز تموم نشده
درجریانه...
وقتی بهش میگن با یزید بیعت کن میفرماید "مثلی لایبایع مثله"
یکی مثل من با یکی مثل یزید بیعت نمیکنه
شابلون ساخته شده
بحث تربیت تاریخی بشر درباره این موضوع مهمه
مثل حسین یا مثل یزید؟!
ما هنوز هم گریه میکنیم چون هنوز عاشورا تموم نشده
چون در حقیقت اون واقعه هر سال تکرار میشه
چون تمامیت بشریت امامش رو ذبح کرده
و تا وقتی با فهم این اشتباه و برای یاری کردن دین خدا اظهار ندامت نکنه هنوز روی همون موضعه
پس ما با این اشکها میخوایم اعلام کنیم ما با اونا نیستیم ما تو تیم توئیم حسین!
ما اگر جای اونا بودیم اون کار رو نمیکریم ما از این اتفاق متاسفیم!
ما راضی به این اتفاق نبودیم
این یه جور اعلام نارضایتی از اتفاق پیش اومده و وضع موجوده که انسانها رقم زدن
دلایل مهم دیگه ای هم هست
درسته که کشتارهای زیادی در طول تاریخ وجود داشته که قلب انسان رو به درد میاره ولی مصبیت و غم امام برای ماموم خیلی متفاوته
محبت به ولایت در همه انسان ها وجود داره
تو یه تیم ورزشی یه مربی برای بازیکناش چقدر اعتبار داره؟
حالا تصور کن کسی در سبک زندگی و اعتقاد و تفکر و دورنمای زندگیت الگو و مربیت باشه، کسی که حلقه واسط تو با خداست
کسی که انسان کامله جز خوبی توش نمیبینی
کسی که تو رو دوست داره براش اهمیت داری
قسمت اول رمان ضحی👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/71020
.
.
•🖌• بہقلم: #شین_الف
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩⚜𓆪•
عاشقانه های حلال C᭄
💌 ⏝ ֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢ . #مسیحای_عشق #قسمت_صدوهشتادوچهار +:لطفا کیک شکلاتی بیارید و قهوه. گارسون یا
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_صدوهشتادوپنج
ناخواسته حرفش را قطع میکنم
:_نه...قصد ازدواج من با آقاسیاوش کامال عقلانی و منطقی بود... یعنی چطور بگم؟
من فکر میکردم ازدواج با ایشون،از همه نظر بهتره.
خب نمیگم هیچ احساسی نبود... یعنی راستش... یه حس ضعیف بچگونه بود،که نمیتونم
اسمش رو علاقه بذارم.باور کنین راست میگم
سرم را بلند میکنم،لبخند رضاٻت روی لبهای حاج خانم نقش بسته.
+:پس کارمون راحت تر شد،بخور دخترم..بخور
بغض کرده ام،نمیدانم چرا...
کمی از قهوه ام را،همانطور تلخ مینوشم.
دوباره نگاهم را به حاج خانم وصله میکنم
متوجه سوال چشمانم میشود،فنجان قهوه اش را روی میز میگذارد و میگوید
+:ببین دخترم،حدود یک ماه دیگه یه دوره ی آموزشی معماری و دکوراسیون داخلی تو کانادا
برگزار میشه. از این دوره واسه شرکت های معتبر و مهندس های معروف دعوتنامه فرستادن.
واسه شرکت وحید و سیاوش هم فرستادن.
آرام میگویم
:_میدونم،عمووحید گفته بود
+:این دوره،خیلی مهمه و مدرکی که به شرکت ها و مهندسا میده،در سطح دنیا،معتبره.
عموت و سیاوش تصمیم گرفتن،که سیاوش بره.
این قضیه مال چهارماه پیشه.
این دوره،نه فقط واسه سیاوش که واسه وحید و شرکتشون هم خیلی مفیده.
این ها را هم میدانم.
+:سیاوش داشت آماده ی رفتن میشد که یه دفعه.... ببین تا دوهفته،سیاوش باید مدارکش
تحویل بده... وگرنه اسمش خط میخوره.
:_خـــب چه کاری از من ساخته است؟
+:سیاوش به هوای تو مونده ایران... هرچقدر من و وحید بهش میگیم گوش نمیده... دیروز به من
گفت که دیگه قید دوره و مدرک رو زده... باید بمونه ایران...
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
⊰📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝