eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.7هزار دنبال‌کننده
20.6هزار عکس
2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• خانباجی آه کشید و گفت: الهی هر جا هست خدا حفظش کنه و نگه دارش باشه رو به مادر کرد و گفت: امروز شماها که رفتید نشستم رو به قبله ‭‭133‬‬ بار یا کاشف الکرب عن وجه الحسین اکشف کربی بحق اخیک الحسین گفتم. حضرت ابا الفضل رو به امام حسین قسم دادم هر چه زودتر یه خبری از احمد آقا و محمد علی بشه دل مون آروم بگیره از ظهر که اینو خوندم انگار دلم آروم گرفته و همه اش فکر می کنم یه خبری ازشون میشه مادر دست هایش را بالا گرفت و گفت: خدا کنه ... خدا از دهانت بشنوه خانباجی دلم دیگه داره می ترکه با بغض گفت: گاهی میگم بیچاره مادر احمد آقا چی کشید تو این بی خبری ها اشک در چشمم جوشید که مادر گفت: خدا بیامرزش. خیلی زن صبور و پاک و با ایمانی بود حمیده گفت: واقعا دل گنده بود. به من اشاره کرد و گفت: رقیه هم حسابی دل گنده است. من که هر وقت محمد امین میره تا برگرده از دلشوره و دل آشوبه آروم قرار ندارم مادر نگاه به من دوخت و گفت: فقط خود خدا از دل رقیه و این که چی بهش می گذره خبر داره نگاه به ظاهر آرومش نکن به رو نمیاره وگرنه دل گنده نیست خدا کنه یک خبری بشه دل دختر منم آروم بگیره .... ربابه گفت: ان شاء الله ... خدا بزرگه حتما خبری میشه آقاجان و حاج علی که بیکار ننشستن نگاه به من دوخت و گفت: ولی آبجی خوش به حالت من خیلی بهت حسودیم میشه مادر با تعجب پرسید: واسه چی خوش به حالش؟ به چیش حسودی می کنی؟ ربابه به دیوار تکیه زد و گفت: خوش به حالش که شوهرش هم عقیده درست داره هم همه جوره پای عقیده اش وایستاده خوش به حالش که می دونه شوهرش شیر مرده و تو راه درستیه مظفر هم مرد خوبیه ولی همین عقاید و حرفاش آدم رو اذیت می کنه الان رقیه رو نیگا چه حرفای قشنگی از شوهرش یاد گرفته چه عقاید خوبی رو بهش منتقل کرده مادر گفت: حالا رقیه از شوهرش یاد گرفته تو خودت برو خوب شو به شوهرت یاد بده _فکر نکنم شدنی باشه اولا که مردا خیلی تخس تر و مغرور تر از اونن که بشه بهشون حرف بزنی و قبول کنن اشتباه می کنن بعدم من مثل رقیه بلد نیستم حرف بزنم حتی اگه مظفر بخواد به من گوش بده من نصف حرفای رقیه رو یادم نمی مونه که چه جوری بگم از کجا بگم که قبول کنه من خیلی تلاش کنم بتونم عقاید خودمو درست کنم و تحت تاثیر افکار و حرفای مظفر قرار نگیرم هر چند خیلی وقتا که یه چیز میگه دلم می لرزه نکنه این راست میگه دلم برای پسرام هم می جوشه دلم میخواد درست تربیت بشن و یک ذره هم اشتباه فکر نکنن که اشتباه عمل کنن. 🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید مسعود پرکاس صلوات🇮🇷 ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•