eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.3هزار دنبال‌کننده
21.2هزار عکس
2.2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
[• #صبحونه 🌤•] ♡ امروز آفتاب را ببوے و یڪ قاشق عشقـ💕 چاشنے تمام فنجآن هایت کن! امروز رها باش چون بارانِ بےهوآ🌧 چون آوازِ پرنده ها چون خیالِ آنکه دوستش داری...♡ ❤️|♡ #معصومه_صابر 😉|♡ #صبحتون_بهشـت [•♡•] @asheghaneh_halal
#همسفرانه {💍🍃} پلک بگشــا صنمـ😍ـا صبـ🌞ـح مـــرا روح ببخش... قصــه اى تـ🌱ـازه در اين صبــح دل انگيـ💛ـز بساز... #عليرضا_صادقی🌿 #اولین_صبح_زمستونیتون_بخیر😊❄️ ☃️/• @Asheghaneh_halal
[• #مجردانه♡•] /💓/ جووناے عزیز! اگه می خواید پدر و مادرتون، شما رو در مسئله ازدواج درک کنن، باید تو خونه و در مواردی غیر از ازدواج هم بهشون ثابت کنید که شما هم درکشون میکنید. شما #گذشت داشته باشید... بعضی مواقع از خواسته خودتون بگذرید و خواسته اون‌ها رواجرا کنید... تا اونها هم در مسائل دیگه مثل ازدواج، با شما کنار بیان...بهرحال پدر و مادرن... /💓/ #وظیفه‌شنآس‌‌باشیم☺️ مجردان ـانقلابے😌👇 [•♡•] @asheghaneh_halal
🌷🍃 🍃 #چفیه شهدا میخواستن و میشد ما، میخوایم و نمیشه... چیکار کردیم بادلامون؟(:💔 #حاج‌حسین‌یکتا #شهدا‌را‌یاد‌کنیم‌باذکرصلوات •🕊• @Asheghaneh_halal •🕊• 🍃 🌷🍃
#ریحانه آقا جان؟!💚 یلـ🍉ـدای نبودنت از چــادر من هم بلندتر شد😔 غزل از دیوان"خداحافظ"خوانده‌ای مگر؟😥 حالا که انار دلـم ترکـ💔 خورد دانه‌هایش را تسبیـ📿ـح میکنم و صدبار میگویم💯 "تو را به چــادر مــادرت بیــا"😭 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🍀😔 @asheghaneh_halal ➣💐
!👒! #همسفرانه ز تمـام بودنۍ هـآ😍 #طُ فقط از آنِ من باشـ❣ #حسین_منزوی #بمــون‌بـرآمـ😌☝️ 🌹// @asheghaneh_halal !👒!
°🐝| #نےنے_شو|🐝° ‌😍 یچ عدد گلمز لنــــگِ خوشچیل مـــــوشچیل تگــــدیم میڪند.🙈☺️ 🙊 یچــے از بهــلتین ذوگ های اینشانب😌 خــــولدن عوالڪےهای عوشمزه اســــــــــتـ🍌🥐🥖🍞🥨 🍗 الانـــم مامانے داله خولاڪےهای توشچیل مــــوشچـــیل آمـــاده مےتُنــــهـ🥔🥓🍳🍗 استودیو نےنے شو؛ آبـ قنـ🍭ـد فراموش نشه👼👇 °🍼° @Asheghaneh_Halal
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
💐•• #عشقینه #سجاده_صبر💚 #قسمت_پنجاه_و_هشت -جانم؟ -تو معلومه کجا رفتی؟ -فاطمه جان من تو
💐•• 💚 محسن که به اندازه کافی قالیچه رو بررسی کرده بود، دوباره لولش کرد و روی مبل کنارش گذاشت و رو به فاطمه گفت: چاییتونو بفرمایید میل کنید. -ممنون. -عرضم به خدمتتون همون طور که خواهر شوهرتون فرمودند کار شما قشنگه، اما مسئله اینه که ما توی این کارگاه بیشتر تابلو فرشهای سفارشی عرضه میکنیم، که طبعا سخت تر از اینه که شما یک طرحی انتخاب کنید و پیاده کنید ،محدودیت زمان هم داریم و البته فکر میکنم با تعریفهایی که خواهرشوهرتون ازتون کردند حتما از پسش برمیاید . فاطمه که میدونست سها نمکشو زیاد کرده بوده و همون قالیچه رو حداقل یک ماه و نیم سرش وقت گذاشته بوده گفت: بله اما... نمیدونست چی بگه که بتونه چاخان سها رو ماست مالی کنه -اما ... من یک مقدار دستم کنده سها که دید داره ضایع میشه فوری گفت: آقای خانی ایشون دو تا بچه زلزله دارند که واقعا نمیذارن ایشون کار کنند ،برای همین فکر میکنن دستشون کنده... محسن که خندش گرفته بود گفت: مسئله زمانش رو میتونیم حل کنیم، اما کیفیت خیلی برامون مهمه... به جای فاطمه سها سر تکون میداد و دائم میگفت: بله بله. محسن از شرایط کار و دستمزد صحبت کرد و در آخر هم عذرخواهی کرد که جایی کار داره و باید هر چه زودتر بره، برای همین سها و فاطمه که دیگه کاری نداشتند بلند شدند و خداحافظی کردند که محسن گفت: خانوم نادی، میتونم بپرسم شما شاغلید یا خیر سها که تعجب کرده بود، ابرویی بالا انداخت و گفت: من حقیقتش چند جایی مشغول به کار بودم اما فعلا خیر محسن لبخند محوی زد و گفت: ما اینجا به یک مسئول روابط عمومی نیاز داریم که فکر میکنم شما مناسبش باشید، سها که فکر نمیکرد همچین چیزی بشنوه حسابی ذوق کرد، اما جلوی خودش رو گرفت و گفت: خوب من باید ببینم شرایطش چیه ☺️👌 •• @asheghaneh_halal •• 💐••
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
💐•• #عشقینه #سجاده_صبر💚 #قسمت_پنجاه_و_نه محسن که به اندازه کافی قالیچه رو بررسی کرده بود، دوباره
💐•• 💚 -البته، حق با شماست، من الان کار دارم اما از آقای اصغری می خوام که براتون شرایط رو توضیح بدند. بعدم گوشی رو برداشت و به آقای اصغری گفت بیاد، خودش هم خداحافظی کرد و رفت. آقای اصغری هم شرایط کار رو برای سها توضیح داد، ازونجایی که این شغل کاملا با روحیات سها سازگاری داشت فورا پذیرفت و بعد از خداحافظی از کارگاه اومدن بیرون. -میبینم که پشیمون نشدی با زن داداشت اومدی، میگن دست گیر تا دستت بگیرند. -اولا که من هر جا برم واسم کار هست، خودم علاقه ای به کار کردن نداشتم، اما از اونجایی که تو داری میری سر کار نمیشه که من نرم که، میشه؟ معلومه نه، بنابراین برای اینکه اینجا تنها نباشی، قبول کردم کار کنم، بعدش هم مطمئنی اینی که گفتی ضرب المثل بود؟ فاطمه در حالی که سوئئچ ماشین رو میزد گفت -من کی گفتم ضرب المثله، گفتم میگن -کی میگه؟ کبری خانوم سر کوچه؟ -بشین بابا، بشین تو. -عیب نداره، درکت میکنم حالت گرفته باشه، به هر حال فکر کنم زیاد از فرش تو خوشش نیومد، بیشتر به خاطر اینکه منو جذب کار کنه، به تو هم گفت حالا بذار ببینیم سفارشی هست بهت بدیم یانه فاطمه که از حرفهای سها خندش گرفته بود، ماشینو روشن کرد و گفت: امان از زبون تو.. شب که شد فاطمه تمام اتفاقات اون روز رو برای سهیل تعریف کرد، اما نمیدونست باید به سهیل بگه که قبلا محسن خواستگارش بوده یانه، با خودش میگفت شاید یک روزی بفهمه که قبلا فامیلش بوده، مخصوصا با بودن سها توی کارگاه، حداقل اینو که باید بهش بگم، اگر نگم ممکنه فکر بدی در موردم بکنه، برای همین به سهیل گفت: -راستی میدونی این آقای خانی قبلا با ما فامیل بوده. -جدی؟ چرا قبلا؟ -آخه برادر شوهر ساجده بوده ☺️👌 •• @asheghaneh_halal •• 💐••
[• #آقامونه😌☝️ •] °🤗| سنگ شڪاف می‌ڪند °👌| در هوس لقـاے تُــو °❣| جـان پر و بال می‌زند °😘| در طرب هواے تُــو °🔥| آتـش آب می‌شود °😬| عقل خـراب می‌شود °👊| دشمن خـواب می‌شود °💚| دیده من براے تــو ۱۴ ثانیه به عڪس☝️😍 بنگرید! ••چه تفاهم نابے داریم😉•• #مولوی|✍ #سلامتے_امام‌خامنــه‌اے_صلوات📿 #شبنشینے_با_مقام‌معظم_دلبرے😍 #نگاره(603)📸 #ڪپے⛔️🙏 °•🍁•° @Asheghaneh_Halal
- - - 💚🍃 - - - #پابوس اے سایہ‌اٺ فتاده بہ روےِ سرم حسین معناے واقعےِ اصول الڪرم حسین یڪ یاحسین گفتم و دیدم غمے نماند تسڪین دردهاے ِ دلِ مُضطَرَم حسین - - - 💚🍃 @asheghaneh_halal - - -
#همسفرانه {💍🍃} 🎶|° تـو را مےسُـــرایم ❤️|° تا عشــــق 😍|° جـــــان بگیــرد... #یاسمن_ایرانی🍃 #تیتر-اول_غزل‌هاے_منے😌✌️ ☃️/• @Asheghaneh_halal