eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.7هزار دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
••🕊 به چه مےنگرید؟!! مگر شما در آن دور دست‌ها چه دیدید؟! که هر چه مےسوختید، نورتان بیشتر مےشد... و ما هر چه مےسوزیم، دودمان بیشتر... ... ... ../🍃 @asheghaneh_halal 🍃/..
شما خیال کرده اید، که اگر ما چادر را کنار گذاشتیم؛ فرضاً آن مقنعه ی کذایی و آن لباس های «و لیضربن بخمرهنّ علی جیوبهنّ» و همان هایی را که در قرآن هست، درست کردیم، دست از سر ما بر میدارند؟😏 نه، آنها به این چیزها قانع نیستند؛🤚🏻 آنها میخواهند همان فرهنگ منحوس خودشان عیناً اینجا عمل بشود؛ مثل زمان شاه که عمل میشد.⚔ در آن زمان، زن اصلاً پوشش و حجابی نداشت؛ حتّی در اینجاها وقتی نوبت به این کارها میرسد، بی بند و باری خیلی بیشتر هم میشود؛ کما اینکه در زمان شاه، بی بند و باری که در همین شهر تهران و بعضی دیگر از شهرهای کشور ما بود، از معمول شهرهای اروپا بیشتر بود❗ زن معمولی در اروپا، لباس و پوشش خودش را داشت؛ اما در اینجا آنطوری نبود. آنطور که دیده بودیم و شنیده بودیم و میدانستیم و مناظری که از آن وقت الان جلوی نظر من هست، انسان واقعاً حیرت میکند که چرا بایستی اینگونه بشود؛ کما این که در خیلی از کشورهای متأسفانه عقب مانده ی مسلمان و غیرمسلمان هم همینطور است.😑 بنابراین، باید بدقت و با نهایت کنجکاوی و بدون اغماض، مسائل ارزشی را رعایت کرد.👌🏻 💛🍃 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌꧁ℒℴνℯ🍃🌹• • • @asheghaneh_halal
🍃🕊🍃 #چفیه | #خادمانه 📿|ختم صلوات امروز 🍃| هــدیـہ بہ شهید⇓ ❣| محمدمهدےرضوان #گل‌تازه‌پرپرشده🕊 تو فرزند ڪدام نسل پاڪی؟😔 تو از ڪدامین دشت روییده ای قاصدڪ!؟😔 چه ڪسی سینه دریاییت را پاره پاره ڪرده؟😔 ڪدام دست ناپاک خون پاڪ تو را ریخته؟ به ڪجا سفر می ڪنی؟ دور از خانه و شهر خویش؟! دور از دستهای پینه بسته پدر و قلب شڪسته مادر!؟😔💔 ارسال تعـداد #صلوات به آے دے👇 •🌷• @F_Delaram_313 تعداد صلواٺ ها •• ۲۱۸۷ •• هر روز میزبان یڪ فرشته👇 |❤️| @asheghaneh_halal 🍃🕊🍃
- - - 🌕💫 - - - #قرار_عاشقی همیشہ اولین و آخرین پناه من تویے °•|💓|•° همیشہ بےقرارے ام کنار تو قرار شد °•|😇|•° - - - 🌕💫 @asheghaneh_halal - - -
••☄ [ #همسفرانه ] چه تڪرارے از این خوشتر... بگویم |من| دوستت دارم... لبت را |تـــو| بخندانے... بگویے من ڪمے بیشتر...♡ ••👤 #سمیه_نادے [ @asheghaneh_halal ] ••☄
°🐝| #نےنے_شو|🐝° 😜] شی شده؟؟ اونطودی نِدام نَتُن. نَتُنه تَپَقع دادی الان توی تِشو باشم؟؟ 😌] من بَشه حوبی هستمـ. اس سَلّافه دونم بِپُلشین! :) تلاسس و تَلد . تِشو توچولو بود😁😁 استودیو نےنے شو؛ آبـ قنـ🍭ـد فراموش نشه👼👇 °🍼° @Asheghaneh_Halal
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
💐•• #عشقینه #سجاده_صبر💚 #قسمت_بیست_و_سوم همسایه طبقه بالا دختری 14 ساله بود که تازه چند ماه بود
💐•• 💚 اومد روی دسته مبلی که فاطمه نشسته بود نشست و رو به علی گفت: بابا جان، خوش گذشت؟ ریحانه پیش دستی کرد و گفت: آله بابا جون، خیـــــــــــــــلی، مامانی حال نداشت اما ما یک عالمه بازی کردیم علی که از پا برهنه پریدن ریحانه توی حرفش عصبانی بود گفت: بابا از من پرسید، تو چرا جواب میدی؟ -نه خیر، بابا از من پرسید -بهت میگم از من پرسید -نه، نه، نه.... دعوا داشت بالا میگرفت و سهیل هم میخندید، فاطمه گفت: ریحانه جون، دختر گلم، بابا از علی پرسید، اما بعدش می خواست از تو هم بپرسه، نباید میپریدی وسط حرف داداشی. بیا بغلم... آغوشش رو باز کرد تا دختر حساس و لطیفش رو بغل کنه، اما سهیل پیش دستی کرد و ریحانه رو با دو دستش محکم گرفت و پرت کرد توی هوا، صدای خنده و جیغ دخترک فضای خونه رو پر کرده بود، بعد هم نوبت به علی رسید، اونقدر توی هوا پرتابش کرد که جفتشون حسابی عرق کردند، فاطمه غرق در تفکر به بازی شوهر و بچه هاش نگاه میکرد ... اون شب چیزی به سهیل نگفت، سهیل هم چیزی نگفت، اما جفتشون خودشون رو آماده کردند برای یک تصمیم درست و حسابی، قرار شد اول صیح سهیل، علی و ریحانه رو ببره خونه خواهرش تا این دو تا بتونند راحت با هم حرف بزنند... اون شب به جز این تصمیم گیری، هیچ حرف دیگری نزدند و هر دو خوابیدند. *** ساعت ده صبح بود، فاطمه نگاهی به ساعت روی دیوار انداخت، سهیل هنوز از خونه خواهرش بر نگشته بود، ماجرای دیشب و حرفهای سمانه خانم و سایه توی راه بدجوری ذهنش رو درگیر کرده بود، با خودش فکر کرد اصلا اون همه شور و شوق عشق به این دو دلی ها می ارزید؟ اگر از سهیل جدا میشد باید چیکار میکرد؟ به فرض هم که تمام امکانات مالیش فراهم میشد و می تونست در آرامش با بچه هاش زندگی کنه، اما چطور میخواست توی این جامعه ☺️👌 •• @asheghaneh_halal •• 💐••
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
💐•• #عشقینه #سجاده_صبر💚 #قسمت_بیست_و_چهارم اومد روی دسته مبلی که فاطمه نشسته بود نشست و رو به عل
💐•• 💚 تنها دو تا بچه رو کنترل کنه، آینده ریحانه چی میشد؟ آیا اصلا به گرمی دست پدرش نیاز نداشت؟ علی چی؟ کی میخواست تکیه گاهش بشه؟ فاطمه که نه پدری داشت و نه برادر، میدونست سهیل دوستش داره، تحمل این زندگی سخت تره یا زندگی بعد از طلاق؟ راه سومی بود؟ میتونست از سهیل بخواد که دست از کاراش برداره؟ میشد؟ قبول میکرد؟ اگر باز زیر قولش میزد چی؟ اون وقت دیگه بحث پیمان شکنی بود، بحث بی اهمیتی بود. کاش اول ازدواج چشمهاشو بیشتر باز میکرد تا فقط به خاطر عشق با مردی ازدواج نمیکرد که عقایدی مخالف عقاید اون داشت، اصلا می تونست به پای این عشق بایسته؟ چند تقه کوچیک به در خورد، روشو که برگردوند سهیل رو دید که با لبخند کمرنگی به در تکیه داده، سلام کرد ،سهیل گفت: -سلام زندگی... - بیا بشین برات چایی بیارم -دستت طلا فاطمه رفت که برای سهیل چایی بریزه، با خودش فکر کرد، شاید این یک مسابقست، مسابقه فاطمه با یک عالمه دختر رنگاوارنگ،... ارزش اون اینه که با اونها رقیب باشه؟ سر چی؟ سر سهیل؟ سهیلی که پدر بچه هاش بود؟... -آخ -چی شد؟ -هیچی چایی ریخت رو دستم -برو کنار ببینم، دستتو بذار زیر آب سرد. چیکار میکنی تو؟ -حواسم نبود -آدم موقع چایی ریختن میره تو فکر!!!!!... برو بشین خودم میریزم. فاطمه هم رفت و روی مبل نشست. -بفرما، اینم چایی ای که قرار بود شما بیاری ☺️👌 •• @asheghaneh_halal •• 💐••
•[ 😜•] چند سال پیش ڪه دخترم دبیرستان میرفت یه روز آمد گفت وقتے بلیط اتوبوس میگیرم یه جوانیه تو باجه نشسته بقیه پولمو نمیده مگه فردا بیا😐 من گفتم تو ڪاریت نباشه برو من خدمتش میرسم. رفتم سراغ بلیط فروش بهش گفتم ببین دختر من خیلے شبیه باباشه فردا باباشو میفرستم بقیه پولو بهش بده سیر ببینش...😎😎 اصلا بنده خدا میلرزید از فردا نیومد سر ڪار...😂😂 🤣 (8⃣) ─═┅✫✰🦋✰✫┅═─ ارسال سوتے: 📲• @yazahra_ebrahim چه ــخبرہ اینجــا😁👇 [•📸•] @asheghaneh_halal
[• #آقامونه😌☝️ •] 😘(• عشق.. 👌)• تعبیرِ قشنگےاست برایم.. 😌(• از تــو.. 😉(• ورنه، ڪمتر سخنے 👇)• بود ڪه..! 💚(• معناے تو داشت.. ۱۴ ثانیه به عڪس☝️😍 بنگرید! ••چه تفاهم نابے داریم😉•• #افشین_یداللهی|✍ #سلامتے_امام‌خامنــه‌اے_صلوات📿 #شبنشینے_با_مقام‌معظم_دلبرے😍 #نگاره(564)📸 #ڪپے⛔️🙏 °•🍁•° @Asheghaneh_Halal
[• #صبحونه 🌤•] در حوالے /صبحـ☀️/‌ هایتـ پَرسـه میزنمـ😍 تا به خیـرشدن روزم را☺️ در نگاه #طُ آغاز ڪنمـ❤️ #مریم_پورقلے #صبحتون‌عاشقانه‌حلالے😍 [•♡•] @asheghaneh_halal
🍁|• #همسفرانه •|🍁 😢》 ببخشید دستِ خودم نیست؛ 😍》 آن چشم‌های محترمِتان، 💗》 قلبِ ما را میلرزانَد! #محمد_صالح_علاء🍃 #قلبت_بندری_نره🤣 💍|♡ @ASHEGHANEH_HALAL
[• ♡•] ‼️عوامل طلاق‼️ انتخاب غلط ⛔️ 📣در که جوانان امروز برای زندگی مشترک، خود را انتخاب نکنند، به صورت طبیعی در زندگی دچار می‌شوند. 💞کفویت به معنای در عقاید و اخلاق است. عقاید، نوع انسان👀 به زندگی است واخلاق هم انسان ☹😠😍😊را تشکیل می‌دهد. 💟 متفاوت یعنی این که آنچه مرا عصبانی 😡 می‌کند، در همسرم حالت خاصّی ایجاد نکرده و یا حتی حالتی 😁 تولید کند. اگر چیزی به من احساس می‌دهد، به همسرم احساس نداده یا احساس بدبختی بدهد و ... . 🌺گاهی ریشه در عقاید دارد. وقتی نوع نگرش زن و مرد به ، خدا، زندگی، آخرت و... متفاوت باشد، در بسیاری از نقاط زندگی با هم به مشکل بر می‌خورند. زن و شوهری 💑در یک عروسی🎊 شرکت کرده‌اند که با اسلامی سازگار نبوده و مجلس گناه🔥است. یکی از آنها می‌خواهد از بیرون برود، دیگری اصرار بر نشستن دارد. یکی می‌گوید درست نیست که فامیل‌ها را ناراحت کنیم و دیگری می‌گوید است که به خاطر مردم گناه کنیم. ⚠️نوع متفاوت این دو، به نوع نگاه متفاوتشان به مردم و خدا برمی‌گردد؛ یکی است می‌توان در مواردی مردم را بر خدا ترجیح داد و دیگری دارد که هیچ گاه نباید این کار را کرد.‼️ 🌺🌺البته خلقیات ریشه در عقاید ندارد. بسیاری از انسان‌ها آن طور که فکر می‌کنند زندگی نمی‌کنند. بر همین نکته است که باید گفت در انتخاب همسر، نباید تنها به حرف‌هایی که از مقابل می‌شنوید👂 بسنده کنید؛ زیرا برخی از مطابق عقیده‌شان حرف می‌زنند؛ اما عملشان با تفاوت دارد. 📚 از نوباتو، کتاب اول صفحه۳۷-۳۹ مجردان ـانقلابے😌👇 [•♡•] @asheghaneh_halal
[• ღ •] یڪے از عادت‌هاے زنانه ڪه باعث شادے خانم‌ها میشود،خرید ڪردن است. ••مردان آنچه را ڪه نیاز دارند میخرند•• اما زنان آنچه را ڪه دلشان میخواهد و حالشان را خوب میڪند! پس خرید در مردان یڪ •هدف• و براے زنان یڪ •تفریح• لذت‌بخش است. ☺️👌 ویتامینہ ـزندگے ڪنید😉👇 [•ღ•] @asheghaneh_halal
🌷 🌷 دوستَش مۍگُفت↓ علے تو قُنوتِش هیچ چیزی بَراۍِ خودَش نِمے‌خواست...🍃 بارها مۍشِنیدَم که مۍ‌گُفت↓ اَللهُم احفِظ قائِدنا الخامِنه‌اے بُلَند هَم مۍگُفت اَز تَه دِل...❤️ .. •🕊• @Asheghaneh_halal •🕊•
#ریحانه 💠‌امام صادق (علیه السلام): خوشا بحال كسى كه مادرش #عفیف است🌻: #نگرانم برای مادران و دختران آینده سرزمینم مادرانی که هیچ اندوخته ای ندارند که برای دخترکانشان به #ارث بگذارند...😔 #نگران دخترانی که مادرانش چیزی ندارند به آنها بیاموزند که نتیجه اش فقر است...😑 فقر قداست حریم خانواده ها 😣 فقر عزت زن 😓 فقر چشیدن طعم نجابت😭 فقر #حجاب!😔 📚 #بحارالانوار_جلد5_ص285 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌꧁ℒℴνℯ🍃🌹• • • @asheghaneh_halal
Sami Yusuf Ya Rasulallah.mp3
6.82M
🎊🍃 #ثمینه •😍• یآ نبے الله یا صَفے الله یا مُحــمـد •🎊• 💗]• #میلاد‌‌پیامبـرگرامے‌مبارڪ🍃 🎈•] #عیدڪم‌مبروڪ 🎤]• #سامےیوسف @asheghaneh_halal 🎊🍃
🍃🌊 دلتو بزن به دریا و حرکت کن به سوی فردا حتی‌اگر قایقت کوچیک‌باشه•🚤• اونی که باید بهش دلگرم باشی همونیه که با قایق کوچیک هم تورو سالم از دریای‌طوفان زده عبور‌میده•✨• 💚 خوشگل ــسازے😌👇 @ASHEGHANEH_HALAL 🍃🌊
- - - 🎈💌 - - - #قرار_عاشقی چشم وا کن پاره‌ای از پیکر پیغمبر است یا علی گویان بیا! همنام جدش حیدر است گوش کن اینجا دل هر سنگ می‌گوید رضا سینه نقاره با آهنگ می گوید رضا - - - 🎈💌 @asheghaneh_halal - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎊•• مگـر اعجــآز، جُـز این است ڪه باران بهشتـ🌼• زآدگاهَــش برهـوتِ عربستـان باشد💚• @asheghaneh_halal ••🎊
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
💐•• #عشقینه #سجاده_صبر💚 #قسمت_بیست_و_پنجم تنها دو تا بچه رو کنترل کنه، آینده ریحانه چی میشد؟ آیا
💐•• 💚 -دستت درد نکنه -نوش جونت فاطمه مستقیم به سهیل خیره شد، می خواست خوب ببینتش، ... باز هم فکرهای ناجور، باز هم.... -چیه؟ چرا زل زدی بهم؟ خوشگلم نه؟ بزن به تخته چشم نخورم سهیل اینو گفت و خندید، فاطمه هم لبخندی زد و سرش رو به سمت پنجره چرخوند، بعد از خوردن چایی فاطمه شروع کرد به حرف زدن: -سهیل دیشب قبل از اومدن ما کسی اینجا بود؟ سهیل اخمی کرد و گفت: نه خیر... فاطمه گفت: - باشه، قبول، سهیل من خودم با عقل و احساسم بهت جواب مثبت دادم، شاید ... شاید تصمیم درستی نبود، ... یعنی ... شاید من و تو برای هم ساخته نشده باشیم. اما الان دیگه موضوع من و تو نیست، ... موضوع دو تا آدم دیگه ست که تمام زندگیشون به تصمیم من و تو بستگی داره، پس خواهش میکنم بذار رک و پوست کنده باهات حرف بزنم سهیل ساکت بود و فقط سری تکون داد، فاطمه ادامه داد: -هر دو تامون میدونیم مشکلمون چیه، از اول هم میدونستیم، اما هیچ کدوممون عمق فاجعه رو نمیدونستیم، نه من تصور میکردم تو... تو ... آهی کشید و ادامه داد: نه تو تصور میکردی من این چیزها برام اینقدر مهم باشه، تو توی خانواده ای بزرگ شدی که این چیزها عادیه و من توی خانواده دیگه ای، تو به خاطر من خیلی چیزها رو رعایت میکنی، من... من ممنونت بودم، اما... اما مسئله ای که تازگی ها متوجه شدم، چیز کمی نیست، مسئله یک گناه کبیرست، من نمی تونم... یعنی نمی خوام با مردی زندگی کنم که... ☺️👌 •• @asheghaneh_halal •• 💐••
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
💐•• #عشقینه #سجاده_صبر💚 #قسمت_بیست_و_ششم -دستت درد نکنه -نوش جونت فاطمه مستقیم به سهیل
💐•• 💚 و سکوت کرد... سهیل گفت: که گناه کبیره مرتکب میشه؟ من به نماز خوندن اعتقاد نداشتم، به روزه گرفتن اعتقاد نداشتم اما تو با من ازدواج کردی، با علم به این چیزها با من ازدواج کردی، دیدی که عشقمون هوس نبود، پنج ساله که داریم خیلی بهتر از خیلی آدمهای دیگه زندگی میکنیم، این برات کافی نیست؟ -به نظر تو کافیه؟ به نظر تو من می تونم باور کنم شوهرم بدون من عشق بازی میکنه، با دخترای دیگه، ولی همچنان عاشقمه؟!!! چرا فکر میکنی این برام مفهومی داره، چرا اینقدر عادی با این موضوع برخورد میکنی،هان؟ تو میدونی که برای من مهمه، میدونی و میدونستی، تو چرا خواستی با منی ازدواج کنی که مطمئن بودی تحمل این چیزها رو نداشتم؟ -به خاطر اینکه عاشقت بودم فاطمه لبخند تلخی زد و گفت: عاشق!!! تو از عشق چی میفهمی؟! -تصور کن هیچی فاطمه، من چهار ساعتم برای تو حرف بزنم تو نمیفهمی، ... میدونی اصلا برام مهم نیست که فکر میکنی عاشقتم یا نه، نمیدونم چجوری باید بهت ثابت میکردم و نکردم، وقتی یک بار بهت تندی نکردم، وقتی هر چیزی که خواستی برات محیا کردم، وقتی احساسم رو فقط برای تو گذاشتم، انتظار داشتم بفهمی عاشقم ... -احساس میکنم تصمیم اشتباهی گرفتم، معنای عشق در ذهن من با ذهن تو خیلی فرق میکنه، تو عشق رو فقط و فقط در احساس میدونی و من در همه وجود، در تک تک رفتارها، در همه ابعاد زندگی... -حالا میخوای تصمیم اشتباهت رو با یک تصمیم اشتباهتر جبران کنی؟ تو با طلاق چی به دست میاری؟ می خوای کجا بری؟ به فرض محال طلاق گرفتی و رفتی، بچه ها رو که به تو نمیدم، به فرض محال بچه هام دادم به تو، چجوری می خوای دست تنها بدون حامی توی این دنیای پر گرگ بزرگشون کنی؟ من بدترین آدم دنیام، اما حتی اگر عاشقم نیستی، حتی اگر باور داری عاشقت نیستم اجازه بده سایه سرت باشه، نمی تونم بهت قول بدم دست از کارهام بردارم، اما می تونم بهت قول بدم هیچ وقت دست از حمایتت بر ندارم... میتونم بهت قول بدم تا آخر عمر عاشقت بمونم، البته عاشق با تعریف خودم ... - سایه سرم؟ فکر نمیکنی خیلی سایه سنگینی هستی؟ سهیل من یک مسلمونم، اگر یک روز بهت جواب مثبت دادم به خاطر عشق بود اما ایمان من جاش بالاتر از عشقه، تو نمیتونی ازم بخوای که خدای خودم رو رها کنم و به عشقم بچسبم، خالق این عشق، همون خداست... من نمی خوام سایه سرم مردی باشه که یکی از شنیعترین گناهان روی ☺️👌 •• @asheghaneh_halal •• 💐••
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
💐•• #عشقینه #سجاده_صبر💚 #قسمت_بیست_و_هفتم و سکوت کرد... سهیل گفت: که گناه کبیره مرتکب میشه؟
💐•• 💚 زمین رو مرتکب میشه، من نمی تونم تحت حمایت کسی قرار بگیرم که زمین و آسمون لعنتش کرده باشند، من نمی تونم معشوق کسی باشم که ... تو درست میگی، برای من طلاق خیلی سخته، اما .... چند لحظه سکوت کرد و ادامه داد: -میدونی تو هیــــــــــــــــچ وقت چیزی از عشق و محبت برای من کم نذاشتی، اونقدر سیرابم کردی که حاضرم چشم روی احساس مالکیتم بذارم. باشه تو مال دیگران باش، اما مورد لعن نباش ... سهیل چیزی نداشت بگه، مثل همیشه فاطمه خیلی متفاوت تر از اون چیزی که اون فکر میکرد حرف زد، انتظار داشت فاطمه بهش بگه ازین که به من خیانت کردی منزجرم، اما بازم هم رو دست خورد. فاطمه ادامه داد: -من میدونم تو تا زمانی که خودت با تمام وجودت به این نتیجه برسی که کار درستی نیست نمی تونی این کارها رو ترک کنی، بنابراین من حاضر نیستم از خودم مایه بذارم و درخواستی ازت بکنم که نتیجشو میدونم، بنابراین من طلاق می خوام، اما به دو شرط حاضرم از طلاق صرف نظر کنم. فاطمه مضطرب بود و مدام آب دهانش رو قورت میداد، سهیل که تا اون لحظه سکوت کرده بود و به گلهای قرمز فرش نگاه میکرد، سرش رو بالا آورد و مشتاقانه توی چشمهای فاطمه نگاه کرد. - باید بهم قول شرف بدی، باید به تمام مقدساتی که قبول داری قسم بخوری، باید به جون عزیزترین کسات و به خدا و به قرآن قسم بخوری که این دو شرط رو رعایت میکنی، بعدش من دیگه طلاق نمی خوام و تو هرکاری که دوست داشتی می تونی انجام بدی... سهیل خیلی آهسته گفت: چه شرطی؟ -اول اینکه هر کاری که می خوای بکنی بکن، اما حلالش... بعدم بلند شد و قرآن رو از روی طاقچه برداشت و آورد و گرفت جلوی سهیل و گفت: دستت رو بذار روش و قول بده. سهیل فکری کرد، نمی دونست چی باید بگه، یعنی به همین راحتی؟ اما نگاه جدی فاطمه بهش فهموند که اصلا شوخی نداره، بنابراین دستش رو روی قرآن گذاشت و قسم خورد، به جون همه، پدر و مادرش، علی و ریحانه، به جون فاطمه و ... قسم خورد که دیگه هیچ وقت دستش به سمت خیانت نره ☺️👌 •• @asheghaneh_halal •• 💐••