eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.7هزار دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
•𓆩🪴𓆪• . . •• •• 😫کینه از همسر، زندگی را به طلاق عاطفی میرساند 😡اگر نمی توانید به راحتی کینه همسر خود را از دل بیرون کنید این کارها را تمرین کنید: 😎اندیشیدن به نقاط مثبت همسر 😇شکرگزاری خدا بخاطر پیش نیامدن شرایط سخت‌تر و ناگوارتر 🗣ایجاد ارتباط کلامی موثر و محبت‌آمیز 😋تصور لذتهای گذشته زندگی با همسر 😌تعریف و تمجید از همسر نزد دیگران خوب زندگی کردن، ارزش سرمایه گذاری دارد😉❤️‍🔥 . . 𓆩خویش‌رادرعاشقےرسواےعالم‌ساختم𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪴𓆪•
•𓆩🌙𓆪• . . •• •• ⃟ ⃟•🌱 مے زند بر سر✨ دلم مے گردد❤️ ⃟ ⃟•🪴 چه در هست🥰 نمیدانم..🧐 مولانا ✍🏻 | | . . •✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•🧡 •📲 بازنشر: •🖇 «1982» . . 𓆩خوش‌ترازنقش‌تودرعالم‌تصویرنبود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌙𓆪•
•𓆩🌤𓆪• . . •• •• آمد خبراز حضـرتِ دلـ💓دار که صبـ⛅️ـح‌است خورشید برافروخته‌ای‌یار☀️ که است برخیزوبخوان نغمه‌ی🎶 دلشادصبوحی😊 در بـاغ فلک گلـ🌺 شده‌بیدار که صبح‌است👌🏻 . . 𓆩صُبْح‌یعنےحِسِ‌خوبِ‌عاشقے𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌤𓆪•
•𓆩📿𓆪• . . •• •• ❇️ پیامبر اکـــرم صلے الله علیہ وآلہ: ایـن جملـــه مــ🧔🏻‍♂ــرد بہ زن🧕 ڪـہ "من تو را دوســـ❤️‍🩹ـــت دارم" هرگــــ❌ـــز از قلبــــــ🤍ـ زن بیـــرون نــرود. به خانمــــت بگـــو چقـــــدر دوستـــــش دارے!🥰😍👌 . . 𓆩خوانده‌ويانَخوانده‌به‌پٰابوسْ‌آمده‌ام𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩📿𓆪•
•𓆩🪴𓆪• . . •• •• /♡/ ڪار قلبم قبل تـ❤️ـو تنها فقط پمپـ🫀ــاژ بود/♡/ /♡/ حال جاے عقـ🧠ـل مـن دستور صادر میڪند 😌🌹/♡/ 💗 . . 𓆩خویش‌رادرعاشقےرسواےعالم‌ساختم𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪴𓆪•
•𓆩📺𓆪• . . •• (History) •• 🕰 تصویر اولین ساعت کوکی جهان که در سال 1940 میلادی ساخته شده و تنها در ساعت 4:00 صبح به صدا درمی آمد🙄 . . 𓆩هوشیارپایان‌میدهدمدهوشےتاریخ‌را𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩📺𓆪•
•𓆩🪞𓆪• . . •• •• 👌به یك بار گفتن اكتفا نكنید 👈چند بار بگویید، نه یك بار 🌱بد نیست گاهی ویژگی‌های فردی مثبت➕ خانومتون را گوشزد كنید. 👌مثلا از زیبایی‌اش تعریف كنید و بدون اینكه به شما بگوید تغییرات ظاهری‌اش را تحسین كنید.😍 👈 تغییراتی از قبیل كاهش وزن، تغییر رنگ مو و از این قبیل هر چند كوچك هم باشد برای آنها از اهمیت خاصی برخوردار است. 💯 👌مطمئن باشید تحسین همسرتان او را بیشتر به شما ❤️علاقه‌مند می‌كند. . . 𓆩چشم‌مست‌یارمن‌میخانہ‌میریزدبهم𓆪 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal •𓆩🪞𓆪•
•𓆩🧕𓆪• . . •• •• 💬 تو مترو نشسته بودم... یه پسر بچه‌ی پنج شش ساله روی لباسش آبمیوه ریخت؛ مامانش عصبانی شد و شروع کرد به غرغر کردن، یهو بچه آروم گفت: «مامان حرص نخور، زود پیر میشی»☺️ مامانه هم خنده‌ش گرفت و بچه رو نشوند روی پاش😌 به این فکر کردم که مامانا چقدر در روز به جمله‌ی «حرص نخور، زود پیر میشی» نیاز دارن✋ . . •📨• • 737 • "شما و مامانتون" رو بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩با‌مامان،حال‌دلم‌خوبه𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🧕𓆪
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
+خبــ... سوالاتمون: 1.اولین بار ڪه همسرتو سورپرایز ڪردے چے بود؟ واڪنش همسر چے بود؟😃 2.وقتے همسرتو
اهم اهم...🤭 ســــلام😬✋ جــــونم براتــــون بگہ ڪه اومــدم سوالات چالـــــش رو عوض ڪنم😍 شما باید این سوالات رو از همســـرتون بپرسید و از پاسخشون اسڪرین شات بگیرید و براے ما ارسال ڪنید😁🥰 1. پنج(5) تا از ویژگے هاے من رو بگــو!🙃 2.چهار(4) تا چیـــزے ڪه خیلے دوس دارم؟😬 3. سه(3) تا چیـــزے ڪه در من خیلے دوس دارے؟😍 تاڪید میڪنم هدف از برگزارے ایــن چالــــش☝️ بیشتـر شدن عشقـ❤️ در بین همسران است.😁✋
•𓆩🪁𓆪• . . •• •• به‌آدم‌ها‌رویاهات‌‌رو‌نگو😇🪴 . . 𓆩رنگ‌و روےتازه‌بگیـر𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪁𓆪•
•𓆩🪴𓆪• . . •• •• ‌‌  ‌‌      ‌‌╭┈──────「⁰⁰ : ⁰⁰」         ╰─┈➤‌‌ 𝐈 𝐋𝐎𝐕𝐄 𝐘𝐎𝐔 ♥️ ولے مَن‌ جُونم‌ بہ بودنِٺ‌ بنده‌ قشنڪً مَن😍∞ ٰ . . 𓆩خویش‌رادرعاشقےرسواےعالم‌ساختم𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪴𓆪•
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
•𓆩⚜𓆪• . . •• #عشقینه •• #یک‌سال‌و‌نیم‌با‌تو #قسمت_پنجاه‌وچهارم به ما چه اونا دارن یا ندارن شم
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• آقاجان مرا در آغوش خود کشید و دستش را دور شانه ام انداخت و گفت: من احمد رو چند ساله میشناسم. از وقتی نوجوون بود و تابستونا میومد حجره حاج علی کار می کرد تا الان حتی می تونم بگم از پسرای خودم بهتر می شناسمش خیلی پسر خوبیه هر وقت می دیدمش دلم می خواست کاش پسر خودم بود. زمانی که حاج علی تو رو برای احمد خواستگاری کرد سریع رضایت دادم. از خدا که پنهون نیست از تو هم پنهون نباشه خیلی دلم می خواست داماد خودم بشه. تو اون روزایی که اومدن خواستگاریت من خیلی خوشحال بودم ولی غم رو تو چشمای تو می دیدم. می دیدم غمگینی ولی همه اش با خودم می گفتم بذار این وصلت سر بگیره رقیه احمد رو ببینه بشناسه اون وقت این غم از بین میره می فهمه صلاحش رو خواستم. قبل عقدت نشد حرف بزنیم باهات و برات توضیح بدم. می ترسیدم غم و غصه ات باعث شه نه بیارم و بگم دختر نمیدم. غمت خیلی اذیتم می کنه بابا الانم یکی دو روزه باز غم داره تو چشمات بیداد می کنه. آقاجان با لبخند به صورتم خیره شد و گفت: اما انگار این غم با غم قبل عقدت فرق داره. اون غمت از ترس و دلهره بود ولی این انگار از سر دلتنگیه از حرف آقاجان خجالت کشیدم. خودم را از آغوشش جدا کردم و سرم را پایین انداختم تا صورت سرخ شده ام را پنهان کنم. آقا جان ادامه داد: باور کن بابا، قبل عقدت حتی سر سفره عقد بعد خطبه وقتی چادرت رو از سرت برداشتم عذاب وجدان داشتم که نکنه اشتباه کرده باشم و تو از دستم ناراحت باشی چرا به زور شوهرت دادم. باور کن اگه احمد خواستگاریت نمیومد من تو رو تا 16-17 سالگی بلکه بیشتر شوهرت نمی دادم. چون تو دردونه منی و این قدر خوبی که من هیچ مردی رو لایق تو نمی دونستم. ولی احمد یه چیز دیگه است. حسابش از بقیه جداست. خیلی پسر خوب و خود ساخته ایه. به نظرم تنها کسی اومد که در حد تو بود و می تونست خوشبختت کنه. این غمی که تو چشمت می بینم هر چند دیدنش خیلی برام سخته ولی منو خوشحال کرد. خوشحال از این که اشتباه نکردم و تو از ازدواجت راضی هستی و به احمد دل بستی. این دو روز که عقد کرده بودین همه سرزنشم کردن که چرا همه اش میذاری با هم باشن ولی گفتم بذار رقیه با احمد باشه بشناسش بدونه من اگه سر خود رفتم جلو و هیچ نظرش رو نپرسیدم بی علت نبوده خوشحالم به احمد دل بستی ولی بابا جان خودتو اذیت نکن نشین یه گوشه به غصه خوردن معلوم نیس کی احمد از تبریز برگرده. وقتی هم برگرده تا کارای جشن تونو نکنید نمی تونین با هم باشین و زیاد ببینیش. سعی کن زیاد بهش فکر نکنی آقاجان از جا برخاست و در حالی که به سمت در می رفت گفت: به محمد علی میگم فردا ببرت حرم یکم زیارت کنی سبک بشی . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• زیر لب و آهسته از آقاجان تشکر کردم. آقاجان که از اتاق بیرون رفت سر جایم نشستم. ملحفه را روی سرم کشیدم و گریه کردم. با حرف های آقاجان کمی غم روی دلم سبک شده بود ولی دلم فقط گریه می خواست. کمی که گریه کردم سبک شدم. از جا برخاستم و از اتاق بیرون رفتم. خوشحال بودم چون قرار بود فردا به زیارت بروم. صبح زود بعد از نماز به آشپزخانه رفتم و به خانباجی در آماده کردن چای و صبحانه کمک کردم. حیاط را آب و جارو کردم و به گلدان های دور حوض و درخت ها آب دادم. وقتی محمد علی برای خوردن صبحانه به مهمانخانه رفت من هم رفتم صبحانه خوردم و بعد سریع به اتاقم رفتم و لباس پوشیدم. بدون هیچ حرفی در حیاط منتظر محمد علی ایستادم. او هم به اتاق رفت و آماده شد. دستم را گرفت و بی هیچ حرفی تا ایستگاه اتوبوس با هم راه رفتیم. دلم برای شوخی ها و حرف های برادرم تنگ شده بود اما او انگار هنوز نمی خواست مثل قبل با من صمیمی شود. قهر نبود اما صمیمی هم نبود. قبل از عقدم با آقاجان بحث کرده بود که رقیه را شوهر ندهید زود است گناه دارد. وقتی کسی به حرفش گوش نداد جای همه با من سر سنگین شد. اتوبوس که رسید سوار شدیم و بعد از حدود بیست دقیقه به حرم رسیدیم. وارد صحن که شدم قلبم پر از آرامش شد. وقتی جلو رفتم و به ضریح چنگ زدم دلم واقعا آرام گرفت. اشک می ریختم اما انگار تمام بی قراری ها و غم ها از دلم رفته بود. کمی زیارت خواندیم و در صحن نشستیم. محمد علی به گنبد چشم دوخته بود و تسبیح می چرخاند و من در ذهنم زیارتم با احمد را مرور می کردم. _دیروز چت شده بود؟ مریض شده بودی؟ بالاخره با من حرف زد. چادرم را کمی جلو کشیدم و گفتم: نه مریض نشده بودم _ولی مادر گفت مریض شدی حال نداری. _فقط حال ندار بودم انگار زیارت لازم بودم الان اومدم حرم خوب شدم دستت درد نکنه منو آوردی _هنوزم غصه می خوری؟ با تعجب سر تکان دادم و پرسیدم: غصه چی؟ خیره و طولانی نگاهم کرد ولی چیزی نگفت. تسبیحش را در جیب لباسش سُر داد و گفت: پاشو بریم باید برم سر کار. محمد علی دستم را گرفت و با هم از حرم بیرون آمدیم. از بچگی هر جا با هم می رفتیم دست مرا می گرفت که گم نشوم. هنوز هم همین بود. انگار باور نداشت دیگر بزرگ شده ایم. از اتوبوس که پیاده شدیم دوباره خواست دستم را بگیرد که گفتم: محمد علی! لازم نیست دیگه. دستم را چنگ زد و گفت: این جوری بیشتر حواسم بهت هست. _بزرگ شدیم دیگه زشته به سمتم چرخید و گفت: تا یه ماه پیش زشت نبود ... ادامهدحرفش را خورد دستم را محکم گرفت و مرا دنبال خودش کشید. دیگر چیزی نگفتم و هم قدم با او تا خانه رفتم. محمد علی کلید انداخت و در را برایم باز کرد و پرسید: کاری نداری؟ _نه دستت درد نکنه خداحافظی کرد و رفت. وارد حیاط شدم و چادرم را در آوردم. حوض پر از لباس بود. خانباجی عادت داشت لباس ها را در حوض می ریخت و می شست .سریع لباس عوض کردم و به کمکش رفتم. لباس ها را شستیم و روی بند پهن کردیم. بعد به جان حوض افتادیم و حسابی تمیزش کردیم و پر از آبش کردیم. قرار بود امروز زیبا خانم آرایشگر به خانه مان بیاید. هر ماه می آمد و مادر را اصلاح می کرد. راضیه هم که خانه اش نزدیک بود برای اصلاح می آمد. قبل از ظهر بود که آمد. چایش را خورد و مشغول اصلاح مادر، راضیه و خانباجی شد. زیبا خانم کلی گله کرد که چرا او را برای اصلاح اول من خبر نکرده اند. مادر شیرینی او را داد و گفت که مادر احمد آرایشگر مخصوص خود را خبر کرده بود برای همین مزاحم زیبا خانم نشدیم. . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•
•𓆩☀️𓆪• . . •• •• نــ👁گـاه می‌کنم به گنـ🕌بـدت،که سالـهاست پنـاه قلـ❤️ب‌‌های بیقرار و عاشق است . . 𓆩ماراهمین‌امام‌رضاداشتن‌بس‌است𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩☀️𓆪•
•𓆩🍭𓆪• . . •• •• ☝️ روش ساده برای تقويت هوش هيجانی کودک: ✍به کودکان اجازه بدید احساسات منفی خود را بروز بدهند . ترس، عصبانيت، نگرانی، تنفر و اندوه احساساتی کاملا طبیعیه و نبايد اونها رو سرکوب کرد 👈 به اونها اجازه بديد پس از بروز احساس بد خود، آن را به يک احساس مثبت و مفيد تبديل کنند. 🤌 به طور مثال بگن من عصبانی شدم اما حالا بهترم. 👌 کودکانی که می توانند به موقع احساسات منفی و مثبت خودرا بروز دهند اغلب مشکلات رفتاری کمتری دارند و قادر به همدلی بیشتری با دیگران هستند. . . 𓆩نسل‌آینده‌سازاینجاست𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🍭𓆪•
•𓆩🪴𓆪• . . •• •• . . 👩🏻بانوی خانه یادت باشه 🍬حال تو در خانه حال همه است. غم و شادی تو درمنزل روی دیگران اثر داره و مثل یک فلز رسانا هست که به بقیه اعضای خانه هم سرایت میکنه. 🧁لبخند و شادابی تو یعنی زندگی و آرامش اعضای خانواده . . 𓆩خویش‌رادرعاشقےرسواےعالم‌ساختم𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪴𓆪•
•𓆩🌙𓆪• . . •• •• ⃟ ⃟•☺️ تفسير شعراى 📝 ⃟ ⃟•😌 با تو جهان تنهاست...✋ یغما گلرویی ✍🏻 | | . . •✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•🧡 •📲 بازنشر: •🖇 «1983» . . 𓆩خوش‌ترازنقش‌تودرعالم‌تصویرنبود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌙𓆪•
•𓆩🌤𓆪• . . •• •• ‏صداے سوتـ🎵ڪترے توے خانه💓 بساط گرمِ چایے دلبرانه☕️ ببین، بشنو👀 سرآغازے جدید است🥰 دوباره صبــح‌🤍 و گنجشک و ترانه🎼 سلااااااااممممم 😍🌱 . . 𓆩صُبْح‌یعنےحِسِ‌خوبِ‌عاشقے𓆪 http://Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌤𓆪•
•𓆩📿𓆪• . . •• •• ❇️ السلام علیڪ یا امیرالمومنین(ع) با همسرت خوش رفتــــــار باش تا زندگیت با صفا بشـــه🥰👌 من نمیگمــــااااا حدیث از امام علے علیه السلام هست😍 . . 𓆩خوانده‌ويانَخوانده‌به‌پٰابوسْ‌آمده‌ام𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩📿𓆪•
•𓆩🪴𓆪• . . •• •• ؏ـشـ💚ـق آن است ڪه دوســتـ♡ـت داشته باشم و هربار حس ڪنم اولـيـ🥇ــن بارى اسـت ڪه دوســتــ😍ـت دارم... 💕😘 . . 𓆩خویش‌رادرعاشقےرسواےعالم‌ساختم𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪴𓆪•
•𓆩💌𓆪• . . •• •• تو بهـ تحریک فلک، فتنه ی دوران. منیـ من به تصدیق نظر، محو تماشای توام -💜🌸- ‌‌‌. . 𓆩ازتوبه‌یڪ‌اشارت‌ازمابه‌سردویدن𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩💌𓆪•
•𓆩🥿𓆪• . . •• •• چهارشنبه‌های با حجاب در آمریکا😍 اینجا ایران نیست، 😳😳😳 بلکه دانشگاهی در آمریکاست با شعار: «چهارشنبه‌های با حجاب» دانشجویان مسیحی دانشگاهی در آمریکا، برای مقابله با اسلام‌هراسی ، تصمیم گرفته‌اند که چهار شنبه‌ها با در دانشگاه حاضر شوند.❤️ . . 𓆩صورت‌تٓو‌روسرےهاراچه‌زیبا‌میڪند𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🥿𓆪•
•𓆩📺𓆪• . . •• (History) •• ♨️ خطرناکترین گیاه جهان هاگوید غول پیکر نام دارد. 🌱 این گیاه خطرناک در صورتی که لمس شود باعث تاول های بسیار ناجور و سوختگی درجه سوم می شود. 🤨 این گیاه در واقع تمام بخش های پوست را از بین برده و نیازمند پیوند پوست خواهید شد! . 𓆩هوشیارپایان‌میدهدمدهوشےتاریخ‌را𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩📺𓆪•
•𓆩🪞𓆪• . . •• •• یکی از نشانه های نداشتن اعتماد به نفس در خانومها اینه که وقتی از دست همسرشون ناراحتن فقط سکوت میکنن، بادی به غبغب میدن و چهره ای گرفته دارند...😒 یک خانم قوی وقتی ناراحته اولا که خودش اول با خودش سنگاشو وا کرده و میدونه این ناراحتیش منطقیه و از روی حسادت و بدبینی و کم بینی خودش نیست...☺️ وقتی مطمئن شد که ناراحتیش به جاست... در زمان مناسب ،خیلی ساده،بدون حاشیه و با لحنی متین و محکم میره سر اصل مطلب و مشکلش رو مطرح میکنه...👌 ××نه اینکه سه روز قیافه بگیره،بعد هم مدام شوهرش ازش بپرسه چی شده و اونم بگه :هیچی!!!😁😐 . . 𓆩چشم‌مست‌یارمن‌میخانہ‌میریزدبهم𓆪 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal •𓆩🪞𓆪•
•𓆩🧕𓆪• . . •• •• 💬 این مدل ته دیگ رو بپذیرید از من و مامان‌جونم😍🤣 . . •📨• • 737 • "شما و مامانتون" رو بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩با‌مامان،حال‌دلم‌خوبه𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🧕𓆪