اسناد المصائب
1⃣ #حضرت_رسول_اکرم(صلّی الله علیه و آله) در اواخر عمر شریف خود در ماه صفر سال یازدهم هجری، آخرین خطب
2⃣ #حضرت_رسول_اکرم(صلّی الله علیه و آله) دستور جهاد می دهند!👇
#روز_شمار_شهادت_پیغمبر
#روز_شمار_فاطمیه
@AsnadolMasaeb
✅وقتی حضرت رسول اکرم(ص)، بعد از هجرت از مکه، وارد مدینه شدند، با یهودیان مدینه قرارداد صلح و دوستی امضاء کردند، و این قرار داد تا بعد از جنگ بدر، پا برجا بود، ولی بعد از این جنگ، یهودیان که گویا انتظار داشتند که به زودی اسلام توسّط کافران نابود می شود، پیمان شکنی کردند.
پس حضرت(ع) در طی جنگهایی از قبیل بنی قینقاع، بنی النضیر، بنی قریظه، خیبر، تبوک و موته آنها را شکست داد و آنها تا حدودی عقب رانده شدند.
پس یهودیان که در اکثر جنگها شکست و یا عقب نشینی کرده بودند، اکنون دارای قوای منظّم و خطری برای اسلام محسوب می شدند.
ولی حضرت(ص) از آنجایی که در ماههای حرام [نیمه دوم ماه ذی الحجه و محرم] قرار دارد، نمی تواند دستور جهاد دهد.
پس حضرت(ع) باید تا اتمام ماه محرم صبر کند، تا اینکه ماه صفر فرا رسد.
از ابتدای صفر، تا عمر حضرت(ص) ۲۸ روز باقی مانده است، چون حضرت(ص) به نقل مشهور در ۲۸ صفر از دنیا رفت.(۱)
پس حضرت(ص) به محض ورود ماه صفر دستور جهاد داد و فرماندهی سپاه را به «اسامه بن زید بن حارثه» که جوانی هیجده نوزده ساله بود، سپرد.
👤شیخ مفید می نویسد :
📋《ثُمَّ إِنَّهُ عَقَدَ لِأُسَامَةَ بْنِ زَيْدِ بْنِ حَارِثَةَ اَلْإِمْرَةَ وَ نَدَبَهُ أَنْ يَخْرُجَ بِجُمْهُورِ اَلْأُمَّةِ إِلَى حَيْثُ أُصِيبَ أَبُوهُ مِنْ بِلاَدِ اَلرُّومِ وَ اِجْتَمَعَ رَأْيُهُ عَلَى إِخْرَاجِ جَمَاعَةٍ مِنْ مُتَقَدِّمِي اَلْمُهَاجِرِينَ وَ اَلْأَنْصَارِ فِي مُعَسْكَرِهِ حَتَّى لاَ يَبْقَى فِي اَلْمَدِينَةِ عِنْدَ وَفَاتِهِ مَنْ يَخْتَلِفُ فِي اَلرِّئَاسَةِ وَ يَطْمَعُ فِي اَلتَّقَدُّمِ عَلَى اَلنَّاسِ بِالْإِمَارَةِ وَ يَسْتَتِبُّ اَلْأَمْرُ لِمَنِ اِسْتَخْلَفَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ لاَ يُنَازِعُهُ فِي حَقِّهِ مُنَازِعٌ فَعَقَدَ لَهُ اَلْإِمْرَةَ عَلَى مَا ذَكَرْنَاهُ》
♦️سپس حضرت اسامة پسر زيد بن حارثه را (كه پدرش زید در جنگ موته كشته شده بود) به سركردگى لشكرى تعيين كرد و دستور داد كه با مردم مسلمان به همانجا كه پدرش كشته شده براى جنگ با دشمنان دين بسوى روم برود، و نظر مباركش بر اين شد كه گروهى از سران مهاجر و انصار را در لشكر او بفرستد، تا هنگام مرگش كسى در بارۀ زمامدارى اختلاف نكند و طمع به پيشوائى مسلمين نبندد و راه را براى آن كس [على بن ابى طالب(ع)] كه خود به جانشينى منصوب فرموده بود، هموار سازد و كسى با آن حضرت(ع) در صدد نزاع برنيايد.
پس پرچم سردارى جنگ را چنانچه گفته شد بنام «اسامة» بست.
📋《وَ جَدَّ فِي إِخْرَاجِهِمْ فَأَمَرَ أُسَامَةَ بِالْبُرُوزِ عَنِ اَلْمَدِينَةِ بِمُعَسْكَرِهِ إِلَى اَلْجُرْفِ وَ حَثَّ اَلنَّاسَ عَلَى اَلْخُرُوجِ إِلَيْهِ وَ اَلْمَسِيرِ مَعَهُ وَ حَذَّرَهُمْ مِنَ اَلتَّلَوُّمِ وَ اَلْإِبْطَاءِ عَنْهُ》
♦️حضرت(ع) حتی بارۀ بيرون كردن آنان از مدينه كوشش و سفارش فرمود و باسامة دستور داد با لشكر خويش از مدينه بيرون رود و براى پيوستن ديگران در «جُرْف» [محلى در سه ميلى مدينه) اردو بزند و حضرت(ص) مردم را به بيرون رفتن و همراهيش برانگيخت و از درنگ كردن در مدينه و دنبال ماندن از او بر حذر داشت.(۲)
در نقلی دیگر، رسول اکرم(ص) به اسامه بن زید فرمودند :
📋《سِرْ إِلَى مَوْضِعِ مَقْتَلِ أَبِيكَ وَ أَوْطِئْهُمُ اَلْخَيْلَ! وَ وَلَّيْتُكَ هَذَا الْجَيْشَ فَأَغِرْ صَبَاحًا عَلَى أَهْلِ أُبْنَى وَحَرِّقْ عَلَيْهِمْ وَأَسْرَعِ السَّيْرَ تَسْبِقُ الْأَخْبَارَ》
♦️با سپاهیانت به سوی محل شهادت پدرت برو و من تو را به فرماندهی این سپاه گماردم، پس صبح گاه بر اهالی «ابنی» یورش ببر و در حرکت شتاب کن تا از اخبار پیشی بگیری.(۳)
واقدی در ادامه می نویسد :
📋《وَ لَمْ يَبْقَ أَحَدٌ مِنَ اَلْمُهَاجِرِينَ الأَوَّلِينَ إِلَّا انتُدِبَ فِى تِلكَ الغَزوَةِ》
♦️هیچ کس از مهاجرین اولیه نمانْد، مگر این که به این جنگ فراخوانده شد.(۴)
در این میان، ابتدا همه مهاجر حتی «ابوبکر بن ابی قحافه» و «عمر بن خطاب» و «ابوعبیده بن جراح» نیز با این سپاه عازم شدند.
عسقلانی در اینباره می نويسد :
📋《وَ مِمَّن اِنتَدَبَ مَعَ أُسَامَةَ كِبَارُ المُهَاجِرِينَ وَ الأَنصَارِ مِنهُم اَبُوبَكرِِ وَ عُمَرُ وَ أَبُوعُبَيدَةِ وَ سَعدُ و سَعِيدُ وَ قُتَاةُ》
♦️از جمله کسانی که اسامه را در این سپاه همراهی کردند، بزرگان مهاجر و انصار بودند؛ از جمله ابوبکر بن ابی قحافه و عمر بن خطاب و ابوعبیده جراح و سعد بن عباده و سعید بن زید و قتاده انصاری بودند.(۵)
پس سپاه أسامة عازم شد و در «جُرْف» اردو زد.
📚منابع :
۱)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۸۹
۲)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۷۹
۳)۴)المغازی واقدی، ج۳، صص۱۱۱۷_۱۱۱۸
۵)فتح الباری عسقلانی، ج۸، ص۱۲۴
@AsnadolMasaeb
اسناد المصائب
2⃣ #حضرت_رسول_اکرم(صلّی الله علیه و آله) دستور جهاد می دهند!👇 #روز_شمار_شهادت_پیغمبر #روز_شمار_فاطمی
3⃣ #حضرت_رسول_اکرم(صلّی الله علیه و آله) بعد از اعزام سپاه، برای استغفار اهل قبور، به «قبرستان بقیع» می رود!👇
#روز_شمار_شهادت_پیغمبر
#روز_شمار_فاطمیه
@AsnadolMasaeb
✅شیخ مفید می نویسد :
هنگامی که حضرت رسول اکرم(ص) احساس كسالت كردند، دست امام على(ع) را گرفتند و به سوى قبرستان بقيع روان شدند و گروهى از مردم نيز به دنبال آن حضرت(ع) رفتند و آن بزرگوار رو به همراهان كردند و فرمودند :
📋《إِنَّنِي قَدْ أُمِرْتُ بِالاِسْتِغْفَارِ لِأَهْلِ اَلْبَقِيعِ》
♦️من مأمور شدهام كه براى آنان كه در بقيع مدفونند از خدا آمرزش بخواهم.
سپس آن گروه به همراه ایشان به بقيع رفتند و به آنجا كه رسيدند حضرت(ع) در ميان آنان ايستاد و فرمودند :
📋《اَلسَّلاَمُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ اَلْقُبُورِ لِيَهْنِئْكُمْ مَا أَصْبَحْتُمْ فِيهِ مِمَّا فِيهِ اَلنَّاسُ أَقْبَلَتِ اَلْفِتَنُ كَقِطَعِ اَللَّيْلِ اَلْمُظْلِمِ يَتْبَعُ أَوَّلَهَا آخِرُهَا ثُمَّ اِسْتَغْفَرَ لِأَهْلِ اَلْبَقِيعِ طَوِيلاً》
♦️درود بر شما اى خفتگان در گور، گوارا باد شما را آنچه اكنون در آن هستيد، از آنچه مردم (يعنى زندگان) گرفتار آنند (آسوده خاطر هستيد) که فتنه ها مانند شبهاى تاريك يكى پس از ديگرى رو آور شده است.
سپس حضرت(ع) براى اهل بقيع آمرزش خواسته دعاى زيادى در اينباره كردند.
آنگاه رو کردند به أميرالمؤمنين امام علی(ع) و فرمودند :
📋《إِنَّ جَبْرَئِيلَ كَانَ يَعْرِضُ عَلَيَّ اَلْقُرْآنَ كُلَّ سَنَةٍ مَرَّةً وَ قَدْ عَرَضَهُ عَلَيَّ اَلْعَامَ مَرَّتَيْنِ وَ لاَ أَرَاهُ إِلاَّ لِحُضُورِ أَجَلِي》
♦️همانا جبرئيل هر ساله يك بار قرآن را بر من می خواند و عرضه می داشت و در اين سال دو بار عرضه كرد و اين نيست جز براى رسيدن أجل و مرگ من!
سپس فرمود :
📋《يَا عَلِيُّ(ع)! إِنِّي خُيِّرْتُ بَيْنَ خَزَائِنِ اَلدُّنْيَا وَ اَلْخُلُودِ فِيهَا أَوِ اَلْجَنَّةِ فَاخْتَرْتُ لِقَاءَ رَبِّي وَ اَلْجَنَّةَ》
♦️اى على(ع)! مرا مخير ساختند ميان اينكه هميشه در دنيا باشم و گنجينههاى دنيا را در اختيارم بگذارند يا اينكه (از اين دنيا بروم و) بهشت را به من بدهند و من ديدار پروردگار و بهشت را اختيار نموده و (آن را برگزيدم).
سپس حضرت(ع) وصیتهایی درباره غسل و کفن خود به امام علی(ع) کردند و به همراه اصحاب، به منزل بازگشتند.(۱)
📚منبع :
۱)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۷۹
@AsnadolMasaeb
اسناد المصائب
3⃣ #حضرت_رسول_اکرم(صلّی الله علیه و آله) بعد از اعزام سپاه، برای استغفار اهل قبور، به «قبرستان بقیع»
4⃣حضرت رسول اکرم(ص) برای اقامه نماز و ایراد آخرین نصایح، در مسجد مدینه حاضر می شوند!👇
#حضرت_رسول_اکرم(صلّی الله علیه و آله)
#روز_شمار_شهادت_پیغمبر
#روز_شمار_فاطمیه
@AsnadolMasaeb
✅شیخ مفید می نویسد :
📋《فَمَكَثَ ثَلاَثَةَ أَيَّامٍ مَوْعُوكاً ثُمَّ خَرَجَ إِلَى اَلْمَسْجِدِ مَعْصُوبَ اَلرَّأْسِ مُعْتَمِداً عَلَى أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) بِيُمْنَى يَدَيْهِ وَ عَلَى اَلْفَضْلِ بْنِ اَلْعَبَّاسِ بِالْيَدِ اَلْأُخْرَى حَتَّى صَعِدَ اَلْمِنْبَرَ فَجَلَسَ عَلَيْهِ》
♦️حضرت(ص) سه روز ديگر با كسالت و ناتوانى شديد در منزل بود.
آنگاه در حالى كه سر خود را بسته بود و از طرف راست به امام على(عليه السّلام) و از سمت چپ به فضل بن عباس تكيه كرد به مسجد آمدند و بر بالای منبر جلوس کردند.
سپس فرمودند :
📋《مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ! قَدْ حَانَ مِنِّي خُفُوفٌ مِنْ بَيْنِ أَظْهُرِكُمْ فَمَنْ كَانَ لَهُ عِنْدِي عِدَةٌ فَلْيَأْتِنِي أُعْطِهِ إِيَّاهَا وَ مَنْ كَانَ لَهُ عَلَيَّ دَيْنٌ فَلْيُخْبِرْنِي بِهِ!
مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ! لَيْسَ بَيْنَ اَللَّهِ وَ بَيْنَ أَحَدٍ شَيْءٌ يُعْطِيهِ بِهِ خَيْراً أَوْ يَصْرِفُ بِهِ عَنْهُ شَرّاً إِلاَّ اَلْعَمَلُ!
أَيُّهَا اَلنَّاسُ! لاَ يَدَّعِي مُدَّعٍ وَ لاَ يَتَمَنَّى مُتَمَنٍّ وَ اَلَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ لاَ يُنْجِي إِلاَّ عَمَلٌ مَعَ رَحْمَةٍ وَ لَوْ عَصَيْتُ لَهَوَيْتُ》
♦️اى گروه مردم! آن زمانی که من از ميان شما بروم، نزدیک شده است.
پس هر كه امانتى و وعدۀ پيش من دارد بيايد تا من به او بدهم و هر كه به من وامی داده، مرا آگاه كند.
اى گروه مردم! ميان خدا و ميان هر يك از بندگان چيزى كه به واسطۀ آن نيكى به او رساند يا بدى از او دور كند نيست جز عمل و كردار[يعنى كردار است كه باعث رساندن خير يا دورى كردن شر مىشود.]
اى گروه مردم! [بيهوده و بدون كردار نيك] كسى ادعاى رستگارى نكند و آرزوى نجات نداشته باشد.
سوگند بدان كه مرا به حقيقت به پيامبرى فرستاده رهائى ندهد كسى را جز كردار يا رحمت پروردگار، و اگر من[كه پيامبر خدا و حبيب اويم] نافرمانيش مىكردم هر آينه به دوزخ مى افتادم.
سپس فرمود :
📋《اَللَّهُمَّ هَلْ بَلَّغْتُ؟》
♦️پروردگارا! آيا رساندم؟[آنچه بايد بگويم تبليغ كردم؟]
سپس؛
📋《نَزَلَ فَصَلَّى بِالنَّاسِ صَلاَةً خَفِيفَةً وَ دَخَلَ بَيْتَهُ وَ كَانَ إِذْ ذَاكَ فِي بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهَا فَأَقَامَ بِهِ يَوْماً أَوْ يَوْمَيْنِ》
♦️سپس از منبر پایین آمدند و نمازى خفيف با مردم خوانده و به خانه آمدند و آن هنگام در خانۀ «ام سلمة» بود.(۱)
پس يك روز يا دو روز در خانۀ ام سلمة بودند.
📚منبع :
۱)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۸۰
@AsnadolMasaeb
🌐جوان گرایی در حکومت #حضرت_رسول_اکرم(صلّی الله علیه و آله) :👇
@AsnadolMasaeb
✅حضرت رسول اکرم(ص) در اکثر مواقع، هرگاه کسی را به امری منصوب می کردند، بیشتر از «قشر جوان» انتخاب می کردند.
مثلا؛
1⃣مصعب بن عمیر :
رسول اکرم(ص) «مصعب بن عمیر» را برای تبلیغ در مدینه پیش از پیمان عقبه اول، به عنوان اولین مبلغ و معلم قرآن به «یثرب» اعزام کرد.
مصعب نخستین کسی است که در مدینه نماز جمعه برپا نمود و بر کرسی قضاوت نشست و این در حالی بود که او «۲۵ سال» داشت.(۱)
2⃣معاذ بن جبل :
رسول اکرم(ص) پس از جنگ تبوک، معاذ را که «۲۸ سال» داشت، به عنوان معلم و مبلغ و کارگزار خود به یمن فرستاد.(۲)
3⃣امام علی(علیه السلام) :
رسول اکرم(ص) در سال نهم هجری امام علی(ع) را برای قرائت آیات و حکم برائت به سوی مشرکین مکه فرستاد.
در حالی امام علی(ع) در آن سال «۳۱ سال» داشتند.(۳)
4⃣اسامه بن زید بن حارثه :
رسول اکرم(ص)، «اسامه بن زید بن حارثه» را به عنوان فرمانده سپاه اسلام در سال یازده هجری منصوب کرد و این در حالی بود که او «۱۹ سال» داشت.(۴)
✍شاید حضرت رسول اکرم(ص) با این کار خواستند، جامعه را به سمتی سوق دهند که این امر (انتصاب جوانان برای پستهای لشگری و کشوی و تبلیغی) برای مردم، امر جا افتاده ای باشد که نیابت و وصایت و جانشینی تنها بر معیار و مدار لیاقت و شایستگی است نه سن و سال!!
اما بعد از رحلت حضرت رسول اکرم(ص) وقتی ابوعبیده بن جراح که یکی از گردانندگان سقیفه وطرفدار خلافت ابوبکر، برای قانع کردن حضرت علی(ع) برای بیعت با ابوبکر و صرف نظر از خلافت، مسئله جوانی حضرت(ع) و تجربه و سنّ بیشتر ابوبکر را پیش کشید و خطاب به امام(ع) گفت :
📋《یَابنَ اَلْحَسَنِ! إِنَّكَ حَدِيثُ اَلسِّنِّ، وَ هَؤُلاَءِ مَشِيخَةُ قُرَيْشٍ قَوْمِكَ، لَيْسَ لَكَ مِثْلُ تَجْرِبَتِهِم وَ مَعْرِفَتِهِمْ بِالاُمُورِ》
♦️ای اباالحسن! تو جوانی و آنان پیران و سالخوردگان قوم تو هستند و تو فاقد تجربه و آگاهی نسبت به امور مسلمین هستی! در حالی که اینان نسبت به این امور آگاه و با تجربه هستند.(۵)
همین توجیه را خلیفه دوم در گفتگو با ابنعباس ذکر کرد و از مسئله جوان بودن امام علی(ع) استفاده کرد و مردم را برای بیعت با ابوبکر شوراند.
این در حالی بود که امیرالمومنین امام علی(ع) در آن زمان «۳۳ سال» داشتند.
📚منابع :
۱)الاصابه ابن حجر عسقلانی، ج۶، ص۹۸
۲)أسد الغابة ابن اثیر، ج۴، ص۴۱۸
۳)المغازی واقدی، ج۳، ص۱۰۷۷
۴)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۸۲
۵)السقیفة و فدک جوهری بصری، ج۱، ص۵۴
@AsnadolMasaeb
اسناد المصائب
4⃣حضرت رسول اکرم(ص) برای اقامه نماز و ایراد آخرین نصایح، در مسجد مدینه حاضر می شوند!👇 #حضرت_رسول_اکر
5⃣منافقین از سپاه «اسامه بن زید» سرپیچی و به مدینه بازگشتند!👇
#حضرت_رسول_اکرم(صلّی الله علیه و آله)
#روز_شمار_شهادت_پیغمبر
#روز_شمار_فاطمیه
@AsnadolMasaeb
✅همانطور که گفته شد، سپاه «اسامه بن زید» در منطقه «جُرف» در نزدیکی مدینه اردو زد، اما این انتصاب با مخالفت برخی از صحابه مواجه شد.
آنان از اینکه جوانی نوخاسته به فرماندهی چنین لشکری گمارده شده بود، ناخشنود بودند.
از آنجایی که فرمان رسول اکرم(ص) به حرکت لشکر، مصادف با بیماری خود حضرت(ص) بود، از این جهت این امر، برای برخی بهانه ای شده بود که مدینه را یا ترک نکنند یا از سپاه سرپیچی کرده و به مدینه بازگردند.
پس از روزها هنوز بسیاری در مدینه مانده بودند یا سپاه نیز در «جرف» اردو زده و توقف نموده بود و فراخوانده شدگان به سپاه تا زمان شهادت رسول اکرم(ص) به نبرد نرفتند.
حتی پس از آنکه ابوبکر به خلافت انتخاب میشود، سپاه «اسامه» برای نبرد حرکت میکند.
شیخ مفید می نویسد :
«عایشه بنت ابوبکر» به خانه «ام سلمه» آمد و درخواست کرد که حضرت رسول اکرم(ص) به خانه او منتقل شود تا خود پرستاری آن حضرت(ص) را بر عهده بگیرد.
پس با موافقت ام سلمه، حضرت(ص) را به خانه عایشه منتقل کردند.
در یکی از روزها «بلال حبشی» هنگام نماز صبح به منزل عایشه آمد و در حالى كه بيمارى حضرت(ص) شدت یافته بود، به ایشان عرض کرد : خدايتان رحمت كند هنگام نماز است.
اهل منزل سخن بلال را به گوش مبارک آن حضرت(ص) رساندند، و ایشان فرمود :
📋《يُصَلِّي بِالنَّاسِ بَعْضُهُمْ فَإِنَّنِي مَشْغُولٌ بِنَفْسِي》
♦️امروز ديگرى با مردم نماز بخواند زيرا كه من به خويشتن سرگرم هستم.[و بيمارى تاب رفتن مسجد را از من برده است.]
عايشه گفت :
📋《مُرُوا أَبَا بَكْرٍ!》
♦به ابوبكر بگوئيد به مسجد رود!
و همچنین حفصه گفت :
📋《مُرُوا عُمَرَ!》
♦️به عمر بگوئيد به مسجد رود!
[به این ترتیب، هر كدام پدر خود را براى خواندن نماز تعيين كردند!]
رسول اکرم(ص) كه سخن آن دو را شنيد و حرص هر يك را براى بلند كردن پدر خود و دلبستگى آن دو را به اين كار ديد، در حالی که هنوز آن حضرت(ص) زنده هستند، فرمودند :
📋《اُكْفُفْنَ فَإِنَّكُنَّ صُوَيْحِبَاتُ يُوسُفَ!》
♦️از اين سخنان خوددارى كنيد، زيرا كه شما همانند زنانى هستيد كه با يوسف(ع) همدم بودند.[شايد مقصود آن حضرت(ص) اين بود كه چنانچه زنان مصرى يعنى زليخا و ديگران هر كدام به تنهائى مي خواست «يوسف» را ديدار كند و از آن پيامبر پاكدامن بهره گيرد؛ شما نيز هر كدام می خواهيد در اين جريان براى خود به تنهائى بهره بردارى كنيد.]
سپس حضرت(ص)؛
📋《قَامَ مُبَادِراً خَوْفاً مِنْ تَقَدُّمِ أَحَدِ اَلرَّجُلَيْنِ وَ قَدْ كَانَ أَمَرَهُمَا بِالْخُرُوجِ إِلَى أُسَامَةَ وَ لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُ أَنَّهُمَا قَدْ تَخَلَّفَا》
♦️با شتاب از بستر برخاستند و ترسيدند که مبادا يكى از آن دو مرد [ابو بكر و عمر] در نماز بر مردم پیشی بگيرند، در صورتى كه آن حضرت(ص) آن دو را دستور به بيرون رفتن با اسامة فرموده بود و نمي دانست كه آن دو در مدينه ماندهاند و هنوز نرفتهاند.
پس آن حضرت(ص) براى؛
📋《لِكَفِّ اَلْفِتْنَةِ وَ إِزَالَةِ اَلشُّبْهَةِ》
♦️فرو نشاندن فتنه و برطرف ساختن شبهه از ذهن مردمان مبادرت جست و روانه مسجد شد.
با اينكه حضرت(ص)؛
📋《أَنَّهُ لاَ يَسْتَقِلُّ عَلَى اَلْأَرْضِ مِنَ اَلضَّعْفِ فَأَخَذَ بِيَدِهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبِِ(ع) وَ اَلْفَضْلُ بْنُ عَبَّاسٍ فَاعْتَمَدَهُمَا وَ رِجْلاَهُ تَخُطَّانِ اَلْأَرْضَ مِنَ اَلضَّعْفِ》
♦️از بی حالى و ناتوانى و از شدت ضعف نمى توانست روى پای خود بايستد، برخاست و دستهاى مباركش را على بن ابى طالب(ع) و فضل بن عباس گرفت.
پس حضرت(ص) با همین حال وارد مسجد شدند.
سپس؛
📋《فَلَمَّا خَرَجَ إِلَى اَلْمَسْجِدِ وَجَدَ أَبَا بَكْرٍ قَدْ سَبَقَ إِلَى اَلْمِحْرَابِ فَأَوْمَأَ إِلَيْهِ بِيَدِهِ أَنْ تَأَخَّرْ عَنْهُ》
♦️حضرت(ص) ديدند ابوبكر در محراب ايستاده با دست مبارك به او اشاره فرمودند كه از محراب بیرون رود.
📋《فَتَأَخَّرَ أَبُو بَكْرٍ وَ قَامَ رَسُولُ اَللَّهِ(ص) مَقَامَهُ فَكَبَّرَ وَ اِبْتَدَأَ اَلصَّلاَةَ اَلَّتِي كَانَ قَدِ اِبْتَدَأَ بِهَا أَبُو بَكْرٍ وَ لَمْ يَبْنِ عَلَى مَا مَضَى مِنْ فِعَالِهِ فَلَمَّا سَلَّمَ اِنْصَرَفَ إِلَى مَنْزِلِهِ》
♦️پس ابو بكر به كنارى رفت و رسول اکرم(ص) به جاى او ايستاد.
پس تكبير نماز گفت و نمازى را كه ابوبكر شروع كرده بود را از سر گرفت و دنبال نماز او را نگرفت.
وقتی سلام نماز را داد، حضرت(ص) به خانه بازگشتند.(۱)
📚منابع :
۱)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۸۰
@AsnadolMasaeb
اسناد المصائب
5⃣منافقین از سپاه «اسامه بن زید» سرپیچی و به مدینه بازگشتند!👇 #حضرت_رسول_اکرم(صلّی الله علیه و آله)
6⃣ #حضرت_رسول_اکرم(صلّی الله علیه و آله) مجدد دستور به تجهیز و ملحق شدن مردم مدینه به سپاه «اسامة» را می دهد و منافقین را بازخواست می کند!👇
#روز_شمار_شهادت_پیغمبر
#روز_شمار_فاطمیه
@AsnadolMasaeb
✅شیخ مفید می نویسد :
حضرت رسول اکرم(ص) ابوبكر و عُمَر و گروهى از آنان را كه در مسجد بودند، را پيش خود فرا خواند.
حضرت(ص) از آنان پرسید :
📋《أَ لَمْ آمُرْ أَنْ تَنْفُذُوا جَيْشَ أُسَامَةَ؟》
♦️مگر من به شما دستور ندادم كه با لشكر «اسامة» بيرون رويد؟
آنان گفتند : آری یا رسول الله(ص)!
حضرت(ص) این بار پرسید :
📋《فَلِمَ تَأَخَّرْتُمْ عَنْ أَمْرِي؟》
♦️پس چرا دستور مرا انجام نداده و نرفتيد؟
ابوبکر گفت :
📋《إِنَّنِي كُنْتُ خَرَجْتُ ثُمَّ رَجَعْتُ لِأُجَدِّدَ بِكَ عَهْداً》
♦️من بيرون رفتم ولى دوباره بازگشتم تا يك بار ديگر شما را ببينم و تجديد عهدى كنم!
عمر نیز گفت :
📋《يَا رَسُولَ اَللَّهِ(ص)! لَمْ أَخْرُجْ لِأَنَّنِي لَمْ أُحِبَّ أَنْ أَسْأَلَ عَنْكَ اَلرَّكْبَ》
♦️اى رسول خدا(ص)! من بيرون نرفتم زيرا دوست نداشتم وضع حال شما را از سوارانى[كه از مدينه مىآيند] بپرسم [و مي خواستم خود را از نزديك نگران حال شما باشم.]
حضرت(ص) فرمودند :
📋《فَانْفُذُوا جَيْشَ أُسَامَةَ! فَانْفُذُوا جَيْشَ أُسَامَةَ》
♦️به لشگر اسامة بپيونديد و از آن باز نمانيد، به لشگر اسامة بپيونديد!
📋《يُكَرِّرُهَا ثَلاَثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ أُغْمِيَ عَلَيْهِ مِنَ اَلتَّعَبِ اَلَّذِي لَحِقَهُ وَ اَلْأَسَفِ فَمَكَثَ هُنَيْهَةً مُغْمًى عَلَيْهِ وَ بَكَى اَلْمُسْلِمُونَ وَ اِرْتَفَعَ اَلنَّحِيبُ مِنْ أَزْوَاجِهِ وَ وُلْدِهِ وَ اَلنِّسَاءِ اَلْمُسْلِمَاتِ وَ مَنْ حَضَرَ مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ》
♦️حضرت(ص) سه بار اين سخن را تكرار فرمود، آنگاه بواسطۀ رنجى كه از رفتن مسجد به او رسيده بود و از اندوه بسيارى كه به او دست داده بود از هوش برفت،پ و ساعتى به همين منوال بود و مسلمانان گريستند و آواز گريه از زنان آن حضرت(ص) و فرزندان ایشان و زنان مسلمانان و هر كه در آن مجلس بود، بلند شد.(۱)
👤طبری در تاریخ خود می نویسد :
حضرت رسول اکرم(ص) خطاب به آنان فرمودند :
📋《..جَهِّزُوُا جَیْشَ اُسَامَةَ! لَعَنَ اللهُ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُ》
♦️سپاه اسامه را مجهّز کنيد، خدا لعنت کند هر کس را که از سپاه اسامه تخلف کند.(۲)
📚منابع :
۱)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۸۰
۲)تاریخ طبری، ج۳، ص۶۸۱
@AsnadolMasaeb
اسناد المصائب
6⃣ #حضرت_رسول_اکرم(صلّی الله علیه و آله) مجدد دستور به تجهیز و ملحق شدن مردم مدینه به سپاه «اسامة» ر
7⃣ #حضرت_رسول_اکرم(صلّی الله علیه و آله) مطالبه قلم و کاغذ می کند!👇
#روز_شمار_شهادت_پیغمبر
#روز_شمار_فاطمیه
@AsnadolMasaeb
✅حضرت رسول اکرم(ص) بعد از واقعه «غدیر» که اعلام جانشینی امام علی(ع) را به صورت شفاها انجام داده بود، لازم بود یک بار دیگر جانشینی ایشان را، این بار به صورت مکتوب تصریح کند، تا در کنار ادله شفاهی یعنی غدیر، دلیلی محکم بر جانشینی مولا امیرالمومنین(ع) باشد.
هنگامی که حضرت رسول اکرم(ص) در آن مجلس به هوش آمدند، به کسانی که در آن مجلس بودند، نگاه كردند و فرمودند :
📋《اِئْتُونِي بِدَوَاةٍ وَ كَتِفٍ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَاباً لاَ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَداً》
♦️دواتى و كتفى براى من بياوريد تا براى شما چيزى بنويسم كه پس از من هرگز گمراه نشويد.
[کتف استخوان پهنى است كه در شانۀ حيوانات چهار پا است و زمانهاى سابق كه كاغذ نبوده یا کم بوده، براى نوشتن از آنها استفاده مي كردند.]
حضرت(ص) اين سخن را فرمودند و دوباره از هوش رفتند.
پس برخى از آنان كه در آن مجلس بودند، برخاستند كه به دنبال دوات و كتف بروند، در این هنگام، عمر بن خطاب گفت :
📋《اِرْجِعْ فَإِنَّهُ يَهْجُرُ》
♦️بازگرد! زيرا كه اين مرد هذيان می گويد.(۱)
در نقلی دیگر آمده که؛
وقتی عمر این صحنه و درخواست رسول اکرم(ص) را دید، در آن حال عمر سراسیمه جلو آمد و با گفتن کلمات معناداری مانع آوردن آوردن قلم و دوات برای رسول اکرم(ص) شد و گفت:
📋《إِنَّ النَبیَّ(ص) قَد غَلَبَ عَلَیهِ الْوَجَعُ وَ عِنْدَنَا کِتَابُ اللهِ حَسْبُنَا فَاخْتَلَفُوا وَ کَثُرَ اللَّغَطُ》
♦️بیماری بر پیامبر(ع) غلبه کرده است.
کتاب خدا در میان ما است و همان کافی است.
و در ادامه گفت:
📋《إنَّ الرَّجُلَ لَیَهجُرَ》
♦️این مرد هذیان می گوید!(۲)
پس آن مرد بازگشت و از آوردن کتف و قلم منصرف شد.
آنان كه در آن مجلس حاضر بودند از اين كار پشيمان شدند كه چرا در آوردن دوات و كتف كوتاهى كردند و يك ديگر را سرزنش مي كردند و گفتند :
📋《إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ! لَقَدْ أَشْفَقْنَا مِنْ خِلاَفِ رَسُولِ اَللَّهِ(ص)!》
♦️انا لله و انا الیه راجعون! هر آينه از مخالفت كردن با رسول خدا(ص) می ترسيم.(۳)
و طبق نقلی؛
📋《و مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ قَرِّبُوا یَکْتُبْ لَکُمُ النَّبِیّ(ص) کِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ، وَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ مَا قَالَ عُمَر!》
♦️تعدادی از آنان می گفتند که کاغذ و قلم بیاورید تا رسول اکرم(ص) کتابت کنند و بعضی از آنان نیز گفتار عمر را تکرار کردند.
در این هنگام رسول خدا(ع) صورت مبارک از آنها برگرداندند و فرمودند :
📋《قُومُوُا عَنِّی!》
♦️برخیزید! نزاع و سروصدا نزد من جایز نیست. سپس همگی رفتند!(۴)
پس مردمان از نزد آن حضرت(ص) برخاستند و تنها عباس عموى آن حضرت(ص) با پسرش فضل و على بن ابى طالب(ع) و خانوادۀ او ماندند.
عباس عرض كرد : اى رسول خدا(ص)! اگر اين كار خلافت و زمامدارى پس از شما در ما خاندان به جاى ماند، هم اكنون ما را بدان بشارت ده و آگاهمان فرما و اگر ميدانى كه ديگران بر ما چيره می شوند، در بارۀ ما دستورى فرما يا سفارشى کن!
حضرت(ص) فرمود :
📋《أَنْتُمُ اَلْمُسْتَضْعَفُونَ مِنْ بَعْدِي》
♦️شما پس از من از درماندگان و ناتوانان خواهيد بود!
حضرت(ص) اين را فرمود و دیگر چیزی نفرمود.
پس آنان نيز در حالی که می گريستند، برخاستند و رفتند.(۵)
بعدها ابن عباس از آن روز با این جملات «یَوْمُ الْخَمیس وَ ما یَوْمُ الخَمیسِ!» همواره از آن روز، روز مصیبت یاد می کرد.(۶)
📜حدیث «قرطاس» در منابع اهل سنت نقل شده است از جمله در صحیح بخاری(۷) و صحیح مسلم(۸) که حدود هفده مرتبه با نقل های متفاوت در این دو صحیح ذکر شده است، که به صورت تواتر معنوی دارد.
و همچنین علمای شیعه نیز، آن را نقل کرده اند، از جمله؛ سُلیم بن قیس(از تابعین) در کتاب خود(۹) که مرحوم طبرسی در «الاحتجاج»(۱۰) و مجلسی در «بحارالانوار»(۱۱) این حدیث را از او نقل کرده اند.
مرحوم شیخ مفید در کتب «أوائل المقالات»(۱۲) و «الارشاد»(۱۳) و «الامالی»(۱۴)
مرحوم ابن شهر آشوب در «مناقب آل ابی طالب(ع)»(۱۵)
مرحوم سید بن طاووس در «سعد السُعود»(۱۶) و «کشف المحجّه»(۱۷) و «الطرائف»(۱۸)
📚منابع :
۱)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۸۲
۲)کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۷۹۳
۳)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۸۰
۴)بحار الأنوار مجلسی، ج۳۶، ص۲۷۷/
انساب الاشراف بلاذری، ج۱، ص۵۶۲
۵)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۸۰
۶)صحیح بخاری، ج۴، ص۳۱
۷)صحیح بخاری، ج۶، ص۱۲
۸)صحیح مسلم، ج۳، ص ۱۲۵
۹)کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۷۹۴
۱۰)الاحتجاج طبرسی، ج۱، ص۲۲۳
۱۱)بحارالأنوار مجلسی، ج۳۱ ،ص۴۲۵
۱۲)اوائل المقالات شیخ مفید، ص۴۰۶
۱۳)الإرشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۸۴
۱۴)الأمالی شیخ مفید، ص۳۶
۱۵)مناقب ابن شهر آشوب، ج۱، ص۲۰۳
۱۶)سعد السُعود ابن طاووس، ص۲۶۶
۱۷)المحجّة ابن طاووس، ص۶۵
۱۸)الطرائف ابن طاووس، ص۴۳۲
@AsnadolMasaeb
✍پاسخ :
از واقعه «غدیر»﴿۱۸ ذی الحجه سال دهم هجری﴾ تا شهادت حضرت رسول اکرم(ص)﴿۲۸ صفر سال یازدهم هجری﴾ هفتاد روز طول کشیده است.
حضرت(ص) در این هفتاد روز دو ماموریت مهم دارد :
1⃣ابتدا خطر یهودیان را از سر مسلمانان دفع کند :
حضرت رسول اکرم(ص) وقتی وارد مدینه شدند، با یهودیان مدینه قرارداد صلح و دوستی امضاء کردند و این قرارداد تا بعد از جنگ بدر، پا برجا بود، ولی بعد از این جنگ، یهودیان که گویا انتظار داشتند که به زودی اسلام توسط کافران نابود می شود، پیمان شکنی کردند.
پس حضرت(ع) در طی جنگهایی از قبیل «بنی قینقاع، بنی النضیر، بنی قریظه، خیبر، تبوک و موته» آنها را شکست داد و آنها تا حدودی عقب رانده شدند.
پس یهودیان که در اکثر جنگها شکست و یا عقب نشینی کرده بودند، اکنون دارای قوای منظّم و خطری برای اسلام محسوب می شدند.(۱)
2⃣تصریح در جانشینی امام علی(علیه السلام) به صورت مکتوب :
حضرت(ص) باید یک بار دیگر جانشینی امام علی(ع) را، این بار به صورت مکتوب تصریح کند، تا در کنار تصریح شفاهی یعنی «غدیر» دلیلی محکم بر جانشینی ایشان باشد.
✍اما تحلیل این دو ماموریت:
۱)ماموریت اول در حال حاضر برای رسول اکرم(ص) مقدور نبود، چون حضرت(ص) در ماههای حرام که «نیمه دوم ماه ذی الحجه و محرم» می باشد، قرار داشت. پس حضرت(ص) باید تا اتمام ماه محرم صبر کند.
۲)ماموریت دوم حضرت(ص) نیز در سایه ماموریت اول مقدور نیست!
چون با وجود منافقین در مدینه، این امکان وجود نداشت، چون اینان درصدد مخالفت بر می خاستند و مانع کار می شدند.
پس حضرت(ص) باید ابتدا منافقین را به بهانه ی جنگ، از مدینه خارج کند.
پس حضرت(ص) تا پایان ماه محرم صبر کرد، تا اینکه ماه صفر فرا رسید.
اکنون از عمر حضرت(ص) ۲۸ روز باقی مانده است، چون حضرت(ص) به نقل مشهور در ۲۸ صفر از دنیا رفت.(۲)
پس حضرت(ص) به محض ورود ماه صفر دستور جهاد داد و فرماندهی سپاه را به «اسامه بن زید بن حارثه» ۱۹ ساله به پرچمداری «بريده بن حصيب اسلمی» داد.
اما منافقین ابتدا از رفتن با سپاه، خودداری کردند و دلیل نرفتن آنها در مرحله اول اعتراض به جوان بودن فرمانده بود.
رسول اکرم(ص) هنگامی که از سر باز زدن منافقین از رفتن به جهاد مطلع شد، با همان حالت بیماری که داشتند به مسجد آمدند و در طی خطبه ای کسانی را که از رفتن با سپاه اسامه خودداری کردند را لعن کرد و فرمود:
📋«جَهِّزُوُا جَیْشَ اُسَامَةَ لَعَنَ اللهُ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُ»
♦️سپاه اسامه را مجهّز کنيد، خدا لعنت کند هرکس را که از سپاه اسامه تخلف کند.
پس آنان به اجبار رسول اکرم(ص) تا منطقه «جُرُف» در نزدیکی مدینه پیش رفتند، و در آنجا اردو زدند.(۳)
به ظاهر تا حدودی این ماموریت انجام شد و سپاه مخصوصا منافقین از مدینه خارج شدند.
حضرت(ص) از این فرصت استفاده کرد و افراد و اصحاب را که نام آنان در تاریخ هست را در منزل خود فرا خواند و فرمود:
📋«اِئْتُونِي بِالكَتِفِ وَ الدَّوَاةِ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابَاً لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدَاً»
♦️برایم کَتِف و دواتی بیاورید تا چیزی بنویسم که بعد از من هرگز گمراه نشوید.(۴)
از درخواست رسول اکرم(ص) مشخص بود که ایشان قصد داشتند مطلب بسیار مهمی را مطرح کنند.
از طرفی در این هنگام، «عُمر بن خطاب» برای کسب خبر از اوضاع مدینه، از سپاه جدا شد و خود را به مدینه رساند.
وقتی عمر این صحنه و درخواست رسول اکرم(ص) را دید، در آن حال عمر سراسیمه جلو آمد و با گفتن کلمات معناداری مانع آوردن آوردن کتف و دوات برای رسول اکرم(ص) شد و گفت:
📋«إِنَّ النَبیَّ(ص) قَد غَلَبَ عَلَیهِ الْوَجَعُ وَ عِنْدَنَا کِتَابُ اللهِ حَسْبُنَا فَاخْتَلَفُوا وَ کَثُرَ اللَّغَطُ»
♦️بیماری بر پیامبر(ص) غلبه کرده است و کتاب خدا در میان ما است و همان کافی است.
و در ادامه گفت:
📋«إنَّ الرَّجُلَ لَیَهجُرَ»
♦️این مرد هذیان می گوید.(۵)
در این هنگام؛
📋«فَتَنَازَعُوا و مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ قَرِّبُوا یَکْتُبْ لَکُمُ النَّبِیّ(ص) کِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ مَا قَالَ عُمَرُ»
♦️پس به نزاع پرداختند و تعدادی از آنان می گفتند که کاغذ و قلم بیاورید تا رسول اکرم(ص) کتابت کنند و بعضی از آنان نیز گفتار عمر را تایید کردند.
در این هنگام رسول اکرم(ص) صورت مبارک از آنها برگرداند و فرمود :
📋«قُومُوا عَنِّي وَ لاَ يَنْبَغِی عِنْدِی التَّنَازُعُ»
♦️برخیزید و از نزدم بروید که نزاع نزد من شایسته نیست.(۶)
پس همگی رفتند!
بعدها ابن عباس از آن روز با این جملات «یَوْمُ الْخَمیس وَ ما یَوْمُ الخَمیسِ! اِنّ الرَّزیَّة ما حالَ بَیْنَنا وَ بَیْنَ کتابِ رَسُولُ اللهِ(ص)» همواره آن روز را به «روز مصیبت» یاد می کرد و می گریست.(۷)
عمر بن خطاب بعدها به ابن عباس گفت : آیا مى دانى چرا قوم شما(قریش)، شما را از جانشینى محمد(ص) منع کردند؟ گفتم : نه!
@AsnadolMasaeb
ادامه مطالب :👇
عمر گفت :
📋«كَرِهُوا أَنْ يَجْمَعُوا لَكُمُ النُّبُوَّةَ وَ الْخِلَافَةَ، فَتَبَجَّحُوا عَلَى قَوْمِكُمْ بَجَحًا بَجَحًا، فَاخْتَارَتْ قُرَيْشٌ لِأَنْفُسِهَا فَأَصَابَتْ وَ وُفِّقَتْ»
♦️براى این که کراهت داشتند خلافت و نبوت هر دو براى شما باشد، در آن صورت فخر و غرور شما افزون مى شد؛ به همین دلیل قریش خلافت را براى خود گذاشت و کار درستى کرد.(۸)
از طرفی هم، سپاه أسامة بن زید که در «جُرُف» اردو زده بودند، به مدینه بازگشت.
دلیل بر این مطلب اینکه یکی از کسانی که در غسل و دفن حضرت رسول اکرم(ص) به امام علی(ع) کمک کرد، خود أسامة بن زید بود که فرماندهی سپاه را برعهده داشت.(۹)
پس این ماموریت دوم که در سایه ی ماموریت اول صورت می گرفت، ناتمام ماند.
و این امر مهم به سرانجام نرسید، و رسول اکرم(ص) از دنیا رفت و نه سپاه به جنگ با یهود رفت و نه «حدیث قرطاس» عملی شد.
در مورد حضور اميرالمؤمنین علی(ع) در این مجلس، جزء قطعيات تاریخ است؛ به نقل شیخ مفید که می نویسد :
📋«وَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) لَا يُفَارِقُهُ إِلَّا لِضَرُورَة»
♦️اميرالمومنین(ع) جز برای كارهای ضروری از حضرت رسول اکرم(ص) جدا نمی شد.
شيخ مفيد وقتی داستان حديث قرطاس را نقل می کند، به صراحت می گويد كه اميرالمؤمنین(ع) در آن جا بوده است.
📋《ثُمَّ أَعْرَضَ [رَسوُلُ اللهِ(ص)] بِوَجْهِهِ عَنْ الْقَوْمِ فَنَهَضُوا وَ بَقِيَ عِنْدَهُ الْعَبَّاسُ وَ الْفَضْلُ وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(ع) وَأَهْلُ بَيْتِهِ خَاصَّةً》
♦️رسول اکرم(ص) صورت مبارک خود را از مردم برگرداند، و مردم برخاستند و به خانه های خود رفتند؛ اما عباس، فضل بن عباس و علی بن أبی طالب(ع) باقی ماندند.(۱۰)
📜«حدیث قرطاس» در منابع اهل سنت نقل شده است از جمله در صحیح بخاری(۱۱) و صحیح مسلم(۱۲) که حدود هفده مرتبه با نقل های متفاوت در این دو صحیح ذکر شده است، که به صورت «تواتر معنوی»(اخبار گروهی به مطلبی خاص با خبرهای جداگانه اما دارای الفاظ مختلف ولی با مفاد و معنای واحد) آمده است.
و همچنین علمای شیعه نیز، آن را نقل کرده اند،
از جمله؛
👤«سُلیم بن قیس»(از تابعین) در کتاب خود(۱۳) که «طبرسی» در «الاحتجاج»(۱۴) و «مجلسی» در «بحارالانوار»(۱۵) این حدیث را از او نقل کرده اند.
👤«شیخ مفید»(متوفای قرن۴و۵) در کتب «أوائل المقالات»(۱۶) و «الارشاد»(۱۷) و «الامالی»(۱۸)
👤«ابن شهر آشوب»(قرن۵) در «مناقب آل ابی طالب(ع)»(۱۹)
👤«سید بن طاووس»(قرن۷) در «سعد السُعود»(۲۰)و «کشف المحجّه»(۲۱) و «الطرائف»(۲۲)
👤و از علمای قرن دهم نیز همچون «مقدس اردبیلی» این روایت را نقل کرده اند.(۲۳)
📚منابع:
۱)مکاتیب الرسول(ص) میانجی، ج۳، ص۷۱۳
۲)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۸۹
۳)تاریخ طبری، ج۳، ص۶۸۱
۴)صحيح مسلم، ج۳، ص۱۲۵۹، ح۲۱
۵)کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۷۹۳
۶)بحارالانوار مجلسی، ج۳۶، ص۲۷۷
۷)صحیح بخاری، ج۴، ص۶
۲۲)التحفة العسجدیة موئّدی، ص۱۴۴
۸)الکامل ابن اثیر، ج۳، ص۶۳
۹)الإرشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۸۵
۱۰)علل الشرایع شیخ صدوق، ج۱، ص۱۵۱
۱۱)صحیح بخاری، ج۶، ص۱۲
۱۲)صحیح مسلم، ج۳، باب۵، ص۱۲۵
۱۳)کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۷۹۴
۱۴)الاحتجاج طبرسی، ج۱، ص۲۲۳
۱۵)بحارالأنوار مجلسی، ج۳۱ ،ص۴۲۵
۱۶)اوائل المقالات شیخ مفید، ص۴۰۶
۱۷)الإرشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۸۴
۱۸)الأمالی شیخ مفید، ص۳۶
۱۹)مناقب ابن شهر آشوب، ج۱، ص۲۰۳
۲۰)سعد السُعود سید بن طاووس، ص۲۶۶
۲۱)المحجّة سید بن طاووس، ص۶۵
۲۲)الطرائف سید بن طاووس، ص۴۳۲
۲۳)مجمع الفائدة محقق أردبیلی، ج۳، ص۲۱۷
@AsnadolMasaeb