1_30194361.mp3
6.08M
🔆🔅 #آقامونه 🔅🔆
•[💡]•اے دو چشمان چراغ شام یلداے همه
•[🌞]•آفتاب صورتت خورشید فرداے همه
•[🌊]•ای دل دریایے ات کشتے نشینان را امید
•[👁]•ای دو چشم روشنت فانوس دریاے همه
•[🙂]•خنده هاے بامگاهت خنده ےخورشیدصبح
•[🕯]•شعله ے لرزان آهت شمع شبهاے همه
❤️❣ @asheghaneh_halal
°🐝| #نےنے_شو |🐝°
[😘] من و علوسَتم لالا تَلدیم😴
سُما هم بِلید توے لَختِخوابـ
استودیو نےنے شو؛
آبـ قنـ🍭ـد فراموش نشه👼👇
°🍼° @Asheghaneh_halal
عاشقانه های حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_شصت_وپنج ♡﷽♡ حاج رضا علے با صداے بلند خندید و گفت: تو چقدر ماجرا رو جدے
🎀🍃
🍃
#عشقینه
#عقیق♥️
#قسمت_شصت_وشش
♡﷽♡
حاج رضا علے خندید و گفت: نگفتم اینا رو که پنچر بشے! گفتم که یه خورده فکر کنے!
ابوذر هم خندید! فکر میکرد!
یعنے باید فکر میکرد!
مشق شب استادش رد خور نداشت!
به پشتے تکیه داد و به آسمان خیره شد!
زیبا بود...که کسے در زندگےات باشد و اینطور توے ذوقت بزند!
و بعد بنشینی فکر کنے!
به اینکه کجاے معادلاتت غلط بوده که جواب آخر با گزینه هاے پیش رویت یکے نیست!
راست میگفت حاج رضا علے! راست میگفت....
______________________
محمد خوب محیط بازار را از نظر گذراند!
و خب او هم مثل آیه اولین چیزے که به فکرش رسید گلوے ابوذر بود!
شاید ویژگے این بازار بود که این خانواده را مدام به فکر گلوے ابوذر بیچاره مے انداخت! لبخندے زد... متوکل تر از پسرش بود...
امید داشت شد شد!
نشد هم بازهم شده!
آنچیزے که خدا میخواست شده!
روبه روے مغازه حریر متوقف شد و از پشت شیشه محیط مغازه را دید زد...
بسم اللهے گفت و وارد مغازه شد.
عباس مشغول وارسے فاکتور ها و تطبیق آن با جنسها بود
سلامے کرد که عباس سرش را بالا آورد:
_سلام علیکم بفرمایید!
_ببخشید با آقای صادقے کار داشتم
کمے جدی تر از قبل جواب داد:بفرمایید خودم هستم!
محمد به نظرش رسید باید با مردے به مراتب پیر تر از این مرد جوان ملاقات کند به همین خاطر گفت:فکر میکنم باید با آقاے صادقے بزرگ ملاقات داشته باشم!
بہ قلم🖊
" #نیل_۲ "✨
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیسد☺️
هرشب از ڪانال😌👇
🍃 @asheghaneh_halal
🎀🍃
عاشقانه های حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_شصت_وشش ♡﷽♡ حاج رضا علے خندید و گفت: نگفتم اینا رو که پنچر بشے! گفتم که
🎀🍃
🍃
#عشقینه
#عقیق♥️
#قسمت_شصت_وهفت
♡﷽♡
عباس با دقت سرتا پاے مرد محترم روبه رویش را از نظر گذراند فاکتور ها را روے میز گذاشت و محمد را دعوت به نشستن کرد و بعد به طبقه بالا که معمولا میتوانست پدرش را آنجا پیدا کند
رفت و او را صدا زد:بابا ... اینجایید؟
حاج آقا صادقے سرش را از روے قالیچه اے که مشغول وارسے اش بود بالا آورد:آره عباس جان اینجام... چیزی شده؟
_یه آقایے پایینه میگه با شما کار داره
_کیه؟
_نمیشناسمش حاجے
بے حرف قالیچه را سر جایش گذاشت و همراه عباس از پله ها پایین آمد...
محمد به احترامش از جایش بلند و حاج آقا صادقے گرم با او سلام و احوال پرسے کرد و دعوت به نشستن کرد و بعد دیالوگ معروف حاجے بازاری ها را خطاب به شاگردش بلند فریاد کرد:پسر دوتا چایے بردار بیار...
عباس هنوز داشت با اخم به مرد روبه رویش نگاه میکرد ...
حاج آقا صادقے با خوش رویی خطاب به محمد گفت: خب جناب قدم رنجه فرمودید
کارے از من برمیاد؟
محمد موقرانه به پیرمرد خوش روی روبه رویش لبخندے زد و گفت: راستش مزاحم شدیم من باب یه امر خیر!
عباس بیشتر اخمهایش را تو کشید و محمد لبخندش عریض تر شد!
درست حدس زده بود او برادر زهرا خانم بود!
حاج آقا صادقے خطاب به عباس گفت: عباس بابا یه سر به مغازه آقای سرمدے میزنے؟
چند تا سفارش داشت مثل اینکه!
عباس چشمے گفت همیشه از نخود سیاه بدش مے آمد!
حاج آقا صادقے اینبار کمے جدے تر از قبل گفت: میفرمودید آقاے...
بہ قلم🖊
" #نیل_۲ "✨
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیسد☺️
هرشب از ڪانال😌👇
🍃 @asheghaneh_halal
🎀🍃
عاشقانه های حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_شصت_وهفت ♡﷽♡ عباس با دقت سرتا پاے مرد محترم روبه رویش را از نظر گذراند
🎀🍃
🍃
#عشقینه
#عقیق♥️
#قسمت_شصت_وهشت
♡﷽♡
_سعیدے هستم!
_بله آقاے سعیدے
حاج آقا صادقے حدس میزد از هم صنفهایش یا یکے از بازارے هاے همین بازار باشد اما هرچه فکر میکرد نه قیافه مرد روبه رویش را به یاد مے آورد و نه حتے نام و نشانش را...
محمد اما با همان آرامش ذاتےاش صحبت هایش را ادامه داد:خب همونطور که گفتم براے امر خیر مزاحمتون شدم
ما ایرانے ها هم که تا اسم امر خیر و میشنویم فکرمون میره سمت عروسے و عروس برون و این حرفا،اومدم با اجازتون دختر خانمومتونو براے پسرم خواستگارے کنم..
حاج آقا صادقے از ادب و لحن مرد روبه رویش خیلے خوشش آمد. لبخندے زد و گفت:
_اختیار دارید آقا سعیدے میتونم بپرسم شما از کجا دختر منو میشناسید؟ از بازارے هاے همینجایید؟
محمد لبخندے میزند و میگوید: نه حاجے من بازارے نیستم...پسرم بازاریه!
ولی من نیستم!
در واقع پسرم دختر خانم شما رو بهم معرفے کرد و دخترم تاییدشون کرد!
حاج آقا صادقے حس کرد از ادب و نزاکتِ پسر این مرد هم خوشش آمده
پسرے که در این دور و زمانه خودش شخصا به خواستگارے نرفته و بزرگترش را فرستاده،
ادب دارد! ادب این پسرک نادیده ،جذبش کرده بود!
_چے بگم آقای سعیدے راستش آقا پسر شما نادیده یه سرے چیزها رو به من ثابت کرده که کنجکاوم ببینمش
_پس با اجازتون ما تو همین هفته یه شبے رو مزاحمتون بشیم!
حاج آقا صادقے تعللے کرد و گفت: این چه حرفیه شما مراحمید،خب این هفته پنجشنبه شب به نظرم زمان خوبے باشه !
بہ قلم🖊
" #نیل_۲ "✨
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیسد☺️
هرشب از ڪانال😌👇
🍃 @asheghaneh_halal
🎀🍃
عاشقانه های حلال C᭄
🍃 #دورهمے (16) شنــبه 1397/10/29 |بسمـ تعاݪـی... گاهـی دلتنگـی براے یڪ حس وحال اسـت. مثلا من این
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#دورهمے(17)
جمعــه 1397/11/12
مصــادف با ورود امــام خمینے(قدسّ سره)
به میهنمــان🇮🇷🇮🇷
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
روز به وقت انقلاب🇮🇷
مــاه به وقت انقلاب🇮🇷
سال به وقت انقلاب🇮🇷
به ڪوری چشم خیلیا رسیدیم
به بهمــن، رسیدیم به 12 بهمن و دهه
فجــری ڪه شڪوهمندانه آن را به تماشا
خــواهیم نشست🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
دقیقــه ها و ثانیه ها را شمـارش مےڪنیم
تا هواپیمای امام بر باند فرودگاه امام خمینے
بنشیند🛬🛬🛬🛬
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
سالروز ورود امــام خمینے(قدسّ سره)
به میهنمــان مبارڪ باد🇮🇷🇮🇷
از،امــروز دهــه فجــر شروع میشه
قطعــا چهل سالگے خاطره انگــیزیو
مےسازیم💪🇮🇷
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
12 بهمــن 1357 چگــونه گذشت🇮🇷
ســاعت 9:27 دقیقه امام خمینے پــس از پانــزده سال تبعید پای بر خاڪ ایران گذاشتند.🇮🇷
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
در بزرگتــرین استقبال تاریخ، صفے
از،مــردم به طول 33 ڪیلومتر به استقبال امام خمینے آمــدند🇮🇷🇮🇷
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
حرڪت مــردم در خیابان به دنبال
ماشین امــام ساعت 12:00
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
انتظار مــردم برای رسیدن امام به بهشت زهــرا ساعت 12:52
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
بخشے از سخنرانے امام خمینے(قدسّ سره) در بهشت زهرا: من دولت تعیین میڪنم من تو دهن این دولت مےزنم من دولت تعیین میڪنم من به پشتیبانے این ملت دولت تعیین میڪنم من به واسطه اینڪه ملت مرا قبول دارد....
این آقا ڪه خودش هم خودش را قبول ندارد! رفقایش هم قبولش ندارند ملت هم قبولش ندارد ارتش هم قبولش ندارد فقط آمریڪا از این پشتیبانے ڪرده و فرستاده.....
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
تو این ده روز حتے شده یه پــرچم نصب ڪنیم اما به همــه نشون بدیم مخصوصا دشمنانے ڪه مےخواستند به زعم خودشون ما چهل سالگے انقلابمونو جشن نگـیریم،
ڪه چه چهل سال بگــذره چــه 400 سال
مــا پــای این نظام و انقلابمون با تمام وجود وایمیستیم🇮🇷🇮🇷🇮🇷
ایران همیشه سربلنــدم🇮🇷🇮🇷👇👇
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
سپاسگــزارم از اینــڪه
حضــور داشتید و همـراهے ڪردید.
آینده انقلاب دستـه ما جــووناست🇮🇷
بلنــدشو و یاعلے بگو و تلاش ڪن برای
سربلنــــدی🇮🇷🇮🇷🇮🇷
لطفا انتقادات و پیشنهاداتتونو
با مــا از طریق ایشون👇
در میون بزارید.👇
@Fb_313
التماس دعای اخلاص، بصیرت و شهادت
🇮🇷🇮🇷🇮🇷