eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.7هزار دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
💌 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . تونیک بلند یاسی میپوشم و شلوار و شال مشکی. نگاهی به چادر میاندازم. بین سر کردن و سر نکردن،مرددم که بالاخره،سر کردن را ترجیح میدهم. این خانه برای من غریبه است... هنوز به در و دیوار و وسایل و نگاه های بیتفاوت صاحب خانه عادت نکرده ام. از اتاق بیرون میروم،خانه در سکوت محض است. بسته ی اتاق او که میگذرم،با خودم میگویم :یعنی هنوز پاورچین پاورچین راه میروم،از جلوی در خواب است؟ به طرف هال میروم. به نظر میآید کسی در خانه نیست. همه جا را نگاه میکنم،هیچ کس نیست. از اینکه تنها هستم،احساس آرامش میکنم. وارد آشپزخانه میشوم. روی میز،بساط صبحانه چیده شده. ِ خالی شیر نصف شده و لیوان یک فنجان خالی چای،ظرف کره و پنیر .... پس مسیح و مانی صبحانه خورده اند... برای خودم،چای میریزم و پشت میز مینشینم. با خودم میگویم:عجب میز شاهانه ای هم برای خودشان تدارک دیده اند! ★ ظرف کره را در یخچال میگذارم که صدای چرخیدن کلید در قفل میآید. لباس هایم را مرتب میکنم. در باز و بسته میشود و کمی بعد،مسیح جلوی آشپزخانه میرسد. طبق معمول در سلام پیش دستی میکنم. نگاه بی تفاوت مسیح،اول به میز و بعد به چشمانم است. :_سلام +:سلام..میز رو تو جمع کردی؟ :_بله.. +:لازم نبود زحمت بکشی،مانی خودش میاومد جمع میکرد... ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 ✦📄 به قلـم: . 𓂃مرجع‌به‌روزترین‌رمانهاےایتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💌 ⏝
💌 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . نمیگوید که من جمع میکردم ! غرور بیش از حدش،دیوانه کننده است. :_نمیشد که... +:به هرحال ممنون روی مبل مینشیند و سرش را روی پشتی مبل میگذارد. قصد میکنم به اتاقم بروم که یاد حرف های دیشب فاطمه میافتم. فاطمه راست میگفت،حتی اگر در طولانی‌ترین حالت ممکن،من چند ماه،همسایه ی این آدم باشم،به هرحال باید نظم زندگی خودم را به دست بیاورم. باید عادت کنم به دیدنش... نباید فرار کنم .. صدایش میآید +:اوووف،این ماه عسل کوفتی از کجا اومد؟ جلو میروم،باید حرف هایم را بز نم :_ببخشید ،به خاطر من از کار و زندگی افتادین +:نه خودمم علاقه ای به این مسخره بازیا نداشتم.. موبایلم را در دست میگیرم و حالت پروازش را خاموش میکنم. باید بحث را شروع کنم. روبه رویش مینشینم :_آقامانی نیستن؟ +:نه صبح رسوندمش خونه،خودم از اونجا رفتم شرکت..جلو در یادم افتاد من الآن ایران نیستم! خوب شد کسی ندید! خنده ام میگیرد. میپرسد +:کیا میدونن؟ :_چی رو؟ +:صوری بودن این قضیه رو.. یعنی تو خونواده ی شما کیا میدونن؟ تو خونواده ی ما،فقط مانی خبر داره... :_من فقط به عمووحید گفتم... +:یعنی مامان و بابات نمیدونن...عجب!پس داری ازشون انتقام میگیری؟ ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 ✦📄 به قلـم: . 𓂃مرجع‌به‌روزترین‌رمانهاےایتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💌 ⏝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . √ خطای محاسباتیِ رژیم صهیونیستی😏 . ⊰🇮🇷 ⊰❤️ ⊰#⃣ | ⊰📲 بازنشر: ⊰🔖 𓈒 1530 𓈒 . 𓂃شب‌نشینےبامقام‌معظم‌دلبرے𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🌙 ⏝
🍳 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . هرکه به خـــدا ایمان دارد، ممکن نیست حس کند محاصــره است حتی اگر تمام جغرافیایی که در آن قرار دارد، بر او تنــگ آید ...☺️🌱 🫀شهید سیدحسـن‌ نصرالله . 𓂃صبح‌رو‌عاشقانه‌بخیرکن𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🍳 ⏝
🧣 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . 😥اگر ترس و یا اضطراب پیش از ازدواج دارید به نکات زیر توجه کنید: باکمک مشاور در مسیر صحیح اشنایی قرار بگیریید ☺️👌 پیدا کردن اولویت ها و جنبه های مهم زندگی مهم هستند.🖇 هرچه بیشتر با یکدیگر حرف زده و روح و روان هم را بشناسید، بهتر می توانید به انتخاب های خود اعتماد کنید و بیشتر درباره ادامه رابطه فکر کنید. به سخنان طرف مقابل خود توجه کنید و نظرات شخصی خود را در نظر بگیرید.🗣 بهتر است در مورد انتظارات، باورها، منافع درخواست توضیحات بیشتر کنید. تحقیق وتفحص از فامیل ووابستگان ودوستانش غفلت نکنید با کمک مشاور تست نئو ویا کتل رو جدی بگیریید📝 . 𓂃محفل‌مجردهاےایـتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🧣 ⏝
💍 ⏝ ֢ ֢ ֢ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌اعتراف میکنم دوست دارمَت ! یک جور خاص کمی عاشق تر از حَوا کمی مجنون‌تر از لیلی کمی شیرین‌تر از فرهاد وابسته ات شدم !! انچنان که ماه به آسمان ماهی به دریا و آدمی به نفس وابستگی دارد جانانه بگویمت عشق جانِ من ‹میخواهَمت›🫂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎. . 𓂃بساط‌عاشقےبرپاس،بفرما𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💍 ⏝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌽 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . دمنوش عناب خوشمزه تو عصرای پاییزی خیلی میچسبه😌 . 𓂃فوت‌وفن‌هاےسه‌سوته𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🌽 ⏝
🥤 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . 📩 ‏‏‏‏چندین سال پیش، تو آسانسور یه آقاهه به دکمه‌ها نزدیکتر بود، ازم پرسید کدوم طبقه میری؟ من هول شدم گفتم فرقی نداره😵‍💫 تا دو سه سالی که اونجا بودیم و میدیدمش، هر وقت منو میدید میخندید😄😄😄 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𓈒 1064 𓈒 "شما و مجردی‌تون" رو بفرستین. 𓈒📬𓈒 @Khadem_Daricheh . 𓂃پاتوق‌مجردے𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🥤 ⏝
💍 ⏝ ֢ ֢ ֢ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ بهش گفتم این چند وقته خودتو تو آینه دیدی؟🤔 گفت نه گفتم واسا اینو براش فرستادم.☺️👌 😍 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎. . 𓂃بساط‌عاشقےبرپاس،بفرما𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💍 ⏝
🧸 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . نزار یه غم☹️ هزار تا نعمتت رو از یاد ببره🥰🌸 . 𓂃دیگه‌وقتشه‌به‌گوشیت‌رنگ‌و‌رو‌بدی𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🧸 ⏝
☀️ ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ الهی که بارونِ مهربونی هات☂️ همیشه رو سرمون بریزه🌨 آقای رئوف🌜 . 𓂃جایےبراےخلوت‌باامام‌رئـوف𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . ☀️ ⏝
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
💌 ⏝ ֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢ . #مسیحای_عشق #قسمت_دویست‌وشصت‌وشش نمیگوید که من جمع میکردم ! غرور بیش از حدش
💌 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . از حرفش جا میخورم. صدای مردانه و پخته ی مسیح در گوشم میپیچد و نگرانم میکند؛من چرا باید انتقام بگیرم؟ میپرسم :_چی؟ بیتفاوت،انگار نه انگار که روی صحبت من،با اوست؛میگوید : +خوبه.. من عذاب وجدان داشتم فکر میکردم فقط من دارم سوءاستفاده میکنم ولی انگار تو هم اینجوری انتقام خودت رو میگیری :_من چرا باید انتقام بگیرم؟ اصلا مگه باید انتقام بگیرم؟ +:آره دیگه... چند وقت بعد که این قضیه،فیصله پیدا کنه،تو به مامان و بابات میگی به خاطر اونا این انتخاب رو کردی و اشتباه بوده... اونام تا آخر عمر عذاب وجدان میگیرن که زندگی دخترشون رو خراب کردن...خوبه،انتقام بیرحمانه ایه... از حرف هایش سر در نمیآورم،من اصلا چنین قصد و نیتی ندارم.. _:درسته که پدر و مادرم منو مجبور کردن،ولی من دوست ندارم به هیچ عنوان اذیتشون کنم.. مثل بازجویی،که میخواهد از متهمش اعتراف بگیرد،با تردید در چشمانم زل میزند. +:مطمئنی؟ با صداقت سرم را تکان میدهم صدای موبایلم بلند میشود،مامان است.. با اضطراب گوشی را به طرف مسیح میگیرم. :_مامانمه شانه بالا میاندازد +:چی کار کنم؟ :_میشه شما جوابش رو بدین؟ +:من؟چرا من؟ :_من واقعا بلد نیستم دروغ بگم... لو میریم سرش را تکان میدهد و موبایل را جلوی گوشش میگیرد. +:الو..سللم زنعمو.. +:خوبین؟ عمو خوبه؟ ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 ✦📄 به قلـم: . 𓂃مرجع‌به‌روزترین‌رمانهاےایتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💌 ⏝
💌 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . +:ممنون سلامت باشین.. مام خوبیم.. آره تازه رسیدیم... +:سلامت باشین،..بله حتما..خیالتون راحت... +:نیکی؟ نگاهم میکند،از جا میپرم. +:نیکی اینجا نیست زنعمو... در دستشویی را باز میکنم و داخلش میروم. صدایش را میشنوم. +:آره،رفته حموم... +:میگم به شما زنگ میزنه... سلامت باشین... ممنون +:سلام برسونین،لطف دارین،خدانگه دار از دستشویی بیرون میآیم،با تعجب نگاهم میکند +:خوبی؟ :_رفتم تا شما هم مجبور نشین دروغ بگین.. با تأسف سرش را تکان میدهد و پوزخند میزند +:کل زندگیمون دروغه... راست میگوید...چرا من این همه دروغ را پذیرفتم؟ موبایل را به طرفم میگیرد. موبایل خودش را درمیآورد،شماره ای میگیرد و روی گوشش میگذارد. دوست ندارم به مکالماتش گوش دهم،اما باید اینجا باشم تا درخواستم را مطرح کنم... چند لحظه میگذرد : +الو. سلام مانی +:خوبم.. ببین مانی برو شرکت، اتاق من،سه تا نقشه ی نیمه تموم هست،اونارو بیار اینجا.. من دستم خالیه... +:سرت واسه چی شلوغه؟ کلافه دست در موهایش میکند. +:هوووف،آهان یادم نبود جشن عروسیمه. ... +:باشه،ولی تا شب نقشه ها رو به من برسون.. +: .قربونت..عروسی تو،خودم کردی میرقصم... ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 ✦📄 به قلـم: . 𓂃مرجع‌به‌روزترین‌رمانهاےایتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💌 ⏝
💌 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . میخندد +:برو پسر،خجالت بکش.. خیلی خب،خداحافظ تلفن را که قطع میکند،بلافاصله دوباره صدای زنگ تماسش میآید . +:مامانمه.. نگاهش میکنم،انگار تاریخ تکرار میشود! چشم هایش را به صورتم میدوزد،چرا چشم هایش، شیشه ای به نظر میرسند؟ +:اگه مامان من،بخواد باهات حرف بزنه،باید جواب بدی وگرنه همین امروز میره پاریس...جدی میگم :_آخه ... +:آخه نداره،چاره ای نیست.. من سعی میکنم منحرفش کنم ولی اگه اصرار کرد... زنگ موبایل همچنان به گوش میآید،موبایل را جواب میدهد. +:الو...سلام،مامان جان خودم،خوبی عزیزم؟ صدای بَم مردانه اش با لحن دوستانه و صمیمیت کلام،شنیدنی است... ذهنم را از این حرف ها آزاد میکنم،دوباره میگوید +:مامان من همیشه خوش اخلاق بودم.. صورتم را برمیگردانم،دهنم را کج میکنم و ادایش را درمیآورم (من همیشه خوش اخلاق بودم) +:جای شما خالی... آره خیلـــــــی خوش میگذره... +:مامان،نیکی نمیتونه صحبت کنه... +:نه حالش خوبه... +:نه مامـــــــــان... +:خیلی خب،گوشی،گوشی کلافه،موبایل را به طرفم میگیرد. مجبورم... لب هایش بهم میخورد:جواب بده با اضطراب گوشی را میگیرم. :_الو..سلام زنعمو.. ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 ✦📄 به قلـم: . 𓂃مرجع‌به‌روزترین‌رمانهاےایتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💌 ⏝
💌 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . صدای گرم زنعمو،شادابم میکند. چقدر این خانم،دوست داشتنیست. +:سلــــام عروس خوشگلم،خوبی؟پرواز خوب بود؟ :_ممنون،خداروشکر..بله خوب بود... اولین دروغ! +:چه خبر؟همه چی رو به راهه ؟ یک لحظه موبایل از گوشم جدا میشود،مسیح موبایل را از دستم درمیآورد و اسپیکر را روشن میکند. صدای زنعمو در کل سالن میآید +:الـــو...نیکی جان... مسیح اشاره میکند که حرف بزنم،موبایل را جلوی دهانم میگیرد و به دستم میدهد. :_ببخشید زنعمو،یه لحظه صداتون قطع شد... راست میگویم!یک لحظه صدا قطع شد.. +:دیگه مزاحمت نمیشم عزیزم... ببین مسیح اگه اذیتت کرد،گوششو بپیچون... خنده ام میگیرد. چقدر این زن،مادرشوهر خوبی است! :_نه،همه چی خوبه... +:باشه دخترم،مراقب هم باشید،حسابی بهتون خوش بگذره.. مام اینجا یه جشن مفصل براتون گرفتیم...مزاحمت نمیشم،مسیح رو عوض من ببوس..کاری نداری؟ مسیح به شدت سعی دارد،خنده اش را کنترل کند بااخم و شرم،نگاهش میکنم و بغضم را قورت میدهم :_خداحافظ موبایل را قطع میکنم و روی مبل میاندازم،از جا بلند میشوم،مسیح بلند میخندد. من یک دخترم.. با تمام احساسات و رویاهای دخترانه...دوست داشتم سر سفره ی عقد مردی بنشینم که دوستم دارد؛نه این آدم که حتی نمیتوانم،با او هم کلام شوم. خنده اش،عصبیم میکند. :_به چی میخندین؟؟ +:به کارای مامانم... ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 ✦📄 به قلـم: . 𓂃مرجع‌به‌روزترین‌رمانهاےایتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💌 ⏝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . √ در حوالیِ پدر ایران💚 . ⊰🇮🇷 ⊰❤️ ⊰#⃣ | ⊰📲 بازنشر: ⊰🔖 𓈒 1531 𓈒 . 𓂃شب‌نشینےبامقام‌معظم‌دلبرے𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🌙 ⏝
🍳 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . پـس گـفتارشان تو را اندوهگین نڪـند💚 بی تردید ما آنچه را پنهان می دارنــد و آنچہ را آشڪـار میـڪنند، مـے‌دانیم ....🪴 •آیه ۷۶ ســوره یــس❤️‍🩹 . 𓂃صبح‌رو‌عاشقانه‌بخیرکن𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🍳 ⏝
🧣 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . در تحقیق و شناخت از همسر آینده هرگز نباید به گفتگوهای مستقیم با طرف مقابل یا شخصیت و تیپ ظاهری او اکتفا کرد❌ زیرا معمولا کشش و جاذبه جنس مخالف، مانع از این می شود که افراد بتوانند درک صحیحی از یکدیگر داشته باشند. غیر از این که در این گونه برخوردها هر یک از طرفین سعی می کند بهترین تصویر را از خود نشان دهد و نقطه ضعف هایش را پنهان کند🎭 😉 . 𓂃محفل‌مجردهاےایـتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🧣 ⏝
💍 ⏝ ֢ ֢ من تو را عمیق تو را از درون از زیر پوست با تمام وجود با بندبند دلم دوست دارم... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎. . 𓂃بساط‌عاشقےبرپاس،بفرما𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💍 ⏝
38.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌽 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . ڪـبـاب تــرش تابہ اے👌 رو دست این غذا نیـست از بــس که خوشمزه‌ســــت😌🍲 . 𓂃فوت‌وفن‌هاےسه‌سوته𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🌽 ⏝
🥤 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . 📩 ‏‏‏‏آقا این چه وضعشه😒 روال ازدواج تو ایران اینجوریه که... تو 20 سالگی نمیذارن، با اونی که دوسش داری ازدواج کنی☹️ تو 30 سالگی بهت میگن، هر کی رو دوسش داری بگو برات بگیریم😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𓈒 1065 𓈒 "شما و مجردی‌تون" رو بفرستین. 𓈒📬𓈒 @Khadem_Daricheh . 𓂃پاتوق‌مجردے𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🥤 ⏝
🧃 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . خواسته هاتونو مستقیم بیان نکنید😬 مثلا 👈اگه میخاین همسرتون سالگرد ازدواج رو فراموش نکنه🤭 میتونید از چند روز قبل تاریخ رو با ماژیک رو آینه بنویسید✍😜👻 👈اینکار مانع بدخلقی شما و یادآوری ب همسرتون میشه😉 . 𓂃ویتامین‌عشقت‌اینجاست𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🧃 ⏝
☀️ ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ پر می‌کشم °🕊 به سمت ضریحت✨️° که سالهاست°🌌 گم کرده‌ام کنار حرم🌜° قلب خویش را°❤️ . 𓂃جایےبراےخلوت‌باامام‌رئـوف𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . ☀️ ⏝
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
💌 ⏝ ֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢ . #مسیحای_عشق #قسمت_دویست‌وهفتاد صدای گرم زنعمو،شادابم میکند. چقدر این خانم،
💌 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . :_نخندین.. وضعیتمون خنده داره؟؟ افتادیم تو باتلاق دروغ و هرچقدر دست و پا میزنیم،بیشتر تو این جهنم فرو میریم.. خنده اش را میخورد و به دست های مشت شده ام خیره میشود. :+آروم باش... نیکی ببین ما مجبور بودیم،طولانی نیست..میگذره... اگه خیلی طول بکشه یه ماهه.. بعدش همه چی تموم میشه.. قول میدم، قول میدم آرامشت رو بهم نزنم... لحنش،مثل فرمانده جنگی است که به سربازانش وعده ی مرخصی بعد از جنگ را میدهد،البته اگر زنده بمانند! در چشمانش خیره میشوم،برای اولین بار چشم هایش رنگ میگیرند،دیگر آن شیشه های بی احساس نیستند... صداقت در مردمک هایش پرواز میکند. تپش های تند و بیحساب قلبم میگوید که این مرد،قابل اعتماد است... اما حسی عجیب،از عقلم برخاسته و ساز مخالف کوک میکند. قلبم دوباره خودش را به در و دیوار سینه ام میکوبد. من،باز هم از احساساتم شکست میخورم.. :_چرا یه ماه؟ +:دکترا گفتن پدربزرگ نهایتا تا یه ماه... چشمانم را می بندم.عمر دست خداست... :_رو قولتون حساب میکنم.. سرش را تکان میدهد. به طرف اتاقم میروم،یک لحظه یاد چیزی میافتم و برمیگردم. قبل از اینکه حرفی بزنم،مسیح میگوید +:از خونه نشستن بدم میاد،میرم بیرون،کاری با من نداری ؟ :_نه فقط من میتونم آدرس اینجا رو بدم به دوستم، بیاد اینجا؟ +:آره.. آدرس رو برات مینویسم :_ممنون سرش را تکان میدهد،به طرف اتاق میروم. ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 ✦📄 به قلـم: . 𓂃مرجع‌به‌روزترین‌رمانهاےایتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💌 ⏝