هدایت شده از رصدنما 🚩
《 #نطنز😄 》
💬 بحث فضای مجازی شد
ایتا بخش تخصصی جلیلیه😂
رئیس جمهور منتخب ایتاست😁
#مثل_رئیسی | #امتداد_ابراهیم
#خادم_جمهور | #حماسه_انتخابات
#خادم_ملت | #مناظره۱۴۰۳
پوشش مناظرات با چاشنی طنز •👇🏼•
🧂 eitaa.com/Rasad_Nama
عاشقانه های حلال C᭄
《 #نطنز😄 》 💬 بحث فضای مجازی شد ایتا بخش تخصصی جلیلیه😂 رئیس جمهور منتخب ایتاست😁 #مثل_رئیسی | #ام
از تیترهای داغِ مناظره امشب
غافل نشید🤫🔥
#عضویت_اجباری🗳
•𓆩🌤𓆪•
.
.
•• #صبحونه ••
صــبح را دوسـت دارم❣
نفـس عمیقـے مےکشم🕊
و روزم را آغاز میـکنم☀️
و بـہ هـر آن چه به من داده شده است شـادمانم🎊
مـهر و محـبت را در سـبد عشق می گذارم🫂
و بهــ دوستانم هدیـهـ میدهم🎁🪅
.
.
𓆩صُبْحیعنےحِسِخوبِعاشقے𓆪
http://Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌤𓆪•
•𓆩📿𓆪•
.
.
•• #پابوس ••
امام هادی عَلیهِ السَّلام فرمودند :قیام کننده کسی است که تفرقه را از بین می برد و نعمت را کامل می کند و حقّ را احقاق و باطل را نابود می کند. او، مهدی منتظر عَجّل الله تَعالی فَرَجهُ الشّریف است.پس قرائت کرد: ” بقیّه الله خَیرٌ لَکُم إن کُنتُم مؤمنین ” و فرمودند: به خدا سوگند، او همان بازمانده الهی است.☝️
منبع:الزام الناصب ص ۵✍
پ.ن:ولادت مولامون مبارک همه مسلمین شیعه❤️🩹
.
.
𓆩خواندهويانَخواندهبهپٰابوسْآمدهام𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩📿𓆪•
•𓆩💌𓆪•
.
.
•• #مجردانه ••
منتهیالیه اَبروش یه خال کوچیک داشت!!
جوابم منفیه😐
گوشهی چشم چپش یه برقی داره که..
بااجازهی بزرگترها، بله 😇
درسته که
💚 برای ازدواج موفق،
داشتن حس خوب به چهرهی
طرف مقابل، یه معیارِ حتی مهم
حساب میشه، اما
این، نباید ما رو به
سمتی ببره که معیار اصلیمون
چهرهی خیـلی زیبا و خاص بشه 🎨
چون قانون حتمی
وجود نداره که چهرهای
🔆 که الان دوست داریم رو
همیشه بپسندیم، و
یه حس پایدار درموردِ
چهره، گاهی مدتها زمان میبره
بعلاوه
معمولا آدمهایی که
🍀 اخلاق و رفتار خوبی دارند،
در نظر دیگران، چهرهی دلنشین
و آرامبخشی پیدا میکنند و
برعکسش هم هست...
پس اگه
چهره یه خواستگار
به دلت نشست تا ننشست،
توی انتخاب، عجله نکن و حتما
قبل از
تصمیم نهایی،
معیارهای اصلی دیگه،
خصوصا #اخلاق رو، کـاملا بسنج . . .
.
.
𓆩ازتوبهیڪاشارتازمابهسردویدن𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩💌𓆪•
•𓆩🪴𓆪•
.
.
•• #همسفرانه ••
هواے دونفـ💕ـره
نه ابــ☁️ــر میخواد
نه بـ☔️ــارون
فقط کافیه حواسمون بهم باشه...
#ممنون_که_حواست_بهم_هست💚
#اولین_شنبه_تیرماهتون_عشق_بارون🌦
.
.
𓆩خویشرادرعاشقےرسواےعالمساختم𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪴𓆪•
•𓆩🍳𓆪•
.
.
•• #چه_جالب ••
مـےدونستے کهـــ . . . 😍
هنــگام دم گذاشـتن برنـج،
سـوراخ هایی رو با دستـہ کفگیر در میان توده برنج ایجاد کنید🥄
این سوراخ ها باعث می شــن
بخار از کف قابلمه به راحتی به سطح بــیاد و برنج زودتر دم بکشـهــ 🍚🤍
.
.
𓆩حالِخونھباتوخوبھبآنوےِخونھ𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
.
.
•𓆩🍳𓆪•
•𓆩🙍♂𓆪•
.
.
•• #منو_مجردی ••
💬 اینقدر هوا گرمه که😥
دارم طبقه پایین یخچال رو
برا خودم خالی و تمیز میکنم🥶😅
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 949 •
#سوتے_ندید "شما و مجردیتون" رو بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩مجردییعنی،مجردی𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🤦♂𓆪
•𓆩🪴𓆪•
.
.
•• #همسفرانه ••
_ مرا جوری در آغوش بگیر
که انگار فردا میمیرم ؛
± و فردا چطور؟
جوری در آغوشم بگیر
که انگار از مرگ بازگشتهام . . ))!
#نزار_قبانی
.
.
𓆩خویشرادرعاشقےرسواےعالمساختم𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪴𓆪•
هدایت شده از رصدنما 🚩
.°○
🔔 فوووری فوووری
صلواتی و رایگان📿😄
بدون ایستادن در صف🙄
نگران سنگینی مباحث مناظره نباش😢
پوشش لحظهای مناظره، ساده و روان
با چاشنی طنز و تحلیل های ساندویچی🌯
کل مناظره یکجا؛ هلو بپر تو گلو😋
⏰ امشب راس ساعت 20:10 | رصدنما
بدو جانمونی😉👇
🗳 https://eitaa.com/joinchat/527499284C7fe1d7515d
○🇮🇷
عاشقانه های حلال C᭄
.°○ 🔔 فوووری فوووری صلواتی و رایگان📿😄 بدون ایستادن در صف🙄 نگران سنگینی مباحث مناظره نباش😢 پوشش لحظ
از تیترهای داغِ مناظره دیشب
غافل نشید🤫🔥
#عضویت_اجباری🗳
•𓆩🪁𓆪•
.
.
•• #پشتڪ ••
هادی شدی
که پیرو حیدر شویم ما💚
.
.
𓆩رنگو روےتازهبگیـر𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪁𓆪•
•𓆩☀️𓆪•
.
.
•• #قرار_عاشقی••
مثلا تو اعیاد تو حرم باشی،
پر از گل و شکلات و شادی🌸
.
.
𓆩ماراهمینامامرضاداشتنبساست𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩☀️𓆪•
•𓆩🌙𓆪•
.
•• #آقامونه ••
﮼𖡼 مرا مخاطب خاصِ😌
عاشقانہ هایت ڪن🥰
میخواهم👇
شاہ بیت دیوانت باشم😉
یلدا کولیوند /✍
.
•✋🏻 #لبیک_یا_خامنه_اے
•🧡 #سلامتےامامخامنهاےصلوات
•🇮🇷 #جهش_تولید_با_مشارکت_مردم
•📲 بازنشر: #صدقهٔجاریه
•🖇 #نگارهٔ «1404»
.
𓆩خوشترازنقشتودرعالمتصویرنبود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌙𓆪•
•𓆩🌤𓆪•
.
.
•• #صبحونه ••
امیدوارم از شــب هجران 🌑
کــہ عاقبت 🤍
شــادم کـند بــہ 🪅
دولت صبح 🍵
وصال دوست . . .💌✨
#اوحدی_مراغهای
.
.
𓆩صُبْحیعنےحِسِخوبِعاشقے𓆪
http://Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌤𓆪•
•𓆩🌿𓆪•
.
.
•• #مجردانه ••
هزاران جانِ ما و بهتر از ما
فداۍ تو کہ جانِ جانِ جانی(:♥️
.
.
𓆩عاشقےباشڪهگویندبهدریازدورفت𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌿𓆪•
•𓆩🪴𓆪•
.
.
•• #همسفرانه ••
خیلے حس قشنگیه😍
کسے رو داشته باشے
که با داشتنش دیگه
به نداشتن خیلے چیزا فکر نکنے✋🏻
#خداروشکر💐
.
.
𓆩خویشرادرعاشقےرسواےعالمساختم𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪴𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🍭𓆪•
.
.
•• #چه_جالب ••
یــ🧊ــخ میوهاۍدرست ڪن
خوشگل و ڪاربردۍ😍🍓
شما میتونید به جای توتفرنگی
از گیـ🍒ـلاس یا آلبالو یــا
حتی گـ🌹ـل استفاده
ڪنیـد🥰👌
.
.
𓆩حالِخونھباتوخوبھبآنوےِخونھ𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
.
.
•𓆩🍭𓆪•
•𓆩🙍♂𓆪•
.
.
•• #منو_مجردی ••
💬 خانواده من
عادت دارن همیشه کارهای منو
کوچیک نشون بدن ..!
یعنی حتی اگه خلبان هم بشم،
بابام به همه میگه:
کارش مسافرکشی با هواپیماس..😐💔
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 950 •
#سوتے_ندید "شما و مجردیتون" رو بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩مجردییعنی،مجردی𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🤦♂𓆪
•𓆩🪁𓆪•
.
.
•• #پشتڪ ••
گر من به خیـال تو نباشـم
به چه کـارم💕
.
.
𓆩رنگو روےتازهبگیـر𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪁𓆪•
•𓆩⚜𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#مسیحای_عشق
#قسمت_نوزدهم
:_بیا دخترم، بیا از چی ميترسی؟ مسجد خونه ی امن خداست، بیا باباجان نگران نباش...
با تردید پا در مسجد میگذارم، باغچه های کنار دیوار، حوض بزرگ وسط حیاط و گلدان های دور و برش منظره ای جذاب و دیدنی درست کرده است، اصلا شبیه مسجدی نیست که قبلا میرفتم، شاید هم من اینطور حس میکنم.
پیرمرد به نیمکت رو به حوض اشاره میکند: اینجا بشین دخترم تا سیدجواد رو صدا کنم.
میخواهد به طرف ساختمان مسجد برود که پسر جوانی از آن خارج میشود.
قد متوسط، پیراهن سه دگمه ی آبی روشن، شلوار کتان سرمه ای، و چشم و ابرویی مشکی. در یک کلام از آن هایی است که مامان بهشان عقب افتاده میگوید، البته کمی خوش تیپ و خوش
بر رو تر!
با خنده به طرف پیرمرد میآید
_:جونم مشدی؟
گویی متوجه حضور من نشده، پیرمرد میگوید
+:بیا بابا جان، ببین این خانم چی کار دارن؟
و با دست مرا نشان میدهد، پسر خنده اش را جمع میکند و سرش را پایین میاندازد: سلام
نمی دانم به احترام وقارش، شاید هم به احترام اعتقاداتش، از جا بلند میشوم:سلام
پیرمرد پس شانه اش می زند
:+من برم تو
و به طرف مسجد میرود، پسر جلوتر می آید.
:_بفرمایید، در خدمتم
:+راستش... نمیدونم... شاید شما جواب سوال من رو ندونید...
حس میکنم علامت سوال بزرگ ذهنم جوابی پیش پسر هجده نوزده ساله ندارد.
پسر همچنان سر پایین است، میگوید؛
:_حالا بفرمایید
بی مقدمه و ناگهانی میپرسم؛
:+اسلام،به آقا اجازه داده که خانمش رو بزنه؟
پسر از لحن تند و پرسش ناگهانی ام جا میخورد، اما لبخند میزند.
:_بله
شوکه می شوم از جوابش، انتظار داشتم منکر شود، ادلــه بیاورد و حتی توجیه کند، اما اصلا انتظار این جواب را نداشتم.
متوجه حالتم میشود؛
:_بفرمایید بشینید من براتون توضیح میدم
مینشینم،بهت زده،پسر هم کنار من با فاصله مینشیند.
نمی توانم جلوی خودم را بگیرم
:+یعنی اسلام،طرفدار آقایونه؟
پسر که فکر میکنم سیدجواد صدایش می زدند، همچنان لبخند میزند و حتی یک بار هم سرش را بلند نمیکند. آرام میگوید +:حتما به آیه ی سی و چهار سوره ی نساء رسیدین که اینو میگین.
سر تکان میدهم؛
:+بله
:_خب بذارین با یه مثال براتون بگم،فکر کنید شما مسئول نگهداری از یه بچه ی کم سن و سال تر از خودتون هستین،مثلا معلمش! و واقعا از ته دل دوسش دارین. این بچه مدام شلوغ میکنه و حاضر نیست اصلا به حــرف شما گوش بده، شما هم یه انتظاراتی از این بچه دارین که اصلا زیر بار نمیره، خب شما چیکار میکنین؟
:+خب، باهاش حــرف میزنم، کتکش نمی زنم!
:_احسنت،حالا فکر کنین که به حرفاتون گوش نمی ده، مدام کارهای بد خودش رو تکرار میکنه، حالا چی کار میکنید؟
کـمی فکر میکنم
:+شاید... نه یعنی حتما باهاش قهر میکنم.
:_بله درسته، حالا فکــر کنیم این بچه، لجبازتر از این حرفاست، شمام خیلی دوسش دارین و دلتون نمی خواد کار به دفتـر و مدیـر و ناظـم برسه، اون وقت به نظــر شما اشکالی داره که با یه چیـز کوچولو مثل مداد، آروم بزنیدش، نه اینکه بهش آسیب برسونین، نه... فقط بچه متوجه بشه که شما چقدر ناراحتین،این کار شما،ستم در حق اون بـچـه محسوب میشه؟
متحـیر مانده ام،حرف هایش بوی عدالــت میدهد، بوی حق،بوی انسانیت...
:+آخه مداد کـه ضرری نداره،دردش نمیگیره
:_ببینید تو احکام اسلامی،همسرا نسبت به هم دیگه تعهداتی دارن که باید حتما
عملیشون کنن،مثلا مرد باید خانمش رو از نظر عاطفی و هم از نظر مالی تامین کنه،زن هم نسبت به شوهرش وظایفی داره که حدودش مشخصه، حالا اگه خانم نخواست وظایفش رو عملی کنه،این
وظایف که میگم شامل خانه داری و غذاپختن و اینا نیست ها،وظایف واقعیش،اون وقت قرآن به مرد میگه با خانمت صحبت کن و ببین مشکلش چیه،ناراحتیش از کجاست، بعد اگه مشکل
اینجا حل نشد،باهاش قهــر کن،اگه خانم خیلی دیگه سر به هوا باشن و بازم لجاجت کنن میتونی بزنیش،نه طوری که آسیب ببینه،فقط جوری که متوجه ناراحتیت بشه
خدا،سه تا معجزه واسه هدایت ما فرستاده،قرآن ؛ پیامبر و امامان ما،هر آیه ی قرآن خودش گویا و جامعه اما پیامبر و امام،این آیه رو تفسیر میکنن،در مورد این آیه ی نساء هم،پیامبر فرمودن که:با چوب مسواک و چیزی شبیه اون،که نه بدن آسیب ببینه ،نه روح خانم آزرده بشه،فقط
خانم متوجه ناراحتی همسرش بشه،حالا به نظر شما این بی عدالتی به خانم هاست؟
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
.
.
•🖌• بہقلم: #فاطمه_نظری
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩⚜𓆪•
•𓆩⚜𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#مسیحای_عشق
#قسمت_بیستم
نمیدانم چه بگویم، حق با اوست... نفسم را بیرون میدهم: حق با شماست، اسلام واقعا کامله
بلند میشوم: ممنون که وقت گذاشتین، لطف کردین واقعا
او هم بلند میشود، همچنان سرش پایین است؛
:_انجام وظیفه بود
میخواهم برگردم که صدایم میکند؛
:_خانم؟
به طرفش برمیگردم
:+بله؟
:_جسارت بنده رو ببخشید ولی به نظــر میرسه راجع به اسلام تحقیق میکنید، درسته؟
:+بله همینطوره
:_اگــه سوالی، شبهه ای، مسئله ای پیش اومد، خوشحال میشم اگه بتونم در حد معلومات خودم کمکتون کنم، در ضمن اینجا هستن خانومایی که بیشتر از من میتونن کمکتون کنن و مسائلی رو براتون توضیح بدن، اسلام واقعا کامله، فرصت
فهمیدنش رو از خودتون دریغ نکنید؛یاعلی
زیر لب میگویم:یاعلی
و به ســرعت از حیاط مسجد خارج میشوم.
..........
صــــدای آلارم گوشی میآید، بلند میشوم. نگاهی به اطراف میاندازم و صدای زنگ را قطع میکنم.
آسمان هنوز تاریک است، وضو میگیرم، چادر نماز قشنگم را با دقت از کشو درمیآورم و سر میکنم، رو به قبله می ایستم:اللّه اکـــبر
تسبیح را داخل سجاده میگذارم و بعد از سجده ی شکر بلند میشوم، چادرنماز را تا میکنم و به همــراه سجاده داخل کشو میگذارم. نگاهی به ساعت می اندازم، شش و نیم صبح.
چراغ اس ام اس گوشی روشن میشود، مثل همیشه فاطمه است، قرار گذاشته ایم صبح ها وقت شروع درس همدیگر را باخبر کنیم.
برایش یک"صبح بخیر،موفق باشی"می فرستم.
کتــاب تاریخــم را برمیدارم و درس خواندن را شروع میکنم،چیز زیادی تا کنکور نمانده است...
*
نگاهی به ساعت می اندازم، فاطــمه دیر کرده، الان است که استاد برسد.
عجیب آن که امروز محــسن هم نیامده. استاد وارد می شود به احترامش بلند میشویم.
به جای خالی فاطمه و محسن نگاهی میاندازد، رو به من میکند:خانم زرین غایب هستن؟
سـر تکان میدهم: قرار بود بیان استاد
استاد میگوید: باشه چند دقیقه منتظرشون میشیم...
نگاهی به در می اندازم: فاطـمه...کجایی...
کلاس تمام میشود، استاد جزوه ی فاطمه و محسن را به دستم میدهد: شما نگه میدارید؟
:_بله،بله...حتما
چادرم را مرتب میکنم و از کلاس خارج میشوم، موبایلم را درمیآورم و شماره فاطمه را میگیرم...
جواب نمی دهد... خیلی نگرانم... شمــاره خانه شان را میگیرم، بیشتر نگران میشوم وقتی تلفن خانه را هم جواب نمی دهند.
بـه طــرف خانه خودمان راه می افتم، فاطــمه کجایی؟؟
.........
برای بارصدم شماره فاطــمـــه را میگیرم، این بار اپراتور از گوشی خاموش فاطمــه میگوید، نگرانی مغزم را منفجـــر میکند، پناه میبرم به قرآن همدم همیشگی ام، یاد آن روز کـه برای اولین بار، این معجـــزه ی الهی را تمام کــردم، لبخنـــد بــه لبم می آورد.
روز قشنــگی کــه مرا دوباره بــه مسجـــد کشاند...
..........
مانتوی بلندی میپوشم، شال سر میکنم، اما سفت، محکـــم،پوشیده...
خواندن ترجمـه ی قرآن تمام شده، سردرگمم و آشفته، نمیدانم چه باید بکنم.
قصــد کرده ام به مسجـــد بروم، برای دیدن آن مشدی مهـــربان که کمــک بزرگی به من کرد.. از خانه خارج میشوم،گرمـــای تابستان پوستم را می سوزاند، عینکم را میزنم و قدم تند میکنم، تا اذان ظهــر چیزی نمانده.
دوبـــاره میرسم به همان مسجـــد،همان که حوض و گلدان های دور و برش،باغچـــه های اطرافش و آسید جوادش در خاطـــرم مانده.
وارد کـــه میشوم،اللّه اکـــبر اذان گوشم را مینوازد،چقدر این صدا روحم را التیام میبخشد، به طرف ورودی بانوان میروم. نگاهم به خانم های چادری میافتد که به سرعت خود را به صف های نماز میرسانند، خاطـــره ی تلخ آن روز صندوقچه ی ذهنم را تاریک میکند... قرآن را درمیآورم و مشغول خواندن یس می شوم، عجیب انس پیدا کرده ام با این سوره، با قلـــب قرآن!
میخواهم شیرینی کلام خدا، زهـــر آن خاطــره را حلاوت بخشد..
سنگینی سایه ای را بالای ســـرم حــس میکنم، ســربلند میکنم. دختری جوان حدود بیست و پنج،بیست و شش ساله با چادر رنگی بالای سرم ایستاده. لبخندی روی لب هایش نشسته.
میگوید:سالم
جواب سالمش را آرام میدهم،نمیخواهم مثل آن پیرزن... ســر تکان می دهم تا از فکــرم دور شود.
دختر کنارم مینشیند.
:_ببخشیــــد،شما تا بعــد از نماز اینجا هستی؟
تا بعد نماز اینجایم،آمده ام تا مشدی را ببینم. اما این دختــر چرا میخواهد بداند...
:+بله چطور؟؟
:_شرمنـــده،ولی ممکنه کـیف منو نگه داری تا من نمازم رو بخونم؟یه خرده بزرگــه نمیخوام جا رو بگیره
نگاهم به کوله اش می افتد،کوچک است و جمع و جور،ولی خب در صف نماز جای زیادی اشغال میکند.
ســر تکان می دهم،دختر میخواهد برود که صدایش میزنم
+:ببخشید
آرامـ برمیگــردد
:_جانمـ؟
صدایش چقدر دلنشین است.
:+چطــور میتونین به من اعتمـــاد کنید؟
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
.
.
•🖌• بہقلم: #فاطمه_نظری
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩⚜𓆪•
هدایت شده از رصدنما 🚩
32.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
《 #نطنز😄 》
💬 خیلـــی خوب بود🤣😂🤦♂
از کظم غیظ کردن پزشکیان
تا ارائه برنامه هاش😝
حتما بببنید😁
کاری زیبا از هنرمندان مشهدی👌🏼
فوروارد یادت نره😉
#مثل_رئیسی | #امتداد_ابراهیم
#خادم_جمهور | #حماسه_انتخابات
#خادم_ملت | #مناظره۱۴۰۳
پوشش مناظرات با چاشنی طنز •👇🏼•
🧂 eitaa.com/Rasad_Nama
•𓆩☀️𓆪•
.
.
•• #قرار_عاشقی••
امام هادی(ع) فرمودند:
🌿 محل قبر امام رضا(ع)،
قطعهای از خاک بهشت است
و هیچ مؤمنی ایشان را زیارت
نمیکند، جز آن که خداوند، او
را از آتش دوزخ آزاد میکند و
در بهشت جایش میدهد 🌸
📗 عیون أخبار الرضا(ع). ج ۲. ۲۶۲
.
.
𓆩ماراهمینامامرضاداشتنبساست𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩☀️𓆪•