•𓆩⚜𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#یکسالونیمباتو
#قسمت_چهارصدوپنجاهویکم
آقا مظفر گفت:
بر فرض حرف شما درست باشه
از کجا معلوم این پرچم که علم کردن پرچم کفر نباشه و بد از بدتر نباشه؟
در جوابش گفتم:
از کجا معلوم این پرچمی که علم شده زمینه ساز قیام امام زمان نباشه و باعث تحقق ظهور نشه؟
_خیلی زیادی امیدواری آبجی
_خدا خودش تو قرآن گفته تا مردم تو خودشون تغییر ایجاد نکنن خدا تو وضعیت شون تغییر ایجاد نمی کنه ما یا حسین گفتیم و پا توی این مسیر گذاشتیم امیدواریم که بتونیم برای تحقق ظهور و رفع ظلم و بیداری اهل دنیا کاری بکنیم خدا هم به نیت عمل ما و پایداری مون نگاه می کنه و کمک مون می کنه
_یه طوری با شور و حرارت حرف می زنی انگار حواست نیست فردا قراره چه اتفاقی بیفته و بابات و پدر شوهرتم معلوم نیست کجان؟
واقعا اگه صبح سحر حکم احمد آقا اجرا بشه باز هم منطقت همینه؟
باز هم همین جوری از این به اصطلاح انقلاب تون دفاع می کنی؟
از حرفش قلبم در هم فشرده شد ولی گفتم:
وقتی الگوی احمد امام حسینه و الگوی من حضرت زینب
حتی اگه ....
آن قدر بغض داشتم که راحت نمی توانستم حرف بزنم و گفتم:
حتی اگه ... احمد ... جلوی چشم خودم .... تیربارون .... بشه ...
اشکم سرازیر شد ولی جمله ام را ادامه دادم:
و .... توی بغل خودم .... جون بده .... ذره ای تو این عقاید .... و ... منطقم ... تردید نمی کنم ....
چون می دونم ... مسیر احمد ... مسیر درستیه
اگه کشته بشه .... شهید میشه .... شهید راه اسلام
احمد چه زنده و چه شهید .... من به خودش ... و راهش ... و هدفش افتخار می کنم
افتخار می کنم که تونستم یک سال و نیم .... کنار یک بنده خوب خدا .... زندگی کنم و همراهیش کنم
آقا مظفر با بی رحمی گفت:
فقط خود خدا می دونه کی بنده خوبشه کی بنده بدش
تا قیامت نشه ما نمی تونیم روی بنده خوب خدا بودن کسی نظر بدیم
با این که هوا به شدت سرد بود ولی آن قدر از حرف هایش عصبانی شده بودم که عرق می ریختم.
در جوابش با عصبانیت گفتم:
بله نمیشه نظر داد ولی روز قیامت که بشه اون لحظه ای که من و شما تو صف حساب محشر تو تاریکی و ظلمت ایستادیم و با هزار ترس و لرز منتظریم به حساب عمل مون رسیدگی بشه و به هر چیزی چنگ می زنیم تا حساب مون آسون بشه احمد با باقی شهدا با سرعت برق و باد از بالای سر ما پرواز کنان به سمت بهشت میرن و ما هم با حسرت فقط نگاه شون می کنیم
آقا مظفر عصبانی نفسش را بیرون داد و سکوت کرد.
من هم با دلی به درد آمده از زخم زبان هایش به جای نفرین دعا کردم خدا هم او را هدایت کند هم اگر قرار بر شهادت احمد و جدایی ماست به من صبری دهد تا بتوانم زخم زبان ها را بعد از احمد تحمل کنم و زبان به شکوه و زاری باز نکنم.
🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید شادیفر صلوات🇮🇷
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174
.
.
•🖌• بہقلم: #ز_سعدی
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩⚜𓆪•