eitaa logo
اسناد المصائب
3هزار دنبال‌کننده
951 عکس
300 ویدیو
42 فایل
﴾﷽﴿ 🕌امام رضا(علیه السلام) : «مَنْ تَذَكَّرَ مُصَابَنَا كَانَ مَعَنَا فِی دَرَجَتِنَا يَوْمَ القِيَامَةِ» 📚أمالی شیخ صدوق، ص۷۳ ✍ارائه ی مصائب و مراثی اهل بیت(علیهم السلام) @hosseinifazel نشر و کپی بدون ذکر منبع🚫 📚کانال تاریخ اسلام : @TarikhEslam
مشاهده در ایتا
دانلود
✅در بین یاران امام حسین(علیه السلام)، نام یک غلام سیاه چهره ای به چشم می خورد، که به جهانیان ثابت کرد که معرفت حجّت خدا به صورت نیکو نیست بلکه به سیرت و طینت پاک است. او ابتدا غلام ابوذر غفاری بود که بعد از رحلت ابوذر به مدینه مراجعت کرد و در خدمت امیرالمؤمنین(ع) و بعد از شهادت ایشان، به خدمت امام حسن(ع) و سپس در خدمت امام حسین(ع) در آمد و همراه آن حضرت(ع) از مدینه به مکّه و از مکه به کربلا آمد و در کربلا حضور یافت.(۱) جون اسلحه‌ شناس بود و در تعمیر و آماده‌سازی سلاح، مهارت بسیاری داشت. امام سجاد(ع) می‌فرماید : شبی که فردای آن، پدرم کشته شد، من در بستر بودم و عمه‌ام زینب(س) از من پرستاری می‌کرد و پدرم در خیمه اسلحه نشسته بود. 📋《یُعَالِجُ سَیْفَهُ وَ یُصْلِحُهُ》 ♦️جُون مشغول تعمیر و آماده‌سازی سلاح بود.(۲) هنگامی که جنگ، در روز عاشورا شدّت گرفت او خدمت امام حسین(ع) آمد و برای میدان رفتن و دفاع از حریم ولایت و امامت اجازه خواست. حضرت(ع) فرمود : 📋《أَنْتَ فِي إذْنٍ مِنِّي، فَإِنَّما تَبِعْتَنَا طَلَبَاً لِلْعَافِيَةِ فَلَا تَبْتُلْ بِطَرِيقِنَا》 ♦️تو از طرف من اجازه رفتن داری در این سفر به امید عافیت و سلامتی همراه ما بودی، اکنون خویشتن را به خاطر ما مبتلا مساز. جَون خود را به قدم های مبارک امام حسین(ع) انداخت و بوسید و گفت : 📋《یَابْنَ رَسُولِ الله(ص)! اَنَا فِی الرَّخاءِ اَلْحَسُ قِصَاعَکُمْ وَ فِی الشِّدَّهِ اخْذُلُکُمْ؟ وَ اللهِ اِنَّ ریحِی لَمُنْتِنٌ وَ اِنَّ حَسَبِی لَلَئِیمٌ وَ اِنَّ لَوْنِی لاََسْوَدٌ فَتَنَفَّسْ عَلَیَّ بِالْجَنَّهِ لَیَطیّبَ ریحِی وَ یَشْرُفَ حَسَبِی وَ یَبْیَضَّ لَوْنی لا وَ اللهِ لا اُفارِقُکُمْ حَتّى یَخْتَلِطَ هَذَا الدَّمُّ الاَْسْوَدُ مَعَ دِمائِکُمْ》 ♦️ای پسر رسول خدا(ص)! هنگامی که شما در راحتی و آسایش بودید من کاسه لیس شما بودم، حالا که به بلا گرفتار هستید شما را رها کنم؟ آقای من! بوی من بد است و شرافت خانوادگی هم ندارم و نیز رنگ من سیاه است. ای ابا عبدالله(ع)! لطف فرموده مرا بهشتی نمایید تا بویم خوش گردد و شرافت خانوادگی به دست آورم و رو سفید شوم. نه آقای من! از شما جدا نمی شوم تا خون سیاه من با خون شما خانواده مخلوط گردد.(۳) جون می گفت و گریه می کرد به حدّی که امام حسین(ع) نیز گریستند و اجازه دادند. با آنکه جون پیرمردی شده بود، ولی بچّه ها در حرم با او انس فراوانی داشتند. او به کنار خیمه ها برای خداحافظی و طلب حلالیّت آمد، که صدای گریه اطفال بلند شد و اطراف او را گرفتند. هر یک را به زبانی ساکت و به خیمه ها فرستاد و مانند شیری غضبناک روی به آن قوم ناپاک کرد. او جنگ نمایانی کرد، تا آنکه اطراف او را گرفتند و زخم های فراوانی به او وارد کردند. هنگامی که روی زمین افتاد، امام حسین(ع) سر او را به دامن گرفت و بلند بلند گریست، و دست مبارک بر سر و صورت جون کشید و فرمود : 📋《اَللّهُمَّ بَیِّضْ وَجْهَهُ وطَیِّبْ ریحَهُ، وَاحْشُرْهُ مَعَ الاَْبْرارِ، وَ عَرِّفْ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ مُحَمَّد(ص) وَ آلِ مُحَمَّد(ص)》 ♦️خدایا! رویش را سفید و بویش را خوش گردان و با نیکان محشور کن و با محمد(ص) و آل محمد(ص) آشنا ساز.(۴) از برکت دعای حضرت(ع) روی غلام مانند ماه تمام درخشیدن گرفت و بوی عطر از وی به مشام رسید. بعد از ده روز از واقعه عاشورا جمعی از بنی اسد بدن شریف جُوْن، غلام ابی ذر غفاری را پیدا کردند، در حالی که صورتش نورانی و بدنش معطّر بود و سپس او را دفن کردند. مرحوم مجلسی روایتی را از امام محمد باقر(ع) که به نقل از امام سجاد(ع) نقل میکند که : 📋《أَنَّ النَّاسَ كَانُوا يَحْضُرُونَ الْمَعْرَكَةَ وَ يَدْفِنُونَ الْقَتْلَى فَوَجَدُوا جَوْناً بَعْدَ عَشْرَةِ أَيَّامٍ يَفُوحُ مِنْهُ رَائِحَةُ الْمِسْكِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ》 ♦️هنگامى كه گروهى در ميدان جنگ آمدند تا اجساد شهيدان آل محمّد را دفن نمايند جسد اين غلام يعنى جون را بعد از ده روز در حالى يافتند كه بوى مشك از آن مي وزيد.(۵) نام او در زیارت ناحیه مقدسه این چنین آمده است : 📋«اَلسَّلَامُ عَلَی جَوْنٍ مَوْلَی أَبِی‌ذَرٍّ الْغِفَارِی»(۶) 📚منابع : ۱)رجال شیخ طوسی، ص۹۹ ۲)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۹۴ ۳)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۰۸ ۴)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۵، ص۲۳ ۵)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۵، ص۲۴ ۶)المزار الکبیر ابن مشهدی، ص۵۰۴ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
3⃣1⃣1⃣کاروان روءس شهدای کربلا و ماجرای اسلام آوردن راهب مسیحی!👇 @AsnadolMasaeb
✅داستان اسلام آوردن راهب مسیحی، در منابع متعددی از کتب شیعه و اهل سنت، ذکر شده است از جمله؛ در کتاب الخرائج و الجرائح قطب الدین راوندی[متوفی سال۵۷۳ق](۱) و کتاب تذکرۀ الخواص ابن جوزی[متوفی سال۶۵۴ق](۲) و همچنین در کتاب مناقب ابن شهرآشوب[متوفی سال۵۸۸ق] ذکر شده است. 👤سید ابن طاووس درباره افرادی که سر مبارک امام حسین(ع) را حمل می کردند، می نویسد : 📋《لَمّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِي(ع) وَ حَمَلُوا بِرَاءْسِهِ جَلَسُوا يَشْرَبُونَ وَ يَجِيى ءُ بَعْضُهُمْ بَعْضا بِالرَّاءْسِ فَخَرَجَتْ يَدُ وَ كَتَبَتْ بِقَلَمٍ حَديدٍ عَلَى الْحائِطِ : اَ تَرْجُو اءُمَّةٌ قَتَلَتْ حُسَيْناً، شَفاعَةَ جَدِّهِ يَوْمَ الْحِسابِ؟!》 ♦️وقتی امام حسين(ع) به درجه شهادت نائل آمد، سر مطهر آن جناب را به سوى شام مى بردند و در هر منزلى كه فرود مى آمدند، حمل كنندگان آن سر مقدس مى نشستند و شراب می خوردند و بعضى از ايشان آن سر انور را به نزد بعضى ديگر مى آورد. پس در آن حين، دستى از غيب بيرون آمد و با قلم آهنى اين شعر را بر ديوار نوشت : آيا امتى كه حسين(ع) را كشتند، در روز قيامت اميد شفاعت جدّ او را دارند؟! 📋《فَلَمَّا سَمِعُوا بِذلِکَ تَرَکُوا الرَّأْسَ وَ هَزِمُوا》 ♦️ماموران ابن زياد چون اين صحنه را ديدند، سر مبارک امام حسین(ع) را رها کردند و همگى از ترسشان گريختند.(۳) 👤ابن شهر آشوب این قضیه را با داستان کامل راهب مسیحی می نویسد : وقتی عُبیدالله بن زياد به سرکردگی خولی بن یزید أصبَحی سر امام حسين(ع) را همراه با زنان و اطفال از نسل رسول اکرم(ص) که سخت در بندشان كرده بود، سوار بر شترِ بى‏ جهاز به سمت شام نزد یزید بن معاویه فرستاد. لشگریان هرگاه در منزلى فرود مى‏ آمدند، سر را از صندوق مخصوص آن بيرون مى‏ آوردند و آن را بر سرِ نيزه مى‏ كردند و همه شب تا هنگام حركت، از آن، محافظت مى‏ كردند و سپس آن را به صندوق، باز مى‏ گرداندند و حركت مى‏ كردند. لشکر خولی، در یکی از شبها در کنار دیر راهبی در حوالی شهر حلب، منزل کرده و سر مبارک را بر نیزه کرده و دور او نشسته و از آن حراست می کردند. و همگی به شُرب خمر مشغول گشتند. در آنجا در سه نوبت دستی از غیب بیرون شده بر دیوار بیرونی دیر و عبادتگاه، ابیاتی در لعن و عذاب قاتلان امام حسین(ع) می نوشت. لشکریان از این ابیات خوف کرده و عیش و طرب رها را رها کردند و از صاحب دیر درخواست کردند که شب را در درون دیر بگذرانند. آن غذا بر آنان ناگوار شد و آن شب با ترس خوابیدند. نیمه شب، صدایی به گوش راهب رسید، چون گوش داد ذکر تسبیح و تقدیس الهی شنید. راهب برخاست و سر از پنجره ی دیر بیرون کرد. 📋《رَأَى الرّاهِبُ نوراً مِن مَكانِ الرَّأسِ إلى‏ عَنانِ السَّماءِ، فَأَشرَفَ عَلَى القَومِ》 ♦️راهب دید از صندوقی که در کنار دیوار نهاده اند، از جايگاهِ سر مبارک امام حسین(ع)، تا دوردستِ آسمان نور عظیمی به جانب آسمان بالا می رود. 📋《وَ قالَ: مَن أنتُم؟ قالوا: نَحنُ أصحابُ ابنِ زِيادٍ. قالَ: وهذا رَأسُ مَن؟ قالوا: رَأسُ الحُسَينِ بنِ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ، ابنِ فاطِمَةَ بِنتِ رَسولِ اللَّهِ(ص). قالَ: نَبِيُّكُم؟ قالوا: نَعَم. قالَ: بِئسَ القَومُ أنتُم، لَو كانَ لِلمَسيحِ وَلَدٌ لَأَسكَنّاهُ أحداقَنا》  ♦️آن راهب به آنان رو كرد و گفت : شما كيستيد؟ گفتند : ما ياران ابن زياد هستيم. راهب گفت : اين سرِ كيست؟ گفتند : سرِ حسين بن على بن ابى طالب پسر فاطمه، دختر پيامبر خدا(ص) است. راهب مسیحی گفت : پيامبرتان؟! گفتند : آرى. راهب گفت : قوم بدى هستيد! اگر مسيح(ع) فرزندى داشت، او را بر بالاى چشمانمان جاى مى‏ داديم. راهب بسی ناراحت و محزون شد و برای نگه داشتن سر امام حسین(ع) برای یک شب به سپاهیان ابن زیاد پیشنهاد وسوسه انگیزی داد. 📋《ثُمَّ قالَ : هَل لَكُم في شَي‏ءٍ؟ قالوا : وما هُوَ؟ قالَ : عِندي عَشَرَةُ آلافِ دينارٍ تَأخُذونَها، وتُعطونِّي الرَّأسَ يَكونُ عِندي تَمامَ اللَّيلَةِ، وإذا رَحَلتُم تَأخُذونَهُ! قالوا: وما يَضُرُّنا، فَناوَلوهُ الرَّأسَ، وناوَلَهُمُ الدَّنانيرَ، فَأَخَذَهُ الرّاهِبُ، فَغَسَلَهُ وطَيَّبَهُ، وتَرَكَهُ عَلى‏ فَخِذِهِ، وقَعَدَ يَبكي اللَّيلَ كُلَّه‏》  ♦️سپس راهب گفت : آيا موافقيد كارى كنيم؟ گفتند : چه كارى؟ گفت : ده هزار دينار، نزد من است. آن را مى‏ گيريد و در عوض امشب، سر را به من مى‏ دهيد و آن را هنگام حركت، از من پس مى‏ گيريد. گفتند : براى ما زيانى ندارد. سر را به او دادند و دينارها را داد و سر را گرفت و آن را شست و خوش‏بو كرد و روبروی خود قرار داد و همه شب را به گريه نشست‏. @AsnadolMasaeb ادامه مطلب :👇
آنگاه، راهب از حضرت مسیح(ع)، عاجزانه می خواهد، سر مبارک امام حسین(ع)، که نورانیت را به سمت آسمان و با حالتی معجزه گونه، ساطع می کند، با راهب، سخن بگوید. 📋《وَ قَالَ : يا رَبِّ! بِحَقِّ عِيسَى‏ تَأمُرُ هذَا الرَّأسَ بِالتَّكَلُّمِ مَعِي! فَتَكَلَّمَ الرَّأسُ، وَ قَالَ : يا راهِبُ، أيَّ شَي‏ءٍ تُريدُ؟ قالَ : مَن أنتَ؟ قالَ : أنَا ابنُ مُحَمَّدٍ المُصطَفى‏(ص)، وأنَا ابنُ عَلِيٍّ المُرتَضى‏(ع)، وأنَا ابنُ فاطِمَةَ الزَّهراءِ(س)، وأنَا المَقتولُ بِكَربَلاءَ، أنَا المَظلومُ، أنَا العَطشانُ، فَسَكَتَ.》 ♦️راهب، سرش را بلند كرد و گفت : پروردگارا! به حقّ عيسى، به اين سر بگو كه با من، سخن بگويد. سر مبارک امام(ع)، به امر الهی، با راهب سخن گفت : اى راهب! چه مى‏ خواهى؟ راهب گفت : تو كيستى؟ امام(ع) فرمود : من، فرزند محمّدِ مصطفى(ص) و پسر علىِ مرتضى(ع) هستم. پسر فاطمه زهرا(س) و مقتول كربلايم. من، مظلوم و تشنه‏ كامم» و ساكت شد. 📋《فَلَمّا أسفَرَ الصُّبحُ. قالَ : يا رَأسُ، لا أملِكُ إلّانَفسي! فَوَضَعَ الرّاهِبُ وَجهَهُ عَلى‏ وَجهِهِ! فَقالَ : لا أرفَعُ وَجهي عَن وَجهِكَ حَتّى‏ تَقولَ : أنَا شَفيعُكَ يَومَ القِيامَةِ. فَتَكَلَّمَ الرَّأسُ، فَقالَ: ارجِع إلى‏ دينِ جَدّي مُحَمَّدٍ(ص). فَقالَ الرّاهِبُ : أشهَدُ أن لا إلهَ إلَّا اللَّهُ، وأشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسولُ اللَّهِ، فَقَبِلَ لَهُ الشَّفاعَةَ.》 ♦️و صبحگاه گفت : اى سر! من اختياردار جز خود نيستم! راهب، صورت به صورتش نهاد و گفت : صورتم را از صورت تو بر نمى‏ دارم تا بگويى : من، شفيع تو در روز قيامت هستم! سر به سخن در آمد و گفت : به دين جدّم محمّد(ص)، درآى! راهب گفت : گواهى مى‏ دهم كه خدايى جز خداوند نيست و گواهى مى‏ دهم كه محمّد(ص) پيامبر خداست. آن گاه سر مبارک حسين(ع) پذيرفت كه شفاعتش كند. 📋《ثُمَّ خَرَجَ عَنِ الدَّيرِ وما فيهِ، وصارَ يَخدِمُ أهلَ البَيت‏(ع)》 ♦️آن گاه راهب، از دِير (عبادتگاه) و راه و عقيده‏ اى كه در آن بود، خارج شد و خادم اهل بيت(علیهم السلام) گرديد.(۴) 📚منابع : ۱)الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۵۸۰ ۲)تذکرۀ الخواص ابن جوزی، ص۲۶۳ ۳)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۷۳ ۴)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۶۰ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹️🔷️《السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ یَعْسُوبَ الدِّینِ وَ قَائِدَ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ》🔷️🔹️ ✅شبی که بر فرق مبارک امام علی(علیه السلام) ضربت خورد، در همان زمان هم ابن ملجم لعین توسط اصحاب دستگیر و اسیر شده بود. ایشان حتی در مورد ابن ملجم به حسنین(علیها السلام) سفارش کرد و فرمود : 📋《..وَ أَطْعِمُوهُ وَ اسْقُوهُ وَ أَحْسِنُوا إِسَارَهُ..》 ♦️این اسیر را زندانی کنید و آب و خوراکش را خوب و بسترش را نرم کنید.(۱) امیرالمومنین(علیه السلام) در مورد قاتلشان که مقصر و جنایت کار بود، سفارش به مدارا می کرد، اما چه کردند با اهل بیت امیرالمومنین(علیه السلام) در زمان اسارت؟!! ابن جوزی می نویسد : اسرای کربلا را به همراه سرهای شهداء وارد بازار دمشق کردند. 📋《إذا بَكَت إحداهُنَّ عِندَ رُؤيَتِهِ ضَرَبَها حَارِسٌ بِسَوطِهِ، وَ وَقَفَ أهلُ الذِّمَّةِ لَهُنَّ في سوقِ دِمَشقَ يَبصُقونَ في وُجوهِهِنَّ》 ♦️هرگاه یکی از اسرا با دیدن سرها گریه می‌کرد، نگهبانان او را با تازیانه می‌زدند و یهود و نصارا برای دیدن آن‌ها در بازار دمشق ایستاده و بر صورت آن‌ها آب دهان می‌انداختند. يزيد، دستور داد تا سر امام حسين(ع) را بر در بياويزند، در حالى كه اهل بیت امام(ع) در اطرافش بودند. همچنين یزید به نگهبانان دستور داد كه؛ 📋《إذا بَكَت مِنهُنَّ باكِيَةٌ فَاَلطَمَوهَا》 ♦️هرگاه يكى از آنان گريست، او را بزنيد. حضرت اُمّ كلثوم(س)، سرش را بلند كرد و سرِ برادر را ديد و گريست و ناله زنان گفت : 📋《يا جَدّاه! تُريدُ رَسولَ اللّه(ص) هَذَا رَأسُ حَبِيبِكَ الحُسَينِ(ع) مَصلوبٌ، وَ بَكَت، فَرَفَعَ يَدَهُ بَعضُ الحَرَسِ وَ لَطَمَها لَطمَةً حَصَرَ وَجهَهَا》 ♦️یا جداه! اين سرِ حبيب تو حسين(ع) است كه آويزان شده است، سپس گريست. يكى از نگهبانان، دستش را بالا برد و به صورت اُمّ كلثوم زد كه به تمامى صورت او آسيب زد.(۲) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : ای اشک اول و نفَس آخرم حسین ای سایه ی کرامت تو بر سرم حسین من باورم شده که فدای تو می شوم باور مکن که بگذرم از باورم حسین دارد زبانه می کشد این روضه از دلم گودال، تَلّ، عطش، دل زینب، حرم حسین! 👤خدایار 📚منابع : ۱)قرب الاسناد حمیری، ص۱۴۳ ۲)بستان الواعظین ابن جوزی، ص۲۶۳ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔟 ﴿سَلَامُ مَنْ لَوْ کَانَ مَعَکَ بِالطُّفُوفِ لَوَقَاکَ بِنَفْسِهِ حَدَّ السُّیُوفِ﴾ ✅در روایتی آمده است که در روز عاشورا؛ «فَلَمْ يُجِبْهُ أَحَدٌ إِلاَّ بِالسُّيُوفِ» ♦️احدی امام حسین(علیه السلام) را اجابت نکرد، مگر با شمشیرهایشان!(۱) در روایتی دیگر آمده است که؛ روزی حضرت رسول اکرم(صلوات الله علیه و آله) در هنگام طفولیتِ امام حسین(علیه السلام)، او را مرتب می بوسید و می گریست. هنگامی که امام حسین(علیه السلام) علت را جویا شد، حضرت رسول اکرم(ص) فرمود : «يَا بُنَيَّ! أُقَبِّلُ مَوْضِعَ السُّيُوفِ مِنْكَ وَ أَبْكِي» ♦️پسرم! جای شمشیرها را می بوسم و گریه می کنم.(۲) ﴿وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ﴾ 📚منابع : ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۴، ص۲۴۵ ۲)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۱۴ ✍ کانال 🆔 @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📜اختلاف نظر در شهادت :👇 @AsnadolMasaeb
📚سال شهادت امام سجاد(علیه السلام)؟ 1⃣نظریه اول:[سال۹۴ ه.قمری] «فَإِنَّهُ مَاتَ فِي سَنَةِ أَرْبَعٍ وَ تِسْعِينَ» 👥قائلین : ۱)شیخ مفید(متوفی سال۴۱۳ق)(۱) ۲)شیخ طوسی(متوفی سال۴۶۰ق)(۲) ۳)ابن اثیر(متوفی سال۶۳۰ق)(۳) ۴)اربلی(متوفی سال۶۹۳)(۴) ۵)علامه مجلسی(متوفی سال۱۱۱۰ق)(۵) 2⃣نظریه دوم:[سال ۹۵ ه.قمری] «مَاتَ فِي سَنَةِ خَمْسٍ وَ تِسْعِينَ» 👥قائلین : ۱)شیخ کلینی(متوفی سال۳۲۹ق‌)(۶) ۲)مسعودی(متوفی قرن چهارم)(۷) 📚روز شهادت امام سجاد(علیه السلام)؟ دو نقل مشهور در میان سایر نقلهای دیگر! 1⃣نظریه اول : [۱۲ محرم] «فِي ثَانِی عَشَرَ اَلْمُحَرَّمِ» 👥قائل : ۱)شیخ طبرسی(متوفی سال۵۴۸ق)(۸) 2⃣نظریه دوم : [۲۵ محرم] «فِي خَمْسَةَ وَ عِشْرِينَ اَلْمُحَرَّمِ» 👥قائلین : ۱)اربلی(متوفی سال۶۹۳ق)(۹) ۲)کفعمی(متوفی سال۹۰۵ ق)(۱۰) ۳)شیخ طوسی(متوفی سال۴۶۰ق)(۱۱) ۴)سید محسن امین(متوفی سال ۱۳۷۱ق‌)(۱۲) 📚منابع : ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۳۹ ۲)مصباح المتهجد شیخ طوسی، ص۷۸۷ ۳)الکامل ابن اثیر، ج۴، ص۲۳۸ ۴)كشف الغمة اربلی، ج۲، ص۲۹۴ ۵)بحارالانوار مجلسی، ج۴۶، ص۱۵۱ ۶)الکافی شیخ کلینی، ج۱، ص۴۶۸ ۷)مروج الذهب مسعودی، ج۳، ص۱۶۰ ۸)اعلام الوری طبرسی، ص۲۵۶ ۹)کشف الغمه اربلی، ج۲، ص۲۹۴ ۱۰)المصباح کفعمی، ص۵۰۹ ۱۱)مصباح المتهجد شیخ طوسی، ص۷۸۷ ۱۲)اعیان الشیعه مرحوم امین، ج۱، ص۶۲۹ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅هنگامی که آیه مودت یعنی «قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ» نازل شد، خداوند متعال به حضرت رسول اکرم(ص) امر فرمود که به آنان بگو : من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمی‌کنم جز دوست‌داشتن نزدیکانم[اهل بیتم‌]! (شوری۲۳) ✍طبق منابع هنگام بازگشت از شام، برای مردم مدینه خطبه ای خواندند که در فرازی از آن آمده است که حضرت(ع) فرمود :  📋«وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ النَّبِيَّ(ص) تَقَدَّمَ إِلَيْهِمْ فِي قِتَالِنَا كَمَا تَقَدَّمَ إِلَيْهِمْ فِي الْوِصَايَةِ بِنَا لَمَا زَادُوا عَلَى مَا فَعَلُوا بِنَا» ♦️به خدا قسم! اگر حضرت رسول اکرم(ص) به جای سفارش به رعایت حال ما خاندانش، فرمان می‌داد با ما جنگ کنند، بیش از این نمی توانستند با ما چنین کاری بکنند!(۱) 📚منبع : ۱)اللهوف سید بن طاووس، ص۲۰۰ @AsnadolMasaeb
💍به فرموده نقش نگین انگشتر عبارت؛ «خَزِیٌ و شَقِیٌ قَاتِلُ الْحُسَینِ بْنِ عَلِیِِِّ(ع)» بود. یعنی؛ قاتل حسین بن علی(ع) رسوا و بدبخت است.(۱) 📚منبع : ۱)امالی شیخ صدوق، ص۱۳۱ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا عَلِیِّ بنِ الْحُسَیْن(علیه السلام)🖤 🎙روضه ی جانسوز با نوای :👇 @AsnadolMasaeb
1399.06.24_2.mp3
7.31M
♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴 @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4⃣1⃣1⃣کاروان به حوالی و نزدیک شهر شام رسیدند!👇 @AsnadolMasaeb
✅علامه مجلسی می نویسد : طبق نقلی؛ هنگامی که کاروان اسرای کربلا به شهرهای حوالی شهر دمشق رسید، به والیان شهر، ورود اسیران را اطلاع دادند و آنان پرچم های پیروزی را بر افراشتند و به همراه مردمان شهر به استقبال کاروان رفتند و کودکان نیز با آنان همراه شدند و تا شش فرسخ به تماشای اسیران شتافتند. هنگامی که حضرت ام کلثوم(س) این صحنه را دید، آنان را نفرین کرد و فرمود : 📋《أَبَادَ اَللَّهُ كَثْرَتَكُمْ وَ سَلَّطَ عَلَيْكُمْ مَنْ يَقْتُلُكُمْ》 ♦️خداوند جمعيت شما را به تفرقه اندازد و كسی را بر شما مسلط كند كه همه ی شما را به قتل برساند. سپس امام سجاد(ع) که نظاره گر این صحنه ها بودند، گریستند و فرمودند : 📋《هُوَ الزَّمَانُ فَلَا تَفنَى عَجَائِبُهُ، مِن الكِرَامِ وَ مَا تَهدَأ مَصَائِبُهُ، فَلَيتَ شِعرِي إِلَى کَمْ ذَا، تُجَاذِبُنَا فُنُونُهُ وَ تَرَانَا لَمْ نُجَاذِبْهُ، يُسْرَى بِنَا فَوْقَ أَقْتَابٍ بِلاَ وِطَاءٍ، وَ سَابِقُ اَلْعِيسِ يَحْمِي عَنْهُ غَارِبُهُ، كَأَنَّنَا مِنْ أُسَارَى اَلرُّومِ بَینَهُم، كَأنَّ مَا قَالَهُ المُختَارُ كَاذِبُهُ، كَفَرتُم بِرَسُولِ اللّهِ وَيحَكُمُ، فَكُنتُم مِثلَ مَن ضَلَّت مَذَاهِبُهُ》 ♦️این همان زمان است که شگفتیهایش از نظر بزرگان پایان پذیر نیست و مصائب آن نا مشخص است. ای کاش می دانستم که مشغله های زمان تا به کجا ما را به دنبال خود می کشاند و می بینی که ما او را به خود نمی کشانیم. ما را بر شتران عریان و بی جهاز در هر شهر و دیاری می گردانند و کسانی از دنبال دارندگان مهار شتران را حمایت می کنند. گویا ما در میان آنها چون اسیران رومیان و گویا آنچه را پیامبر فرموده نادرست بود! وای بر شما!! نسبت به رسول خدا کفر پیشه کردید و شمایان به گم کرده، راهی می مانید که راه ها را نمی شناسند.(۱) ابن اعثم می نویسد : 📋《فَسَارَ القَومُ بِحَرَمِ رَسُولِ اللهِ(ص) مِن الكُوفَةِ إِلَى بِلَادِ الشَّامِ عَلَى مَحَامِلِ بِغَيرِ وِطَاءٍ مِن بَلَدِِ إِلَى بَلَدِِ وَ مِن مَنزِلِِ إِلَى مَنزِلِِ كَمَا تُسَاقُ أُسَارِى التُّركِ وَ الدِيلَمِ》 ♦️نیروهای عبیدالله، اسرای کربلا را که اهل بیت رسول اکرم(ص) بودند را از کوفه در حالی که محمل های بی جهاز حمل می کردند، در شهر به شهر شام و از منزلی به منزل دیگر حمل می کردند همان گونه که اسیران روم و دیلم را حمل می کردند.(۲) وقتی این صحنه های رقت بار و جانسوز از نحوه بردن ایشان به شام به اطلاع برخی بزرگان صحابه همچون ابن عباس رسید، از جانب آنان عکس العملهایی انجام شد. این موضوع بعدها ابن عباس را جریحه دار ساخت و طی نامه‌ای خطاب به یزید، به او اعتراض کرد و چنین نوشت : 📋《أَلا وَ مِن أعجبَ الأَعاجِيب، وَ ما عِشتَ أرَاكَ الدَهر العَجيب! حَملُك بناتَ عَبدِالمُطلب و غِلمةِ صِغَاراً من ولده إليكَ بالشَام كالسَّبي المَجلُوب، تَرَى الناسَ أنكَ قَهَرتَنا و أنكَ تأمُر عَلينَا! و لِعمري لَئن كُنتَ تُصبح و تُمسي آمنَّا لجُرح يَدي، إنِّي لَأرجُو أن يعظمَ جِراحَكَ بلِسانِي و نَقضي و إبرَامي، فَلا يَستقر بك الجَدل، و لا يمهلكَ اللهُ بَعد قتلكَ عِترة رسُول اللهِ(ص) إلَّا قليلاً، حتَّى يأخذك أخذاً أليما، فيخرجُك الله مِن الدُنيا ذميماً أثيماً، فعِش لا أَبا لكَ، فَقد و اللهِ أرداكَ عندَ اللهِ ما اقتَرفتَ》 ♦️بدان که از عجیب‌ترین عجائب در روزگار تو این بود که دختران عبدالمطلب و کودکان خردسالش را مانند اسیر در شام بردی تا به مردم نشان دهی که بر ما چیره شده‌ای و بر ما حکم می‌رانی. به خدا سوگند! اگر تو از زخم شمشیر من در امان باشی یقین بدان که روز و شب از دست زخم زبانم آسوده نخواهی بود. خوشحالی تو پايدار نماند وخداوند بعد از كشتن فرزندان رسول اکرم(ص) به تو مهلت ندهد مگر كم، تا تو را بگيرد. گرفتنی سخت ودردناك ومذموم وتورا گنهكار از دنيا ببرد. پس ای بي پدر! زندگي كن كه آنچه انجام داده ای تو را در نزد پروردگار، هلاك ساخت.(۳) 📚منابع : ۱)بحار الأنوار مجلسی، ج۴۵، ص۱۱۴ ۲)الفتوح ابن اعثم، ج۲۵، ص۱۲۷ ۲)تاريخ اليعقوبی، ج۲، ص۲۴۸ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5⃣1⃣1⃣راس مبارک در مسیر شام نیز بر فراز نیزه قرآن تلاوت می کند!👇 @AsnadolMasaeb
✅قطب‌الدین راوندی می‌نویسد : منهال بن عمرو نقل می کند : 📋《أَنَا وَ اَللَّهِ رَأَيْتُ رَأْسَ اَلْحُسَيْنِ(ع) حِينَ حُمِلَ وَ أَنَا بِدِمَشْقَ وَ بَيْنَ يَدَيْهِ رَجُلٌ يَقْرَأُ اَلْكَهْفَ حَتَّى بَلَغَ قَوْلَهُ : [أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحٰابَ اَلْكَهْفِ وَ اَلرَّقِيمِ كٰانُوا مِنْ آيٰاتِنٰا عَجَباً؟] فَأَنْطَقَ اَللَّهُ اَلرَّأْسَ بِلِسَانٍ ذَرِبٍ ذَلِقٍ فَقَالَ أَعْجَبُ مِنْ أَصْحَابِ اَلْكَهْفِ قَتْلِي وَ حَمْلِي》 ♦️به خدا سوگند! من در دمشق دیدم که سر مطهر امام حسین(ع) را بر سر نیزه کرده بودند و مردی پیش روی سر مبارک، سوره کهف را می‌خواند. همین ‌که به این آیه رسید : «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا» ناگهان سر مطهر اباعبد‌الله(ع) به قدرت خدا سخن گفت و به زبان فصیح و شیوا، فرمود : ماجرای من از قصه اصحاب کهف شگفت‌انگیزتر است.(۱) 👤طبری شیعی با سند خود از حارث بن وکیده نقل می‌کند که می‌گوید : وقتی سر امام حسین(ع) را به سوی شام می بردند، من در میان کسانی بودم که سر حسین(ع) را می‌بردند. 📋《فَسَمِعْتُهُ يَقْرَأُ سُورَةَ الْكَهْفِ! فَجَعَلْتُ أَشُكُّ فِي نَفْسِي وَ أَنَا أَسْمَعُ نَغْمَةَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع)، فَقَالَ لِي : يَابْنَ وَكِيدَةَ! أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّا مَعْشَرَ الْأَئِمَّةِ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّنَا نُرْزَقُ؟》 ♦️شنیدم که سوره‌ی کهف می‌خواند. در خودم شک کردم که آیا من صدای اباعبدالله را می‌شنوم؟ که شنیدم به من گفت : ای پسر وکیده! آیا نمی‌دانی که ما امامان زنده‌ایم و نزد پروردگارمان روزی می‌خوریم؟ 📋《قَالَ : فَقُلْتُ فِي نَفْسِي : أَسْرِقُ رَأْسَهُ! فَنَادَى : يَا بْنَ وَكِيدَةَ! لَيْسَ لَكَ إِلَى ذَاكَ سَبِيلٌ، سَفْكُهُمْ دَمِي أَعْظَمُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ تَسْيِيرِهِمْ رَأْسِي‏، فَذَرْهُمْ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ، إِذْ الْأَغْلَالُ فِي أَعْنَاقِهِمْ وَ السَّلَاسِلُ يُسْحَبُونَ‏!》 ♦️پیش خود گفتم : سر او را می‌ربایم. در این هنگام سر مبارک به من گفت : ای پسر وکیده! نمی‌توانی چنین کنی! این‌که خونم را ریختند، نزد خدا بزرگتر از گرداندن سر من است. آنها را واگذارشان! به زودی خواهند دانست، آن‌گاه که زنجیرها بر گردن‌هایشان خواهد بود و آنها را سوی دوزخ می‌برند.(۲) 📚منابع : ۱)الخرائج والجرائح راوندی، ج۲، ص۵۷۷ ۲)دلائل الإمامة طبری شیعی، ص۱۸۸ @AsnadolMasaeb