عاشقانه های حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》 [ #قسمت_صدوبیستوشش ] ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
❢💞❢
❢ #عشقینه 💌❢
.
.
[📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》
[ #قسمت_صدوبیستوهفت]
با صدای تقریبا جیغ مانند عطیه
با بهت سر چرخاندم! :
وااای داداش عاشقتمممم من
با دیدن آب نبات چوبی های درون دستش خندیدم
سادگی میان جمع شان به شدت به دلم می نشست ،کنارشان راحت میشد خودت باشی
راحت بخندی ،سوتی دهی و برای ناچیزی ، ذوق کنی ! بدون دل نگرانی ،بدون خجالت !
*دلبری در این خاندان موروثی بود انگار ! *
آب نبات های چوبی را به طرف من و زهرا گرفت
و زهرا کودکانه گفت :
تو باز زرنگی کردی عطیه؟!
_ مو زرنگُم خووو! به کاکام رفتُم
آب نبات را که به طرفم گرفت گفتم :
قضیه زرنگی چیه ؟!
_ هیچی
ای زهرا خانوم طعم توت فرنگی
و آلبالو دوست داره
هر دفعه هم نصیب خودُم میشه !
نتوانستم جلوی خنده ام را بگیرم
میشد کنار این ها غرق غم شد اصلا ؟!
آب نبات را بدون رو در وایسی گرفتم
مسیر در سکوتی عجیب طی میشد.
که عطیه ضبط را روشن کرد
و نجاتمان داد از این سکوت غروب!
و من توجهم جلب شد به آهنگ در حال پخش..
یا زهرا..یا زهرا
به اسمت قسم تو قلبم حرم داری!
دوست دارم و میدونم دوسم داری !
سرم رو میزارم به پای تو مادر !
تموم مادر ها ، فدای تو مادر !
سرم را بلند کردم
و ناگهان چشمم رفت به آویز آینه جلوی ماشین
پلاکی آویزان شده بود و برچسبی که رویش یا علی حک شده بود !
به همه میگم که مادرمه
آبروی روز محشرمی
به علی قسم که فاطمه جان
اولین مدافع حرمی!
ریتم آهنگ به شدت دوست داشتنی بود
حواسم رفت سمت نوابی که متن آهنگ را زیر لب تکرار می کرد !
آتش زبانه زد از خانه علی
در بین شعله سوخت پروانه علی
افتاده از نفس همسنگر علی
یک آیه شد جدا از کوثر نبی
این چند بیت عجیب در جانم نشست..
ای وای مادرم
نفسی لک الفداء
بی بی، بی حرم
چشمانم را بستم
و شعر قشنگ آهنگ ، گوش هایم را نوازش داد
یادم باشد ،اگر فرصتی بود از نواب بپرسم
این مادر فاطمه نام کیست،که شیعیان برایش سینه چاک می دهند ؟!
راس تو می رود بالای نیزه ها
من زار میزنم در پای نیزه ها
#نویسنده_سنا_لطفی
[⛔️] ڪپے تنهاباذڪرمنبعموردرضایتاست.
.
.
❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
عاشقانه های حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》 [ #قسمت_صدوبیستوهفت] با صدای تقریبا جیغ مانند عطی
❢💞❢
❢ #عشقینه 💌❢
.
.
[📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》
[ #قسمت_صدوبیستوهشت]
جایی خوانده بودم که شمس تبریزی می گفت
در علم فلسفه ، هاله ای رنگی هر آدمی را در برگرفته و این هاله را از طریق اخلاقیات فرد میشد حدس زد.
من هم در دنیای رنگی خودم ،معتقد بودم هر فرد رنگ مختص به خودش را دارد! زهرا سفید بود به نظر من همانقدر شفاف و یکرنگ !
عطیه را صورتی می دیدم
همانقدر دخترانه و کودکانه و پر از ذوق و هیجان
فکرم رفت پیش رنگ هاله نواب
هاله نواب آبی بود ،نه از آن آبی های تیره
نه از آن آبی های زیادی کمرنگ
آبی اش خاص بود ،شاید همرنگ آسمانی صاف !
آبی روشنی که مملو از آرامش بود !
همانقدر زیبا ، همانقدر پر شکوه !
به طرف زهرا برگشتم:
چرا چهره ات گرفته ؟!
_ از عصر که با علی حرف زدُم
دیگه ازش خبری ندارُم
هر چقدر هم زنگ میزنُم جواب نمیده
نگاهی به آشفتگی اش کردم :
نگران نباش عزیز دل !
از عصر تا حالا سه چهار ساعت بیشتر نشده که
مردد نگاهم کرد ،انگار گوشی اش آینه دقش بود که آن را سریع در کیفش گذاشت !
نواب پارک که کرد،منتظر ماندم همه پیاده شوند بعد من ! چشمم ترسیده بود از سوتی دفعه قبل !
#نویسنده_سنا_لطفی
[⛔️] ڪپے تنهاباذڪرمنبعموردرضایتاست.
.
.
❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
「💚」◦
◦「 #قرار_عاشقی 🕗」
.
از نیازمندی ها:)
.
◦「🕊」
حتما قرارِشـــاهوگدا، هستیادتان👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
「💚」◦
«🍼»
« #نےنے_شو 👼🏻»
شَلام!
مَم املوژ اومدهم پیسِ حژلَتِ آدا😃
عه عالمه دوششون دالَم❤️
هنوز اِیلی کوشولو ام بَلی امیدبالَم وَگتی بُزلگ اودم هم بیام پیسسون😇
اِی تاش وگتی به سنِ تتلیف لسیدم لهبلمون تو دَشنِ فلشته های ما اَم بیان😍
🏷● #نےنے_لغت↓
🍭 عه عالمه : یه عالمه
🍭 اِیلی : خیلی
🍭 دَشن : جشن
🍭 تتلیف : تکلیف
🍭 امیدبالم : امیدوارم
🍭 اودم : شدم
ــــــــــــــــــــــــــــــ♡ــــــــــــــــــــــــــــــ
«🍭» گـــــردانِزرهپوشڪے👇🏻
«🍼» Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|. ❄️'|
|' #آقامونه .|
.
.
‖↵ رجب هنگامه راز و نیاز است📿
برای عاشقان فصل نماز است💚
‖↵ رجـب درگـــاه غفـــــران الهی🌱
برای بندگـــانش باز باز است👥
#محسن_بلنج /✍
|✋🏻 #لبیک_یا_خامنه_ای
|📖 #ماه_رجب #رجبیه
|💛 #سلامتےامامخامنهاۍصلوات
|🔄 بازنشر: #صدقهٔجاریه
|🖼 #نگارهٔ «1706»
.
.
|'😌.| عشق یعني، یڪ #علي رهبر شده👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|.❄️'|
∫°⛄️.∫
∫° #صبحونه .∫
🍯🍃
آرامش یعنے •|💚|•
میان صدها مشڪل
خیالت نباشــد... لبخند بزنے•|🙂|•
چون میدانے خدایے دارے
ڪه هوایت را دارد•| 😌|•
ڪه با بودنش همه چیز حل میـشود...
#سلامـ😍
#صبحبخیر
🍯🍃
اللهم عجل لولیک الفرج
∫°🌤.∫ #صبح یعنے ،
تو بخندے و،دلم باز شود👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
∫°⛄️.∫
‡🎀‡
‡ #ریحانه ‡
#حـجـاب سنگریاسـتآغشتھبه
خـونِمَـنکھاگـرآنراحـفـطنکـنید
بـهخـونِمنخـیانـتڪردهاید💔
<
`
‡💎‡چادرت،
ارزشاست، باورڪن👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
‡🎀‡
|•👒.|
|• #مجردانه 😇.|
.
.
🌷اول خودتون رو انتخاب کنید...😍
برای مشاوره ازدواج میاد و میگه:↘️
یکی اومده خواستگاریم؛ شغلش فلان و خانوادهاش اینچنین و تیپ و ترکیبش آنچنان و عقایدش اینه و اونه و ...✨
منتظره که منم نظرمو بگم. من هم میگم:⬇️
خودت چجوری هستی و دنبال چی میگردی؟
اگه معنویت جزو زندگی اونه، تو هم همینی؟
اگه دغدغه اصلی زندگیش کار فرهنگیه، تو هم همینی؟
اگه تو زندگیش پول حرف اول و آخرو میزنه، تو زندگی تو چه چیزی حرف اول و آخرو میزنه؟
اگه جلب نظر مردم واسش مهمه، واسه تو هم مهمه؟
و...🔚
⬅️ مشکل اصلی خیلی از دخترها و پسرها اینه که قبل از #انتخاب_همسر ، «خودشون» رو انتخاب نکردن...😒😐
[استاد عباسی]
#آرامش
#ازدواج_موفق
#انتخاب_همسر
.
.
|•🦋.|بہ دنبال ڪسے،
جامانده از پرواز مےگردم👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|•👒.|
∫°🍊.∫
∫° #ویتامینه .∫
.
.
زنها معمولا با سوال ڪردن قصد دارند
تا "گفتگوے صمیمانه" برقرار ڪنند🌺
اما مردان فڪرمےڪنند ڪه آنها قصد
"بازپرسی و ڪنترل" دارند😁
پ.ن:بهتفاوتهایجنسیتیبادیدمثبتبنگریم.😊
.
.
∫°🧡.∫ #ما بہ غیر از #تو نداریم، تمناے دگر👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
∫°🍊.∫
°✾͜͡👀 #سوتے_ندید 🙊
.
.
💬 منو مامانم و مامان بزرگ پدری رفتیم
اعتکاف؛ مسجد دو طبقه بود ماهم طبقه بالای
مسجد بودیم... یه دفه دیدیم همه دارن جیغ
میزنن😱 ما رفتیم پایین ببنیم چیشده، دیدم
یه مارمولک سیاه زشت کنار ستونه مامانم هم
یه دستمال برداشت مارمولکو بیرون انداخت
همه دست جیغ هوراا😂😂
آخه مارمولک ترس داره!؟😄
.
.
''📩'' #ارسالے_ڪاربران [ 550 ]
سوتےِ قابل نشر و #مذهبے بفرستین
•⊰خاڪے باش تو خندیدنــ😅✋⊱•
°✾͜͡ ❄️ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
مداحی آنلاین - حرم نداری - پویانفر نوشه ور.mp3
4.68M
↓🎧↓
•| #ثمینه |•
.
.
#محمدحسین_پویانفر🎙
این دنیا با تمامی زیبایی ها و انسان های خوب و نیکو محل گذر است نه وقوف وماندن، و تمامی ما باید برویم و راه این است. دیریا زود فرقی نمیکند اما چه بهتر که زیبا برویم.
.
.
•|💚| •صد مُــرده زنده مےشود،
از ذڪرِ #یاحسیــــــــــــن ( ؏)👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
↑🎧↑
◉❲🌹❳◉
◉❲ #همسفرانه 💌❳◉
.
.
" تو "
هرقدر میخواهی عاقل باش
من دلم میخواهد
همچنان
دیوانه تو باشم ..😁♥️
.
.
◉❲😌❳ ◉ چــون ماتِ #تــوام، دگر چہ بازم؟!👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
◉❲🌹❳ ◉
عاشقانه های حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》 [ #قسمت_صدوبیستوهشت] جایی خوانده بودم که شمس تب
❢💞❢
❢ #عشقینه 💌❢
.
.
[📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》
[ #قسمتصدوبیستونهم]
پیاده شدیم،دیدم بی انصافی است که از نواب تشکر نکنم ،آرام به طرفش برگشتم :
خیلی ممنون بابت گردش و بستنی
خیلی خوب بود!
صدای خنده پر شیطنت عطیه باعث شد،همه مان لبخند بزنیم .
_ آب نبات چوبی رو دوست نداشتی که راجبش تشکر نکردی ؟!
می خواستم دلم را بگیرم و فقط بخندم
انقدر که چشمانم پر شود و گونه هایم سرخ.
امیر علی خواهش میکنم شیرینی گفت.
با همان خنده راهی داخل شدیم ،امروز برای چندمین بار باید اعتراف می کردم ،این جمع به شدت دوست داشتنی بود !
همگی کلی خوش آمد گفتند و من مات توجه پر مهر مادر نواب به خودم شدم و چهره کلافه نواب به این توجه ، افکارم را در هم ریخت ،اینجا چه خبر بود دقیقا؟!
با صدای بلند زهرا انگار خیالم به جمع برگشت.
_ واااای علیییییییی!
کی برگشتی تووو؟؟؟؟
آخه مردم که از نگرانیییی!
با بهت به منظره مقابلم خیره شدم
همسر زهرا برگشته بود
به همین شیرینی !
امیر علی خبر داشت
و نگفتنش باعث چشم غره غلیظ زهرا شد
هر چند زهرا آنقدر ذوق زده بود که همه چی سریع یادش رفت،جلو رفتم و سلام کردم
با احترام سلامی کرد ،لباس سبز پاسداری اش هنوز در تنش بود ! مردی قد بلند و تقریبا هم تیپ نواب.
زمزمه آرام زهرا شنیدم :
دورت بگردُم که
خسته نباشی جانا
دور هم نشستیم و نگاهم درگیر چشم های پر برق
و ذوق زده زهرا بود هنوز !
عشق زیبایت می کرد ،چشمانت پر برق میشد
با دیدن یار تمام غصه ها را فراموش می کردی
و دلبرانه می خندیدی!
#نویسنده_سنا_لطفی
[⛔️] ڪپے تنهاباذڪرمنبعموردرضایتاست.
.
.
❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
عاشقانه های حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》 [ #قسمتصدوبیستونهم] پیاده شدیم،دیدم بی انصافی اس
❢💞❢
❢ #عشقینه 💌❢
.
.
[📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》
[ #قسمتصدوسی]
برای چیدن سفره شام جوانان بسیج شدند
و همگی به طرف آشپزخانه رفتیم
عطیه جدی به طرف امیر علی
و همسر زهرا که به شدت مشغول بودند برگشت:
آقایون محترم و ارجمند
لطف کنین یه کمکی بکنین
ثواب داره خو
زهرا خیلی دلسوزانه نگاهی به علی کرد :
آقای مو تازه رسیده،
خسته است خو
عطیه و من همزمان از دهنمان در رفت :
شوهر ذلیللللل
و جمله ما باعث خنده بلند جمع شد
آن دو هم بلند شدند
و برای کمکی آمدند
بشقاب ها را به طرف سفره آوردم
امیر علی از دستم گرفت :
من میچینمشون ،
ممنون
مات ،بشقاب هایی که حالا در دست او بود نگاه کردم
مثلا این چه کاری بود ؟!
سبد های سبزی را آرام چیدم
در آشپزخانه کاسه های ماست آماده بود
به طرف مادر نواب که اصرار داشت
به نام کوچک صدایش بزنم برگشتم :
نرگس خانوم !
گل محمدی دارین ؟!
با محبت نگاهم کرد :
اره عزیزُم
برا تزیین میخوایی ؟
سرم را به علامت تایید تکان دادم
نعناع تازه هم آورد
بعد تمام شدن کارم نگاهی به کاسه های رنگی ماست کردم
شکل لبخند بودند
نعناع ها به جای چشم و گل محمدی شده بود لبخند !
نرگس خانوم به طرفم خم شد :
چه خوشگل شدن
دستت درد نکنه گل دختر !
#نویسنده_سنا_لطفی
[⛔️] ڪپے تنهاباذڪرمنبعموردرضایتاست.
.
.
❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
「💚」◦
◦「 #قرار_عاشقی 🕗」
.
به قربونِ گنبدِ
زعفرونی رنگِ شما
آقایامامرضا✨
.
◦「🕊」
حتما قرارِشـــاهوگدا، هستیادتان👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
「💚」◦
«🍼»
« #نےنے_شو 👼🏻»
ژان من؟ داست دُفتی؟؟(🤨🤔)
بَدام پَشَم خَدیدی؟ (😍🇮🇷)
بییم داهپیمانی؟(😊)
این دِباسم خوپه؟(🤔☺️)
🏷● #نےنے_لغت↓
🍃ژان من؟ :جان من؟
🍃داست دُفتی: راست گفتی
🍃بییم داهپیمانی: بریم راهپیمایی
ــــــــــــــــــــــــــــــ♡ــــــــــــــــــــــــــــــ
☝️ وقتی شما در منزل با همسرتان
بحث میکنید😠 خانه تبدیل به
استادیوم میشود ولی بچه تماشاگر
نمیماند و در ذهن خود داوری میکند.🤔😥
👈هنگام داوری به دلایلی حق را به
یکی از طرفین می دهد، در حالی که
هر دو را دوست دارد، و همین شروع
زجر دیدن فرزند است.😖
✋هیچ وقت بچههایتان را بین
انتخاب یکی از شما دو نفر قرار
ندهید، چون تنها اتفاقی که میافتد
آسیب روحی فرزند است.
.
.
«🍭» گـــــردانِزرهپوشڪے👇🏻
«🍼» Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|. ❄️'|
|' #آقامونه .|
.
.
‖↵ دل خوشم☺️
با غزلی تازه📝
همینم کافیست👌
‖↵ تو مرا👤
باز رسانی🍃
به یقینم کافیست😊
‖↵ قانعم😌
بیشتر از این☝️
چه بخواهم از تو🧐
‖↵ گهگاهی⚡️
که تو یادم بکنی🌹
هم کافیست…✋
|✋🏻 #لبیک_یا_خامنه_ای
|📖 #ماه_رجب #رجبیه
|💛 #سلامتےامامخامنهاۍصلوات
|🔄 بازنشر: #صدقهٔجاریه
|🖼 #نگارهٔ «1707»
.
.
|'😌.| عشق یعني، یڪ #علي رهبر شده👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|.❄️'|
∫°⛄️.∫
∫° #صبحونه .∫
°|⛅️|° چه بگویم سحرت خیر؟
°|😇|° تو خودت، صبح جهانے
°|💖|° منِ شیدا ، چہ بگویم؟
°|😍|° کہ تو، هم این و هم آنے
∫°🌤.∫ #صبح یعنے ،
تو بخندے و،دلم باز شود👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
∫°⛄️.∫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
≈|🌸|≈
≈|#پابوس |≈
.
.
🕊وَ إِنِّي لَمُشْتَاقٌ إِلَى مَنْ أُحِبُّهُ
دلتنگ ڪسے هستم ڪه
او را دوست دارم ...♥️
#وقت_سلام✋🏻💚
.
.
≈|💓|≈جانےدوبارهبردار،
با ما بیا بہ پابــوس👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
≈|🌸|≈
•<💌>
•< #همسفرانه >
.
.
☀️|• از خودمان ڪہ حرف میزدم،
چیز؎ نمیگفت. آمده بود بیمــارستان،
قبل از تولــد احســان.
😅|• بہ شـوخی میگفتم: وا؎ حمید!
بچہمان آن قــدر زشت است
ڪہ با تو مــو نمیزند؛ میخندید.
✋🏻|• اما تا میخواستم حرف دیگــران را بزنم؛
میگفت: برو بنــد ب. حرف دیگر؎ بزن.
🙂|• از این حســاسیتهایش ڪہ
نشانہ سلامت روحش بود خوشم میآمد.
🌷شـهـیـد دفاع مقدس #حمید_باکری
•<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش
ڪـاسهےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻
•<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
‡🎀‡
‡ #ریحانه ‡
لَبخَندبِزَنبِہڪِنـٰایِہهـٰاۅَبـٰازبِگۅ،
فَقَطبِہ؏ِشقِفـٰاطِمِہنِگَهِشمیدارَم🖐🏻♥️!
#چادرانه🌿
#زن_عفت_افتخار
<
`
‡💎‡چادرت،
ارزشاست، باورڪن👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
‡🎀‡
|•👒.|
|• #مجردانه 😇.|
.
.
⭕️گفت و گوی خواستگاری💑
تنظیم زمان گفت و گو، به اندازۀ فهم معیارها و روحیههای یکدیگر🙂
⛔️خجالت کشیدن ممنوع!!
❗️بعضی از دخترها خجالت میکشند که به پدر و مادرشان بگویند: «من باید یک جلسۀ دیگر با این پسر حرف بزنم».😣
❌ خجالت ندارد.
میخواهید یک زندگی را شروع کنید. شوخی که نیست.
باید به اندازهای حرف بزنید که بتوانید روحیهها و معیارهای یکدیگر را برای زندگی بفهمید.🤗
🔹 اگر به هر دلیلی، نیازمند گفت و گوی بیشتری هستید امّا خانوادهها مخالفت میکنند،
از آنها بخواهید اجازۀ گفت و گوی تلفنی به شما بدهند.😌
🔹 اگر این هم نشد، سؤالهایتان را بنویسید و به فرد دیگری مثل خواهرتان بدهید تا او از طرف مقابل بپرسد و پاسخش را به شما بدهد.😊
🔹 اگر این هم نشد، سعی کنید کمبودی را که در گفت وگو داشتهاید، با تحقیقِ دقیقتر جبران کنید.😊👌
📚نیمه دیگرم، کتاب اول، ص۷۴
#آرامش
#ازدواج_موفق
#انتخاب_همسر
.
.
|•🦋.|بہ دنبال ڪسے،
جامانده از پرواز مےگردم👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|•👒.|
°✾͜͡👀 #سوتے_ندید 🙊
.
.
💬 چند روز پیش تو ورزشگاه آزادی یه مراسم معنوی برگزار شد منم توفیق خادمی داشتم و انتظامات بودم...
به ما گفته بودند اگر احیانا دیدید یکی کشف
حجاب کرد بهش تذکر بدید ولی الحمدلله
چیزی ندیدیم فقط یکی رو دیدم دوربین به
دست عکاسی میکرد تو اون جمع معنوی که
همه پوشششون خوب بود ایشون یه کلاه آفتابی
گذاشته بود وموهای کوتاش معلوم بود و مانتوی
خیلی کوتاه پوشیده بود و شلوار لی جذب خیلی
به چشم میومد...
بر حسب وظیفه رفتم بهش تذکر بدم چوب پر رو
زدم شونش، برگشت؛ با احترام گفتم که حداقل
به جای کلاه شال یا روسری سر کنه که یکباره
تمام تصوراتم به هم ریخت طرف با صدای
مردونه گفت روسری سر کنم؟؟؟!!!!😢😳😱
جای برادری خیلی خوشگل بود😂😂😂
.
.
''📩'' #ارسالے_ڪاربران [ 551 ]
سوتےِ قابل نشر و #مذهبے بفرستین
•⊰خاڪے باش تو خندیدنــ😅✋⊱•
°✾͜͡ ❄️ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal